۱. یک گفتوگو
سر راند کولورکتال (جراحی دستگاه گوارش) بودیم. به پسری ۱۴ ساله رسیدیم. استاد، بیمار را به علت سابقهی قبلیاش میشناخت. او را اسپایدرمن کوچک صدا میزد.
یکی دو سال پیش، هنگام جنگولکبازی روی درخت، از درخت افتاده و با باسن روی زمین فرود آمده بود. شانس آورده بود که به رکتوم و مقعدش آسیبی جدی وارد نشده و با عملی جزئی حالش خوب شده بود. جای برشِ جراحی قبلی را میشد روی باسناش دید.
این بار، بیمار نوجوانمان جوگیر شده بود و نمیدانم کدام فیلم اکشن را دیده بود و میخواست مانند آنها رفتار کند.
دورخیز کرده و پس از چند متر دویدن، از یکی دو متری روی موتور پریده بود. دلش میخواست روی موتور، به نرمی فرود آید و موتور را روشن کند و شروع به حرکت کند.
اما نتیجهاش چه شده بود؟ نتوانسته بود درست فرود آید. با زاویهی بدی، به بدنه و دستهی موتور برخورد کرده بود، به علت فشار دستهی موتور، هم اسفنکتر خارجی و هم اسفنکتر داخلی مقعد پاره شده بود. کمی از رکتوماش نیز پاره شده بود.
تقریبا ۴۰ دقیقهای بالای سر او بودیم. استاد در مورد آسیبهای این ناحیه توضیح میداد. این که برای این بیماران چه کاری انجام دهیم. بیمارهای مشابه را تعریف میکرد و اقدامات اورژانسی را میگفت.
راند او تمام شد و در انتها، استاد کمی در مورد اهمیت نوشتن Order درست (تجویزهای پزشک برای بیمار که به پرستار گفته میشود) در پروندهها توضیح داد. جملهای گفت که بحثِ همیشگیِ بدون انتها را در بین دانشجویان پزشکی دوباره باز کرد:
میدانم که سرتان شلوغ هست و کلی کار دارد؛ ولی کلمهها را در پروندهها، درست و کامل بنویسید. میخواهید بنویسید Metronidazole، یک Met ننویسید و بقیهاش را خط بکشید. کسی که اردر را میخواند یک موقع با Methimazole اشتباه میگیرد و داروی اشتباه به مریض میدهد و …
گفتن این همانا و شروع شدن درد دلهای بچهها همانا.
استاد ما نمیرسیم بخوابیم. ما اصلا وقت نداریم. ما حتی نمیرسیم درس بخونیم. استاد ما وقت تفریح نداریم. استاد یا باید سر راند باشیم یا مریض بخش ببینم یا درمانگاه برویم یا پرونده بنویسم. استاد وقت نمیکنیم بیرون برویم و خوش باشیم. بچههای مهندسی با هم مسابقهی خواب میگذارند که چه کسی بیشتر از بقیه میتواند بخوابد و …
بیست دقیقهای گفتند و استاد گوش کرد. آخر ماجرا استاد باحوصلهی ما، خاطرهای از استاد خودش نقل کرد:
ما هم همین حرفها را به استادمان میزدیم. یک روز که یک نفر غرهای مشابهی را به استاد میزد، ایشان گفت:
دعوتنامه برایات فرستاده بودند که آمدی پزشکی؟
این موضوع را باید درک کنید.
هر چیزی را که میخواهی، باید برایاش هزینهای بدهی. شما خودتان انتخاب کردید که اینجا باشید. به هر دلیلی که آمدهاید، قبول کنید که باید هزینههایی را خرج کنید، فداکاریهایی انجام دهید، از بعضی تفریحها و لذتها بگذرید.
سعی کنید کاری کنید که تک تک این لحظات برایتان لذتبخش باشد.
اگر این کار را نکنید، در این شغل میمیرید.
ما با همین خوشیهای کوچک و بزرگی که در سر کار برای خودمان میسازیم، خودمان را زنده نگه میداریم.
۲. یک کامنت
سلام ممنون از نوشته هاتون من پشت کنکوریم و عاشق پزشکی ولی یه سوال اساسی دارم لطفا جوابمو بدین. کتابهای پزشکی رو واو به واو باید حفظ کرد؟ یعنی مثلا بافت شناسیه جان کوییرا بیوشیمی ژنتیک اناتومی و….همه کتابهای تخصصی رو باید همرو حفظ کرد و امتحان داد ؟!!!!اخه چطور میشه این همه کتاب رو در یه ترم خوند حفظ کرد تموم کرد وامتحان داد؟؟من دانش اموز متوسطیم از هر لحاظ حفظیاتم هم متوسطه .چطور میتونم حتی اگه پزشکی قبول شدم این همه کتابو تو یه ترم حفظ کنم؟????حالا چی کار کنم؟پس فقط نوابغ میتونن بیان پزشکی حتی اگه روزی ۱۵ ساعت هم درس خوند میشه این کتابارو حفظ و تموم کرد؟
۳. یک مقدمه
سه هفته پیش بود که یک Draft در قسمت پستها درست کردم.
عنوانش این بود: توهم کمبود وقت در میان دانشجویان پزشکی. در موردش فکر میکردم که چه بنویسم. این کامنت الهام، باعث شد بخواهم از یک قدم عقبتر این نوشته را شروع کنم.
حرفها و سوالهای او، به نحوی به حرفهایی که میخواهم بزنم ربط دارند. به حرفهایی که تقریبا هر روز به خودم یادآوری میکنم. حرفهایی که، صحبتهای الهام تنها گوشهای از آنهاست.
ولی خب انسان دنبال بهانه است؛ وگرنه اینقدر روز اول سال را دوست نداشت. روزی که بهانهای است برای شروع خیلی از کارهای ناکرده.
حرفهای الهام هم بهانهای شد برای من تا کمی حرف بزنم.
الهام جان، شاید جواب سوالهایت را در بین حرفهای من نگیری. مرا ببخش که از حرفهای تو، به عنوان بهانهای برای گفتن حرفهای خودم استفاده کردم.
حرفهایی که میخواهم آنها را در قالب یک نامه بگویم. نامهای با این عنوان:
۴. یک نامه برای تو که میخواهی پزشک شوی
دوست جوان عزیزم.
امروز که این حرفها را برایت مینویسم، بیش از ۱۵۰۰ روز است که مشغول تحصیل پزشکی هستم.
این روزها، تقریبا همهی صبحها و بیشتر عصرها را با پزشکی میگذرانم.
چهار روز در هفته، بعد از ظهرهایی که کشیک نیستم، داوطلبانه و خواهشمندانه به کلینیک اساتیدم میروم و با آنها مریض میبینم (همین حالا که مشغول نوشتن این حرفها هستم، تقریبا هفتاد مریض منتظر هستند که از کمتر از یک ساعت دیگر، با استاد، ویزیت کردن آنها را شروع کنیم. امیدوارم نوشتن این نامه تا آن موقع تمام شود).
توضیحِ بعدالتحریری: نرسیدم نامه را کامل کنم. به کلینیک رفتم. از ۴ تا ۸:۴۵ مریض دیدیم و پس از برگشتن به خانه، مشغول تکمیل کردن نامه هستم.
زمان باقی ماندهام را کار میکنم، درس میخوانم، یاد میگیرم و یاد میدهم، کتاب میخوانم، ساز میزنم و موسیقی گوش میدهم، بیرون میروم و دوستانم را میبینم، کمی ورزش میکنم، پزشکی و غیر پزشکی درس میدهم و گاهگاهی در اینجا مینویسم.
تابستان ۹۴ بود. بچهها همه به شهرها و خانههایشان رفته بودند. پس از یک هفته در خانه ماندن برگشتم و در یک فرصت کوتاه هشت روزه، با تمام توان با یک نفر دیگر، کار کردیم و مدرسه تابستانه برگزار کردیم.
مدرسهای که دانشگاه، چند سال بود که آن را برگزار میکرد و امسال تمام کارهایش روی زمین مانده بود.
در آن یک هفته، سالنها را هماهنگ کردیم، اسکان را جور کردیم، به باقی دانشگاهها دعوتنامه فرستادیم، ثبتنامها را انجام دادیم، با اساتید هماهنگ کردیم، پذیرایی را جور کردیم، حمل و نقل را سر و سامان دادیم و کارهای دیگر.
البته فکر نکن که مسئولین خیلی همکاری میکردند. هیچوقت یادم نمیرود که برای تایید موضوعاتی به کوچکی نوع میوه، مرا اینقدر به این و آن پاس میدادند که در انتها، سر از اتاق ریاست دانشگاه در میآوردم.
مدرسه برگزار شد و حاصل برگزاری مدرسه، یک دوستی بسیار قوی با دو نفر از اساتیدم بود و از همان موقع بود که با این دو استاد عزیزم، شروع کردم به کلینیک رفتن. میدانم که همیشه مدیون آن دو خواهم بود.
حرفهایی که میخواهم برایات بگویم، حاصل مریض دیدن در این کلینیکها است.
حاصل صحبتهای کوتاه با اساتید در بین دیدن مریضهاست. به جرئت میتوانم بگویم کسی را نمیشناسم که سال پنج باشد و اینقدر مریض دیده باشد.
مریضهای بیشماری را در کلینیک و بیمارستان دیدم. از این مریض دیدنها و صحبتهای بیشمار با اساتید خوب و بد، نکاتی را آموختم.
آنها، اصول من هستند. با آنها پیش میروم. با آنها پزشکی را زندگی میکنم و با آنها از پزشکی لذت میبرم.
شاید آنها برای تو مفید نباشد، هر چه باشد به شدت آلوده به مدل ذهنی من و اساتید من هستند.
اگر آلودگیهای ذهنی من و تو مشابه باشد، ممکن است این حرفها برای تو هم کمککننده باشد.
نخست: یک گفتوگو
— میدانی مردم چرا به پزشک مراجعه میکنند؟
کمی فکر کردم. کمی صبر کردم. آن صفحهی هریسون، در جلد نخستاش، به جلوی چشمم آمد.
یادم میآید که گفته بود درد بیشترین علامتی است که مردم با آن به پزشک مراجعه میکنند؛ اما به نظرم این جواب کامل نبود. یک جای کار میلنگید.
جواب کاملی که به دلم بنشیند را پیدا نکردم. استاد داشت نگاهم میکرد. باید چیزی میگفتم. آخر سر با صدایی سرشار از شک و تردید گفتم: درد؟
— تو هر وقت درد داشتی به پزشک مراجعه کردی؟
— نه استاد.
— پس مردم چرا به پزشک مراجعه میکنند؟
میدانستم این دومی سوال نیست. خودش الان ادامه میدهد. سکوت کردم و منتظر حرفهایش شدم.
— دلیل اصلی مراجعه این است که حالشان خوش نیست. درد میتواند حالشان را ناخوش کند. اما درد تمام آن نیست. اگر درد مریضات را از بین ببری ولی نتوانی حالش را خوش کنی، تو طبابتات را کامل نکردهای. این Essence of Medicine است. جوهره و اساس پزشکی.
دوم: دانشجوهای غرغرو
یادت باشد که دانشجوهای غرغرو را که شب و روز در حال نق زدن هستند، به عنوان کل ماجرا نبینی. به آنها با دید Affiliative Behavior نگاه کن. کمی جلوتر میگویم که منظورم چیست.
حرفهای آذرخش مکری را گوش کن. یک روانپزشک است. اگر حوصله نداری تمام این ۱۸ دقیقه را گوش بدهی، از ۱۱:۵۰ گوش بده تا ۱۶:۰۰.
باز هم اگر حوصله نداشتی، قسمتی از حرفهایش را برایات نوشتهام:
پستانداران عالی، مانند شامپانزهها و گوریلها، وقتی همدیگر را میبینند، در ابتدا یک غریبی در بین آنها وجود دارد.
با هم راحت نیستند و به هم نزدیک نمیشوند.
بعد شروع میکنند به شپشهای همدیگر را درآوردن.
این باب دوستی و آشنایی افراد میشود. با این کار، دلهای آنها به هم نزدیک میشود. اکسیتوسین ترشح میشود و خوشحالی افزایش پیدا میکند. این مفهوم Affiliative Behavior است.
وقتی شما وارد یک جمع بزرگ میشوید و در دانشگاه کسی را نمیشناسید، شما هم باید Affiliative Behavior داشته باشید.
در خارج از این محیط، مردم با بد و بیراه گفتن به تیمهای فوتبال و صحبت کردن در مورد سریالهای جم تیوی، این رفتار را انجام میدهند.
اما شما یک کار دیگه هم میکنید. معمولا باب Affiliation شما صحبت در مورد مد و تلویزیون و لباس و … نیست. این کارها برایتان سخیف است.
پس Affiliative Behavior لایههای تحصیلکرده و دانشگاهی چیست؟
نق زدن و Complaining.
هر موقع دیدید دانشجوها غر میزدند، به عنوان یک حقیقت آن را نبینید. این نقزدنها سطحی هست. عمقی نیستند.
نگاه او را و حرفهای او را دوست دارم.
من اما، دلم میخواهد کمی دیگر نیز بگویم:
بترس از روزی که این حرفها، شالودهی مدل ذهنی تو در مورد پزشکی را بسازد.
همرنگ این جماعت نشو. همرنگ آنها شدن یعنی مرگ. یعنی لذت نبردن از پزشکی، یعنی زندگی نکردن و مردن در پزشکی.
رفتارها را در این سطح حفظ کردن و دائما در این مورد صحبت کردن، یعنی درجا زدن، یعنی توقف، یعنی نابودی شوقات برای پزشکی.
میدانی موضوع چیست؟
موضوع این است که صحبت در باب این غرغرهای همیشه آماده، خیلی راحتتر از این است که دو دانشجوی پزشکی بخواهند اعتراف کنند که در چند روز، ماه یا گاهی سالهای گذشته، به کاری جز پزشکی مشغول نبودهاند که بخواهند از آن صحبت کنند (کاش حداقل پزشکی را هم درست انجام میدادند. اگر درست انجام میدادند، قطعا کلی حرف، غیر از غر زدن داشتند). کتاب خوبی نخواندهاند. فیلم خوبی ندیدهاند. به دیدن جای قشنگی نرفتهاند و …
یادت باشد که هر گاه چنین دانشجوی پزشکیای یافتی، دانشجویی که دائما در گوش تو نق نزند، دانشجویی که رفتارش این نباشد، دو دستی او را بچسب و ولش نکن. در این مسیر، به چنین فردی نیاز داری. نه کسی که دائما در گوش تو غر بزند و بنالد و نقنقکنان از سختیهای پزشکی بگوید.
من افتخار میکنم که چنین دوستانی دارم که وقتی در کنار آنها هستم، مجبور به تحمل چنین غرغرهایی نیستم. افتخار میکنم استادی دارم که وقتی او را میبینم با هم در مورد کتابی که هر دو خواندهایم، صحبت میکنیم. افتخار میکنم با دوستی آشنا شدم که امشب، پس از تقریبا پنج ساعت درمانگاه بودن، مرا به قهوه دعوت کرد و پس از آن با هم یک پیادهروی داشتیم در مورد پزشکیِ آینده صحبت کردیم؛ به جای این که در گوش هم غرغر کنیم که به مثابه در آوردن شپشهاست.
خواهش میکنم خودت را در سطح این جماعت حفظ نکن. نگذار Affiliative Behavior تو غر زدن باشد.
کاری کن این رفتار تو، صحبت در مورد کتابی دلنشین، یک فیلم زیبا، یک موسیقی فوقالعاده و یک خاطرهی بهیادماندنی باشد.
سوم: توهم یک زندگی بیخود و دشوار
سایه میگوید:
چه فکر میکنی؟
که بادبانشکسته زورقِ بهگلنشستهایست زندگی؟
در این خرابِ ریخته
که رنگِ عافیت ازو گریخته
بهبُنرسیده راهِ بستهایست زندگی؟
دانشجوهای زیادی، مسیر پزشکی را اینچنین میبینند (البته اگر بخواهم دقیقتر بگویم، دوران دانشجویی را اینچنین دیده و دوران پزشک بودن را پر از سرخوشی).
حرفم را اشتباه برداشت نکن. نمیخواهم بگویم که پزشکی آسان است. نمیخواهم بگویم که اگر به سراغ پزشکی آمدی، هر کاری که دلت خواست، در کنار پزشکی میتوانی انجام دهی.
نه. نمیتوانی. یادت باشد که برایات دعوتنامه نفرستاده بودند. یادت باشد که خودت انتخاب کردی که به این مسیر بیایی. یادت باشد که هر انتخابی، به این معنی است که قرار است چیزهایی دیگر را انتخاب نکنی. یادت باشد که راه رفتن در هر مسیری، یعنی تصمیم گرفتی که وارد مسیرهای دیگری نشوی.
تو نمیتوانی انتظار داشته باشی که هر شب مهمانی باشی، با دوستانت بیرون بروی، مسافرت کنی، بیکار باشی و از پزشکی هم لذت ببری.
چرا. تو میتوانی هر شب مهمانی باشی و خوش بگذرانی. اما آن وقت، آن لذت اصلی و غایی پزشکی را، هیچ وقت نخواهی چشید. هیچ وقت نمیفهمی که پزشکی یعنی چه. چرا که تو مسیرت را کامل نرفتهای.
تو آن جادهی زیبا را ول کردهای و داری از خیابانی موازی میروی که یکی دو درخت در کنار خیابان بیشتر نیست. افراد این جاده، هر چند قدم، به خاطر این که عدم زیبایی آن را جبران کنند، سعی میکنند کارهایی انجام دهند که تلخی مسیر را فراموش کنند. بعضی اینستاگرام خود را با مسافرتهای خارج از کشور پر میکنند. برخی دیگر مهمانیهای بزرگ برگزار میکنند. و تعدادی دیگر این خلأ معنی را، با ماشین و خانه و اسباب و وسایل دیگر پر میکنند.
ولی این مسیر درست و اصلی نیست.
تو قرار است که بدن انسان را درک کنی. طرز کار این ماشین فوقالعادهی هوشمند را. روابط بین سلولها را. ارتباطات آنها را. گفتوگوهایی که با هم دارند. هدفی که دارند و تلاشی که برای این هدف میکنند.
قرار است درک کنی که اگر عاملی میخواست زیبایی و نظم این سیستم را بر هم زند، سیستم چگونه به مقابله برمیخیزد. تو قرار است یاد بگیری که چجوری میتوانی به این سیستم کمک کنی که نظم و زیبایی و شکوه و عظمت را به خودش برگرداند. این وظیفهی توست.
این وظیفه با خط به خط حفظ کردن کتابهای آناتومی و بافت و جنین و فیزیولوژی، قرار نیست به دست آید. برای دسترسی به این اطلاعات که کافی است از جیبت، آن وسیلهی همهچیزدان را در بیاوری و دو سه کلمهای در باکس جستوجو بنویسی.
تو به یک دید بزرگتر نیاز داری. دیدی که بتواند کمکت کند به درک بالا برسی. آن وقت است که این جادهی پزشکی تو آنقدر زیبا می شود که آن را با چیزی دیگر عوض نخواهی کرد.
تو قرار نیست که به این دید، خط به خط آن کتابهایی را که در بالا گفتی حفظ کنی. اصلا این کار معنایی ندارد. طوطیوار گفتن آناتومی گری، جنینشناسی لانگمن، بافتشناسی جانکوییرا، فیزیولوژی گایتون، پاتولوژی رابینز، میکروبیولوژی جاوتز، طب داخلی هریسون و سیسیل و اصول جراحی شوارتز، تو را به این دید نمیرساند.
چیزهای دیگری احتیاج دارد.
باید عاشق معماها شوی. عاشق حل مسئله.
وقتی عاشق معما و پازلها شوی، دیگر برایات این حفظ کردن بیمعنی میشود. کم کم خودت میفهمی که چگونه باید به این کتابهایی که نام بردم نگاه کنی.
دیگر خودت میفهمی، حفظ کردن خط به خط درمانها، در این روزها که درمانها هر لحظه تغییر میکنند، معنایی ندارد. دیگر خودت میفهمی که حفظ کردن خط به خط جزئیات علوم پایه و فیزیوپاتولوژی، در این روزها که به این جزئیات، هر ثانیهی خدا مطلبی اضافه میشود، بیمعنا است.
میفهمی که باید ساختار را بشناسی. میفهمی که باید سیستم را بشناسی. میفهمی که باید از یک قدم بالاتر به این بدن نگاه کنی. میفهمی که باید پیچیدگی را بشناسی. میفهمی که حفظ کردن جزئیات، بدون آن که دلیلش را بفهمی، در بهترین حالت، به تو دیدی تونلوار میدهد و نمیتوانی دیگر Big Picture را ببینی. میفهمی که حل این معماها، مساوی است با درخت کاشتن در این مسیر و زیباتر کردن آن.
پس تمام تلاشات را بکن که این کار را انجام دهی.
علاوه بر این، باید عاشق داستانها شوی و عاشق آدمها.
بیماریها تکراری میشوند ولی آدمها و داستانهایشان نه.
دوستِ استادی دارم که هر فرصتی باشد به دیدنش میروم. یک بار که رفتم، شنیدم که در پایان کلاس، یکی از دانشجویان پرسید:
خسته نمیشوید که هر ترم همین مباحث تکراری را درس میدهید؟
جوابی داد که من با آن پزشکیام را میگذرانم:
— مطالب یکسان هستند، نه آدمها.
یادت باشد هر انسانی داستانی دارد. این داستانها میتوانند مسیر تو را زیبا کنند.
مسیرت را بساز. در آن درخت و گل بکار تا هوای آن تمیز و قابل نفس کشیدن باشد.
مسیرت را دلنشین بساز.
باز هم برایات حرف دارم. اما بهتر است بروم غذایی بخورم و بخوابم که پنج شش ساعت دیگر، راند شروع میشود. باز هم از تو عذر میخواهم که با سوء استفاده از حرفهای تو، این همه حرف زدم و شاید حتی جوابات را درست و کامل نداده باشم.
حرفهای تو در مورد چگونگی درس خواندن در دوران پزشکی است. به تو قول میدهم تا وقتی که تو وارد این رشته شوی، جواب بسیار کاملی برایات خواهم نوشت. فعلا بدان که اینجوری که فکر میکنی نیست.
ممنونم با حرفاتون منو عاشق پزشکی کردین.
اگه اینقدر سریع عاشق پزشکی شدی همین قدر سریع هم این علاقه ات رو فراموش میکنی.
مواظب تصمیم های مهم زندگیت باش.
از دیشب درگیر بودم که چی درسته یا نه؟ چیکار باید کنم؟ رشتهم رو ادامه بدم یا همونطور که دلم میخواد کنکور درستی که پشتش درس خوندن هست رو کنم هدفم؟ نکنه برم پزشکی و زده بشم؟ نکنه برم پزشکی و بفهمم آیندم تو روانشناسیه؟و ذهنم پر بود از اینکه نکندها بود؛ مشغول سرچ کردن بودم تا یه حرفی کلمهای چیزی من رو به آینده و پشیمون نشدن امیدوار کنه.
تا به این نامه شما و برای کنکوریها۲ برخوردم؛ اول برای کنکوریها ۲ رو خوندم و با لینک آخرش این نامه به دستم رسید.
و من الان تنها میخوام ازتون تشکر کنم.
شما همون حرفایی رو زدین که چیزهایی که فراموش کرده بودم رو به یادم آوردید؛ همون حرفایی بود که نیاز داشتم.
متشکرم.
سلام، حرف هاتون قشنگ بود برای منی که نمیخوام پزشک بشم و اصلا رشته ی تجربی هم نیستم و با جستجو توی اینترنت این مطلب که به نظرم بی ربط بود اومد و از سر کنجکاوی خوندمش:)
کتاب “تند تر از عقربه ها حرکت کن” رو بهتون معرفی می کنم و اینو بدونید که مثل شما کم پیدا میشن، امیدوارم همینطوری بمونید
دلیل اصلی مراجعه این است که حال شان خوش نیست. درد می تواند
حال شان را ناخوش کند. اما درد تمام آن نیست. اگر درد مریض ات را از بین ببری ولی نتوانی حالش را خوش کنی، تو طبابت ات را کامل نکرده ای.
-مطالب یکسان هستند، نه آدم ها.
بیش از ۱۵۰۰ روز است که مشغول تحصیل پزشکی هستم.
آن ها، اصول من هستند. با آن ها پیش می روم. با آن ها پزشکی را زندگی می کنم و با آن ها از پزشکی لذت می برم.
خیلی مفید بود و این چند قسمت رو بیشتر دوست داشتم
ممنونم
و شاید تنها نوشته هایی خواندم که به کورسوی رویاهایم امیدی دوباره بخشید و ابهاماتم برطرف شد . هرجا میروم و هرکس در خانواده همه در مورد این میگویند که پزشکی سخت است ، جای تو نیست ، عمرت را تلف میکنی برای هیچ اما واقعیت این است که عشق درمان ندارد و این عشق است که به همه چیز معنا میدهد . یکی از بزرگترین رویاهام قبول شدن در این رشته است و امسال با اولین کنوور نتوانستم به هدفم برسم شاید هم بتوانم نمیدانم ! اما با عشق پیش رفتن در چیزی که به آن علاقه داری چیز دیگری است .. اینکه از تک تک لحظات انتخابت لذت ببری ! بله هر شغلی گرامی است اما آیا این عشق نیست که آن شغل را به بخشی از زندگی تو تبدیل میکند و وجدانت را آسوده !!
ممنون بابت این نوشته که به من امیدی بخشید که اگر قبول نشدم تمام تلاشم را برای قبولی سال آینده کنم .. مرا از افسردگی نجات دادید..
کاش یکم از سال کنکورتون و تجربه های اون سال هم میگفتین
و ای کاش میدونستین یه جمله از طرف شما چقد میتونه حال خوب کن باشه واسه کسایی که بخاطر کنکور و شرایط زندگیشون حالشون خوب نیست و بابت حرفای بقیه و اشتباهاتشون اشک میریزن ولی با نوشته های بی نظیر شما حس خوب گرفتن و تصمیم گرفتن پشت کنکور بمونن و میخوان به رویاشون برسن
شما مثل یه فرشته ای که خدا برای بهتر کردن حالم بهم داده
فقط نمیدونم اگه یه روزی بتونم جبران کنم باید چیکار کنم؟؟
با اینکه زمان زیادی از این پست میگذره اما هنوز برای کسانی که دغدغه این مسئله رو دارن تازه ست.
ممنون از شما .
