دستیاری

افکار آخر شبی بیمارستانی، هنگام گوش دادن به مالر – خرداد ۱۴۰۲

شروع این نوشته، در تاریخ چهار/سه/دو است. با آپدیت‌های بعدی، تاریخ نوشته تغییر خواهد کرد. کمتر از ساعتی پیش، دوره‌ی آموزش بیماری‌های غدد تمام شد. دوره‌ای که حدود ۴۲ ساعت طول کشید. دلم نمی‌خواست تمام بشود. از عمد مبحث سندرم تخمدان پلی‌کیستیک را اضافه کردم تا به پایان نرسد. این بیماری جزئی از سرفصل‌های غدد […]

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

در مورد نتیجه نامطلوب در آزمون‌هایی با آمادگی طولانی مدت

گفت: می‌خواهم دوباره کنکور بدهم. صحبت کرده‌ام با دانشگاه که اگر رتبه‌ام به‌گونه‌ای باشد که در همین دانشگاه قبول بشوم، از مقطع فعلی ادامه بدهم. دانشجوی پردیس خودگردان بودن اذیتم می‌کند. نمی‌خواهم این‌طور باشد. او تصمیمش را گرفته بود. از من مشورت نمی‌خواست؛ بلکه صرفاً مرا به عنوان دوست نزدیکش در جریان قرار می‌داد. یک

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

افکار آخر شبی بیمارستانی، هنگام گوش دادن به مالر – اردیبهشت ۱۴۰۲ – آپدیت اول

شروع این نوشته، در تاریخ نوزده/دو/دو بود. تاریخ نوشته، با هر آپدیت تغییر خواهد کرد. تامِس (Lewis Thomas) کتابی دارد به اسم Late Night Thoughts on Listening to Mahler’s Ninth Symphony. افکار آخر شبی هنگام گوش دادن به سمفونی شماره نه مالر. می‌دانید که تامس پزشک بود. همان پزشکی که یک ستون ثابت در مجله

ادبیات

چند کلمه‌ای درباره‌ی آمار

چند کلمه‌ای درباره‌ی آمار منبع عکس از هر صدتا  آدم همه‌چیزدان‌ها: پنجاه و دو. اونا که مردد هستن: تقریبا همه‌ی اونای دیگه. اونا که کمک به حال هستن، البته اگر خیلی وقتشون رو نگیره: چهل و نه. کلاً خوب‌ها؛ چون بلد نیستن خوب نباشن: چهار شایدم پنج. اونا که می‌تونن بدون حسادت ازت تعریف کنن: هیجده.

دانشجوی طبابت

پیشنهادهایی برای مسیر متمم‌خوانی یک دانشجو پزشکی

وسط‌های دوران اکسترنی بود که یک توقف در مسیر پزشکی‌ام داشتم. ۵ ماه مرخصی گرفتم. برای درس خواندن نبود؛ هر چند در ابتدای مرخصی برنامه داشتم که مطالعه دروس پزشکی قسمت ثابتی از برنامه‌ی روزانه‌ام باشد. اما گزارش پایان مرخصی حاکی از این بود که بیشترین زمان من برای کتاب‌های نان‌فیکشنِ غیرمدیکال و متمم گذاشته

دستیاری

نشمین

نشمین (نَشْم + ین) یعنی گلی که برای اولین بار جوانه می‌زند (+). نزدیک بهار است. زمانی مناسب برای این نام. حرف‌هایی که در ادامه می‌نویسم، کمی در مورد نشمین هستند و بیشتر به بهانه‌ی نشمین. نشمین از آخرین بیمار‌های من به عنوان دستیار سال یک بود. البته که اسم او نشمین نبود ولی به

دستیاری

نبوغ او در نادر بودن

قدم‌زنان، از دبیرستان البرز تا تئاتر شهر، با یکی از شاگردان دبیرستانی‌ام آمدیم. ذهنش کنجکاو است و سؤال‌های خوبی می‌پرسد. سعی می‌کردم حواسم پرت نشود و تمرکزم را بعد از چند روز نخوابیدن حفظ بکنم تا بتوانم جواب او را بدهم. با هم وارد زیرگذر تئاتر شهر شدیم. هنوز هم برایم گیج‌کننده هست و گاهی

ماجراهای بیمارستانی

چنان زلال شود – لحظه‌های بیمارستانی

ده ماه پیش بود که این عکس را در اورژانس گرفتم. دخترک ۱۶ ساله‌ای، روی تخت اورژانس، در حال دیالیز شدن، مشغول دعا خواندن. بیماری‌اش؟ ALL. یکی از انواع سرطانی شدن گلبول‌های سفید. مشکل فعلی‌اش؟ شنیدن صداهایی که ما نمی‌شنویم. علتش؟ خونریزی در مغز. آسیب به کلیه هم دارد. چه کار کنیم؟ انتظار. انتظار برای

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

در مورد حسرت‌ها

امروز امتحان آسکی دستیارها بود. ۱۵۰ رزیدنت سال یک و دو از هر سه لاین بیمارستانی علوم پزشکی تهران. علاوه بر بیماری‌های داخلی، رزیدنت‌های سال یک بیماری‌های قلب و عفونی و رادیوآنکولوژی نیز حضور داشتند. از قبل امتحان تصمیم داشتم که بعد از پایانش، بالاخره برای گرفتن کارت دانشجویی‌ام اقدام کنم. به طبقه‌ی ششم یک

آموزش پزشکی

داستان‌ها و بیماری‌ها

هر بیمار، داستانی دارد. هر بیماری نیز می‌تواند به یک داستان وصل بشود. هر بیماری، هر علامت و هر نشانه. امروز، در درمانگاه نشسته بودیم. منتظر بیمار جدید. بیمار قبلی بیرون رفت. خانمی جوان که مشکل ژنتیکی در غده‌ی فوق کلیه داشت و به همین خاطر، کلیترومگالی (بزرگی کلیتوریس) پیدا کرده و در کودکی تحت

اسکرول به بالا