شاید از میان انبوه متن هایی که برایت نوشته اند، این یکی را ببینی و بخوانی. ((چند مدتی شاگردش بودم، از میان انبوه اساتیدی که داشتم، می دانستم که او همانند دیگر معلم ها، درسش را میدهد و می رود، اما این دفعه فرق داشت. با عشق و علاقه سر کلاس می امد و شوقی که در درس دادن داشت من را به هدفم هر لحظه نزدیک تر می کرد((جراح قلب))، او خود هم جراح و طبیب داخلی بود به همین دلیل ، او را اسوه خودم تصور می کردم.تا قبل از او هدفم را تقریبا فراموش کرده بودم، تا اینکه با جمله ی ریچارد فاینمن کلاس را اغاز کرد، ((اصول را یاد بگیرید، نه فرمول ها را)). او همیشه گمان می کرد ما به اندازه ی او عشق به پزشکی داریم و قابلیت درک این عشق ، اما نمیتوانستیم درک کنیم، سر کلاس خسته اش میکردیم، جواب میدادم حتی اگر غلط می بود، تا ان سکوت سرد را بشکند، ان سرما را با عشقش گرم کند، مگر میشود کسی به اندازه ی او عاشق پزشکی باشد؟ یعنی می شود روزی مانند او شوم؟
نه، هیچوقت، عشق چشمه ای هست که از ما سرچشمه میگیرد
اما من نتوانستم انچنان که در حق اوست، شاگرد خوبی برای او باشم
معلم ، این متن را نوشتم تا بدانی شاگرد حقیرت هر روز با متن های تو الهام میگیرد، مسیرش را ادامه میدهد و به جلو میرود
ای معلم، بدان که اینده ام را مدیون تو هستم، اگرچه مدت کوتاهی شاگردت بودم
الان خیلی خسته از اورژانس برگشتم و هیچ چیزی به اندازه پیام تو نمیتونست الان برام حس خوب ایجاد بکنه. ممنونم ازت و امیدوارم به زودی در دانشگاه به عنوان دانشجوی پزشکی ببینمت
خودت جرات داری از دست دکتری که فرق بین چند تا داروی ساده روتین نمیدونه دارو بگیری که همچین کسی معتمد ماها میشه !!!
سلام نمدونم چرا اینجام ؟و نمدونم چرا اصلا دارم به شما پیام میدم؟! فقط میخواستم بگم از هر چی پزشکو پزشکی هس متنفرم میدونم منطقی نیس این حرفم چون من عاشق پزشکی بودمو هستم ولی نمیتونم این رشته مزخرفو فراموش کنم عمرمم بخاطرش رفت اونم بی نتیجه بدون رسیدن بهش حرفای تلخ زیاد شنیدم از بقیه. که غیرقابله گفتنه واسم. حتی پدر مادرمو به این رشته ربط دادن که چون خانوادت اینطوریه لیاقت خوندنشو نداری. واسم اصلا مهم نیستااا فقط از این جامعه و اون مسئولی که اینطوری پزشکی میگیره متنفرم. خیلی زیاد. به خاطر افسردگی هیچ وقت نتونستم خوب درس بخونم در حالی که تا قبل این حرفا همیشه شاگرد اول بودم. میگم دیگه برام مهم نیست. هزار بار خواستم بخونم نشد هربار گذشتمو حرفاشون اومد جلو چشمم. خوش به حال شما و بقیه که خانواده خوب داشتین و پول داشتین و موفقیین و بخاطر پزشک بودنتون مردم تا کمر براتون خم میشن. تو جامعه ما فقط ثروتمندان موفق اند هیچ وقت بچه یه کشاورز حق رسیدن به آرزوهاشو نداره. اگه هم بخواد تلاش کنه بقیه بهش میگن تو هیچ گوهی نمیشی. متنفرم از این جامعه و همه ی پزشکای آشغالش.
سلام
اگر واقعا دلت میخواد اون آدما رو له کنی،پس ناامید و خسته نشو
پزشکی قبول شو و دهنشون رو ببند.
با عمل نشون بده که میتونی و بخاطر حرف بقیه ناامید نشو
مردم حرف زیاد میزنن،اما آیا باید به همه حرفاشون اهمیت بدی و زندگیتو بر اساس حرف های اونا پیش ببری؟
اگر دلت میخواد با حرف مردم زندگی کنی پس تسلیم شو برای همیشه
اگر نه،بلند شو و راه خودت رو برو
نشون بده که پزشک های خوبی هم وجود دارن و تو یکی از اون پزشکای حرفه ای و خوب میشی.
روی خوش پزشکی رو تو میتونی به بقیه نشون بدی.
تو میتونی انجامش بدی
مهم نیست که از چه خانواده ای هستی و یا گذشتت چجور بوده
مهم اینه که از الان به بعد میخوای چه آدمی باشی و چه جایگاهی داشته باشی.
حرفات سطحی بود ولی درداش عمیق و عمیق تر..
نرسیدنمامون همش پوله
من پولو بدست میارم ولی شاید دیر باشه
دقیقا همین هیت هایی ک گفتی دو برابر شو تحمل کردم
از طرفی فشار سربازی از طرفی بیپولی خودم از طرفی هزار مکافات و ریشه ای هم بنگریم خانواده
شاید منو تو یه روز پزشک بشیم
ولی بکوشیم خانواده خوبی باشیم
اگه بتونیم خانواده باشیم(:
اینو مینویسم برای خودم ک وقتی پزش شدم دوباره بخونمش.
یادت باشه بیپولی کشیدی
یادت باشه کارگری کردی
یادت نره عشق چشیدی
تو حسرت مادر چشیدی
حسرت پدر دیدی
حسرت خواهر داشتی
حسرت زندگی خوب
تو از خون دل بنا شدی
و ته رسیدن به آرزو ها بود
ک پرواز کردی
دیگه کم کم داشتی میرسیدی
ک تصادف کردی
متر ها و متر ها پرت شدی و غلط خوردی
مدیونی اگه فراموش کنی
البته تو آینه نگا کنی یادگاری هاتو همه جا میبینی
مهم نیست دیگه چند سالته
من توی این کامنت منتظرم ک بگی
بلاخره کابوس تموم شد
به ساز آن مرده نگون بخت ک مینواخت
برقص ک امید از پیله های مرده پروانه میسازد(:
من امیدوار نیستم یا حس نگرفتم متصل به برقم نیستم
من خود امیدم
منتظرما (:
بهت قول میدم اینقدر تلاش میکنم ک زیر همین پست بنویسم کابوسام تموم شد(:🖤🥀
سلام امیرمحمد عزیز من خیلی خوش شانس و خوشحالم که با شما آشنا شدم. متنتون علاقه منو به پزشکی هزار برابر کرد امیدوارم به زودی ببینمتون :))
سلام. فکر نمیکنم این کامنت خونده بشه ولی به هرحال… از وقتی که یک سال مونده بود به کنکور هر وقت خوب نبودم، میومدم اینجا! و الان یک ماه مونده تا کنکور مرحله اول. چند تا از جملات تون روی میز مطالعه ام به چشم میخوره. نمیدونم لایق پزشکی باشم یا نه. برعکس دوستان که همیشه درمورد علاقه شدید به پزشکی حرف میزنن، من نگرانم که شاید لایق این وظیفه ارزشمند نباشم. ولی امیدوارم بعد از کنکور بیام و ازتون درست حسابی تشکر کنم
سلام، امشب که این پست رو خوندم، مورد هجوم احساسات مختلفی قرار گرفتم که وادارم کردن براتون بنویسم، نمیدونم با مشغلههای رزیدنتی پیامم رو میخونید یا نه ولی خب مینویسم. سال ۹۷ همون موقعی که شما این یادداشت رو منتشر کردین، من یک دانشآموز کنکوری بودم. اون موقع هیچ سوشال مدیایی نداشتم و کل تفریحم خوندن وبلاگها بود که عمدهی انتخابهام رو هم وبلاگهای دانشجوهای پزشکی تشکیل میدادن. خودم وبلاگ نویس نبودم و بهعنوان یک بچهی ۱۸ ساله متوجه نبودم که عمدهی وبلاگها صرفا ثبت احساسات لحظهای افراد هستن و باید ازشون گذر کرد… غرها فراوون بود خیلی فراوون. من از تاثیر این نوشتههای اغراق شدهی حاوی غر روی خودم آگاه نبودم و مثل فرد حریصی که میخواد از فیلد مورد علاقهش بیشتر و بیشتر بدونه، به خوندن ادامه میدادم….تا اینکه کم کم به پوچی رسیدم و افسردهحال شدم، دیگه نمیدونستم باید با زندگیم چی کار کنم چون به نظر میرسید با فضای سیاه و خفقانآوری که توی نوشتهها ترسیم میشد، مناسب تنها فیلد مورد علاقهم هم نبودم. من فقط چندین سال با خودم توی جنگ بودم تا ببینم چی کار باید بکنم، این Affiliative Behavior ها بدون اینکه بدونم چه اتفاقی داره برام میافته، تاثیر خیلی بدی روی من و چندین سال از زندگیم گذاشتن.
چند سال گذشت و من وقتی با دکتر مکری بزرگوار آشنا شدم و پای صحبتهاشون نشستم تازه متوجه شدم قضیه چی بوده…. خوندن این یادداشت شما حس حسرت رو در من شعلهور کرد که چرا با اون همه وبلاگی که میخوندم، زودتر این یادداشت شما رو ندیدم؟ چرا همون موقعی که منتشر شده بود نخوندمش؟ نمیدونم. به هر حال ممکنه ساده به نظر برسه ولی من آسیب شدیدی از این ماجرای شپشها دیدم که همیشه یاداوریش ناراحتم میکنه :)) الان دیگه به قول خودتون آلودگیهای ذهنیم شبیه شماست و به تک تک حرفهای این یادداشتتون رسیدم ولی براش هزینهی گزافی دادم 🙂 هنوز رویای پزشک شدن با منه و الان قویتر و بیابهامتر از قبل هم هست ولی نمیدونم سرانجام این رویای طولانی چه خواهد شد. ازتون ممنونم که صادقانه مینویسید و به آدمها کمک میکنید که توی دام نیافتند، از اون جذابتر برای من اهمیت دادن شماست که تو دنیایی که کمتر کسی به افراد دیگه اهمیت میده همچنان این ویژگی فوقالعاده رو در خودتون حفظ کردین. خدا حفظتون کنه و عذر میخوام که انقدر طولانی نوشتم.
۲۹ /۱۱/ ۱۴۰۲
سلام و خداقوت
بسیار دلنشین بود برای من! همراه با بغض های به جا مانده از سالهای دور و پنهان شده در عمق جان
من فوق لیسانس برق ،۳۱ ساله، مادر دو فرزند زیبا و فهیم، دارای ۶ سال سابقه کار مرتبط! در حال حاضر بیکار و از همه مهمتررررررررررررررررررر: یک عاشق همیشگی رشته پزشکی !که به توصیه خانواده رشته ریاضی را انتخاب و ادامه دادم.
اول بسیار شاکرم از خدای مهربانی ها برای همه چی
دوم قلبم آرام نیست همیشه پزشکی را کم داشته ام.اصلا بخشی از وجودم هست. مطالب پزشکی را دنبال میکنم.تجزیه و تحلیل میکنم. شاید خنده دار باشد علائم ، لایف استایل ، رژیم غذایی افراد را نامحسوس پیگیر میشم و میبینم چه ارتباطی با بیماری شان دارند… (در کل شاید اگر مدیر عامل یک شرکت بزرگ هم شوم باز هم میخواستم که پزشک شوم
)
بین دو راهی گیر کرده ام.فشار خانواده برای اشتغال در رشته ی قبلی و ترس از عدم موفقیت در پذیرش دانشگاه در رشته پزشکی!
و از طرفی برم از اول دیپلم تجربی بگیرم و ادامه مسیر…..
(به دلایل فوق قلبم ارام نیست)
امیدوارم خدا به قلبم آرامش و اراده ایی از جنس اراده خودش عنایت کند و مرا در مسیر درست هدایت کند.
خوشحالم که جایی برای نوشتن پیدا شد.
آرامش و حس رضایت از زندگی همراه تک تک لحظه هایتان
سلام دکتر من همیشه رویای پزشکی داشتم ودارم ولی ب شدت میترسم ازموفق نشدن
میخوای ساعت و روزشو هم تعیین کن یه وقت معطل استاد نمونی
همیشه خودشیرینایی مث شماهستن همه جا
شما این وسط کجای پیازی دقیقا بگو من بدونم
سلام دکترلطفا اگه میتونی یه تماس باهام داشته باش
?عجب عجبببب عجببببب
سلام امیر محمد امیدوارم حالت خوب باشه ( انقدر متن های شما رو خوندم احساس صمیمیت میکنم امیدوارم این راحتی من رو در ارتباط با خودت ببخشی و بدونی که از روی احساس نشاطی میاد که هر بار بعد از خوندن همین متن میکنم اگر اشتباه نکنم ۳۰ امین باری هست که این متن رو میخونم و هر بار برام تازگی داره)
من یازدهمم و به شدت عاشق پزشکی یعنی حاضرم ۱۰ سال که نه ۲۰ سال هم هیچ حقوقی نداشته باشم ولی در این رشته تحصیل کنم به شدت علاقه مند به اساتید این رشته ام و از خدا میخوام برام راهش رو هموار کنه با تلاشی که میکنم،
فقط میخوام که بتونم با اساتید برجسته این رشته هم صحبتی داشته باشم و از تجربیات و علم ارزشمندشون استفاده کنم و احساس خوشبختیم رو زیاد تر کنم
تا الان خودم رو دست کم میگرفتم و به پزشکی این دور و اطراف خودمون راضی بودم ولی بعد ۳۰ بار که متنت رو خوندم تازه الان پادکست استاد آذرخش مکری رو گوش کردم و شاید باورت نشه در قبلم این جوانه زده شد تلاش کنم برم دانشگاه تهران که فقط بشینم و از وجود چنین استادهایی نهایت لذت و احساس نشاط رو تجربه کنم
اگر در تهران تشریف دارید بدونین یکی از ۱۴ ساعت دور تر از شما ارادتمندتون هست و برای وجودتون خداروشکر میکنه
امیدوارم روزی دست روزگار من و شما رو در مقابل هم قرار بده تا دست بوس شما باشم که زندگی و طرز فکر من رو با این تکست زیبا عوض کردین??????
شاگرد حقیر و کوچک شما، بهنام ♥️
این نوشته را می نویسم و بعدش این صفحه ی وب را می بندم حالا چند نفر می خوننش نمی دونم ولی قسم می خورم بعضی وقت ها که برای فرار از جریان زندگی به وب گردی پناره می برم هیچ سایتی مثل این در من اثر نداشت .من هم وقتی راهنمایی بودم تمام آرزو ی زندگیم این بود که یه زمامی یه دندانپزشک موفق شوم و تمام اون دوران تا کلاس نهم فقط درس می خواندم تا اینکه در انتخاب رشته اولویت ۱ شد برای تجربی یعنی همون طوری که خودم می خواستم درسته من بعدش توی دبیرستان اتفاقاتی برام افتاد که علاقه و استعداد واقعی ام توی زندگی را کشف کردم و هیچ ربطی به پزشکی و موضوع این مقاله نداره ولی این چند روزه همش با خودم در گیر بوم سر اینکه دنبال علاقه ی بچگی ام برم یا دنبال علاقه ای که تازه بهش رسیدم سردرگمی هام خیلی شانسی منو به این سایت رسوند تا بحال از نزدیک ترین آدم های عمرم هم ندیده بودم که این چنین درباره ی علاقشون حرف بزنند به چیز های مختلف اونو تشبیه کنند یا انگیزه هایی که تو ی۲۵ سالگی دنبال مسیر زندگی شون رفتن یا کسایی که می گند اگه خیلی سخت باشه خیلی هم از این رشته ایراد بگیرند من باز هم به کارم ادامه می دهم تا بحال یه همچین انگیزه هایی ندیده بودم . دمتون گرم .دم اونایی گرم که دنبال بهترین نیستند .بهترین همیشه پیدا می شه .دنبال چیزی هستند که شب ها با فکرش خوابیدند و صبح ها با فکرش بیدارمی شند
سلام من امسال با ۲۵ سال سن بعد لیسانس و سربازی تقریبا در اوج ناامیدی قبول شدم… از آذرماه شروع کردم و ۷ ماه مطالعه مفید داشتم(گفتم شاید بعضیا بخوان بدونن)
علاقه ام در زندگی همیشه به دو موضوع بوده یکی پزشکی یکی هم کارهای فنی خصوصا کار تاسیسات و.. !!!!!!
که در رابطه با دومی علاقه ام در حدی بود که رفتم ابزارهای لازم رو براش تهیه کردم و دوره های مختلفی رو برای یادگیریش گذروندم
که با وجود شرایط سخت و مسائل مختلف عاقلانه بود شغل دوم رو انتخاب کنم اما در نهایت انگار عشق به مسیر اول قوی تر بود… و انتخابش کردم..
انتخابی که در حال حاضر هیچ کمکی به حل مشکلاتم نمیکنه
اما مطمئنم ۲۵ سال دیگه که ۵۰ سالم میشه هیچ احساس پشیمانی ای ندارم.. چون بهترین کاری که از دستم براومده رو انجام دادم و مسیری که مهمترین هدفم در تمام دوران بچگی و نوجوانیم بوده رو اومدم… پس هیچ حسرتی در کار نخواهد بود…
میخوام سختی هاش رو به جون بخرم و تا آخرش برم… انتظار زیادی هم ندارم… هرچی شد، شد… فقط میخوام این مسیر رو طی کنم و با تمام وجود ازش لذت ببرم… هرچند که میخواد تلخ باشه.. سخت باشه… هر کوفت و زهرماری ای! که بقیه میگن باشه… من با تمام وجود براش تلاش کردم و با تمام سلول هام انتخابش کردم… پس قدرشو میدونم و باهاش رشد میکنم…
اما خب همه تخم مرغهارو هم تو سبدش نخواهم گذاشت و تمام سعیم رو میکنم در تمام این مسیر اصل مهم واقع بینی رو فراموش نکنم… (احتمالش هم هست وسط مسیر خیلی از حرفای الانم رو فراموش کنم و ذهنیتم تغییر کنه اما اقلا تمام تلاشم رو میکنم این اتفاق نیفته.)
موفق باشین
بهت تبریک میگم بهترین کارو انجام دادی برات آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگی رو دارم
سلام پزشکی قبول شدین؟؟
سلام من هم تقریبا شرایط شمارودارم اگه امکانش هس کمی راهنمایی کنین ممنون میشم
من ورودی بهمن ماه امسالم و خیلی خودم رو خوش شانس میدونم که قبل ورود به دانشکده با وبلاگ ات آشنا شدم و از طریق اون با سایت متمم…
دقیقا همین دیروز بود که از یکی از دانشجو های ترم بالایی پرسیدم که این صحبت های منفی که درباره آینده دانشجو پزشکی میشه چقدر درسته و در کمال تعجبم با این که چند ساله در دانشکده درس میخونه خودش هم نمی دونست که این حرف ها درسته یا نه ……… امروز که این متن و اون سخنرانی بی نظیر رو مطالعه کردم درسی رو یادگرفتم که شاید خیلی ها بعد از چند سال حضور در دانشگاه هم به آن نرسند./
این ها رو مدیون تو هستم دوست نادیده من……..سپاس
سلام آقای دکتر ,ارادتمندم
نمیدونم چرا هرموقع دیگه میبرم و حال خوشی ندارم ناخودآگاه به سمت وبلاگ شما کشیده میشم و بعد از لذت بردن از نوشته های زیباتون دوباره حس سرزندگی به سراغم میاد .دیدین میگن هرسخن از دل برآید لاجرم بر دل نشیند …
دوستان زیادی دارم که میتونم ساعت ها بشینم و از معاشرت باشون لذت ببرم ولی درنهایت وقتی برمیگردم میبینم من هیچ آرامشی از این هم صحبتی نگرفتم ولی وقتی تاپیک ها و صحبت هاتون رو میخونم با این که من صرفا خواننده مطلب هستم از اون حالت خمود بودن درمیام. شاید دلیلش میتونه شرایط زندگی و حالات شخصیتی مشابه باشه و وقتی میبینم شما اینقدر از چیزهای هرچند کوچیک زندگی لذت میبرید به طبع این احساس در من هم ایجاد میشه و دوباره با امید شروع میکنم به ادامه دادن زندگی…
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش
به هر حال خواستم به خاطر مطالب آموزشی و غیر اموزشی مفیدی که در وبلاگ قرار میدید و حال خوب الانم صمیمانه ازتون تشکر کنم .یاحق
سلام آقای دکتر ,ارادتمندم
نمیدونم چرا هرموقع دیگه میبرم و حال خوشی ندارم ناخودآگاه به سمت وبلاگ شما کشیده میشم و بعد از لذت بردن از نوشته های زیباتون دوباره حس سرزندگی به سراغم میاد .دیدین میگن هرسخن از دل برآید لاجرم بر دل نشیند …
دوستان زیادی دارم که میتونم ساعت ها بشینم و از معاشرت باشون لذت ببرم ولی درنهایت وقتی برمیگردم میبینم من هیچ آرامشی از این هم صحبتی نگرفتم ولی وقتی تاپیک ها و صحبت هاتون رو میخونم با این که من صرفا خواننده مطلب هستم از اون حالت خمود بودن درمیام. شاید دلیلش میتونه شرایط زندگی و حالات شخصیتی مشابه باشه و وقتی میبینم شما اینقدر از چیزهای هرچند کوچیک زندگی لذت میبرید به طبع این احساس در من هم ایجاد میشه و دوباره با امید شروع میکنم به ادامه دادن زندگی…
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش
به هر حال خواستم به خاطر مطالب آموزشی و غیر اموزشی مفیدی که در وبلاگ قرار میدید و حال خوب الانم صمیمانه ازتون تشکر کنم .یاحق
سلام امیرمحمد
یه سوال دارم ممنون میشم اگه میدونی جواب بدی
در مورد المپیاد های علوم پزشکیه….
من رشتم اتاق عمله و ترم یکم
بنظرت این المپیاد ها برای کسی ک رشتش اتاق عمله مناسبه؟به هر حال اطلاعات بالینم خیلی کمتر یه دانشجو پزشکیه
و اینکه بنظرت از ترم چند بهتره شرکت کنم
سلام دکتر,من دانش اموز ۱۲ هستم (کنکور ۱۴۰۲)و همیشه ارزوی پزشکی داشتم و دارم …به حدی ک وقتی تو اطرافیانم ی نفری رو میدیدم ک پزشک شده مثل ی اسطوره بش نگا میکردم .همیشه پزشکی ی چیزی بوده ک وقتی اسمش میومده مو ب تنم سیخ میشده و ی جورایی تو خونم احساسش میکردم …شاید این حرفایی ک دارم میزنم مسخره و مضحک باشه ?ولی پزشک شدن واسه من ی آماج والاعه /ی چند وقتی بود از درس خوندن سرد شده بودم و حتی امروزم درست درس نخوندم و رسیدم ب این مطلب شما …با تک تک جمله هاتون اشک ریختم و دوباره تصمیممو گرفتم .تقریبا ۱۵۰ روز تا کنکور مونده .عهد میبندم ک برسم بهش …درسته خیلی جاها اشتباه کردم خیلی جاها درجا زدم ،شرایط خانوادگی خوبی ندارم ولی احساس میکنم حرفاتون نقطه عطف من بود .طبق صحبت های شما پزشک شدن ریاضت کشیدن میخواد…با جون و دل تلاش میکنم به امید روزی ک حال دلم خوب بشه
اصلا اهل مطالعه نبودم اما این مطلب شما دکتر عزیز واقعا جذبم کرد و وقتی به انتهای مطلب رسیدم واقعا ناراحت شدم که تمام شده، یکی از زیبا ترین و پر انرژی و انگیزه ترین مطالب کل عمرم رو خوندم، حتما به نوشتن در کنار طبابت ادامه بدین که واقعا عالی هستین امیدوارم همیشه موفق و شاد باشین از ته قلب به امید دیدار،:)
ضمن عرض سلام و وقت بخیر اقای دکتر قربانی
متنی که نوشتید بسیار دلنشین و قابل درک هست
شاید وقتایی که از رفتن مسیر خسته میشیم باید یه همچین متن هایی رو بخونیم تا دوباره حالمون جا بیاد
من قصد تحصیل در رشته پزشکی رو دارم امیدوارم و امسال کنکوری هستم
از افراد زیادی در مورد سختی های پزشکی میشنوم و در سایت های مختلف از سختی های پزشکی خوندم اما زمانی میشه این راه رو رفت که به قول شما با پزشکی زندگی کنیم و همه عوامل رو کنار هم بگذاریم تا پزشکی رو برای ما شادی بخش جلوه بده نه یک کار خسته کننده که مجبوریم انجام بدیم
ضمن اینکه هیچ کس برای ما دعوتنامه نمیفرسته و اگر ما داریم میایم به سمت پزشکی داریم با پای خودمون میایم
ان استادی که گفت : «مطالب یکسان هستند، نه آدمها.»
کاملا اشباه فرمودن چرا که دانش بخصوص علم پزشکی هر ثانیه پیشرفت میکند. چگونه میتوان هر سال همان مطالب را طوطی وار تکرار کرد درود بر ان دانشجویی که این سوال را کرد. اما اخوندی گرفت! چرا که انها ۱۴۰۰ سله مطالب یکسانی میگویند به نسلهای انسانها وهمیشه رفرانس میدهند به قرانی که قرنها نوشته شده . پس ان استاد به راستی یک دلا ل پزشکی همان گونه که اخوند دلال دین هستند.
سوال ایا ان پزشکی که دیتکتاتوری را نجات میدهد که او بتواند دیگران نابود کند پزشک است؟
جواب ،قداست حیطه شغلی ما را با نگاه سیاست زده به لجن نکشید
ما موظف به نجات انسان ها هستیم ،هر جان ارزشمند است
هر جا هم که پزشکان اعتصاب کردند مطابق قسم نامه پزشکی اعلام کردند که موارد اورژانسی از این مطالبه گری مستثنا است
آخه این چه تحلیلیه
هر چیز تکراری و قدیمی که لزوما غلط نیست
تمام ارزش های اخلاقی قدمتشون اندازه تاریخ تشکیل جوامع بشریه و هیچ وقت کهنه نمیشن و فقط شکلشون باتوجه به زمان و مکان عوض میشه
امسال سال پنجم کنکورم میشه بعضی وقتا به خودم میگم شاید واقعا باید قیدشو بزنی شاید اصلا خنگی خودتو زدی به باهوشی
کاشکی فقط آرزو به دل نمیرم همین
داریم میخونیم دیگه کار دیگه ای هم مگه میشه کرد؟همش نمیتونستم دست دست کنم فقط شروع کردم.یعنی اصلا فقط دارم میخونم.گرچه اگر یکم احساس ناراحتی میکنم به خاطر اینه که دیر به دیر حموم میرم یا مثلا زیاد یک جا مینشینم و کمرم خشک میشه.روانا دارم اوج لذت رو حس میکنم.اصلا هرچی بیشتر میخونم.هرچی بیشتر تمرین میکنم حریص تر میشم.گرچه اشتباهه الان از خوابم زدم دارم اینارو مینویسم ولی خب اینم هست که خیلی راه دارم.نمیدونم تهش خدا میخواد برام یا نه.ولی حداقل میخوام تمام تلاشمو کرده باشم برای هدفم.اگر ذره ای حس کنم دارم کم میگذارم همه چیو ول خواهم کرد.چون عمر من قرار نیست سر راهی بگذره که ازش مطمئن نیستم.فقط وقتی از چیزی مطمئن نباشی براش تلاش نمیکنی.ضمن اینکه امسال کنکور دارم ولی تا همین امسال رشته ام ریاضی بود.اصلا انقدر یهویی شد که برای خودمم عجیبه.منی که تا پارسال هیچ هدفی برای پزشکی نداشتم الان شدم امید مدرسه و معلما برای پزشکی.نه.تراز آزپون هامم بالا نیست ولی بیخیل به خاطر بودجه بندیه.دارم با کلاسها جلو میام دیگه.اصلا دارم چرت و پرت مینویسم خوابم میاد.وای اصلا نمیدونم چرا هیچ استرسی ندارم.با اینکه هنوز خیلی درس نخونده و خیلی چاله چوله دارم یه حسی بهم میگه که برای پزشک شدن اینجا ام.بازم نمیخوام پافشاری کنم.من مبخوام توی هرمرحله ای باشم خدا ازم خشنود باشه ان شاالله هر مسیری که خودش بخواد.ولی چون حس قلبی ام میگه این راه درسته مخصوصا وقتی تو کمترین زمان خیلی یهویی تغییر رشته دادم دارم تمام تلاشمو میکنم.ولی اگر روزی پزشک بشم میخوام مثل شما و استادهاتون باشم.راستش به این اعتقاد دارم بخش زیادی از درد رو خدا درمان میکنه چون درد مال خداست.هر انسانی باید یه گوشه ای از علم خدا رو بدونه چون مسئولیت داره.من از دونستن جهان زنده و ارتباط سیستم لذت میبرم پس اونو انتخاب کردم.شاید بتونم یه گوشه ای رو بگیرم.ولی هدف اصلی از پزشکی درمان درد نیست.کار اصلی رو خدا میکنه.فقط اگر روزی پزشک شدم تمام تلاشم اینه که انسان خوبی باشم.مهربون و صبور.این دوره زمونه آدما خیلی بیشتر به یه انسان باحوصله و یک دوست نیاز دارن.امیدوارم همه ی دوستان موفق باشن و اینو بدونن که هرکس در هر جایگاهی میتونه بهترین خودش باشه.ان شاالله ما هم ببینیم چی میشه دیگه.
منم سال قبل کنکور ریاضی دادم و الان موندم برا پزشکی / خوبههههه موفق باشی ?
هر کسی میخاد بیاد پزشکی و یا پشت کنکور داره خودشو میکشه برا پزشکی بدونه واقعا باید قید زندگی کردن و ارامش و تفریح رو بزنه . به چه قیمتی اخه بخدا هیچ ارزشی نداره . مگر برا کسی که خیلی مشتاقه که همیشه مشغول مطالعه باشه . واله قسم خیلی از بچه ها اومدن من جمله خودم که میخام یا تغییر رشته بدم یا انصراف چهار ترم خوندم همه نمراتم هم بالا . ولی تو این چهار ترم یک روز زندگی با ارامش و حس ازادی نداشتم . مگه یه انسان چند سال زنده ست که بخاد خودشو اسیر کنه . بازم میگم پزشکی از دور زیباست اگه واقعا هدفت اینه که همیشه اسیر درس خوندن و استرس امتحان باشی بیا پزشکی ولی اگه میخای زندگی کنی و ارامش داشته باشی هیچ وقت سمت پزشکی نیا . چند سال دیگه متوجه میشید یه سراب شده پزشکی تو ایران .
جوابتو خودت دادی مگر کسی که مشتاقه!!!شما خودتو جزو اون هر کس حساب میکنی؟ پس ب خودت فکر کن ب مسیری که انتخاب میکنی دقت کن بحث بحثه یکی دو سال نیست
اگه آرزویی داری
اگه حتی فک کردن بهش باعث لبخندت میشه
هیچ وقت این حرفو ب خودت نزن
توی کنکور هوش مهمه نمیگم نیست ولی دلیل موفقیت تلاشه فقط تلاش حالا هر کی ب روش خودش
اگه چیزی که میخای رو دوس داری هزار بار ارزش داره پشت موندن
دیونه هدفت باش/ برای چیزی که میخای همیشه تلاش کن و حریص باش وگرنه حسرت میخوری در آینده/ شایدم شد خدارو چه دیدی ?/قطعا برای چیزی که دوسش داری هزاران هزار بار ارزششو داره
سلام امسال قبول میشید؟
و اینکه اگه خدایی نکرده قبول نشدید دوباره تلاش میکنید؟
سلام آقای قربانی
من عاشق پزشکی هستم و هیچ شکی هم درش ندارم اما سال کنکورم متوجه شدم مبتلا به دیابت هستم وقتی یه سرما خوردگی ساده هم میگیرم قندم میره بالا و اینکه محیط بیمارستان به هر حال آلوده است و من نگرانم دچار بیماری بشم و وضعیتم بدتر بشه من روحیه پژوهشگری دارم و کار در آزمایشگاه رو دوست دارم اما واقعا عاشق رشته پزشکی ام و میدونم برای تحقیقات درباره درمان بیماری ها تسلط به یه رشته لزوما کافی نیست اما درباره مسیر پیش روم ابهاماتی دارم
اینکه پزشکی برای کسی که مثل من بیماری زمینه ای داره مناسبه ؟کارهای تحقیقاتی که برای درمان بیماری ها انجام میشه توی کشورمون اوضاع خوبی داره یا باید برای تحصیل مهاجرت کرد؟من که از نظر مالی خانواده متوسطی دارم چطور میتونم برای هزینه تحصیلم به درآمد برسم درکنار تحصیل ؟خیلی ممنون میشم حتی یک راهنمایی کوچیک درباره یکی از ابهاماتم بهم بدید?❤
نگین جان.
دیابت مسئلهای برای پزشک شدن نیست. قطعا سختیهایی داره در کشیک؛ اما مسئلهای نیست که نتونی پزشک بشی.
سلام ببخشید شما مشاوره برای کنکور هم میدید؟!
منتظر پاسخ شما هستم:)
سلام تا جایی که من میدونم مشاوره کنکور نه انجام نمیدن
ااا چقدر حیف ?? واقعا به چنین مشاوری نیاز داشتم .حس میکنم سر راهم کم آوردم ?
اما من هنوز هم منتظر پاسخ شما هستم
هنوز هم منتظر پاسخ شما هستم
جناب اقای دکتر وقت بخیر .
متن های بسیار زیبای شما حاکی از وجود فردی فرهیخته، اندیشمند وپویا داره که جامعه ما بشدت به اون محتاجه. من یه مادرم که تقریبا بیست ساله خودم مدرس ام ، اما امشب متنتون رو سیو میکنم تا در اولین فرصت برای دخترم بخونم بلکه این عشق وعطش پویایی درش شعله ورتر بشه ؛ چیزی که بعد از سالها تحصیل وتدریس در خود من هیچ وقت ذره ای کم نشد. به هر حال به کشورم ایران برای داشتن چنین فرزندانی تبریک میگم.
موفق و پایدار باشید.
سلام
امروز تو اوج ناامیدی خیلی اتفاقی به این وبلاگ و این نامه رسیدم
نمیدونم آیا بعد از اعلام نتایج انقدری حالم خوب هست که بیام و اینجا بگم یا نه ! اما شاید بعد از این همه کتاب و سخنرانی و مشاوره و .. ، “تلاش” برای من تازه تعریف شد ..
به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم
سلام
همه بابت متنتون تشکر کردن و گفتن عالیه ولی من میگم تو عمرم تنها متنی بود که تونست بهم ثابت کنه اگه اراده کنم میشه ، دمتون گرم?امیدوارم هرجا که هستید علاوه بر غرق در شغل پزشکی^-^ غرق در شادی و خوشبختی بشید . خودمو معرفی نکردم ، من سال آخر دبیرستانم رشتم تجربیه و توی یه مدرسه دولتی خیلی ساده درس میخونم ،مثل همه تجربی های دیگه به پزشکی علاقه دارم و میخوام تلاشمو بکنم به هدفم برسم حتی اگه نشد هم مهم تلاشه، امشب بعد کلی ناراحتی و خسته از همه چی و افت تحصیلی ۲ سال پایه به خاطر مجازی و کرونا..صفحه شمارو که دیدم بهتر شدم و انگیزه گرفتم . متنم طولانی شد خلاصه میخواستم بگم تا زمان کنکور تلاشمو میکنم و هر چی که شد اینجا کامنت میکنم ? امیدوارم تا قبولیمو* براتون کامنت کنم •-•
امیدوارم همینطور باشه ساناز جان
سلام وقتتون بخیر . من ۲۹ سال دارم تو دوران کنکورم یه سری مسائل پیش اومد که نشد رو کنکور تمرکز کنم. پزشکی رو خیلی دوست داشتم الان ارشد شیمی هستم و دارم برای آزمون دکتری شیمی آماده میشم ولی همیشه حسرت پزشک شدن و داشتم میخوام کنکور تیر ماه رو شرکت کنم و تو این چند ماه تلاشمو بکنم ولی بازم دو دل هستم از ترس قضاوت ها و اینکه اطرافیان بگن که دیر شده و الان سنی ازت گذشته .
سلام میشه یه درخواست داشته باشم ازتون میشه یه متنی بنویسید در قالب امید و انگیزه اگه نشد دستتون به قلم نرفت ننویسید چون هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، نمیدونم سرتون شلوغه یا نه چون بین اینکه سرت شلوغ باشه یا گرم فرق میکنه سرگرمی لذت داره . ممنون باوجود تمام کارهاتون وقت میزارید و کامنت هارو میخونید
سلام آقای دکتر، نمیدونم چرا دارم اینو مینویسم ، من اهل ریسک کردن نیستم و الانم بعد از ارسال این میترسم اتفاقی بیفته شاید مضحک به نظر بیاد، من رشتم تجربه امسال کنکور دارم . ولی میترسم امروز خیلی دلم میخواست با کسی حرف بزنم همه رفقامم کنارم بودن ولی نمیشد. تو گوگل سرچ کردم به نظرت من دکتر میشم بعد اولین سایت اینجارو اورد و بعد نوشته های شمارو خوندم و حالا دارم اینو مینویسم، من بچه ای بودم که همیشه توجه ها رو من بود به قول معروف سوگلی الانم همه ارزو دکتر شدنمو دارن و خودم این ارزو رو گذاشتم تو ذهنشون ولی پدرم واقعا اینو میخواد من میخواستم و میخوام پزشک بشم که بعد برم مغز و اعصاب بخونم و برای درمان پیوند نخاع و ادامه راه تلاش کنم بی هیچ دلیلی فقط میخوام حال ادمارو خوب کنم ولی میترسم شاید الان بگید بچس نمیفهمه نمیدونه چی رو به روشه از رو هیجان تصمیم میگیره ولی خواسته قلبی من حال خوب ادماس من با شادیشون با سلامت بودنشون شادم. ولی الان ترسیدم از اولش ترسیده بودم حالا بدتره. خانوادم دارن کلی خرج میکنن ولی من نمیخوام میترسم نشد بگن خرج کردیم نتونست، احمق بود، مردم و فامیلم کلی حرف بزنن من واقعا میترسم از نا امیدی خانوادم از پدرو مادرم از جواب کنکور حتی از اینکه خودمم بکشم میترسم. من فقط میخوام دکتر شم ولی تا سر میچرخونم همه از بالا ترو جلوترن اینارو دارم به شما میگم چون…… حرفاتون حالمو خوب کرد چون نیاز داشتم اینارو به یکی بگم. من همیشه از همه بهتر بودم تو درس حالا از همه انگار کمترم همیشه داره المعارف میخوندم و بیشتر میدونستم ولی الان ترسیدم من هم از دکتر شدن میترسم ولی بیشتر از دکتر نشدن. ایا دکترشم دکتر خوبی میشم درست تجویز میکنم…. و ایه طرفم اطرافیانم بگن خرج کرد و نشد، خوند و نشد شاید احمقانه به نظر بیاد ولی الان پر از عذاب وجدانم به خاطر خرجی که خانوادم میکنن و از ترس به برنامه های مشاورم عمل نمیکنم. مرسی با حرفاتون حال منو خوب کردین ولی من واقعا نمیدونم…. دیگه هیچیو نمیدونم
سلام… میدونم روی صحبتتون با آقای قربانی بود اما نمیدونم چرا دارم مینویسم براتون. حرفاتون حس اشنایی رو برای من زنده میکرد. شاید منم این حس رو داشتم . سال پیش کنکور دادم و میخوندم اما رو راست باشم یه روزایی همین احساس ناامیدی یا ترس از دوباره خوندن رو داشتم که باعث میشد نتونم رو درسم کمک کنم. رتبم پایین بود برای پزشکی و باید انتخاب میکردم که دوباره یه سال بخونم یا برم رشته ی دیگه. خیلی کلنجار رفتم از یه طرف این که بعد این هنه درس خوندن باز باید مسیر سختی رو پیش بگیرم و این که به درد این کار میخورم یا نه… با این مطلب اشنا شدم و خوندم تا تصمیم بگیرم . این شد که باز بمونم . و از طرف کسی که یه بار *به حرف * شکست خورده هیچی به حز حس خودم اون لحظه ناراحتم نمیکرد حتی حرف یا ناامیدی کسایی که دوسشون دارم.
طولانی شد ، اینارو گفتم که بگم احساس قلبی خودت خیلی مهم تر از حرف بقیه ست ، حرف مادر و پدر خیلی ارزشمند و تو بیشتر مواقع کمک کنندست اما تو قرارِ که بقیه عمرتو با شغلی که انتخاب میکنی بگذرونی.
و این که اگه حتما رشته دانشگاهیت مهمه برای ادامه زندگیت ، تو اگر پزشکی هم نری با رتبه خوب میتونی انتخاب ازادانه تری داشته باشی پس الان مهم اینه که سعی کنی بهترین نتیجه رو بگیری.
ترس سیلی تو گوشه هدفاته هااا! حست رو کاملا درک میکنم اما نباید بترسی از عقب بودن تو تنها کسی هستی که بهت کمک میکنه پس دست خودتو بگیر و سعی کن بیشترین تلاشتو بکنی . نتیجه هرچی شد تو این حس درونی رو داری که تلاشتو کردی و ارامش بیشتری داری.
فکر کن داری از یه پل رد میشی ،مهم ترین کار اینه که پایینو نگاه کنی و مستقیم بری تا برسی به مقصد:)
امیدوارم همیشه پر از ارامش باشی و زندگیت پر از موفقیت باشه?
ببین من دکتر نیستم ولی همه ترسائی که میگیو تجربه کردم تحملش کار هر کسی نیست چون بعد یه مدت افسردگی ممکنه بگیری.من خودم با رویای تو موندم پشت کنکور ولی الان با تحقیق فهمیدم پزشکی تو ایران آینده نداره نه بهت احترام میزارن نه حقوق درست و حسابی داری بشخصه دوست داشتم جون آدمارو نجات بدم فقط ولی وقتی از جو بیمارستان با خبر شدم در مورد تصمیمم دوباره فکر کردم صددرصد دختری چون خیلی احساسی برخورد کردی ولی بدون منی که همه این ترسای تو رو زندگی کردم میگم برو تو جو بیمارستان برو تو اورژانس ببین اگه تو باشی میتونی سه روز نخوابی؟میتونی تو همین سه روز بیخوابی کلی بیمار تصادفزو حال بد که واقعا نمیشه دیدشون رو ببینی و درمان کنی؟من بعد این مدت عصب معده گرفتم و الان تصمیمم دیگه برا پزشکی نیست چون میخواستم به ادما کمک کنم نباید از جون خودم بگذرم یوتیوب پره از این فیلمایی که رشته ها رو توضیح میده حتما درمورد تصمیمت تحقیق کن و احساسی تصمیم نگیر که پشیمون نشی
سلام دوست عزیز باید این؟ور بگم که دقیقا دیدگاهی که تو داری رو منم دارم گاهی اوقات با خودم میگم ایا شبیه من هم هست الان که اومدم دارم کامنت ها رو میخونم میفهمم که هم شرایط من زیاده منم میترسم از اینکه هزینه هایی که پدر و مادرم برام کردن بدون نتیجه بمونه میترسم از حرفای اطرافیان و…..اما وقتی پیام های بقیه رو میبینم مثلا پیام شما رو با خودم میگم که ما باید راه رو برای خودمون هموار کنیم و با کنار هم بودن به اون چیزی که میخوایم برسیم
اونی که راه رو سخت و اسون میکنه خود ماییم همه چیز بستگی به خودمون داره امیدوارم که همه مون به نتیجه مطلوب برسیم
سلام دکتر جان من ۳۵ سالمه ارشد بیوشیمی دارم و معلمم سال کنکورم لب مرز شد رتبه ام ولی پزشکی قبول نشدم عشق به پزشکی باعث شده تا الان با حسرت پزشکی زندگی کنم دست از تلاش برنداشتم دوسه باری کنکور دادم و اخربن بار همین امسال بود و باز رتبه ام کم شد ۳فرزند دارم خانواده ام وقتی میگم کنکور بدم میگن از تو گذشت برا بچه هات زحمت بکش اونارو دکتر کن ? حالا شما و هرکسی که این متن منو خونده بگه چکار کنم یبار دیگه ایا تلاش کنم برا پزشکی یا بیخیال شم
سلام
من هم شرایط شما را دارم الان چیزی که منو نگران کرده بحث جدید معدل هاست واسه نظام قدیم
تلاش کنید
سلام و درود دوستان عزیزم…ذهن های پ از کلمه و واژهه حرف نام هرچی اسمشو میزارید.. من هم رویای پزشک و طبابت
۳۰ سال دارم و بعد از قبولی در کارشناسی اتاق عمل دولتی با رتبه نسبتاخوب ازدواج در سال قبل از کنکور.شرایط سخت .. گذارنادن طرح اجباری.. و گذشتن ۵ سال و دوتا گل پسر ک خداوند بهمن لطف داشت و مادر شدم حالا تصمیم حدی برای قبولی در پزشکی دارم و شک نکنید مسیر عالی هست و انجامش بدین اگر ذره ای حال خوب و رویای اونو دارید انجامش بدید خداوند همینو میخاد حرکت…لحظه به لحظه برآن چیده میشه شک نکن فقط شکر گزاری داشته هات و و حال خوب هیچ وقت دیر نیست خودتو پیدا کن.. … من ۵۰ روز دیگه کنکور دارم و شک ندارم خبر قبولیمو اینحا به امیر علی با احساس دکتردرجه یک داداش گلم با نوشته هات میدونم درونت سفیده و این کا هر کسی نیست اعلام میکنم و مولانای جان ک میگه
خوش باش هر آنکه راز داند داند ک خوشی خوش کشاند
شیرین چو شکر تو باش شاکر شاکر هر دم شکر ستاند… شاد باشید.
سلام آقای دکتر من ۴۵ سالم است و عمرم را در حسرت پزشک شدن گذراندم امکانش هست برای مشورت با شما و ارایه یک توضیحی از خودم شماره شما یا واتس آپ تان را داشته باشم؟ میدونم که سرتان فوق العاده شلوغه ولی من هنوز انگیزه هام را دارم و می خوام یک رزومه ای از خودم برایتان بگویم .ما بین یک دو راهی در نیمه دوم زندگی مانده ام یکی عشقم پزشکی و یکی مسیری دیگر؟ خواهش می کنم به نظرتان نیازم دارم ممنون
سلام آقای دکتر ممنون از مطالب دلنشینتان
سلام و خداقوت آقای دکتر قربانی
در یک کلام باید این جمله رو گفت بابت حس و حالم به متنی که نوشتید:
مولانا: پس زخم هامان چه؟
شمس: نور از میان آن ها وارد میشود.
درود امیرمحمد.امیدوارم حالت خوب باشه.قراربود تا وقتی قبول نشدم چراغ خاموش عمل کنم و فقط بیام باخوندن متنات باک روحیمو پرکنم و برم ولی امروز میون خستگی های زیادم دوباره متن هات دستمو گرفتنو بلندم کردن امروز از اون روزا بود که هی بی حوصلگی و خستگیم باهام راه نمیومدن .کلی خواستم باهاشون حرف بزنم شجریان گوش کنم،قدم یزنم ،سکوت کنم ولی نشد ب وبلاگت که سر زدم باخوندن این نوشتت حس میکنم ذهنم شفاف ترشد.
سپاسگزارم که هستی و مینویسی برای نجات این روزهای ما.
سلام امیر محمد…
امیر حسینم… از شهر خورشت خلال و دنده کباب…
از شهر یکی از مریضای اوایل رزیدنتی شما (فک کنم زهرا)
توی همون صفحه برات گذاشتم که میرم و برای کنکور سخت ادامه بدم…
برام نوشتی که بیا و از جوابش بگو برام
الان دقیق وسط وسط راهم
ادامه دادن سخت شده
بی انگیزگی ها بیشتر و شوق ذوق کمتر میشه
اما خوشحالم خیلی زیاد که یکی هست یه وبلاگی یه صفحه ای که میایم میخونیم حالمون خوب انگیزمون کوک و باک سوختمون رو پر میکنیم که ادامه بدیم که یه روزی به دیدگاهی مثل تو برسیم…
خوشحالم که دارمت
خوشحالم که مسیر بعدا ها پزشکیمو میتونم با این افکار و راهنمایی های تو جلو ببرم
خوشحالم که با یه متن دل هزار تا خسته رو اروم میکنی و توی این شلوغیا دستی به سر و روی دلمون میکشی
خیلی دمت گرم
سلامت باشی و امیدوارم به زودی در مسیر دلخواهت قرار بگیری و برای منم این خبر رو بنویسی
چرا انقدر خوبی آخه ؟???بیشتر برامون بنویس ?
سلام
منم دوسال دیگه کنکور دارم و به شدت به پزشکی علاقمندم می خوام وقتی قبول شدم بیام اینجا دوباره کامنت بزارم برای بقیه انگیزه بشه ???
سلام
حس خیلی خوبی از حرفهاتون گرفتم خیلی اتفاقی با سایت شما آشنا شدم دقیقا همونطور که با سایت آقای روفرشباف آشنا شدم…من با۲۲سال سن یه پشت کنکوریم و توی بخش عمدهای از این مسیر زندگیم بدون تفکر بدنبال نظرات و صحبت های بقیه بودم، که فلان کار بهتره پس انجامش بده، فلان شغل بهتره پس این هدفت باشه و خود همین باعث شد بی هدف طی کنم و بی هدف بودن برای من به مثابه هیچ کاری نکردنه…بعد از خوندن چندیدن کتاب دربارهی پزشکی و محیط کاریش از صمیم قلب حس کردم که این مسیر چیزیه که دوست دارم توش قدم بردارم حتی اگه بخاطر یازخوردهای منفی افراد منطقم دائم فریاد بزنه که این مسیر رو نرو اما باز بنظرم زیبایی های این مسیر بقدری هست که بشه سختی ها رو تحمل کرد…ی جا خوندم که پزشکی یه شغل نیست، یه لایف استایله وچقدر راست بود این حرف…تو این روزا خیلیا از سختی پزشکی میگن از اینکه فرسایندهس از اینکه شاید آینده نداشته باشه، بین خوندن پستای دکتر امیدرضایی که از اوضاع نابسامان پزشکی و آیندهای تاریکی که داره ساخته میشه براش پیدا کردن سایت شما برای من خودِ خودِ نور راهنماییه که از خدا میخواستم برای روشن شدن مسیر منتهی به دوراهی پیش روم، سرراهم قرار بده… خوشحالم که هستین و قلمتون مینویسه…
منم همسن توام میشه گفت و وضعیت تورم دارم ولی نمیدونم چرا همه انقد احساسی میشن وقتی حرف از جون ادما میشه شما از کتاب پزشکی و چیزایی که اینترنت میبینی نمیتونی پزشکیو قضاوت کنی برو بیمارستان و ببین واقعا باهاش جوری اگه اره که والسلام اگه نه نظرتو درموردش فکر کن.بعد درمورد پزشکای ایرانم تحقیق کن بترکونی تو تخصص ۱۰ تا ۱۵ درمیاری درصورتی که تو کره ۹۰۰۰وون میشه برو معادل سازیش کن ولی میلیاردی درمیاد به پزشک مملکت ارزش نمیزارن نه حقوقی نه رفتاری میگی میتونی تحمل کنی ولی بعد چند سال نمیشه نمیگم نرو میگم بیشتر تحقیق کن با تشکر
سلام ممنون میشم نظرتونو بدونم هیچ کدوم چیزایی که گفتین دغدغه من نبود و نیست و بامن کاری نداشته باشن من همش تو خونم و بمن ارامش میده و اهل ددر دودور نیستم اصن:(
من قبل اینکه وارد هنر بشم به پزشکی علاقه داشتم همش میترسیدم نخونم و رتبه نیارم نرفتم تجربی الان که ۱۰سال میگذره هر چند وقت یهو ب دلم میاد پزشکیو دوستدارم و فیلمای پزشکی که میبینم خیلی هیجان زده میشم ولی همش میگم حیف من هیچ وقت درسخون نبودم و هیچ وقت به خودم این فرصت و ندادم.
خیلی یهویی به دلم افتاد برای مهاجرت هم این تصمیم و گرفتم و بدون کنکور هم هست و مشکلی ندارم میتونم ثبت نام کنم اما برای رشته نمیدونم ترس بیجایی هست که بخاطر اینکه کتاب نخونم نتونم موفق بشم یا دووم بیارم یا شاید هم بتونم اخه من هیچ وقت تو موقعیتی نبودم که کتاب بخونم . بیشتر دروسمون هم عملی بود و من همیشه بهترین بودم حالا ترسم بیشتر شده که از پسش برنیام وسط راه انصراف بدم چه پیشنهادی دارید بمن که ازین سردرگمی دربیام ☹ ما هیچ وقت درسی مث ریاضی فیزیک شیمی نداشتیم و ازش چیزی نمیدونم ایا در دانشگاه بااین درس ها سرو کاردارید؟
ولی تو همون یکسال دبیرستان زیست و خیلی دوستداشتم و میخوندمش:(( و این موضوع بدن انسان و گیاهان و ساختارشون همیشه برام جالب و جذاب بود و دوستدارم یادبگیرمشون ..بازم میگم شاید اینا صرفا کنجکاوی باشه برای پزشک شدن کافی نباشه!
ممنون میشم اگر امکان داره پاسخ به ایمیل بفرستید میترسم جواب و بدست نیارم .
سلاااااممممممم سلاااااممممممم روزگارتون شاد و قشنگ در پناه ایزد یکتا ??
فاطمه هستم دانش آموز ۱۱تجربی
خب بی مقدمه بگم ک نوشتتون حرفتون حسی ک انتقال دادین محشر بود
همیشه اتفاقایی میفته که اتفاقی نیس یه نشونه اس
یه تلنگره نگاه ویژس از خداوند پر عظمت و بلند مرتبه?خدایا شکرت که بهترین ها رو برامون رقم میزنی
خدایا شکرت ک این متنو خوندم
شکرت که نوشته شد توسط دکتر قربانی
خدا یار و یاورتون بهترین ها براتون رقم بخوره
کلی خوشحالم براتون
خوشحالم ک رسیدین به جایی که میخواین و تو مسیزی قدم برمیدارید که خاهانشین
بهترین ها برای همه رقم بخوره ایشالا?
خب شکر خدا از حال خوبم هر چی بگم کم گفتم
انگیزه چیزیه که گاهی هدفو میاره
انگیزه خیی مهمه خب?
حس میکنم انگیزه از دس رفته یا کمرنگ شدم پر رنگ و درخشان شد
هدف واقعیم هر لحظه به ذهنم ب روحم ب دنیام نزدیک تر میشه خدایا شکرت
با خوندن اتفاقی این متن که قطعا هیچ چیز اتفاقی نیست انگار دریچه فکری بهتری ب روم باز شد هدف و انگیزم اومد ? امروز یه روز خلص تو تقویم زندگیمه فردا امتحان دینی دارم اومدم درس یکو خوندم با دیدن ابن دو بیتی حالم دگرگون شد فهمیدم تو بی هدفی ام باز گم کرده بودمش ?روح مولوی بزرگوار در ارامش و شاد خدارو شاکرم که روزنه ای باز شد ک به فکر بیفتم چقد قشنگهههه این دو بیتی مولوی اول مینویسم بعد ادامه میدم
روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چر غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود?. به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
??اولش دگرگون شدم و بعد حتی خندیدم یاد استیکرا افتادم
ولی اون حسی که بهم داد موند تو خاطرم
اشک ریختم و سبک شدم?
بعد دنبال اسم استادی بودم خداایشون هم خیر بده ? تو گوگل ک دیدم متن شما رو باعث شد فکر کنم من اصلا چرا اومدم تجربی
که چی دنبال چی بودم؟
یادم اومد هدفی پشت این کار بود انگیزه ای بود رفیقی بود و هست هنیشه باشه?
خب فهمیدم راهو درست اومدم با همهه ی سختیاش دوسش دارم من عاشق زیستم عاشق درسامم درسته خوب نمیخونم ولی هر موفع ک میخونم از ته دل لذت میبرم
و ب جز هدفی ک دنبالش اومدم تجربی اهدافی تو زندگیمه که چجوری نمیدونم ولی متن شما برام الهام بخش بود اینکه از مسیرت لذت ببری خیلی قشنگه ??موفق باشین همیشه ?
خب جنله بندیمو نمیدونم چطور بود چی گفتم ب کجا رسیدم طولانی هم شد اما میدونم که میخونید میدونم مهمه براتون ایمان دارم اتفاقی نیست ک نوشتم و اینکه حرفامم کامل نشده و کلمه ندارم شاید
فقط بگم که پر از ارامشم و ایمان دارم بی هدف نیومدم این دنبا حتنا دلیل محکمی بوده حتنا هدفی هست
خوشحالم که دیگه بی هدف نیستم
خوشحالم که آدمایی هستن که حرف دلشونو مینویسن تا برا بقیه هم مفید واقع شه
امروز ۶ دی ۱۴۰۰ من ایمان دارم به قدرت خدا و جلوی همه ی شما خواننده های این متن طویل قول میدم ک برسم ب خاسته ی دلم دست از تنبلی بکشم و وقت تلف نکنم خیلی خوبه که یه جمع بزرگ ببینن قولتو باعث میشه بهش پایبند تر شی براش از جون و دل مایه بزاری ایمان دارم که میشه
و خداروشاکرمم…… که دنیا و آخرتمون خیلی قشنگ تر از چیزیه که حتا فکرشو کنیم مطمینن برا همتون همینطور خواهد بود کافیه بخواین جذب میشه
قول میدم روزی بیام و بنویسم شد خدا خواست و من تونستم??
قول میدم روزی بیاد که بیام و بنویسم دیدین خواستن توانسته
امضا?
خدا خیلی بزرگه همیشه یادتون باشه اون کسیه ک نجاتم داده هنیشه و پر از معحزه هاشه زندگی هامون خیلی حرفا شاید جاش نباشه و شاید کلمه براشون نداشته باشم
فقط بگم ایمان دارمم خدا همیشه با ماست خدایا شکرت عاشقتم شکرت که بهترین ها رو برامون رقم میزنی عمر با عزت و طولانی به همه میدی و پر از سلامتی شادی و ثروت واقعی زندگی و آخرتی پر از قشنگی ??
حالم عالیه?انرژی قشنگم تقدیم بهتون برم دینی رو بخونم درسی که الهام بخشم بوده و دیگه بیشتر دوسش دارم ??
خداحافظ و نگهدارتون ?❤️
امیدوارم الانی که دارم اینو مینویسم در حال استراحت باشی!
میدونم خسته کننده است شاید خوندن پیام های تکراری کنکوری ها ولی آقای قربانی باور کنین تو این بل بشو کنکور ماهایی که آرزوی بچگیمون پزشکی بوده وهست راهی نداریم جز پناه آوردن گفته های کسانی که الانشون ،رویای آینده ماست…چند روز پیش اتفاقی با آقایی صحبت کردم که سال آخر تخصص بود و من به خیال دریافت حداقل چند نکنه مثبت باهاشون همکلام شدم و نتیجه این شد که برای قبول شدن در این رشته ،پیشنهاد دادن به حرفشون گوش بدم و نتیجه چی بود؟پیشنهاد رابطه و طبق شروط تضمین میکردند قبولی.. اونشب من تا صبح گریه کردم نه برای پیشنهاد بلکه برای تخریب تصورات کودکی تا به الان نسبت به کسانی که مراتب تحصیلی خوبی رو گذروندن و فهمیدم ایشون به قول خودشون فقط برای خورد و خوراک و جای خواب پزشکی رو انتخاب کردن البته اینم گفتن رفتن به سفرهای خارجه هم جز این لیست هست و حالا منی که با رویاهایی که پر بود از عشق به فهمیدن اون چیزی که درونم هرروز در جریانه و کمک کردن به آدما و هزار جور رویایی که با فکر کردن بهش قلبم به تپش میفته جوری این تصورات رو تخریب کزدن که جای حرفی نیست شما به من بگین جای چنین آدمایی وجود دارن تو علم پزشکی یا من رویاها و تصورات بچگانه و افسانه ای دارم؟؟کل جامعه پزشکی ایران به این وضع دچاره؟ وقتی بااین تصور و این شخصیت وارد این رشته میشن میتونن حال کسی رو خوب کنن؟ چیزی که تاالان من فکر میکردم افسانه ایه یا نه واقعا ممکنه؟
سلام مهسای عزیز
تمام و کمال حس و حالت را درک میکنم چون خودم وقتی میخواستم برای آزمون های گزینه دو ثبت نام کنم صاحب اون قسمت هم با من همینکار کرد ،کاری که من تا چند روز خوراکم گریه و ناراحتی بود اما چه میشه کرد توی دنیای ما دخترا هزاران مرد کثیف وجود داره . نمیدونم سال چندی و چقدر میخونی برای کنکور اما از من به تو نصیحت به طرف هر چیزی که علاقه داری حرکت کن و صد خودت رو بزار. نزار وجود همچین کسایی تو رو از اهداف دور کنن. ما دخترا چه بخواهیم و چه نخواهیم چه در حال و چه در آینده با این اطراف سرو کار این جسارت ما هست که نباید به اینها میدون بدیم.
?? در یک کلام:بی نظیر بود
قدرت قلمت عالی بود، چند لحظه محصور کلماتت شدم. تو نشون دادی یک پزشک فوق العاده ای که فقط به عشق درمان مردم این رشته رو انتخاب کردی. تبریک میگم و همین طور ارزوی موفقیت برات دارم. امیدوارم اگه روزی پزشک شدم ازت خیلی چیزا یاد بگیرم. واقعا اون قسمت در مورد غرغر های بچه ها خوشم اومد. امسال سال کنکورمه و مجازیه، نمیدونم میدونی یا نه ولی بازده مجازی کمتر از مدرسه است. ولی امیدوارم بتونم پزشک بشم چون واقعا درس میخونم و خلاصه مینویسم. یه سوال ازت داشتم تو الان کجا کار میکنی؟ تهرانی یا یه شهر دیگه؟
از روی فضولی نیستا، فقط برام سوال شد?
دکتر قربانی عزیز سلام
سال هاست عاشق پزشکی ام و تمام جانم تمنا میکند برای بیدار ماندن و خواندن کتاب های پزشکی و گذراندن وقت در بیمارستان ، اما خلاف خواسته من خانوادم هنر را ترجیح میدهند و خواهر کوچکم باب میل پدر و برادرم راه هنر ی را در پیش گرفته استدپ ،اما مادرم از من حمایت میکند. میدانی امیر جان میترسم پا بگذارم به پزشکی و موفق نشوم . میان دو راه گیر کرده ام . بنظر شما باید چیکار کنم
چقدر دوست داشتم جای شما باشم من پنج سالی هست درگیر هنرم به هر چیزیم ی ناخونکی زدم ولی الان کار اصلیم خوندن و نواختن گیتاره خیلیم مقام و جایزه و اینا گرفتم تا نشونشون بدم میتونم از هنر به جایی برسم ولی متاسفانه خانواده بیشتر دوست دارن من تو درس به جایی برسم الان که دارم این متن رو مینویسم تو زمان استراحتم و باید گیتار تمرین کنم از اون طرف فردا امتحان دارم کلا روزای من این جور پیش میره میرم درس بخونم یهو دو بیت شعر بداهه میاد تو مغزم و میشینم ده بیت مینویسم یهو ی آهنگی رو یادم میاد میرم میخونم و باز دوباره میام درس رو بخونم متاسفانه کسی درک نمیکنه حال و روز منو از ی طرف دنیای هنر قشنگ ترین و زیبا ترین چیزیه که دارم از ی طرفم از چهار سالگی عاشق دامپزشکی و حیوانات بودم وقتی دوتا چیزو باهم پیش بری معمولا نتیجه خوبی دریافت نمیکنی اون راهی رو برو که حس آرامش بهت میده
بسیار عالی و مفید و دل نشین…
چند لحظه ای از زندگی ام به خواندنِ نامه ات سپری شد و تا به خود آمدم گرمی قطرات اشک را روی گونه ام حس کردم … با چشمانی اشک بار برایت مینویسم… عشق و علاقه ام به رشته ی مقدس پزشکی افزون گشت… حال میفهمم من همانم که مسیر دیگری جز مسیر زیبای پزشکی نمیخواهم.. پزشکی را عاشقانه دنبال خواهم کرد و تا به آن نرسم از پای نخواهم نشست… پیچ و تاب مسیر و طولانی بودن آن را… کشیک ها و کتاب های حجیم پزشکی را همه و همه را به هر چه جز پزشکی است ترجیح میدهم و میخواهم که پزشکی را زندگی کنم و عجیب باور دارم که “اندکی صبر سحر نزدیک است:) “
شدیدا دارم وسوسه میشم همه چی رو ول کنم برم گرافیک بخونم.اما فقط ۷ ماه تا کنکور مونده و میترسم نتونم تو این ۷ ماه اون همه درساشون رو بخونم.
اما خسته شدم از این وضعیت.نمیدونم اون همه علاقه ای که به تجربی داشتم اون همه شور و شوق و اشیاق چیشد.
دومین باریه که دارم برلی کنکور آماده میشم و یه ساله که پشت کنکورم.و اصلا مثل قبل پرتلاش نیستم.گاهی با خودم میگم ای کاش وقتی نهم بودم میرفتم هنر.و حس میکنم هیچکدوم از شغلای تجربی و رشته های دانشگاهیش به دلم نمیشنه و به سمتشون کشش ندارم و اونایی که به سمتشون کشش دارم بیشتر علوم پایهاند و بازار کار ندارن.از همون اولم باعلاقه نیومدم و با هدف پزشکی نیومدم فقط خانواده خیلی فشار آوردن.منم با خودم عیب نداره الان به حرفشون گوش میدم ولی دانشگاه روانشناسی یا دبیری میخونم.چون بعد گرافیک از این شغلا خوشم میومد.اما حالا فکر میکنم که من چون روابط اجتماعیم خوب نیست نمیتونم توشون خوب باشم و موفق.قبلا فکر میکردم میتونم روابط اجتماعیم رو خوب کنم اما حالا به این نتیجه رسیدم هر چقدم خوب بشه عالی نمیشه چون یه قسمتی از وجود من ذاتا اینطوریه.با اینکه وقتی وارد تجربی شدم دوسش نداشتم ولی با درس ها که سر و کله زدم کم کم زیبایی هاش رو کشف کردم.و علاقه مند شدم.این تجزیه تحلیلی که توی زیست شناسی بود برام خیلی جذاب بود.یا اینکه چرا نفس میکیشم یا چرا گیاها به سمت نور خم میشن و کلا چیزای باحال و جذاب داشت.حتی از فیزیک که همیشه بدم میومد خوشم اومد.اما حالا خیلی اعصابم خورده.افت تحصیلی داشتم.و شغل آیندمو نمیدونم.همش سردرگمم.حتی با خودم فکر میکنم من اگه پافشاری کنم و بتونم برم گرافیک هم ممکنه استعدادش رو نداشته باشم و ایده پرداز نباشم.ممکنه نتونم خوب باشم.ولی این فکره که چیکار کنم در آینده و چه شغلی برام مناسبه مثل خوره داره مغزم رو میخوره.با خودم فکر میکنم که حتی اگه همین تجربی رو بخونم و یه روزی واقعا برم پزشک شم نکنه که بدم بیاد ازش؟نکنه که از خودم بدم بیاد که شهامت رفتن به سمت علاقمو نداشتم؟یا اگه برم گرافیک نکنه که بعدش موفق و ایده پرداز و خلاق نباشم؟یا حتی اگه توش خوب باشم نکنه پشیمون شم و دلم برای تجربی تنگ شه؟نکنه این همه شک و تردید برای اینکه من تو تجربی نتونستم موفق باشم و شکست خوردم؟اگه الان افت نمیکردم و مثل قبل خوب بودم بازم این همه کشش به سمت گرافیک داشتم؟البته موقعی که درسم خوب بود هم به رشته های دیگه فکر میکردم ولی کم.من حس میکنم که همیشه محتاط و شاید یجورایی شجاع نبودم.هر کار که میخوام بکنم راجبش خیییلی فکر میکنم.بعدش زمان از دست میره و اون فرصتم از دست میره.از طرفیم فک میکنم اگه میرفتم گرافیک با همین روحیه الانم وضع همین بود.و حالم بهتر نبود.مامانم میگه تو اگر گرافیکم میرفتی الان میگفتی کاش میرفتم تجربی.گاهیم فکر میکنم با اینکه هنر رو خیلی دوست دارم ولی دوست ندارم شغلم باشه و به عنوان سرگرمی بهتره.دوست داشتم میتونستم یه روانشناس خوب باشم اما روابط اجتماعیم خوب نیست.یا ممکنه که نتونم خوب باشم و اگه تو همچین شغل پر مسئولیتی خوب نباشم ممکنه به آدما آسیب بزنم.ممکنه باعث شم وضعشون بدتر بشه.من همش سردرگمم.
یه جا نوشته بود
ولی هیچ چیز زیباتر از این نیست که پس از دلمردگی های دراز، باری دیگر نور در وجود تو سربردارد
فریدریش هولدرلین
ولی این نور انگاری قرار نیست دوباره به دل من برگرده.
نمیخوام نصیحتت کنم یا هر چیزی که باعث بشه حالت بدتر از اینی که هست بشه ولی ..
الان ما تو بدترین دوران زندگیمونیم .. جایی که نمیدونیم کارایی که کردیم درست بود ؟ کارایی که قراره بکنیم درسته ؟ دنبال پیشرفت تو مسیر درستی هستیم ؟ اینده چی میشه ؟ موفق میشیم ؟ نمیشیم ؟ کلی سوال هست که هر روز تو ذهنمون رژه میرن .. اطلاعاتمون در مورد همه چیز حتی علایق خودمون هم کمه و فشار اطرافیان زیاد ..
تو این جماعت بالاترین مقام مربوط به شغل پزشکیه .. حتی اگه طرف مقابلت شخصیت و شعور هم نداشته باشه چون پزشکه به اعتقاد مردم قابل اعتماد و احترامه
ولی درست نیست .. اگه قراره همه پزشک باشن نقاش و وکیل و قاضی و بازیگر و خواننده و … نداریم و قطعا کسایی رو داریم که با این استعداد به دنیا اومدن
همه اینا رو گفتم که در اخر بگم رو خودت کار کن ، کار کن تا حرف مردم روت تاثیر نزاره … یه بار این اشتباهو کردی ولی دیگه تکرارش نکن .. دنبال علاقت برو .. بشین با خودت حرف بزن به کدوم بیشتر علاقه داری ؟ هنر گرافیک یا پزشکی و بیمارستان ؟
دوتاشون عالین برای یه قشر ادم .. دوتاشون پر از امید و ایندن .. لازم نیست اینده داخل ایران باشه جاهایی از دنیا هست که برای قشر های مختلف احترام قائلن پس از این نترس ..
وقتی به جوابش رسیدی یه لحظه هم تردید نکن همون راهو ادامه بده تا بهش برسی
ما هنوز اول راهیم و کلی مسیر برای پشت سر گذاشتن داریم و همینطور کلی هم زمان
ولی اگه این زمانتو به فکر کردن صرف کنی به هیچ کدوم نمیرسی
تو این وضعیت فکر کردن اشتباهه
نقشه ریختن و برنامه ریزی زیاد ، اشتباهه
باید انجامش بدی بدون فکر
یه بار زندگی میکنی که اگه نتونی داخلش خوشحال باشی بی فایده بوده
زندگیت باید یه جوری باشه که وقتی به دنیا اومدی یه چیزی به دنیا اضافه و وقتی رفتی یه چیزی کم بشه
پس با تصمیمی که میگیری این کارو انجام بده .. تصمیمی که خودت میگیری نه ادمای اطرافت 🙂
سلام. میدونم برای آقای قربانی نوشتی. ولی پیامت رو که داشتم میخوندم با خود میگفتم این چقد منه!
میدونی.. مشکل اینه نشستی و دائم این دو مسیر رو باهم مقایسه میکنی.. نتیجه نمیده.. ببین خودت دنبال چی هستی؟ میخای کی باشی؟ منظورم این نیس که بگی میخای پزشک یا هنرمند باشی.. میخای چه اثری تو جهان داشته باشی؟ به ارزش هات فکر کن. حالا ببین کدوم یک ازین دو مسیر به ارزش هات نزدیک ترن. اگه باز هم نتونستی به نتیجه برسی، بشین هزینه ها(زمان، انرژی، محدودیت ها و..) هر مسیر رو بنویس، و اونچه که در ازای این هزینه بهت میده(لذت، کمک به بقیه یا..) رو هم بنویس. حالا ببین راه های دیگه ای هم هست که از طریق بتونی با هزینه کمتری به اونچه از زندگی میخای برسی؟
نمیدونم تا الان تصمیمت رو گرفتی یا نه …
ولی خب وسواس های فکری رو کنار بزار
اگه تا الان پای تجربی موندی حتما یه دلیلی داره
اگه مربوط به خانوادس اشتباهه
ولی اگه مربوط به خودته همینو ادامه بده
——————————
اگه جوب سوال رو نمیفهمی به خودت وقت بده…
یه روز ، یه هفته ، یه ماه … هر انتخابی داشتی دلیلشو یادداشت کن .
خیلیامون یادمون میره برای چی داریم یه مسیری رو میریم.
نگران وقتت هم نباش … تنها چیزی که باید نگرانش باشی پشیمونیه !
این ها رو گفتم چون تجربه ی مشابه دارم 🙂
سلام برادر
هنوز در عجبم که چطور از اینجا سر در آوردم
از فضای مجازی به مجازی ای واقعی
به قول سعدی
این بی خبران در طلبش بی خبرانند کان را که خبر شد خبری باز نیامد
اگر به اقلیم پزشکی رو نهم همچون تو باید کار کنم وگرنه در حرفه ی پزشکی خواهم مرد
معتقدم نباید قبل از مرگ مرد
در پایان علاوه بر تشکر از پزشکی که پزشکی خود را بر خود تمام کرده،جناب اقای امیر محمد قربانی
با این شعر مهر مختوم بر کلامم مینهم
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هر که به میخانه رفت بیخبر آید
تو تمام سال هایی که توسرم رویای پزشکی بیشتر از قبل جون میگرفت درست موقعی که باید برای رسیدن بهش تلاش کنم باخوندن متن و تکست های دانشجوهای پزشکی داشتم ب این نتیجه میرسیدم که چقدر رویایی که دارم باواقعیتش متفاوته و زننده است ناراحت شدم خیلی خیلی بیشتر از خیلی …باخوندن این متن رویای خودم برام تثبیت شد و میتونم به جرات بگم به بهترین حالت ممکن پزشکی رو برام وصف کردین ممنون
دارم ب این فک میکنم چقدباچندسال پیش فرق کردم.بادوستام ذوق داشتیم ک دانشجوی پزشکی شدیم…اره عالی بود حسش عالی بود….دلتنگ دوره اینترنی شدم.کشیکهای جراحی..شب نخابیدن زنان ..سروکله زدن رزیدنتهاواتندهاباهامون..الان ۳ساله دارم کارمیکنم اونم بخاطرمشکلات مالی جنوب کشور..بااب و هوای وحشتناک گرم….امسال توی ی اقدام عجیب غریب چندتاازدوستام مهاجرت کردن و ماهم دنبال مهاجرت افتادیم …
کاش وضعیت ی جوردیگه بود….چی شد ک بعدمدتهااومدم زیر پستی ک با ی سرچ پیداکردم کامنت گذاشتم خدامیدونه..
تنت سلامت باشه
متاسفانه هیچ چیزسرجای خودش نیست اینجا
سلام آقای دکتر، ممنونم بابت وقتی که میذارید، من ۴۰ سالمه یه بچه ۵ ساله دارم، فوق لیسانس صنایع خوندم، میخواهم برم یه رشته ایی در زمینه کار تحقیقاتی پزشکی بخونم به نظر شما چه رشته ایی مناسبتره، و اینکه من با شرایطم آیا امکان خواندن رشته پزشکی رو دارم؟ میشه لطفا جوابم رو بدید.
سلام دکتر،الان که دارم این متن و براتون مینویسم تصمیم گرفتم که از آرزوی خودم که پزشکی بوده بگذرم چرا ،چون میدونم وقتی واردش بشم از لحاظ مالی نمیکشم نمیتونم پدرم کمکم نمیکنه(داره ها ولی نمیخواد که کمک کنه ) مادرمم زیر خرج من کمرش میشکنه بنابراین امروز با ناامیدی بازم توی اینترنت سرچ کردم اگه عاشق پزشکی هستی و پول نداری چیکا باید بکنی ؟ اگه میشه لطفاً شما راهنماییم کنید متقاعدم کنید تا برم پزشکی تا اینکه به خاطر وضعیت مالی و کم پولی برم پرستاری یا معلمی ممنون
دوست دارم ناشناش بمونم شاید اشنا باشه اینجا
دانشجوی پزشکی شهید بهشتی هستم اینو گفتم صرفا برا اینکه بهم اعتماد
میدونی رفیق من به همه میگم من عاشق شدم عاشق شغل پزشکی با تموم سختیاش میخواستم بهت بگم وقتی تو قدم میزاری تو راهی بخدا قسم میخورم خدا بهت کمک میکنه ما اوضاع مالی متوسطی داشتیم ولی من از با قلبم از خدا میخواستم کمکم کنه هیچ چیز نمیتونست منو از هدفم دور کنه هدفتو به چیز مقدس گره بزن و بدون که اگر عاشق باشی مهم نیست شرایطط چیه و کی پیشته فقط اونو میبینی کاش تونسته باشم بهت بگم هیچ چیزی نمیتونه زندگی تورو تغییر بده مگر افکار و باورات خواسته هاتو از خدا بخواه منم مثل تو ولی همیشه میگم دیدی شد؟برات ارزوی سعادت در دنیا اخرت دارم
یاعلی
سلام آقای دکتر
من امروز کاملا اتفاقی مطالبی که نوشته بودید رو خوندم
من ی دانش آموز یازدهم رشته تجربی هستم راستش من به پزشکی علاقه دارم و والدینمم به اینکه رشته تجربی بردارم خیلی اصرار داشتن ولی ی فکر خیلی مزخرف تو مغزمه اینکه من نمیتونم تو پزشکی موفق بشم برام واقعا سخته اینکه تمام مدت بین فیلمای آموزشی و گوشیو کتابهای درسی که حتی با نگا کردن به جلدشم احساس کسلی میکنم باشم خیلی عصبیم میکنه فکر کردن به اینا میخواستم تغییر رشته بدم و ی رشته اسونتر بخونم ولی مدیرمون و والدینم مخالفت کردن نمیدونم چیکار کنم میشه ی راهی بهم نشون بدین ؟؟؟؟؟
یا سمیع به دادم برس
امروز ۱مهر ۱۴۰۰ روزیه ک دارم تنبلی کردنامو میندازم گردن عدم علاقه …..حتی شده تنها دلیلم عمل کردن به قولی باشه ک تو بچگی دادم ب خودم میجنگم تا بهت برسم ! ارزو میکنم سال دیگه ب عنوان دانشجو پزشکی این پیامو ریپلای کنم:)
سـلامبـراتآرزویمـوفـقیـتمیکنـموامـیـدوارمبـہآنچـہکـہمیخـوایبـرسـے
سلام خسته نباشید.
خوندن این نامه قوت قلب بزرگی بهم داد. به خصوص قسمت سوم:توهم یک زندگی بیخود.
این قسمت اگاهی من بیش تر کرد و با خوندنش فهمیدم که دقیقا باید چی کار هایی رو انجام بدم و یا ندم تا به هدفم برسم.و همچنین باعث شد که یادم بیاد عشق به مسیری که انتخاب کردم .من رو به جایی که هستم کشوند.
از این بابت متشکرم?
خیلیییییی قشنگ بود جناب دکتر????
من با همین مطلب آیندم رو میسازم و ب هدف خدمت ب مردمم پزشکس موفق میشم?
از شما خیلی ممنونم??
سلام واقعا نمیدونم چیکار کنم .. پزشک بشم یا برم سراغ تجارت و بازرگانی ..
برام پول مهم هس .. ولی ی چی دارع پزشکی داره ک چیز دیگ ای ندارع اونم عشقه .. و همینه ک خاصش کرده .. بمونم پشت کنکور یا نه …
با امید موفقیت همه
امیر محمد عزیز یا شاید هم بهتر باشه بهتون بگم دکتر قربانی:)
چند وقتی هست که نوشته هات رو میخونم اما تا به حال کامنت نزاشته بودم تا امروز…
روز پزشک رو بهت تبریک میگم و آرزو میکنم تک تک روزایی که با پزشکی سروکار داری برات پر از شادی و رضایت و لذت باشه:)… از روزی که با وبلاگت آشنا شدم خیلی چیزا ازت یاد گرفتم و کلی بهم انگیزه دادی و باعث شدی مصمم تر از قبل برای هدفم تلاش کنم. ازت ممنونم. با آرزوی بهترینا برای تو?
سلام
مطالبی که نوشتین عالی بود
من خیلی تا کنکور دارم.تازه انتخاب رشته کردم ولی از یطرف میترسم انتخابم اشتباه بوده باشه…پزشکیو دوست دارم ولی خونوادم خیلی اصرار کردن تا یه رشته آسون تر انتخاب کنم که رتبم برای کنکور بهتر بشه ولی همچنان رو رشته تجربی مصممم…مطالبتون و حرفاتون خیلی دلنشین بود و یجورایی بیشتر دلم خواست وارد این رشته بشم…ممنونم ازتون
باسلام
امروز خیلی اتفاقی نوشته هاتونو خوندم من بعد فارق التحصیلی در رشته مامایی مجدد تصمیم گرفتم برای کنکور بخونم با اینکه ۴ ماه شروع کردم اما همش دلم میخواست یکم درمور احساس کسایی که پزشکی رو تجربه کردن بدونم امروز که حرفهای شمارو شنیدم مطمان شدم که تصمیم درستی گرفتم چون این روزها با اینکه شاغلم و رشته خوبی دارم اما هنوز ارزوی پزشکی دارم و تصمیم گرفتم یکبار دیگ بجنگم براش اما قبل شروع یه نگاهی کردم به گذشته یادم امد که دانشجو بودم شاید خسته شدم یه روزهایی اما هیچ وقت پشیمون نبودم هیچ روزی حسم از پوشیدن روپوش سفید بد نبود و حتی لحظه سقوط اینکه دوست داشتم مامایی رو اوج گرفتم چون در دنیا کاری وجود داشت که باید امروز وفردا براش زندگی میکردم تصمیم گرفتم مجدد درس بخونم و پزشک شم چون امروز میفهمم با عشق زندگی کردن انقدر لذت بخش که سختی ها به چشمت نمیاد من درک کردم مسیر پزشکی سخت اما درک کردم که اگه عاشقش باشی هیچ وقت پشیمون نمیشی
همیشه بچه ها اینجا از علاقشون به پزشکی و مشکلاتشون میگن منم خواستم بیام و حرفم رو بزنم…دکتر قربانیه گل یک سال وبتو خوندم و هم پادکست کار نکن و هر چی که میگفتی رو گوش دادم و خوندم…دیدم خیر!بعد چند سال اون اطمینان خاطر پزشکی و دندون و… رو برای خودم شکستم و امروز به خانوادم گفتم!درکمال ناباوری قبول کردن!بابام گفت خیلی میتونی موفق باشی توش:)
ولی پایه درست یه چیز دیگست از بچه های اونوقته باید بیشتر تلاش کنی! …دکتر گل من هیچوقت پزشک نمیشم:)هیچوقت اون حس و حال بالینیتو درک نمیکنم و دروس پزشکی نمیخوام بخونم!ولی با حرفات یاد گرفتم عاشق کارم باشم و توش نمیرم…منتهی توی پزشکی هدر میرفتم برعکس تویی که انگار برای پزشکی ساخته شدی:)))…مرسی که نذاشتی!مرسییی…موفق باشی❤
این دروغ گفته نوشته های منو دزدیده زمانی که پزشکی می خوندم اینا را نوشته بودم بعد تو که نظر دادی خواستم بپرسم کن یو اسپیک زبان مادری ؟! من که نفهمیدم چی گفتی خودت یک بار بخون ببین پس و پیش ننوشتی افکارت با قلمت یکی بوده قلم پریشی نداشتی چی گفتی بابا؟! در ضمن مدارک پزشکیم و دندانپزشکیم و حقوقم و روانشناسی قبلی هم بعد فراموشیم دزدیدند و من باز رفتم یک ارشد روانشناسی بالینی دیگه گرفتم چند کتاب نویسندگیم هم دزدیدند
دکتر سلام . یه سوال . بنظرشما درسته این منابعی که اومده مثل حرف اخر یا کنکور اسان هستوووو بسیاری از این سیدیا و فیلم های کنکوری اگه حتما استفاده کنی پزشکی میاری؟
یا ن واقعا میشه با کتاب خودتم پزشک بشی . اونم چجوری اصلا خود شما . چیکار کردید ؟
عذر میخام اخه یعنی مای که وضعیت مالیمون انچنان نیست حتمن افراد پولدار باید یه جا برسند و ما زیر دست اونا؟
با این قیمت های سیدیو فیلم هاشون . فقط همینو بدونم که فقط باید ب اینا تکیه کرد ؟ یعنی بدون اینام نمیشه بیاری؟
من خودم یه کنکوریم و چند و خم راه هم دستم اومده اگه کسی فقط با درسنامه بخونه هم موفقه ولی به شرطی درست بخونه واقعی و کنکوری بخونه و بتونی از توی کتاب تحلیل دقیقی داشته باشی اره بدون دیویدی هم میشه
سلام اقای دکتر وقت بخیر. الان که دارم این دیدگاه رو مینویسم ۳۲ روز ب کنکور مونده و پشیمونم از انتخابم و نمیدونم چرا؟؟
منی که ۸ ساله دارم برای رشته پزشکی تلاش میکنم (از چهارم ابتدایی) تمام فکرم پزشکی بوده حتی موقع انتخاب رشته هم مادرم خیلی اصرار کرد یک رشته اسون انتخاب کنم و اذیت نشم ولی من مست رشته پزشکی بودم و تجربی انتخاب کردم ( بر خلاف نظر خیلیا)جنگیدم برای رشته ام .تو این سه سال تحصیلم حتی یکبار هم ب این فکر نکردم که هدفمو تغییر بدم و با قدرت خوندم تمام تلاشمو کردم .کلاسایی که دوست داشتمو نرفتم مسافرت نرفتم درس خوندم حتی مهمونی ها هم تعطیل کردم ۲۴ ساعت تو خونه بودم و درس میخوندم.
اما از وقتی که وارد دوران کنکور شدم ینی سال دوازدهم (که با کرونا وتعطیلی مدارس همراه بود).کلی آزمون و کلاس های گاج و مشاورو و…. ثبت نام کردم ( بزرگترین اشتباه من تو دوران زندگیم همین بود.) الان نزدیک ب چند ماهه که از درس خوندن سرد شدم به معنای واقعی حالم از درس خوندن بهم میخوره منی که تو مهمونی ها هم کتاب دستم بود و درس میخوندم . و واقعا نمیدونم چرا.سردگمم احساس میکنم از اول انتخابم اشتباه بوده احساس پوچ بودن میکنم از اینکه هیچ مهارتی ندارم و فقط درس خوندم.
البته اینم بگم ترازم تو ازمونا خیلی پایین بود و مشاورمم به من بیشتر فشار میاورد . منو میکوبید تا ترازم بره بالا ولی نمیفرفت و با هر ازمون که هر دوهفته برگزار میشد مهر نتونستن و شکست روی پیشونیم میخورد ولی بازم ادامه میدادم و اهمیت نمیدادم چون میدونستم که بلاخره میرسم به هدفم .
اما الان منی که نمیتونم تحمل درس خوندن رو داشته باشم برای چی میخوام برم پزشکی .دارم دیونه میشم از یک طرف خانواده ام فشار میارن میگن حداقل بخون این همه خرج کردیم پایمال نشه. و یه رشته خوب قبول شو. از یک طرفم اصلا نمیتونم درس بخونم .??♀️??♀️??♀️??♀️
««« دکتر میخوام نظر شماهم بدونم ممنون میشم کمکم کنید .»»»
سلام رفیق خوبی؟
من حدود ی سالی تا کنکور فاصله دارم
ولی کم و بیش تجربه کردم چیزایی ک میگیو
عشق پزشکی تو اکثر ماهایی ک اومدیم تجربی هست
نا امیدیاشم ی بخشی از اونه ک خب خیلییی زجر آوره
ولی از خدا کمک بخواه ک کمکت کنه و تورو تو مسیری ک درسته و لیاقتته و ب صلاحته قرار بده
بشین باهاش حرف بزن قطعن کمکت میکنه
نگران نباش
و یچیز دیگ اینکه این جمله رو هیچوقت فراموش نکن
هدفی ک ی عمره تو ذهنته رو زیر سوال نبر!
تو میتونی همه ما بهت ایمان داریم :)❤
سلام دوست عزیز
یکبار بشین صادقانه باقلبت حرف بزن .باشخصیت خودت روبه رو شو دقیقا بدون که از خودت واسه آیندت چی میخوای بعدش تصمیم بگیر.اگر دیدی راهت واقعا اشتباه بوده برگرد و به ده سال فکر نکن واگر فهمیدی ک راهت درسته ادامه بده
هیچکس مثل خودت نمیتونه کمکت کنه
موفق باشی
منم سال دیگه کنکور دارم از خدا میخام که سال دیگه همین موقع دانشجوی پزشکی باشم
الهییییی آمیییییییین
سلام. من الان پیامتو دیدم. نمیدونم در چه حالی ولی میخوام بدونی بعضی وقتا اینطوری میشه که اونم به خاطر فشاره نه حس، واقعیتو. به آینده فکر نکن. نگرانیش اونطوری که الان داری فکر میکنی نیست. اگه پزشکی رو دوووست داری حتما ادامه بده به تلاشت. بدون فشار اضافی البته! ببین منو. ممکنه یه رووووز از اینکه رفتی پزشکی پشیمون بشی( که اونموقع میتونی ولش کنی نهاینا!) وللللی اگگگگه پزشکی رو دوست داشته باشی و براش تلاش نکنی و نری، همییییشه و هر رووووز پشیمون خواهی بود و بعدا راه جبرانی ممکنههه نباشه. قوی باش. ادامه بده. حداقل، سعیتو که میتونی کنی.
سلام دوست عزیز ازاینکه تجربیات لذت بخش و فرح آورت رو با افراد زیادی به اشتراک میگذاری و نکته ایی که اغلب فراموش میشه رو متذکر شدی اینکه حرفه پزشکی بسیار مقدس و امری ست که برای ورود به اون باید تفکر بسیار شه و گاها احساسات غلط باعث اخذ تصمیم های غلط و درنهایت کلی افتضاح به بار میاره کلی ممنونم .
من دانش اموزی هستم که برای بار دوم میخوام کنکور بدم و به خاطر باور های غلط و حماقت فراوان در مسیر درست قرار نگرفتم و تمام تلاشم بی ثمر موندن و باید دوباره یکسال دیگه بمونم و قطعا درمسیر درست و اصولی !.هدفم تحصیل در رشته علوم پزشکی هست و این خالص ترین و عمیق ترین و پاک ترین هدفیه که از زمانی که خودم روشناختم بهش رسیدم ! چون نه به دنبال ثروت هستم نه شهرت و نه موقعیت و اسم و رسم اجتماعی
دلیل انتخاب پزشکی اینه که بسیار علاقه مند به فراگرفتن علوم کالبدم هستم و دوست دارم ایده های تازه ایی در درمان بکار بگیرم و گاهی به این فکر میکنم که ایا توانایی این رو دارم که چیز های جدیدی به این علم بیکران اضافه کنم؟! به روشنی روز به یاد دارم که چندین سال پیش وقتی یک ادم بسیار عمیق و دانایی دلیل اانتخاب حرفه پزشکی رو ازم پرسید در پاسخ همین هارو بهش گفتم و اون گفت که دلیلت بسیار مضخرفه !
ممنون میشم نظر شما رو بدونم..چون معتقدم دلیل مهمترین بخش در هرگونه مسیری است
باعرض سلام و احترام من امسال کنکور دارم با اینکه دانشجو پزشکی نیستم میتونم ازمون علوم پایه در شهریور بدم؟ که اگر نمرم خوب شد وارد پزشکی بشم یا آزمون علوم پایه نمیشه داد؟ با تشکر
سال هاست از بچگی آرزوی پزشک شدن دارم امسال کنکوری ۱۴۰۰ هستم و بنابه اتفاقاتی که نمی دونم خواسته بودن یا ناخواسته نشد اون جوری که باید و شاید درس بخونم . نمی دونم وقت کنی این نظر رو بخونی یا نه ولی می نویسم با تمام اتفاقاتی که افتاده یک لحظه هم در هدفم شک نکردم تلاشم برای درس کم بود چون توی جنگ با خودم بودم ولی از حالا می خوام تلاش کنم . تلاش کنم و تمام انسان های غر غرویی که اطراف من زیادن رو حذف کنم و با اطمینان از اینکه می تونم روزی حتی شده یک نفر رو درمان کنم و شادی رو در چشمانش به ارمغان بیارم تلاش کنم سختی همراه با لذتی که در این چند سال درسی که حتی به غلط یا درست خوندم ولی لذت بردم از شگفتی هایی که در همین کتاب های زیست خودم پیداکردم و دیدن تصویری بزرگتر از بدن و وارای دید از بدن تا بتوانم درمانش کنم امید پیدا کردم خوندن این ایمیل در اوج نا امیدی ام جای امید شد و مطمئنم اتفاقی نبود تشکر ??
سلام
من زهرا هستم
و حدودا یک هفته هست که درس خوندن رو برای کنکور ۱۴۰۱ با هدف پزشکی شروع کردم
نمی دونم چرا اینجا اینو میگم ، شاید دلیلش صحبت هاتون باشه
اما ایشالا سال اینده خوشحال و شاد بیام همین جا و بگم که یادش بخیر !!!!!:-):-):-)
چه منابع هایرو انتخاب کردی عزیز
سلام
دمت گرم
من امسال کنکوریم
بی نهایت به پزشکی علاقه دارم و در میان انبوه خاطرات بد از پزشک دانشجو ها که مبدونم عمدتا از اینکه عشق واقعی ندارن به این فیلد به صحبتای شما بر خوردم.
چه زیبا نوشتی.
اینا که میگی همه اون چیزی که من میخوام واقعا دلم یه حالی میشه به خوندن و مطالعه پزشکی و دوای درد مردم فکر میکنم.
فقط یه اخلاق دارم خیلی برام استقلال مالی مهمه با کم و کثر مشکل ندارم استقلال برام مهمه میدونی به صورت خودجوش شمارو دلسوز و کسی که میتونه تو این تاریکی چراغی باشه برام پیدا کردم.
من حتی برا خرید کتاب یا خرید یه خودکار آب میشم به خانواده بگم
خانواده من هرچی بخوام و نه نمیارن ما ادما متوسطی هستیم ولی کم نمیزارن مشکل از منه که رودر وایستی دارم و مرد بودن تو استقلالم میبینم اما میخوام ازتون بپرسم که اگه زرنگ باشم کم خوابی و پرتلاش میتونم یه استقلال مالی کمی ایجاد کنم که هم به چیزی که عشق لا یتناهی دارم برسم هم وابسته نباشم.
هدفم از پزشکی یک علاقه بینهایت به این فیلده دو واقعا میگم کمک به مردم حتی رایگان چون حس میکنم لذتی فرای مادی بودنه.
خیلی انسان بزرگی هستی لطفا بهم کمک کن راهو بهتر بشناسم. من فقط میترسم که تا ۳۵ سالگی دستم تو جیب پدرم باشه.
درک میکنم که اکثر تایمت بیمارستانی و عملا وقتی برای من و امثال من نمیمونه اما من امسال کنکوریم و تنها چشم امیدم شمایی.
ارزوی بهترین ها رو دارم براتون.
علی جان.
بچهها که کار میکنن. بستگی داره بخوای چه کاری انجام بدی. از کارهای کنکور انجام میدن تا کشیک اضافی (OT) برداشتن و …
درکت میکنم ،منم دغدغه ام این شده که اگه نتونم خرج ام رو بدم چی ؟ میدونی خیلی ها خرجشون و مامان باباشون میدن اما من با اینکه بابام داره ولی نمیده و من مجبورم از آرزوی خودم دست بکشم به هر حال امیدوارم تو موفق باشی منم امسال کنکوری ام .
من الان عمیقتر متوجه شدم که عاشق پزشکی و عاشق این جنس خدمت به مردم هستم ولی علاقه ای به درس خوندن ندارم،احتمالا باید تو دورانی به دنیا میومدم که پزشکی رو تازه داشتن تئوری میکردن.
یا اون زمان پزشک دهکده میبودم.???
هر چیزیو دوست دارم عملی یاد بگیرم
سلام دکتر
از همین الان معذرت می خوام اگر نوشته هام طولانی شد ولی واقعا به صحبت با فردی مثل شما احتیاج داشتم
این که امروز نوشته های شما رو خوندم میدونم که اتفاقی نبوده نمیدونم چرا ولی هم ته دلم خالی شد هم انگیزه گرفتم تا بسیار تلاش کنم با این که تنها آرزوم اینه که پزشک بشم ولی یه لحظه با خودم فکر کردم که اگه واقعا عاشق پزشکی نباشم چی؟! من الان نهم هستم و ورودی دارم
با شناختی که خودم از خودم دارم میدونم یه آدم با هوش بالا ولی پشتکار کم هستم درس کم میخونم ولی از بچه های مدرسمون که خیلی میخونن سطح علمیه بالاتری دارم تا میام درس بخونم یا مریض میشم یا یه اتفاقی میوفته ??♀️… و اگه یه روز درس نخونم عذاب وجدان میگیرم
با اینکه هنوز وارد دبیرستان نشدم ولی پیش زمینه از دروس ریاضی و شیمی و فیزیک و زیست دبیرستان دارم چون از اول مدرسمون باهامون تفکیکی کار کرد
من آرزوم اینه که بتونم قلب مریض افراد زیادی رو درمان کنم . کمک به مردم اونقدری خوشحالم میکنه که مطمئنم با هیچ چیز دیگه ای اینقدر حالم خوب نمیشه تنها آرزوم همین متخصص قلب شدنه ولی میترسم از اینکه تو دانشگاه از خوندن پزشکی خسته بشم …
واقعا پدر و مادرم از اول هیچی برام کم نذاشتن الان همه فکر میکنن من خیلیییی دارم میخونم و مامانم میگه اگه یه جایی قبول نشی زشته ولی من حرف مردم برام مهم نیست یعنی نه که مهم نباشه ولی من به خاطر خودم ، علاقم و آیندم درس میخونم
ولی یه مشکلی هم دارم اونم اینه که هیچوقت از خودم راضی نیستم و خود کم بینی دارم الان مدیر مدرسه و مشاور مدرسه و معاونا و… و همه میگن ساغر تیزهوشان قبول میشه من مطمئنم از سال دیگه اصلااا از درسم کم نمیذارم و اگه این شرایط مجازی نبود اتفاقا پشت کار خوبی هم داشتم
الان فقط یه سوال ازتون دارم اونم اینکه اگه با همین چند خطی که خوندید شناختی نه چندان زیاد ولی کافی از من پیدا کردید میشه راهنماییم کنید اگر برم پزشکی موفق میشم یا نه؟ واینکه اگه میشه یه کتاب خوب برای اینکه انگیزم بیشتر بشه معرفی کنید ?
امیدوارم که کامنت منو بخونید و ممنون میشم که جوابمو بدید ???
نوشتنت را خیلی دوست دارم. بااینکه ابتدای مسیرهستم اما هر شب چند دقیقه ای برمیگردم ومطالبی که نوشتی رومیحونم. این نوشته ات رو بشتراز همه دوست دارم، فک کنم به همین سبب شورتکات وبسایتت رو این بخش گزاشتم. دوست دارم که یادبگیرم. هیچ وقت فراموش نمیکنم که وقتی کتاب فیزیولوژی گایتون رو گرفتم وواقعا تصمیم گرفتم که بخونم فهمیدم که پزشکی چه دنیای وسیعی هست. گاهی میترسم. ازاین سناریو:
در اتاقی نشته باشم. کشیک هایم راپشت سربگذارم که ناگهان فردی باحال وخیم وارد اتاق شود ومن از پس درمان وکمک به او برنیایم. ذهنم یاری ام ندهد واز علت اصلی وکلیشه ای که شاید درابتدا پزشکی را اتخاب کردم، باز بمانم. گرچه ابتدای مسیر هستم وکلی راه درپیش دارم اما به واسطه تو با افراد دیگری اشنا شدم وشاید شاید یکمی از آنچه در پیشروی من است اطلاع یافتم.
گاهی هم خوشحال میشوم که درنهایت میتوانم به هم نوع ودوست خودم به نحوی در آینده کمک کنم. با رفع درد. اما آیا واقعا میتونم درد واقی او را درمان کنم؟ هر چندگاهی داستان های روانشناسی مطالعه میکنم. حس میکنم میتواند بعدا کمک کننده باشد.
نظرت توچیست؟ علاوه بر این همه اطلاعات وجزوه ها ورفرنس های پزشکی، در زمینه روانشناسی انسان چگونه خودم رو تقویت کنم که فقط پزشکی نباشم که درد جسمانی رو برطرف میکند؟
ببخشید طولانی شد. گاهش اوقات که نمیدانم چه کار کنم، به نوشتن اختصاص میدم. این بار برای تو نوشتم. امیدوارم از خواندن متنم خسته نشوی.
سلام،اول حرفام بگم که قلم زیبایی دارید
پزشکی که انقدر قشنگ مینویسه خودش دری از درهای بهشته!
من با مدرک لیسانس میکروبیولوژی قصد دارم در آزمون لیسانس به پزشکی دانشگاه پزشکی تهران شرکت کنم.میدونم که قبول شدنش کار اون چند درصد نابغه های کشوره و …
راستش اتفاقی با این ازمون اشنا شدم ، احساس میکنم الکی این ازمون و شرایطش و شانس دوباره سر راه زندگی من قرار نگرفته و لازمه برا آرزوی دیرینه ام تلاش کنم…
سرتونو درد نیارم میخواستم کمی تحقیق کنم که ببینم روحیاتم با این رشته جور در میاد یا نه؟اتفاقی سر از وبلاگ شما دراوردم ، مطالبتون عاااالی و کامل بود ممنون
اگر درمورد این روش پزشکی قبول شدن اطلاعات یا نصیحتی دارید و فرصتشو دارید ممنون میشم افتخار بدید و راهنماییم کنید☺
خدای من
انگار دارم نوشته های منِ آینده به اسمی دیگه رو میخونم!
میکروبیولوژی…رویای پزشکی….
واقعا نمیدونم چی بگم
امسال موقع انتخاب رشته فقط دوراه داشتم :میکروبیولوژی یا دوباره پشت کنکور موندن
حتی با یه میکروبیولوژیست هم حرف زدم ولی دلم رضا نداد
همش پس ذهنم این بود که برم میکروبیولوژی بخونم بعدش یا دوباره کنکور بدم یا مشابه همین آزمونی که گفتین که آخرش همون پزشکی رو بخونم
حسرتی که تو دلم میموند بهم اجازه ی این کار رو نداد میگفتم ازکجا معلوم که چهارسال دیگه سرم به جایی نخوره ونگم اصن پزشکی نمیخوام؟
شاید یعنی مطمئنم اگه راه اول رو انتخاب میکردم این کامنت به اسم من ثبت شده بود:)
شبنم خانم هنوز به جایی نرسیدم که بخوام به عنوان کسی که به آرزوهاش رسیده حرف بزنم ولی دست از رویاهات
نکش از هر راهی که شد برو تا بهش برسی طعم حسرت خیلی تلخه
این حسرتو چجوری میشه از بین برد؟ فرمولی براش هست ؟من۲۵سالمه و این حسرت از۱۸سالگی باهامه.حتی اقدام کردم واسه کنکور ارشد.حسرتم ازبین نرفت که هیچ
افسردگی شدید گرفتم نمیدونم بااینهمه حسرت انباشته شده چطور به زندگی ادامه بدم
سلام آقای دکتر اول میخوام از بابت مطالب خوبی که در این وبلاگ می نویسید تشکر کنم نگاه خیلی متفاوتی به رشته پزشکیه و دید من که دانشجوی پزشکی هستم رو تغییر داد. دوم میخوام راجع به آموزشی که در سایت فرادرس قرار دادید ازتون اطلاعات بگیرم میخواستم بدونم که چقدر زمان برای ضبط دوره گذاشتید (خواندن و تدریس و ادیت و غیره) و این که از لحاظ مالی طبق قرارداد مبلغ بهتون پرداخت شد یا نه.در آخر عذر میخوام که از این راه این مسئله رو پرسیدم. باتشکر فراوان
با سلام آقای دکتر
اول اینکه من بوجود شمابه عنوان یک پزشک افتخار میکنم و بی نهایت ازتون تشکر میکنم بابت مطالب خوبتون که شاید زندگی بعضیا رو تغییر بده
اجرتون با خدا
من کلاس نهمیم و خیلیی در انتخاب رشته دچار تردید شدم
من همیشه درس ریاضی رو دوست داشتم و خیلیی کمتر از دوستانم به پزشک شدن علاقه داشتم
اما امسال خیلیی مرددم کردن که برو تجربی
من به آدمها خیلی علاقه دارم
اما با دو تا مسئله رو به رو هستم که اگر ممکن باشه جوابمو بدین ممنونتون میشم ??
۱ میخام بدونم که پزشکا تا چه حد میتونن به زندگی شخصی و خانوادشون هم برسن مخصوصا پزشکای متخصص یا جراحا
آیا دارن زندگی شخصی و اینکه بتونن با خانوادم باشن یا نه ؟
۲ اینکه آیا من بعنوان یک دختر با حفظیات متوسط رو به بالا ولی پشتکار زبااااااد خیلییی زیاااد میتونم جراح مغز و اعصاب بشم یا نه
خیلیی ممنون میشم نظرتون رو بهم بگین ??
میشه لطفا بگی چیکار کردی و چه رشته ای رفتی؟؛)
سلام خوبین
راستش تا من به خودم میام درس بخونم مشکل پشت سر مشکل میاد اینقدر که دیگه حتی حوصله اینم ندارم کتابو الکی جلوم بگیرم که دارم درس میخونم تا الان که ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ هست من هیچی نخوندم اولین کنکورم ۹۷ بود از اون موقع تا الان تو این وضعیت موندم ولی نمیخوام کنکور ۱۴۰۰ هم بشه مثل قبلیا میخوام این دوماه مونده رو برای پزشکی دانشگاه تهران بخونم از شدن که میشه فقط راه میخوام بنظرتون کدوم راه بهتره اینکه روزای زوج زیست و ریاضی با دوتا عمومی بخونم و روزای فرد بقیه کتابا و هر سه تا پایه رو باهم جلو ببرم یا اینکه سوالات کنکور داخل و خارج رو بخونماینجور که مثلا برای زیست هر سوالی که بود اول برم اون قسمت رو از رو کتاب بخونم و بعد تستشو بزنم اگه میشه کمکم کنید
سلام آقای دکتر:)
الام ک دارم واستون مینویسم ساعت ۵و ۲۰ دقیقه ی صبحه . شاید حرفامو نخونین اما دلم میخواد بنویسم… بنویسم ک چقدر خوشحال شدم و حس خوب بهم دست داد با خوندن حرفاتون… خب من عاشق رشته ی پزشکم واقعا با همه ی وجود دوسش دارم. خیلی راجبش تحقیق کردم از بیشترِ سختی هاش مطلع هستم ولییی بازم ی حسی درونم هست ک میگه با وجود تمامِ سختی هاش بازم عاشقشم اصن همین سختی هاس ک خاص و منحصر ب فرد کرده این رشته ی مقدس رو… میدونین راستش حس میکنم هیچی هیچی هیچی وجودمو سیراب نمیکنه جز پزشکی… هیچی ارومم نمیکنه جز اینکه پزشک حاذق و موفقی بشم… ۹۹ این حسرت رو دلم موند چون ۱ سال خودمو عقب انداختم ب خاطر اشتباهات خودم اما اینو میدونم ک امسال باید موفق بشم… باید به پزشکیِ عزیزم برسم… چون عاشق طبابت هستم عاشقِ کم کردن درد و رنجِ مردمِ عزیزم… عاشقِ خدمت ب مردمِ عزیزم… میخوام ک واسم دعای خیر کنن میخوام مردم هم عاشقِ من باشن … ی حس توصیف ناپذیر الان تو دلم رخنه کرده با بیانِ حرفام… دلم میخواد همین امسال ب هدفم برسم میخوام ک برسم یعنی باید برسم:) دیگه فک کنم وقتشه ک اتاقم پر بشه از کتابهایی ک میخوام باهاشون زندگی کنم… میخوام باهاشون از زندگی لذت ببرم… همینجا ب خودم قول میدم ۳ ماه باقی مانده جوری تلاش کنم ک ب هدفم برسم... و پزشکِ ایده عالی بشم انشاالله دقیقا مثلِ شما 🙂 موفق باشید?
نفس. من تمام کامنتهای اینجا رو خودم میخونم دقیق. ولی به همهی آنها نمیتونم جواب بدم. گاهی از لحاظ زمان و اولویت دستم تنگه و گاهی بلد نیستم جوابش رو. به بعضیها هم البته نمیخوام 😉
امیدوارم تو هم موفق باشی و برام بعدا بنویسی که در مسیری که دوست داری، هستی.
به نام خدا سلام بدی جامعه ما اینه که همه دوستدارن پزشک بشن من خودم یازدهم تجربیم خیلی هم پزشکی رو دوست دارم اما پزشکی خیلی فرق کرده همین الانم واقعا پزشک اضافه داریم کشورما برای پیشرفت بیشتربه مهندس احتیاج داره نخبه هاباید برن مهندسی اما متاسفانه همشون میرن پزشکی که خیلیم خوب نیست.گاهی دردجامعه روحیه نه جسمی گاهی باید دیددیگه ای به زندگی داشت چطوریه که توی جامعه ما۹۰درصد دوستدارن پزشک بشن بعد توی المان وکاناداوغیره۹۰درصد میرن مهندسی؟علت دوستداشتن نیست علت وجود فرصت شغلی بهتر توی پزشکیه دراخر امیدوارم پورسینای دوم بشریت بشی امیرمحمد ببخشید زیرپستت نوشتم هیچ جای سایت ارسال نظرو پیدا نکردم
سلام میدونم که میخونید
از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت و صحت و سلامتی میکنم
یه پیشنهاد دارم براتون
کمک خواستین من در خدمتم بعنوان ادمین و کمکی شما
سلام حالتان خوبه؟
نمیدن تو این سایت هنوز فعالیت میکنید یا نه آقا قربانی من به کمکتان نیاز دارم میشه به تلگرام من پیام بدین @MrN_A23 خواهش میکنم من وقت زیادی ندارم
سلام آقای قربانی
من امسال بعد از چهار سال پشت کنکور موندن و مبتلا شدن به انواع و اقسام بیماری های روانی پزشکی دانشگاه آزاد قبول شدم ولی الان که ترم دو هستم کلا احساس می کنم پزشکی رشته به درد نخوریه و به شدت ازش زده شدم.شاید یکی از دلایلش این باشه که تا الان به دلایل مختلف بارها به پزشکای مختلف مراجعه کردم ولی هیچ پزشکی نتونسته هیچ کمکی بهم بکنه.
سلام اقای دکتر
واقعت خوش به حالتون کاش منم به این آرزوی دیرینه ام برسم:)
من عاشق رشته ی پزشکی و هر رشته ایی که باعث بشه درد جسمانی بشریت به بهترین نحو ممکن حل بشه :))یا یه بخشی از تلخی این دنیا کنده بشه
من یه سوال دارم
بنظرتون برای پیدا کردن درمان برای بیماری های صعب الاعلاج و یا بیماریهایی که الان بهشون میگیم نا علاج باید برای کمک به این بیماری ها دنبال رشته ی پزشکی بریم ؟
یا داروساز بالینی
یا بیوتکنولوژی پزشکی
خیلی خوشحال میشم جواب منو بدید : )
سارا جان.
من آدم مناسبی نیستم برای این پرسش. شاید تنها کمکی که بتونم بهت بکنم اینه که لزوما هیچ کدومشون کمکت نمیکنه. عمیق شدن در یک موضوع، راههای مختلفی داره که یکی از اونها رشتهی دانشگاهی هست.
سلام و درود . برای من باعث افتخار است که پزشکانی در سرزمینم زندگی میکنند که چنین عشقی به درمان و طبابت دارند . دانش اموز پایه دهم تجربی هستم . پایه نهم رویای کودکی و علاقه ی زیادم به درس زیست شناسی من را به سمت این انتخاب سوق دادند . تا اوایل مهر ماه امسال شک و تردیدی در هدفی که انتخاب کردم نداشتم اما امروزه پرسشی ذهن مرا مشغول کرده که برای پاسخ ان به راهنمایی شما و دوستانتان نیازمندم (ایا تنها علاقه ی من به نجات جان همنوع و درس زیست شناسی برای پزشک شدن و ماندن در این راه سخت کافی است ؟ من سختی های این رشته به چشم ندیده ام و لذت ها و رنج هایش را در ذهن و همین وبلاگ تداعی کردم اما نمیدانم میتوانم در این راه قدم بگذارم یا نمیتوانم ؟ ) و سوالی دیگر فاکتور هایی که هر پزشک نیاز دارد چیست ؟
سلام دکتر قربانی. با این همه کامنت نمیدونم نوبت به من هم میرسه یا نه. مرسی از نامه زیبا و انگیزه بخشتون. من ۳۶ دارم و مادر یه پسر ۴ ساله هستم. کارشناس اقتصاد و مترجم هستم ولی امسال در پاسخ به رویای سی ساله زندگیم، کنکور تجربی ثبت نام کردم تا پزشک بشم. این راهیه که شروع کردم تا آخر عمرم هم طول بکشه با عشق ادامه میدم. باز هم مرسی بابیت این همه انگیزه.
سلام آقای قربانی. خواهشا بگین که چطوری تا روز کنکور انگیزتونو از دست ندادین و جا نزدین
سلام
من دانش اموز دهم تجربی هستم
خیلی پزشکی رو دوست دارم. از وقتی بچه بودم همه بهم میگفتن خانوم دکتر
میدونین من درسم رو میخونم خب ولی بعضی وقتا واقعا حوصلم نمیکشه بعد با خودم میگم مگه قرار نیست خانوم دکتر شم تا به همه نشون بدم منم میتونم شروع میکنم به درس خوندن بعد از چند روز دوباره خسته میشم?
با اینکه به پزشکی علاقه دارم چرا باید این اتفاق بیوفته?
به خاطر اینکه ما آدم هستیم عاطفه جان و قرار نیست هر لحظه، خلق (Mood) ما، علائق ما، انگیزهی ما، احساسهای ما و … در یک نقطه باشه. در یک محدودهای بالا و پایین میشه.
قرار نیست هر روز انگیزه داشته باشی. قرار نیست هر روز خوشحال باشی و آواز بخونی. قرار هم نیست هر روز اندوهگین باشی.
قرار نیست هر روز درس بخونی. قرار نیست هر روز پر از هدف و Purposeful بری جلو. قرار هم نیست هر روز خودت رو از هدف گذشتن، خفه بکنی.
قرار نیست هر روز علاقهات به یک موضوع یکسان باشه. قرار نیست هر روز عاشق پزشکی باشی.
بیشترین کاری که سعی کردم تو یک سال اخیر انجام بدم تحلیل رفتار ها وتصمیماتیه که گرفتم ومی گیرم و بزرگترین سوال من هم همینه که چرا بعضی وقتا نمیتونیم خودمونو درک کنیم؟انگار ارتباط روح ما با جسم ما قطع میشه.انگار داتخل یه برزخیم و آدمی که قبلا بودیم برامون یه غریبه است…
غریبه نیست مهرسا. همهاش همین ما هستیم. اما پذیرشش سخته که بپذیریم همین من و تو که خودمون رو آدم خوبی میدونیم، میتونه گاهی اوقات چنین افکاری نداشته باشه. گاهی بخواد انتقام بگیره. گاهی حسادت بکنه. گاهی بخواد تخریب بکنه. گاهی بخواد داد بزنه سر یکی. گاهی بخواد زور بگه. گاهی دلش بخواد هیچ کاری نکنه. گاهی دلش بخواد امروز رو به پوچی بگذرونه و …
حواست باشه نمیگم این کارها رو انجام بدیم. حرفم این هست که تمامی این حسها و افکار در ما میتونه وجود داشته باشه. باید حس بشه. اما لزومی نیست که تبدیل به عمل بشه. وقتی بپذیریم که یک انسان Pure به معنای درونی (نه بیرونی)، بیمعنا هست و ما همه ممکنه موقعهایی بیحوصله و خودخواه و خشمگین و … باشیم، اون وقت شاید اول از همه به این صلح برسیم که این هم خود من هست. قدم بعدی این صلح (اگه دوست داری بهش بگو پذیرش) میشه مذاکره کردن با خود تازه.
چندین ماه به هردرودیواری میزدم تا جواب این حالمو پیدا کنم… فکرمی کنم مذاکره با خودتازه جوابه.امیدوارم به سرنوشت برجام دچارنشه ?ممنونم ازت که همیشه کمکم کردی
(برای تمام کسانی که مثل من سردرگم هستند)
سلام…
نمیدونم چرا دارم این کامنتو مینویسم!
شاید علتش نیازبه گفتن حرفام باشه درجمعی که شناخته نشم?
میخوام اعتراف کنم برخلاف تصور بقیه اصلادرسخون و ممتاز نبودم و دبیرستان و پیش دانشگاهیمو با کوله باری از دروس تجدید شده طی کردم?
هرگز یادم نمیاد هیچ درسیو خونده باشم بنابراین آوردن رتبه سی هزار تو کنکور تجربی یجورایی از سرمم زیاد بود?به بهانه پشت کنکوری بودن دوسال دیگم گذروندم و واردبازار کار شدم و همچنان به درس نخوندنم ادامه دادم?
الان تاکنکورکمتر از پنج ماه باقی مونده…
بدون کلاس بدون مشاور و کاملا خودآموز دارم پیش میرم.
نمیدونم چه اتفاقی افتاده ولی من عاشق درسا شدم?
روزی۱۰ساعت مطالعه میکنم و صبح ها به عشق مطالعه بیدار میشم?
میدونم خیلیا هستن شبیه من! هنوز نمیدونم دقیقا هدفم چیه و به چی علاقه دارم.پس اینو براساس تجربه شخصیم میخوام بگم:
بعضی آدما مثل من و عده دیگه ای هستن که یه رویای خاص یا هدف مشخص شده ندارن.نباید منتظر بمونید تا فرصت ها برن و انتظار داشته باشیدناگهان هدف و ذوق خاصی پیدا کنید.
میشه گفت به نوعی دست بکار بشید و موقع انتخاب که رسید بین گزینه هایی که بدست آوردید یکیشو باتوجه به اشتیاقتون انتخاب کنید.
من ۳ سال منتظر موندم هدفم پیدا بشه ولی نشد.
حالا میفهمم طی کردن مسیر چقدر لذت بخش تر از فکر کردن به مقصده?
کامنتی که نوشتی یه جوری زندگی منه تاثیر گذار بود حرفت طی کردن مسیر از مقصد زیباتره اما سختیش اینه که تا ندونی تهش چیه به چه امیدی سختی های مسیر تحمل کنی و هر بار برمیگردی سر خونه اول یه چیز دیگه رو امتحان میکنی یه جورایی با خودت باید بجنگی تا توی مسیری که هستی تا تهش بمونی
سلام من خیلی عاشق پزشکی هستم ولی وقتی ک میخوام براش دلیل بیارم چیزی به ذهنم نمیاد و باعث میشه فک کنم که اصلا من به این رشته علاقهوه ندارم ولی اینطور نیست و خیلی داره آذارم میده این موضوع
سلام من خیلی عاشق پزشکی هستم ولی وقتی میخوام دلیلی بیام برای پزشک شدن هیچی نمیتونم بگم و این انگیزم رو ازم میگیره و حتی به فکرم میاد که حتما علاقه ای بهش ندارم ولی ینطور نیست و خیلی آذارم میده
سلام آقای دکتر .من علاقه ی زیادی به پزشکی دارم و حس میکنم برای این کار ساخته شدم .اما توی زندگیم اشتباهات زیادی انجام دادم و ضربه های روحی زیادی از آدمای زندگیم خوردم و از هدفم دور شدم و در نهایت با معدلم دانشگاه روزانه قبول شدم والان ترم یک هستم اما خیلی حالم بدتر شده چون اصلااا از رشتم راضی نیستم ودنبال یه راهیم که به هدفم برسم و اینجوری از آدمایی که انسان حسابم نکردن هم دور بمونم واقعا نمیدونم شانسی دارم اصلا؟و اینکه باید چیکار کنم تا بتونم دوباره روزانه قبول شم لطفا راهنماییم کنید اصلاا آرامش ندارم و فقط سردرگم هستم و هیچ کس حرفمو قبول نداره که بخوام واقعا پزشکی بیارم و درس بخونم یجور رایی خنده داره واسشون ولی من همیشه خودمو یه پزشک تصور میکنم ….?
صدای بوق ممتد دستگاهی که داشت ضربان قلب رو نشون میداد،شده بود سوهان روحم… باید یه کاری انجام میدادم… نباید میزاشتم اون خطه برای همیشه صاف شه و منو هم تبدیل کنه به یه مرده متحرک…مطمئن بودم با نبودش منم میمردم…پس باید خودم دست به کار میشدم…دیگه امیدی به آدمای دورم که فکر میکردم درمانش میکنن نداشتم و باید خودم دست به کار میشدم…شوک رو برداشتم و به سمت بالا نگاه کردم… گفتم تو تنها امیدمی…پس ناامیدم نمیکنی،مگه نه؟حس میکردم لبخند زد بهم…
حس میکردم یه جون دوباره گرفتم… دستگاه شوک رو چسبوندم به سینه ی سردِ “زندگیم”…
مدام این کارو انجام میدادم و ضربان قلبِ زندگیم مدام در حال رفت و برگشت بود…چشم از اون مانیتور لعنتی برنداشتم… دوباره بالارو نگاه کردم،و شوک آخر رو زدم…
در عینِ ناباوری برگشت…
دلم میخواست بغلش کنم و بگم دوستت دارم…دلم میخواست بگم من رویایی دارم برات…به قول “شادمهر”:رویای یک رقصِ بی وقفه از شادی…ِ یا به قول “اِبی”:من رویایی دارم،از جنس بیداری…رویای تسکینِ این دردِ تکراری…
یا اونجایی که میگه من رویایی دارم که “غیر ممکن” نیست…
آره من میخواستم به زندگیم یه روح دوباره ببخشم…و از این حس مزخرف خستگی و بی حسی دور شم برای همیشه…
میخواستم دیگه رویا نباشه براش همه اینا و رویاهاشو زندگی کنه به کمکِ “خدا”…
آره من میخواستم حالا که به زندگیم برگشتم همش تو بغل خدا باشم…
آرامش رو فقط تو بغل “خدا” میشه پیداش کرد…
و من معتادم به این آغوشِ آرام بخش…
راس میگفت تا قصه یکیو ندونی،نمیتونی از رفتاراش چیزی بفهمی!!!!
#نوشتههایمن
عالی بود???
من فکر میکردم آدما دوست ندارن که خودت بری دنبال جوابای سوالات تا وقتی ک بعضی از کامنتارو خوندم بعصی وقتا ما دنبال اینیم جواب سوالامونو از بقیه بگیریم.به نظرم بهتره این جور مواقع یه نگاه به آینه بندازیم.
پ.ن: خودم هم تازه عمیقا بهش پی بردم.
سلام و خسته نباشید میگم به شما بابت این سایت دوست داشتنی ومفیدتون
من سال دهم تجربی هستم و با دیدن این سایت و به ویژه گوش دادن به اون وویسی که قرار دادید باعث شد تا خودم رو در دانشگاه تهران تصور کنم و انگیزه بیشتری برای خواندن و تمرین کردن مباحث درسی داشته باشم
یک خواهش داشتم اگر امکانش هست باز هم از این وویس ها در سایتتون قرار بدید چون برای من خیلی مفید بود و من ازش لذت بدم
امید وارم همیشه موفق خوشبخت و زندگی سرشار از آرامش داشته باشید
راستش احساس من با شماها فرق دارهههه
من،
دلم می خواد آقای قربانی رو خفه کنم
آخه اولین کسی هستن که بهشون حسودی می کنممممم
لطفا برام دعا کنید
خوشحالم که هم وطن روشن فکری مثل شما دارم…????
اقای دکتر کمکم کنید بفهمم که ایا علاقم به پزشکی واقعی هست یا نه؟….من الان ۸ ماهه که دارم سعی میکنم بفهممم واقعا برای چ کاری ساخته شدم ولی پیداکردن جواب این سوال واقعاراحت نیست و یکی از گزینه های من همیشه پزشکی بوده ولی نمیدونم واقعیع یانه؟ایا تنها علاقه به کمک کردن به ادمها میتونه باعث شه از پزشکی لذت ببرم؟؟؟…شما چه لحظاتی واقعا موقع کار کردن خوشحالید؟؟؟
سلام ….من درحال انتخاب رشته هستم و پزشکی یکی از رشته های مدنظرم هست .نمیدونم کتاب شغل مورد علاقه آلن دوباتن روخوندید یانه ولی تو این کتاب ۱۲جنبه لذت بخش کار رو گفته که هرشغلی سهم بیشتری از بعضی از این جنبه ها میبره میخوام بپرسم از شما که چه زمانهایی شما وقت کار کردن لذت میبرید کدوم جنبه از پزشکی ؟کی؟و وقتی چ اتفاقی رقم میخوره؟………ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام دکتر قربانی ، فکر میکنم الان که این رو مینویسم مشغول تحصیل در سال آخر پزشکی باشید شاید هم به پایان رسونده باشید ، دقیقا نمیدونم چطور شد که به نامه ای برای تو که میخواهی پزشک شوی برخورد کردم ، اما هر بار که میخونمش اشک در چشمام جمع میشه و تمام وجودم پر میشه از انگیزه و عشق به پزشکی ، برادر من وقتی که ۸ سالم بود وارد رشته پزشکی شد و از همون موقع من جزوه ها و کتابای برادرم رو با اینکه هیچ چیزی ازش متوجه نمیشدم ، میخوندم ، الان ۸ سال از اون زمان میگذره و من روز به روز بیشتر شیفته این علم بی انتها میشم
خداوند انسان رو آفرید و تکه ای از وجودش رو در انسان قرار داد ، هر یک از ما برای انجام ماموریتی تو این دنیا هستیم ، این عقیده من هست و دلم میخواد روزی برسه که بتونم اتفاقات بزرگی رو رقم بزنم
با تمام وجودم برای اون روز میجنگم
ممنونم ، خیلی ممنونم از این نامه
سلام متن زیبا و مفید بود اما یک سوال که شاید شخصی باشد!دانشجوی پزشکی میتواند به کارهایی دیگه ای مثل موسیقی و ادبیات هم برسه با مدیریت زمانش؟
سلام .
من ۱۵ سالمه و اول دبیرستان هستم و علاقه ی زیادی به پزشکی دارم و تلاش زیادی هم براش میکنم .میخواستم ازتون بپرسم که آیا علاقه من سطحی و بچگانه اس ؟
علاقه ای که نمیدونم سطحیه یا هر چی ولی اطرافیانم همش سعی در منصرف کردن من دارن و از سختی های پزشکی میگن وحرف های شما امیدبخش من بود .
من هدفم از پزشکی اینه که هر انسانی رو خدا خلق کرده و یه تیکه از روحشو توی وجود انسان قرار داده ،هر انسانی از هر ملیتی و نژاد و دینی یه تیکه از خدارو در وجودش داره .وقتی که من انسانی رو نجات میدم و لمس میکنم در واقع دارم یه تیکه از خدارو لمس میکنم و این بهم یه انرژی فوق العاده میده ،انرژی که باعث میشه چشمامو روی بقیه چیز ها ببندم .این هدف من برای پزشکی هست .من هدفم از پزشکی و دیدگاهم تقریبا با بقیه آدما یکمی متفاوت هست و با این تفاسیر از نظر شما هم که سختی و لذت های راه پزشکی رو چشیدین حرف ها و خواسته ی من بچهگانه و زودگذره؟
سلام
راستش فقد خواستم بنویسم
فقد خواستم بالاخره یه جا حرف بزنم و اینجا رو انتخاب کردم
داستان من داستان یه دختر بچه ی تنهاس که همیشه به خاطر شغل پدر و مادرش اواره شهرای مختلف بودن
این موضوع باعث شده بود که من واقعن تنها باشم از طرفی هم رابطه ی سردی با پدر و مادر داشتم پدر و مادر که من تو دوران دانشجویی و بی پولی وخلاصه تو سختی هاشون به دنیا اومدم
کلا دور بودم ازشون ، تا دوران تحصیلشون تموم شد و منم بزرگ شدم باز اونا رفتن دنبال شغل
باز من تنها شدم اما این تنهایی تو بد سنی بود
اونا از ازارایی که اون کسایی که به حساب منو بهشون میسپردن هیچ موقع خبر دار نشدن
خلاصه کلاس اولمو که تموم کردم راهی جنوب شدم
هر دو سالی یه شهر عوض میکردیم و به خاطر همین موضوع شانس اینکه دوستی داشته باشمم نداشتم
۱۰ سالم بود که خواهرم بدنیا اومد ، اونجا دوباره تنها تر شدم
چون اون بچه خوب موقعی بدنیا اومده بود رفاه بود اون موقع
منم تو عالم بچگی خودم گوشه گیر بودم و فقد درس میخوندم
این خیلی باعث افتخار بود لااقل برا خانوادم که خودشون از مسئولین شهر شده بودن
تقریبا همه چی داشت خوب پیش میرفت
تیزهوشانمو با رتبه ۱ قبول شدم. دیگه هدفمم داشت مشخص میشد (جراح قلب) همون موقعی که باور کردم بهش میرسم
استان عوض کردیم
نمیدونم چی
من تو درسا ضعیف شدم
تو دوازده سالگی من خواستن عروس پسر عموم کنن . همه با اینکار مخالف بودن الا پدرو مادر
خیلی عجیبه که پدرومادر با همچین تحصیلات و شغلی همچین تصمیمی گرفتن
منم که بچه بودمو چیزی نمیفهمیدم
خلاصه اون ماجرا یه جوری بهم خورد
این موضوع خیلی دید فامیلو نسبت به دختر خوبه و خانومه عوض کرد ..یه جورایی از چشمشون افتادم
تو ۱۳ سالگیم بالاخره به شهر خودمون رسیدیم
مدرسه ای که میرفتم .مجتمع بود ینی راهنمایی و دبیرستان مختلط بود
اونجا هم دوستی نتونستم پیدا کنم
چون همه بچه ها گروه گروه شده بودن و دوستاشونو انتخاب کرده بودن
از طرفی من تو فرهنگ دیگه ای بزرگ شده بودم و بهشون نمیخوردم
خلاصه اون چند سالم گذشت و داشتم خودمو برا کنکور جمع و جور میکردم
که دوباره حرف عروس شدنم پیش اومد ….تا به خودم اومدم تو ۱۵ سالگی عروس شدم
چه عروس شدنی ….از روز اول دروغ و دغل و ازار و اذیت در حدی که سر یه ماه خانوادم التماس میکردن طلاق بگیرم
یه ماه بعدش دیگه همو ندیدیم البته هر چند رسمی جدا نشدیم
خیلی حالم خراب بود داشتم تو همه چی زندگیم شکست میخوردم
تا میومدم سراغ درس باز کارای مربوط به طلاقم پیش میومد
باز تا یکم اوضاع اروم شد مامانم مریضی بدی گرفت در حدی که دکترا نمیتونستن تشخیص بدن
این سالا داشت رد میشد دبیرستان منم به سال اخرش رسید
وسط درسای کنکورم جلسه های مشاوره ی طلاق ….و در اخرم طلاق
خیلی فشار روم بود از هر جهت
از طرفی پایه ی ضعیفی داشتم و همش میخاستم جبران کنم
به پیشنهاد یه نفری رفتم تو یکی از این موسسات کنکوری و اون بیشتر باعث شد از درس دور بشم از طرفی خانوادمم که حس عذاب وجدان داشتن خیلی پول خرج کردن
اما چه فایده من تو راه غلط بودم
اون سال رتبه م افتضاح شد
علی رغم سرزنشا موندم پشت کنکور
سال دوم یکم بهتر شد ….اما برای رشته های خاص نه
خانوادم که ازم قطع امید کردن فرستادنم دانشگاه البته خودمم میخاستم برم یجورایی قبول کرده بودم که همش باید شکست بخورم
دانشگاه که میری خیلی بین بچه های رشته های مختلف فرق هست از هر لحاظ هوش و فرهنگ
وقتی رفتم سر کلاس و دیدم با چه کسایی قراره درس بخونم واقعااااااا افسوس خوردم میدونستم منی که از همچین خانواده ای اومدم لیاقتم این نیس … همه ی هم خوابگاهیام هم ازینکه من همچین رشته ای میخوندم تعجب میکردن
و حتی اصرار داشتن ول کنم و جدی بشینم برا کنکور بخونم
خداروشکر کرونا پیش اومده و د انشگاه تعطیل
اما من هوایی شدم مخصوصا که همکلاسیای دبیرستانم و اشناهام رشته های تاپی درس میخوندن
دیگه همه با تحقیر نگام میکردن
دیگه واقعا خسته شدم ازین شرایطم نه اینده ای پیش روم میبینم نه مثل قبل خودمو با هوش و خوشگل میدونم نه هیچ
نمیدونم چیکار کنم
به توصیه چند نفر شروع کردم برا کنکور ….اما وقتی پیشرفتی نمیبینم …..واقعا دیگه امیدی برام نمونده
حس میکنم مغزمم کار نمیکنه
چه راهی پیشنهاد میدین ؟
شماها چجوری موفق شدین ؟
سلام
شاید من کوچیک تر از اون باشم که نظر بدم از همین جا هم از دکتر قربانی عذر میخواهم که دارم پیش دستی می کنم.ولی به نظر من مشکل شما باید بابک مشاور ماهر درمیون گذاشته بشه چون مشکل شما فقط درسی نیست . شما برای درس خواندن و موفق شدن اول از همه به آرامش نیاز دارید چیزی که به گفته خودتون کمی از دست رفته. ببینید از نظر من توی کنکور مهم آدم ها و شخصیت های اون هاست ونه صرفا سطح درسیشون و میزان مطالعشون . همه ی ما خیلی هارو سراغ داریم که خیلی درس می خواندند ولی موفق نشدند.پس اول برید دنبال به دست آوردن آرامش. شاید اون موقع اصلا اهدافتون تغییر کرد. به دست آوردن و حفظ کردن آرامش هدف خیلی ها از تحصیلشونه. به دست آوردن آرامش شاید خیلی هم سخت نباشه .شاید فقط فراموش کردن خاطرات بد کافی باشه تا آرامش حاصل بشه ولی همه چیز به همین بستگی داره.
وقتی انشاالله به آرامش لازم و کافی رسیدید حالا با یک برنامه شروع به کار کنید. یک برنامه که توی اون تمام استعداد ها و شرایط شما در نظر گرفته شده باشه. برنامه ای که البته برای رسوندن شما به هدفتون کافی باشه و ترجیحا از یک نفر برای بهتر شدن قدرت برنامه ریزی تون کمک بگیرید ولی خودتون برنامه بریزید چون هیچ کس مثل خودتون شمارو نمیشناسه. و در پایان چیزی که همه ی انسان های موفق رو به موفقیت رسونده نگاه کردن به عقب , رفع عیوب و تقویت نقاط قوت بوده که این کار میتونه با آزمون دادن و تحلیل آزمون باشه.
امید وارم با خودتون کنار بیاید ،زیبایی های زندگی رو ببینید و روز به روز از زندگی تون راضی تر باشید. به امید موفقیت.
باز هم معذرت میخوام دکتر جان برای این پیش دستی در جواب دادن و امید وارم منو ببخشید❤️?
خیلی به عنوان هم وطن به شماافتخار میکنم که بعد از این همه مشکلات تسلیم نشدید و هنوز رویا های خودتون رو پرورش میدین .اینجور آدم ها همیشه جوری تفاوت هارو رغم میزنند که بقیه انگشت به دهان بمونند . همین الآن از ته قلبم براتون آرزوی شادکامی دارم. من هم به نقطه ی بزرگ تضمیم گیری درباره ی کنکور رسیدم و پشت کنکور موندم تا به هدفم برسم . فشار خانواده این بود که من به دانشگاه برم و خودمو درگیر غول کنکور نکنم ولی مطمئن بودم که قراره تا اخر عمر حسرتشو بخورم . با مادرم صحبت کردم چون بعد خدا اون بیشتر حرفامو میشنوه و منو دوست داره. باهاش دردودل کردم که کمکم کنه تا به هدفم برسم. چون میدونستتم اگر خانواده و مخصوصا مادر راضی بشه و کمکم کنه قلبم آروم میگیره و با خاطر جمعی بیشتری برای کنکور بعدی آماده میشم. البته من کلا همه رشته های تجربی رو دوست داشتم و تفاوت خاصی بینشون قایل نیستم چون عاشق درسایی مثل اناتومی و فیزیولوژی هستم . من نمیدونم شما چه رشته قبول شدین ولی اگر میتونید شرایط رو برای پشت کنکور موندن بهبود بدین ( باتوجه به اینکه کنکور نظام قدیم برگزار نمیشه ) و محرومیت ناشی از انصراف دانشگاه رو قبول میکنین برای چیزی ک احساس میکنم لایقش هستید بجنگید . آدم هایی مثل شما منبع امیدواری و و قوت قلب تو روزای سخت هستند. ولی چیزی که هست شما میتونید در هر رشته ای بی نظیر باشید با توجه به تواناییتون رسیدن به بالاترین نقطه یک رشته برای شما در دسترس می باشد
سلام هرچی خواستم جلوی خودمو بگیرم که چیزی ننویسم نشد واقعا متاسفم که مجبور شدی توی سنه ۱۵سالگی ازدواج کنی ولی ببین اصلا اهمیت نده به حرف های بقیه اینکه میگی خسته شدم از نگاه بقیه که تحقیر میکنن و… اصلاا بهشون اهمیت نده تو برای خودت داری زندگی میکنی و زندگی تو به خودت مربوطه
برو محکم به هدفت برس اصلا مهم نیست تا حالا چقدر شکست خوردی، گاهی وقتها باید بارها و بارها شکست بخوری تا موفق بشی زندگی همینه لذتش به برد و باختشه قبول دارم سختی های زیادی کشیدی ولی از این شکست ها و سختی ها با غرور صحبت کن چون شکست زیر مجموعه ی موفقیته باید اینقدر شکست بخورس تا اخر موفق بشی یادمه وقتی شیش سالم بود برای تولدم عموم برای اسکیت خرید منم ادم یه دنده و لجبازی بودم از همون روز اول شروع کردم ور رفتن باهاش اینقدر زمین خوردم تا اخر یاد گرفتم اسکیت سواری کنم روی زانوهام کامل زخم شده بود ولی وقتی تونستم اسکیت سواری کنم خیلی افتخار کردم به همون زخمها همون افتادن ها چون گفتم بالاخره تونستم
توهم یه هدف مشخص کن برای خودت و با قدرت به سمتش برو با هر مانعی که جلو روت سبز شد همیشه بگو در هر شرایطی من باید به هدفم برسم نسبت به هدفت غیرتی باش نزار یسری اشغال بیان ازت هدفتو بگیرن به حرف های مردم هم اصلا اهمیت نده امروز سخته فردا سخت تر ولی پس فردا روز روشن تریه حسرت گذشته رو نخور اصلا هم بهش فکر نکن چون ما نمیتونیم اشتباهات گذشته رو پاک کنیم اما می تونیم تکرارشون دیگه نکنیم و در اخرم بگم اینکه میگی دیگه فکر نمیکنم مثله گذشته خوشکلم باهوشم، انیشتین اولین بار که امتحان کالج رو داد تجدید شد افتاد همه اشتباه کردن همه هم یجاهایی به بن بست رسیدن ولی اگر توهم جابزنی فرقت با بقیه چیه؟ خیلی از دانشمندها دکترها داریم که در شرایط خیلی بد با وضع مالی خیلی بد بهترین در جهان شدن چون هدف داشتن مصمم بودن و تلاش کردن اصلا به هوشت دل نبند بگو اصلا من احمق من سطح هوشیم پایینه ولی من عوضش تلاش میکنم کارم ندارم باهوشم یانه باید اینکار بشه برو یکم درباره چندتا دانشمند و پرفسور تحقیق کن زندگی نامه هاشونو بخون منظورحرف هامو میفهمی ما خیلی ادم داریم در شرایط خیلی خیلی بدتر بودن ولی تغییرش دادن ادم اگر چیزیو بخواد هیچ چیز جلو دارش نیست
راستی منم میخوام جراح قلب بشم ۱۳سالمه
سلام دوست عزیزم
وقتی نوشته هایت رو خوندم فهمیدم خیلی پشتکار داری و به دنبال موفقیتی یعنی هنوز امید داری و همین الآن هم برای من یک انسان موفقی و جریان رشد و پیش رفتن لازمه زندگی همه ماست
عزیزم برای ریشه یابی مسائل از کودکی تا الآن میتونم خانم — رو بهت معرفی کنم ، آدرس تلگرام —
و سایت — که برکت ، آرامش ، پرواز ، هدف ، عشق و امید درش جریان داره رو بهت معرفی کنم
گوگل بزنی — پیداش میکنی
به امید خدا موفق میشی
سلام عزیزم نمیدونم زمان درستی دارم برات مینویسم یا نه
به نظر من یکم باوراتو عوض کن و یکم روب خودت کار کن الان ببین میخوای چکاری انجام بدی بدون توجه به اوضاعت بدون توجه به اطرافیانت برو فکر کنه که میخوای چکار کنی تو زندگیت میخوای ازدواج کنی دوباره یا میخوای درس بخونی جراح قلب بشی یا میخوای کارای دیگه ای انجام بدی الان تو این زندگی تنها کسی که میتونه نجاتت بده فقط خودت و خدای خودت هستی سعی کن دوباره به خودت اعتماد کنی به خودت امید بدی هیچکس به جز خودت نمی تونه بهت امید بده خیلیا زندگی بدتر از تورو داشتند ولی الان تونستند موفق بشن فقط با تغییر دیدگاهشون
بعد نگاه تو هیچ فرقی با هم دانشگاهیات نداری تازه تو بهتر از اونا هم هستی و نه نو جای اونارو گرفتی مه اونا جای تورو خدا تورو همین جوری نه افریده ولت کنه بری اون برات یه رسالت در نظر گرفته پس تو مینوی و از این به ببد به خدایه خودت ایمان بیاور مطمئن باش اون تورپ به بهترینا جای میرسونه عزیزم تو میتونی موفق بشی و تو پشتکار بالاییی داری و میتونی موفق بشی و به چیز دیگه گذشته دیگه گذشته سعی کن اونا رو ببخشی و این حال زندگیه تو هسته تو باید اون بسازی تا مثل گذشتت نشه و اینده بسیار مهتر از گذشته هسته چون میشه اینده رو ساخت و لی نمیشه گذشته رو تغییر داد موفق باشی بهترین
سلام دکتر
میخواستم در مورد یه موضوعی صحبت کنم لطفا اگه میشه راهنماییم کنین
من امسال برای بار دوم کنکور میدم و یجورایی میدونم که قبول میشم
هدفم پزشکیه و به هیچ وجه به رشته دیگه ای حتی دندون فکر نمیکنم
ولی اطرافیانم بخصوص دو نفر مدام از بدی ها سختی های پزشکی میگن
چیزایی برام تعریف میکنن که بعضی وقتا شک میکنم واقعا توانایی تحصیل تو این رشته رو دارم یا نه
من وقتی این راهو انتخاب کردم به تمام سختیاش فکر کردم
ولی الان حس بدی دارم
واقعا میتونم ؟!
میشه در مورد این رشته در حد دو خط هم که شده صحبت کنین
😐
کل این وبلاگ در مورد پزشکیه
اونوقت در حدود دو خط برات صحبت کنه؟
خدایا..
تو پای به راه در نه و هیچ مگو
خود راه بگویدت که چون باید رفت
سلام کنکوری ۴۰۱ هستم ، همه تلاشمو می کنم و سعی می کنم که به تهش فکر نکنم ، تهشو سپردم به خود خدا و در کنارش تلاش ، دعا کنین که بتونم لباس مقدس پزشکی رو تنم کنم دعا کنید که جلوی پدر و مادرم سرافکنده نشم?
لذت بردم
باسلام..وقتتون بخیر.من ۳۲ساله هسدم میخام برای دندان بخونم امادرگیریهای فکری زیادی دارم ..همش باخودم میگم تواین سن خیلی دیره ..همش تواینترنت سرچ میکنم ایاکسی بوده که تواین سن شروع کرده باشدوموفق شده باشد..ودیگراینکه اگرمن قبول شدم ونتونم ازپس درسهایی دانشگاه برنیام چی وبازشکست میخورم ..ودیگراینکه داوطلبای تجربی حداقلش از۲سال پیش شروع کردندوخیلی باپایه ی قوی هستندومن چی ..نمیدانم چکارکنم من چاره ی جزشروع ندارم ..واقعانمیدانم بااین فکرهاچکارکنم ..ممنون میشم راهنماییم کنید ..من هزینه مشاورندارم
.همش تواینترنت سرچ میکنم ایاکسی بوده که تواین سن شروع کرده باشدوموفق شده باشد
شما اولین نفری باش که تو این سن شروع کرده و موفق شده
بقول دوستمون شما چرا اولی نباشی
اما بوده…
توی کلینیک دندون پزشکی که میرم خانم دکتری هست که با داشتن بچه کوچیکو بعد از سیزده سال که از درس دور بوده شروع کرده و سه سال هم پشت سر هم کنکور دادنو قبول شدن یعنی ۱۶ سال بعد اولین کنکورشون…
همیشه شنیدم میگن اراده انگیزه و پشتکار کاش خودمم بتونم درکش کنم
انشاالله همه به چیزی که براش تلاش میکنن برسن… به زودی
دکتر جان سلام
من تا حدوداً دو سه ماه پیش دانش آموز سال دوازدهم بودم ولی خدارا شکر الان جزو قبولی های رشته ی زیبای پزشکی ام.
من هم مانند خیلی های دیگر بین رشته های گروه تجربی فقط به پزشکی فکر می کردم و حتی از فکر کردن به مابقی رشته ها هراس داشتم.
من و خانوادم اصفهان زندگی می کنیم ولی از شانس بد رتبه ی من ۲۰۰ تا کم داشت تا من همین اصفهان پزشکی بخونم.
دست بر قضا افتادم دانشگاه شهید صدوقی یزد و تازه این اول ماجراست.
برای من همیشه پزشکی کنار خانواده معنا می شد ولی حالا …
یه چیزی توی کامنت ها خواندم که در باره ی من هم صدق میکنه.نوشته بود: نمیدونم چی سرچ کردم که با صفحه ی شما روبرو شدم.
منم دقیقا همینطور شد.
ولی حالا خوشحالم که شمارو پیدا کردم چون وقتی توی شرح حال خودتون خواندم که نوشته بودید اهل گرگانید ولی توی شیراز تحصیل کردید فهمیدم که میتونم این مشکلم رو با شما در میان بذارم.
حالا هم بعد قبولی یه کم خوشحالم و یه کم ناراحت.
به نظرم سخته که هم از خانواده دور باشی و هم پزشکی بخونی.
لطفاً راهنمایی کنید
سلام محمدصادق. خوشحالم که تونستی به این مسیری که دوست داشتی، وارد بشی. چی برات سخت میکنه که از خونواده دور باشی؟ به نظرت بزرگترین مشکل چی میتونه باشه؟ از نظر دلتنگی میگی یا مشکلات دیگه؟
راستش اینکه خودت تنهایی و قراره وارد یک دنیای جدید بشی برام کمی سخت به نظر میاد. این که قرار خودت به تنهایی زندگی جدیدی رو شروع کنی . زندگی ای که وضایف جدید و شرایط متفاوت داره. دوستای جدید آدم های جدید فرصت های جدید تهدید های جدید و همه ی اینها در کنار تنهایی. شاید چون هنوز واردش نشدم کمی می ترسم.من هنوز این وضعو تجربه نکردم.
نگرانش نباش پسر. این لازمه. مرحلهای از رشد تو هست. مشکلی اگه برات پیش اومد، بیا برام بنویس. تا جایی که بلد باشم کمکت میکنم.
خیلی ممنون. خوش حالم که با شما آشنا شدم.?
سلام،از مسیرت نترس،درسته از خانوادت دوری اما در مسیری هستی که علاقه داری،اگر به صد در صد ایده آل ذهنیت نرسیدی حداقل به نود درصد که رسیدی؟
موفق باشی
سلام شبتون بخیر
شما برای من تعبیر یک رویا هستید و منو ب خودم اوردید
من باعشق تو این راه قدم گذاشتم و تا اخرش میرم
و ب خودم و شما قول میدم سال دیگه با خبر قبولیم تو رشته پزشکی شیراز برگردم
ببخشید من دست ب قلمم خیلی خوب نیس شما ب بزرگی خودتون ببخشید
سلام دکتر… وقت بخیر… من امسال دانشجوی پزشکی میشم… حرفاتون واقعا تاثیر گذار و راه گشاست… واز امروز هم شروع کردم که حداقل روزی سه ساعت از مقالات وبلاگ شما و دیگران در این زمینه استفاده کنم… اطفا چند وبلاگ یا سایت دیگه در همین زمینه معرفی کنید….و اگه میشه یه ایمیل خودتون رو بگین که بشه اونجا راحت تر پیام داد… ممنونم و خسته نباشید…
امیرجان.
امیدوارم مسیری که شروع کنی، در نهایت برات رضایت داشته باشه. همینجا بنویسی، من خیلی سریعتر میخونم تا ایمیل یا جاهای دیگه. وبلاگ بچههای پزشکی هست چند تا که در قسمت دوستان من میتونی ببینی. یه سری نویسندهها هم هستند که دنبالشون میکنم (مثلا Gawande یا Eric Topol یا Bertalan Mesko) که دنبالشون میکنم من.
سلام مجدد. میشه پاسخ من رو بدهید ???? شما مشاوره برای کنکور هم می دهید ؟؟؛؛
سلام. نه. در این زمینه فعالیتی ندارم.
سلام اقای امیر محمد قربانی .شاید این چهارمین باره که دارم این نامه رو میخونم،سال۹۸ و ۹۹ هیچکدوم نشد که به این رشته برسم،طوری شده که نه راه پس دارم نه راه پیش …نمیدونم قراره چه اتفاقی بیوفته فقط میدونم که حتی با وجود ۲کنکور بازم دوسش دارم…فقط سعی میکنم رشته ای که میرم رو دوست داشته باشم ولی نمیتونم فقط سعی میکنم ،نمیدونم شاید بعدا ….خواستم بگم خیلی خوش به حالت که داری یه همچین رشته دوست داشتنی تحصیل میکنی.
سلام زهرا
منم مثل توام.
سلام امیر محمد.اصلا نمیتونم احساسم از خوندن این نوشته رو ب کلمه تبدیل کنم.فقط میدونم چقد شیفته این نگاهت هستم چقد حالم خوب میشه با هدیه گرفتن اینهمه حس قشنگ که با حرفات تو دلم شکوفه میکنن چقد عاشق این دسته از پزشک ها هستم.چقد دلم میخواد ی روز ی پزشک شبیه تو باشم…چقد خوب بود اگه همه پزشک ها مث تو بودن.فقط خواستم بگم تو دقیقا انعکاس تصور من از ی پزشک ایده آل و فوق العاده هستی..برات آرزوی موفقیت میکنم(میدونم که موفق هستی چون پزشکی رو زندگی میکنی)امیدوارم ی روز حتما ببینمت.دلم میخواد تو این مسیر تو و کسانی شبیه تو کنارم باشن.این خوشبختی منه…♥️
نمیدونم چی رو سرچ زدم ک این نوشته و پیام هارو دیدم، واقعا امیدبخش بود، و امیدبخش تر اینک همه صحبت ها برای چند روز پیش، و همه براساس شرایط فعلی دارن صحبت میکنن ن مثل وبلاگ
های دیگ ک آخرین پیام ها برای ۸_۹سال پیشه!
حقیقت منم اوضاعم مثل چندتا از دوستانی ک کامنت گذاشتن هستش،کارشناسی نرم افزار خوندم،با بی میلی کنکور ارشد دادم،از درس های دبیرستان خیلی سال دورم، البته دروس عمومی پیام نور خیلی وسیع تر از دبیرستان، ولی خب چندسالی از اون هم میگذره
اوایل رشتمو دوست داشتم و با کلی فکر و ایده رفتم، ولی بمرور ازش زده شدم وفقط رفتم ک تموم بشه،و حرفی نمونه،و همش حس بیخودی بودن بهش دارم، نمیدونین با چ حال و روزی برای ارشد میخوندم، ورق میزدم میگفتم این چرت و پرتا چیه، ب چ کار میان،چ دردی از مردم و مملکت و دنیا دوا میکنن،میدونم ک علم بروز و رو ب رشدی ولی من توش تموم شدم، علاقمم تو دانشگاه ب فنا رفت، جالب ترین قسمتش میدونین کجاس، الآن ب لطف آشنایی، دارم دوره کارآموزی برنامه نویسی تحت وب میگذرونم، اما چ گذشتنی ک هر اروری ک میخوام رفع کنم دوروز طول میکشه،( جهت اطلاع ک ب هوش و پیش دانش و…ربط نداره،کلا جریان همینطوره،تجربه و دقت بیشتر، خطایابی زودتر،ولی برای من از بی حوصلگیم سر این کاره، وگرن اوایل دانشگاه ک کد میزدم اصلا اینطور نبودم)
همیشه سطح درسیم متوسط بوده،چ دبیرستان چ دانشگاه،همیشه ی خدا هم ته ذهنم پزشکی بوده و هست،همیشه خلا نبودش تو فکر و وجودم هست،تاقبل از دانشگاه مطالعات دارویی و فیزیولوژیکم خوب بود، ولی ب هزار و یک دلیل راه دیگ ای رفتم و دائم بهش ادامه دادم،حالا بماند ک چ شد، ولی الآن دگ بنظرم باید همرو گذاشت کنار، ولی من دگ ۲۹ سالمه، و خیلی اوضاعم با وقتی ک کارشناسیمو تموم کردم فرق داره، میترسم، میترسم نتونم، قبول نشم، قبول بشم تو دانشگاه موفق نباشم، میترسم همین موقعیتی ک ازش بدم میاد هم از دست بدم،میترسم انجام ندمو فقط افسوسش برام بمونه، میترسم جواب بقیه و اون معرف رو کتو این شرایط کار برام کار جور کرده رو چی بدم، درموندم از همه جا و مهتر از خودم و حال و آیندم
ببخشید طولانی شد، ولی بنظرم جمعی ک هستین خیلی بهتر حرفمو میفهمین و حال و روزمو درک میکنین، حتی اگ حرفام خونده نشه، بازم حس خوبی دارم ک با این جمع صحبت کردم، ممنونم از بانی
واقعا حستونو درک میکنم عمر گذروندن تو کاری که علاقه وجود نداشته باشه استهلاک روحه.به نظرم بررسی کنید که چی باعث شده علاقه تون از بین بره برخی شخصیت های کمال گرا در هر کاری که وارد بشن کم کم براشون بی معنی میشه راستش من این مشکل رو دارم و یکی دوباری مسیرجدید رو امتحان کردم اما دوباره اون دلزدگی اومد سراغم.الآن واقعا نمیدونم آیا پزشکی جاییه که دیگه روحم آروم میگیره؟کسی از من پرسید اگه هدفت کمک کردنه دوست داری بری مامایی یا پرستاری گفتم نه و اونجا بود که ترسیدم نکنه به خاطر بزرگ بودن اسم پزشکی هست که میخوام برم سراغش و خودم رو گول میزنم که هدفم کمکه….شاید در مورد شما اینطور نباشه و واقعا با تغییر مسیرتون موفق تر باشین این تصمیم رو باید با حوصله و مشورت اتخاذ کنید.اما به نظرم هیچ وقت برای کاری که مطمئن هستید براتون درسته دیر نیست و تلاش برای یه هدف درست خودش عالیه…
دقیقا حرف شما رو برای خودم بررسی کردم،چون درصدی کمالگرا هستم، ولی بیشتر با منطق پیش میرم، ن کمالگرایی افراطی
میدونم دلیل دلزدگی هام چیه، من اونموقع ب چند دلیل خیلی تو خودم بودم و میخواستم تنها و تو خلوت خودم باشم،نرم افزار و برنامه نویسی دنیای تنهایی، ظاهرا کارو جمعی انجام میدن ولی ۹۹درصدش فردی انجام میشه، ازطرفی هم شرایط دانشگاه و سختی درس ها، و اینک هرکاری میکردیم ب راه بسته میرسید، خیلی حالمو گرفت، و خسته شدم، بهتره بگم خسته شدیم، تقریبا هممون همین حالو داشتیم،خودم با برنامه وارد این رشته شدم ولی نشد، و خارج از همه اینا من خیلی ب حالم تغییر دادم، و خیلی چیزا عوض شده و اون احوالات سابقو ندارم، چون خودمو شناختم
و منم مثل شما تاحالا چندتا کار متفاوت برام پیش اومد و انجام دادم ولی در نهایت خواستم پزشکی بود،چون بنظرم میاد ک کار همیشه و درهمه حال مفید و کارآمد
راجب کمک کردن ب آدما درقالب دکتر یا پرستارو ماما هم فکر کردم،خب پزشکی خیلی ارجح تر،مامایی هم خوبه، ولی پیش خودم میگم وقتی قراره بعد از این مدت انقد تغییر مسیر بدم،پس بهتره بهترین و بالاترین کارو انجام بدم،کاری ک همیشه برام مهم بوده، ک هیچ وقت شرمندگی پیش خودم نداشته باشم و ارزش وقت گذاشتن و هزینه و حرف شنیدناشو داشته باشه
ممنون ک وقت گذاشتین و مرسی از پاسخ دهی تون?
به نظرم بدون عجله و اینکه فکر کنید دیر میشه کاملا بررسی کنید که فضای رشته پزشکی وبیمارستان رو میپسندین یانه واقعا کم نیستن دانشجوهای پزشکی که نتونستن تو اون مسیر ادامه بدن…الآن که کروناست ولی سعی کنید در آینده یه مقدار وقت تو اورژانس بیمارستان ها بگذرونید.یا در دوره های آمادگی اورژانس که کار عملی در بیمارستان دارن شرکت کنید و با چشم از تصمیم بگیرین.موفق باشن
سلام و ممنون بابت نوشته های دل نشینتون.
پزشکی برای من سرشار از ترس ها امید های ناشناخته است.امیدوار از این که بتونم به انسان ها کمک کنم حس مفید بودن و رضایت قلبی از کارم داشته باشم اما یه سوالی دارم ازتون اگه فردی از تشریح بیزار باشه چه حیوان چه انسان میتونه پزشک بشه؟یعنی این واحد هارو در طول دوره تحصیلی با اکراه بگذرونه یا بعد از فارق التحصیلی همچنان بااین موارد درگیره؟حتی اگه بخواد تخصصش رو در رشته هایی که با این جور صحنه ها کمتر در ارتباطه ادامه بده.یا این ترس میتونه کمتر بشه؟
سلام
وقت خوش
من رتبه قبولی پزشکی رو آوردم ولی از تشریح و عمل جراحی می ترسم آیا انتخاب پزشکی درسته؟
یا اینها و ترسشون عادی میشه.
ممنون..
سلام
من دانشجوی پزشکی هستم
بنظرم عادی شدن بستگی به مقدار ترست وعلت اون داره و میتونه عادی بشه یا نشه یا حتی میتونه عادی باشه (ما الانم داریم دوستانیکه از بوی جسد حالشون بد میشه و با ماسک میان تشریح و کنار پنجره می ایستن)
درمورد جراحی هم خب جراحی همه پزشکی نیست و میتونی به بقیه قسمتها توجه کنی (بستگی به علاقت داره البته)
امیدوارم تونسته باشم کمک کنم
سلام
چطوری مطمئن بشم ک پزشکی رو دوست دارم و فقط ب خاطر پرستیژش انتخابش نکردم؟
خودتون فقط میتونید به این سوالتون جواب بدین.یه چیز درونیه.
بازم سلام امیر محمد. وقتت بخیر.
ترم دو من تازه شروع شده. همیشه دنبال اینم که تو رشته یا هر فعالیتی که هستم جزو خوب ها یا بهترین ها باشم. برای آناتومی و فیزیولوژی با کمک راهنمایی ها تو دارم خیلی خوب سرمایه گذاری میکنم و با رفرنس پیش می رم. دوست دارم فعالیت های بیشتری کنم .مثل همین مدرسه تابستانه که تو قبلا برگزار کردی. توی حیطه پزشکی بود یا مثلا تدریس مبحث غدد. امروز صبح به ذهنم رسید که برم یه سر به کمیته تحقیقات دانشکده مون بزنم. شاید بتونم از طریق تحقیق فعالیت ام رو شروع کنم. میشه بگی دیگه چه فعالیت هایی هستن که تو حیطه پزشکی هستن ؟ پیشنهادت چیه؟ و آیا ترم دو زمان مناسبی برای شروع هست ؟
سلام
میشه راهنماییم کنید من امسال پزشکی پردیس شهرمون رو میارم ولی برای پزشکی روزانه شانس خیلی پایینی دارم و امسال سال سومی هست که کنکور میدم و اگه مجددا بخوام کنکور بدم باید نظام جدید بدم و میترسم سال اینده بدتر بشه ولی با توجه به اینکه درامد خانواده ام ماهی ۴ میلیون تومن هست ممکنه بهشون فشار بیاد و من میترسم به خاطر اینکه در حین تحصیل از نظر هزینه پدر ومادرم خیلی فشار تحمل کنند در اینده یه پزشک بشم که پول محور عمل کنم در حالی اصلا دوست دارم ۱۰یا ۱۲ سال بعد فقط صرف درامد زایی پزشک باشم
حانیه جان نمیدونم تا حالا انتخاب رشته کردی یا نه اما امیدوارم اینو بخونی و بعد انتخاب بکنی فکر کنم مهلتشم امشبه.رتبت هر چی که هست در انتخاب رشته اولویت های اولت رو چیزهایی نزن که فکر میکنی میاری چیزهای بزن که که میخوای بیاری و لب مرز هستی به این قسمت میگن انتخاب های رویایی.حالا مثلا رتبت ٢٠٠٠هست قطعا نباید این انتخاب های رویاییت پزشکی تهران و شیراز و مشهد باشه.باید شهرهایی باشه که رتبه های ١٠٠٠یا١٢٠٠رو در پزشکی قبول میکنه.بعد این انتخاب رویایی برو و انتخاب های منطقی داشته باش حالا پردیس میری،پردیس رو بزن.اما شاید امکان پردیس رو از دست بدی اگه زیاد انتخاب رویایی داشته باشی چون ممکنه یکی پردیس رو زودتر در اولویت ها قرار داده باشه.حالا دیگه خودت میدونی.کنکور نظام جدید هم مطالبش خیلی سبک شده.کنکورش سخت شده اما درسا نسبت به نظام قدیم کم حجم شده
ممنون که پیاممو خوندیو ساده ازش نگذشتی وراهنماییم کردی متاسفانه هنوز به نتیجه نرسیدم ولی انتخاب رشته کردم فقط امید دارم که خدا بخواد و همین امسال دولتی رو بیارم که اگه نیارم یه مقدار سخت میشه ولی در نهایت مجبورم با این موضوع کنار بیام
سلام یه سوال دارم شما تو سال دبیرستان دانش آنوز قویی بودید اخه فکر میکنم دانش اموزایی متوسط شانسی واسه قبولی ندارن من ۱۴۰۱ کنکور دارم …
باید نظرمو تصحیح کنم اخرش منظورم این بوده که دوست ندارم پزشک باشم صرفا برای کسب درامد
نظام قدیم گفتن دوباره برگزار میشه
سلام امیر محمد عزیز،البته دیگه اخرای این مسیر ٧ ساله هستی و باید بگم اقای دکتر.میخوام بهم یه چیزی بگی یه چیزی بنویسی برام.از همین اول معذرت اگه طولانی شد.امشب یه مشاوری تو tv صحبت کرد و گفت سه رشته تاپ تجربی اشباع شده و زیرک اونیه که الان میره پرستاری و فیزیوتراپی چون جمعیت سالمند داره زباد میشه.داشتم فکر میکردم اینده شغلی در ١٠ سال اینده چی میشه ایا پزشکی اونی میمونه که الان هست یا نه!!بعد فکر کردم که واقعا ١٠سال بعد چقدر رشته هایی مثل مهندسی،برق و عمرانو کامپیوتر مهم میشه و بازار کارش زیاد و چقدر خوبه ادم بره تو این رشته ها چون واقعا الان مهم نیست مهمچند ساله بعده و به خودم اومدمدیدم من هییییچ علاقه ای به این رشته هاندارم(حتی ١درصد چون اگه داشتم احتمال انتخاب کردنشون بود)حالا حتی اگه بازارکارش چند سال بعد معرکه بشه،(کلا هر چیزی که به زیست و ارگان های بدن مربوط باشه دوست دارم و تنهادلیلم درسه چهار سال قبل،از انتخاب تجربی فقط زیستش بود نه حتی این رشته های پزشکی و دندان و…)بعد گفتم دبیری زیست که دوسش دارم اما میبینم حوصله ٢٠تا بچه رو ندارم و اگه درسو نفهمن و دوباره توضیح بدم دیوونه میشم چون تجربه یاد دادن به همکلاسیهام رو داشتم.یه جا خوندم اگه رفاه و اسایش میخوای بین دندان و پزشکی دندان رو انتخاب کن اما من نه دندان دوس دارم نه داروسازی.پرستاری رو هم اصلا دوس ندارم.برای من میمونه پزشکی،ایا علاقه دارم یا نه!؟احساس میکنم دارم،اما گاهی فکر میکنم این علاقه یه توهمه نمیدونم نمیدونم واقعا نمیدونم.نمیدونم نگران بازارکار اینده باشم نگران علاقم باشم که روش تردید دارم.واقعا نمیدونم.میشه یه چیزی بگی دارم دیوونه میشم.تمام ذهنم رو درگیر کرده کسی هم نبود تا باهاش صحبت کنم و حرفم رو بفهمه،احساس کردم چون تو در مورد ابرروندها خوندی حرفامو درک کنی(البته یه مقاله دانلود کردم در موردش بعدا میخونم الان خیلی ذهنم مشوشه)لطفا یه چیزی بگو:-(
آیدا.
نمیتونی بفهمی که صد در صد علاقه داری یا نه. من و تو و هر کس دیگهای حدس میزنه که علاقه داره و بعدش وارد میشه.
و این رو بدون که قسمتی از علاقه هم ساختنی هست.
متوجه شدم،واقعا حرفت بهم کمک کرد.ازت ممنونم.
فکرکنم دلیل این تردیدهام ترس هست؛ترس از اینده ای که معلوم نیست چیه!به هر حال من اگه وارد پزشکی بشم حداقل ١۵ سال بعدش من یک پزشک متخصص یا فوق تخصص میشم و میترسم که دیگه ٢٠،١۵ سال دیگه اصلا به پزشک نیازی نباشه.خب قطعا ادم دلش نمیخواد بعد زحماتی که کشیده بشینه تو خونه.ولی خب همیشه میگم ادم اگه تو هر کاری بهترین خودش باشه دچار مشکلاتی مثل بیکاری نمیشه حالا تو هر کاری.شایدم اینو صرفا برای دلگرمی خودم میگم
دوست عزیز متاسفانه تو کشور ما هر کی ی نسخه میپیچه مردم فکر میکنن اون نسخه خوبه میفهمم که نگران رشته آینده ات هستی اما نه رشته های تجربی اشباع شده نه ریاضی درسته بچه های زیادی دارن مهندسی میخونن اما همه مهندس نمیشن (ی عده فقط مدرک گرا هستن و فقط اومدن مدرک بگیرن آخرش هم میرن دنبال ی کار دیگه) ، (ی عده هم فقط برای فرار از سربازی میان ی مهندسی بخونن که هم عریضه رو خالی نکن و هم ی درسی خونده باشه )(ی عده هم از ناچاری میان چون مهندسی رو دانشگاه یالغوز آباد هم داره اما اینا و خیلی امثال اینا هیچوقت مهندس نمیشن و فقط ی مدرک میگیرن تهش هم میگن مهندسی آینده نداره ما خوندیم چی شدیم انگار که اینا تو ی دانشگاه تاپ با ی معدل تاپ و علاقه تاپ فارغ شدن درسته تعداد ورودی های مهندسی زیاده اما تعداد مهندسا خیلی کمه زیاد نگران نباشید با این وضع کرونا هر کی که مبتلا بشه چند سال بعد تازه میفهمه چه بلایی سرش اومده و اونوقته که از این دکتر به اون دکتر پرش میکنه در ضمن اونی که گفته جمعیت سالمند داره زیاد میشه زیاد به تو و علاقه ات ربط نداره
خودم دانشجوی این رشته ام و حرفاتون دلگرم کننده است
واقعا از این که هرروز ناله ی دانشجوهای پزشکی رو میبینم خسته شدم و ناخوداگاه پشیمون میشم و از غول بزرگی که جلوم قرار داره میترسم ولی خب همه این ها وقتی که میبینم واقعا به درسی که میخونم علاقه دارم از بین میره.ای کاش دانشجوهای پزشکی از زیبایی های این رشته هم بیشتر بگن.
سلام،مطالب فوقالعادهایبوداماآرزومیکنمکاشهرگزنمیخوندمشون!اما اونقدر بیانتون از پزشکی شبیه طرز فکر من بود که نتونستم نخونمش.
مندانشجویترم۳داروسازیهستمیهسالپشتکنکورموندمودراین یهسال اونقدر سختی کشیدم و به خودم صدمه زدم وفقط به امیدپزشک شدن همهی سختی ها رو تحمل کردم که هرچند دلم تمنا می کرد اما جسمم والبته خواهش کسانی کهدوستم داشتند اجازه نمیداد دوباره پشت کنکور بمونم به امید پزشکی انتخاب رشته کردم وداروسازی قبول شدم اوایل برام خیلی سخت بود تبریک وتمجید دیگران برام اهمیت نداشت فکر کردم شاید به قول خیلیا باهاش کنار میام اما هنوز بعد از ۳ ترم نه تنها از حسم به پزشکی کمتر نشده بلکه بیش تر حسرت می خورم و هنوز به کورسوی امیدی که شاید بازم بشه رویام به حقیقت بپیونده دل بستم.من معدل الف دانشگاه و جز ۳ نفر برتر ورودی هستم.و مطمئنم اگه دانشجوی پزشکی بودم تلاشم به خاطر علاقم چندین برابر الانبود
بهامیدقبولیدرداروسازیبالینیتلاشمیکنم.میدونمنمیتونهجایپزشکیروبرام پرکنه اما حداقل آرومم می کنه و باعث میشه درس بخونم.
سلام خیلی عالی بود من اول دبیرستانم نه نمونه درس می خونم نه تیزهوشان ولی خیلی براشون تلاش کردم خب به قول مامانم خدا خوبتو می خواد و این حرفا هدفم پزشکیه فقط خواستم بگم تک تک کلماتتون بوی آرامش و امید میداد
سلام اقای دکتر❤
من از وقتی این نامه شمارو خوندم تلاشم خیلی بیشتر شده واسه اینکه پزشکی قبول بشم و من الان سال اخر رشته تجربی هستم و۱۴۰۰ کنکور دارم خیلی استرس دارم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم واقعیتش اینه کسی نیست راهنماییم کنه
❤❤❤
سلام(: میخواستم بگم مرسی بابت این مطلب مفیدتون…باعث شد خودم رو بهتر بشناسیم وبار هم انگیزه بگیرم(:♡
۳ تا حدود ۴ سال اول پزشکی دقیقا همین بودم ، به قول شما دور و برم رو با کسایی که دائما غر میزدن پر کرده بودم ، پکیج آناتومی رو لب مرز پاس کردم و بقیه درسایی مثل بیوشیمی و فیزیولوژی رو به لطف المپیادی بودن توو دوران دبیرستان گذروندم ، اما از فیزیوپات به خودم اومدم و البته یکی از دلالیلش هم نزدیک شدن به چیزی از پزشکی که توو ذهنم بود میتونه باشه ، الان هم دانشجوی عالی ای نیستم اما همه اساتید بخاطر عشق و علاقه و پیگیر بودنم من رو تشویق میکنن ، متاسفانه راه برگشتی نیست اما هر وقتی هم شروع کنی دیر نیست ، البته من همچنان از خودم ناراضیم و این ناراضی بودن باعث تلاش بیشتر من میشه. مرسی بخاطر وبلاگ فوق العادتون . انگیزه ام مضاعف شد:))
خوشحالم که اینطور شد برات طاهره. امیدوارم بعدا هم بیای و برام بنویسی از ادامهی مسیر.
https://t.me/konkour_unique
سلام نگار جان
https://t.me/konkorrr99manabe
اولین لینک کانال مشاوره یونیک
و دومی نمونه سوالات خوبی داره
خیلی ممنونم ازت❤
همرنگ این جماعت نشو. همرنگ آنها شدن یعنی مرگ
عاشق این جملم ، باورش دارم اما گاهی مثل آدما ی دیگه شدن رو تجربه میکنم ، واقعا تجربه مرگه درحالی که ظاهرا زنده ای …
دکتر میشه بگی چجوری بین این آدما زندگی کردی ؟
از همون اول که دانش آموز بودی به فکرش بودی
الان من ی کنکوری ام ، اما خیلی شده که جا بزنم و همرنگ جماعت شم ، یادم بره برای چی دارم تلاش میکنم …
کاش میشد از اون دوران خودتون هم بگید…
سلام
خوبی دکتر ، منم بد نیستم خدارو شکر
از حالم اگر بپرسی بدک نیست خوشحالم که حال شما خوب هست
به طرز عجیبی دوست دارم موفق باشی در رشته پزشکی
من نتونستم پزشکی بخونم رفتم دارایی . حس میکردم بعد از استخدام میتونم با خیال راحت بدون مشکل مالی برم سراغ آرزوی قدیمی و ابدی خودم “پزشکی”!
اما روز از روز بدتر میشه دیگه نمیشه دیگه این آرزو رفت زیر خاک ، اون زیر زیر
فکر پزشکی موهایم را سفید ۳۰ سال دارم هفته ایی نشده به این آرزویم فکر نکنم. میدانم هیچ کس باور نمی کند خودم هم باور نمیکنم اما من به آرزوی لباس سفید ، موهایم را سفید کردم . ای پزشکی
دکتر قربانی من دو سه سال پیش هم پستی برات نوشته بودم . دکتر تو را خدا یه راهی جلوی پام قرار بده . من دیگه بعد ۸ سال چیزی از زیست یادم نیست کجایی عربی ۸۰ درصد کجایی فیزیک کجایی ریاضی هندسه . ای وای بر آرزوهایم
ای وای بر زندگی من .
خب اشکالی نداره که چیزی یادتون نیست.انقدر آموزش درسا زیاااااااااادن تو اینترنت که دیگه میتونید بخونید.سایت های مختلف کانالای تلگرام مختلف اصلا هستن کسایی که کل زیستو خط به خط رایگان بدون هیچ هزینه ای درس دادن مثل استاد جشانی پور تو کانال تلگرامش…اگه بگردید کلی آموزش پیدا میکنید.قشنگ درسارو توضیح دادن.روشای درس خوندنو حتی.
سلام دوست عزیز
?هیچ وقت برای دنبال کردن ارزو ها دیر نیست…
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
ک خود راه گویدت ک چون باید کرد...
❤من سایت الا رو پیشنهاد میکنم کیفیت اموزش ها خیلی خوبه و کاملا رایگان
❤زیست جلال موقاری توی همون سایت الا پیدا میکنید بی نظیر?
ازمون های ماز زیست هم فوق العاده است.
❤ کتابای عمومی خیلی سبز
❤عربی خیییلی سبک تر شده اصلا با قواعد سنگین چند سال قبل
قابل مقایسه نیست..
❤دینی هم یه درس حفظی شبی نیم ساعت بخونین حله?
متن کتاب خیلی مهم تر از تست و ارتباط مفاهیم ایات شعر و متن خیلی مهم
❤ادبیات یه درس مهارتی و از همه دروس عمومی مهمتر
۳ تا ۲۰ دیقه اخر شب تست قرایت ارایه و لغت
از تعداد کم شروع کنید ک گوشت بشه بچسبه به مغزتون? بعدش کم کم زیاد کنید?
دستور سوالاش سلیقه ای تسلط روی بقیه مباحث زودتر بدست میاد?
❤واس زبان و ریاضی هیچ پیشنهادی ندارم?
❤برای شیمی باتوجه به مسئله محور شدن سوالات کنکور کتاب مسائل شیمی خیلی سبز پیشنهاد میکنم چندین دور مسائل حل کنید.
❤فیزیک سوالات ابی قلم چی و تهیه کاغذ های کوچولو برای مرور ایده های خوب و جالب
در همه مراحل سعی کنید خودتون رو طراح سوالای کنکور فرض کنید که قرار حال بچه ها رو بگیره?
انگار هرچی انتقام جویانه تر باشه سوالات
بهشون جایزه میدن?
امیدوارم براتون مفید باشه?
اینو یادم رفت بگم ک
من سال کنکورم مشاور داشتم اما حقییقتااا هیچ تاثیری نداره…
ویس های مشاوره ای کانال تلگرامی یونیک خیییلی مفید بود برام
موفق و شاد باشید???
سلام خانم فائزه ببخشید میشه آیدی این کانالی که میگین رو بگین؟خیییییلی ممنون میشم(آخه منم کنکوریم بعد شرایط و وضعت مالیمون جوری نیست که بتونم مشاور داشته باشم)
خیلی ممنونم از همتون . نکته اشتراک من با پزشکان و دانشجویان پزشکی و داوطلبان کنکور پزشکی فقط دیپلم تجربی هست . خیلی خوشحالم که اشتراک را با شماها دارم .
برای زبان هم میتونید از درک متن دکتر شهاب اناری استفاده کنید که عالیه و زبان جامع کنکور تالیف دکتر شهاب اناری و روزبه شهلایی مبتکران استفاده کنید خیلی کتابای خوب و موثری بودن برای من.
خیلی ممنون چشم
سلام.حال دلتون خوب
می تونید از سایت الا استفاده کنید.اموزش صفر تا صد مطالب رو بصورت رایگان داره
با ارزوی موفقیتتون
سلام ….من ۳۱سالمه،یه ساله که دارم پزشکی میخونم ،فوق لیسانس شیمی هم دارم،سال ۸۵ که برای اولین بار کنکور دادم با اینکه همه از من توقع پزشکی داشتن چون از خون و هرچی مربوط به بیمارستان بود متنفر بودم و بخاطر دل خودم شیمی رو انتخاب کردم و ادامه دادم بگذریم از اینکه هیچ وقت مجال نه تحقیق و پژوهش و نه کاری مرتبط با رشته و علاقه ام پیدا نکردم و همین باعث شد که علاقه ام کمرنگ بشه اما بازم پشیمون نشدم از انتخابم ،من اون زمان با عشق انتخاب کردم الان هم با عشق پزشکی رو انتخاب کردم و براش جنگیدم و به دست اوردم و دارم لحظه به لحظه اش رو زندگی میکنم ….نمیخام شعار بدم چون انجامش دادم،از لحظه ای که تصمیم گرفتم بخونم تا حتی روز قبل از کنکور اتفاقاتی برام افتاد از بستری شدن بابام تو بیمارستان و منفی هایی که میشنیدم اما همیشه یه چیز مانع از تسلیم شدنم بود ….تصورکردن…..تصور اینکه من به خواسته ام رسیدم ضربان قلبم بالا میرفت و اشتیاقی دیوانه وار داشتم و من دوباره میجنگیدم با تنبلی با حرفای منفی با هر چیزی که به اسم سرنوشت میخاست مانع از رسیدن من به خواسته ام بشه…..پس اگه واقعا دوسش داری بجنگ تا بهش برسی و اما و اگرو ای کاش و …. نیار ما فقط یه بار زندگی میکنیم، الان میگم خدایا شکرت خدایا ممنونتم ….خدایا به من و به ما کمک کن تا زیبا زندگی کنیم و زمین رو جای بهتری کنیم ….
واقعا احسنت بر شما.
انشاالله منم بتونم مثل شما بتونم به پزشکی برسم به قول شما فقط یک بار زندگی میکنیم دفعه بعدی وجود نداره . ممنون واقعا .
درود بر پزشکی و پزشکان عاشق
مطلب فوق العاده ای بود
منم همین هفته پیش کنکور دادم ولی سال پیش تلاس خوبی نداشتم از الان میخام شروع کنم برای کنکور ۱۴۰۰
امیدوارم تلاشم جوری باشه ک ۱۰ سال دیگه ی پزشک عاشق ب جامعه تحویل بدم☺
یادتون نره پزشکی واقعا ارزش هر سختی رو داره …
همه ی سختی ها تو دوران تحصیل وقتی حال خوب و خوش و شادی مریض و خانوادش رو ببینی در یک آن از ذهنت پاک میشه
با آرزوی موفقیت برای تمام عاشقان این رشته مقدس
چه حرفهای قشنگی
چقدر امیدبخش
چقدر عاشقانه
چقدر حس خوب داشتن
چقدر حس خوب دادن
کنکور و سختی های دبیرستان تموم میشن، و من مطمئنم که میخوام تو این راه قدم بذارم.
امیدوارم لیاقت کمک کردم به جسم و روح ادمارو داشته باشم 🙂
همیشه شاد و موفق باشید…
سلام
من یه زن ۲۷ساله و چند ساله به خاطر ازدواج و دوتا بچه درسمو کنار گذاشتم
در حقیقت بعد پیش دانشگاهی دیگه لای کتاب درسی رو ندیدم .
من از بچگی عاشق درس خوندن بودم و بعد ازدواج و بچه دار شدن همیشه حسرت نخوندن درس ازارم میداد من اگه درس نخونم و چیزی یاد نگیرم میمیرم و شدیدا وابسته به یادگیری و درس هستم
و حالا بعد هشت سال تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم و درس بخونم
و فوق العاده انگیزه دارم و فقط گاهی که بچه ها اذیت میکنن ناامید میشم.و من عاشق پزشکیم ?شاید بخندید بهم ولی خیلی دوست دارم جوری بخونم که قبول بشم
شدیدا به یه همراه و پشتیبان و یه نفر که تجربه داره تو درس و کنکور نیاز دارم
ایا به نظرتون من میتونم قیبول شم
چطوری درس بخونم
پرسا جون امید دارم که موفق میشی اگه کمکی خواستی من هستم خودمم پشت کنکوریم این ای دی منه تو تلگرا مaydahamidi@
سلام پریسا
یکی از همکلاسی های من دقیقا شرایط تورو داره ولی خیلی زحمت کشید و تونست چیزی که میخواد رو به دست بیاره
به جرئت میگم از خیلی دانشجوها که سنشون کمتره و شرایط راحت تری دارن بهتر درس می خونه و از پزشکی لذت میبره
اگر از ته دل پزشکی رو بخوای و همه تلاشتو براش بکنی قطعا به دستش میاری و در نهایت قدرشو بیشتر از خیلی ادمای دیگه میدونی.
وای ممنونم واقعا کلی انگیزه گرفتم
و اره واقعا من شدیدا علاقه مندم به این حرفه و سختی هارو به جون میخرم
سلام عزیزم معلومه که میتونی من یه نفر رو میشناسم که با وجود شوهر و بچه درس خوند و البته اون هدفش قبولی تو ازمون وکالت بود و تلاش کردو قبول شد و الان یه خانوم وکیله و صد البته که از این موارد زیاده
سلام بر اقای دکتر قربانی و تمام دوستان خوبم
میخواستم بدونم چه کتاب تستایی برای پایه یازدهم میتونه بهم در کسب درصد های بالای کنکور کمک کنه
من برای دهمم خیلی سبز استفاده کردم اما چند نفر امسال پیشنهاد کردن که برای یازدهمم سیر تا پیاز بگیرم
لطفا کمکم میکنید که چه کتاب تست هایی برای دروس تخصصی و عمومی یازدهم خوبه
خیلی سبز ، نشر الگو ، گاج ، خانه زیست شناسی ، سیر تا پیاز ، مبتکران …؟
دوستان اگر شماهم نظر یا تجربه ای داشتید لطفا کمک کنید
مرسی از همتون ☺
سلام
به هیچ وجه درگیر اینک کدوم منبع رو انتخاب کنی نشو.از هر کی بپرسی یه منبع رو میگه. یه رتبه برتر خیلی سبز خونده، یکی میکرو. تعدد منابع الان خیلی زیاد شده و اگ زیاد فکرت درگیر انتخاب منبع باشه، فقط الکی ذهن خودتو مشغول می کنی. زیادم تفاوتی نداره. مهم اینه ک درست بخونی و تو بازه های معین، مرور + تست + تحلیل داشته باشی. برای بعضی درسا هم به دلخواه میتونی خلاصه برداری داشته باشی. به قول متمم حتی خلاصه رو بنویس و بنداز دور. خود خلاصه نوشتن باعث میشه، یادگیریت تثبیت بشه. مثلا برای فصل هورمون ها، خلاصه ضروریه.
حالا برای زیست خیلی سبز یا میکرو به نظر من بهتره. برای شیمی هم مبتکران یا خیلی سبز.
اگر با درسنامه و کمک درسی های فیزیک، نتونستی با فیزیک خوب ارتباط برقرار کنی، از فیزیک فرید شهریاری استفاده کن. که فیزیک رو کاملا مفهومی یاد می گیری.
سلام
سرچ کنید سایت …، الان حضور ذهن ندارم ادرس رو … یه پست دارن که درباره بهترین منابع کنکور نظام جدید و قدیم برای هر درس مطرح کردن و در هر رشته ای .اون کمکتون میکنه
اسم سایت توسط امیرمحمد حذف شد.
تبلیغ کنکوری ممنوع.
یه بنده خدایی بود که میگفت اینجوری کتاب کمک درسیتونو انتخاب کنید : یه فصل از کتابو قشنگ بلد باشید و همون رو تو کتاب کار باز کنید و با چند تا کتاب کار دیگه مقایسه کنید و ببینید کدام رو بهتر میفهمید و بیشتر به دلتون می چسبه.مثلا ممکنه یه کتاب زیادی توضیح داده باشه یه کتاب کم ولی یکی درست به اندازه و…..خلاصه چون هر آدم با اون یکی متفاوته پس ممکنه یه کتاب کار به کار یکی خیلی بیاد ولی به کار یه شخص دیگه نیاد.
سخنان دکتر مکری فوق العاددددده بود و دید فوق العاده ای رو بهم داد.لذت بسیار زیادی بردم از شنیدنش.یکی از نگرانی های من همین وقت زیادی بود که صرف موفقیت باید بشه اما حالا دیگه خیلی از نظر ذهنی اروم ترم.و این رو مدیون تو هستم امیر جان
سلام من یک دانش اموز دهم رشته تجربی هستم روزی ۳ ساعت کمتر هم مطالعه دارم و در مدرسه استعداد های درخشان تحصیل می کنم من اونقد به خودم اطمینان دارم که مطمعنم پزشکی قبول می شم اما ……. راستش من دلم پزشکی رو به همراه جوانی کردن ها می خواد اما از طرفی پدرو مادرم ارزوشومه من پزشک بشم اما یه ترسی ته دلم هست که می تونم توی پزشکی طاقت بیترم ظرفیتشو دارم یا نه ولی من خیلی به تحقیق و کشف علاقه دارم و همیشه توی ویکیپدیا در حال مطالعه هستم اما سوال تینجاست که می تونم توی پزشکی دووم بیارم یا نه
همه چیز به این وابسته است که توی این سه سال چجوری سبک زندگی بقیه ی عمرت رو تعیین کنی
باید از الان ویژگی هاو استعداد های خودت رو بشناسی و در صدد رفع نواقص و تکمیل و پروراندن استعداد هات باشی و life style درستی رو برای خودت بسازی
این سایت سایت خوبی هست و البته متمم هم
سعی کن مطالعه ی متون دینی رو هم توی برنامه روزانت بگنجونی(مثلا قرآن و صحیفه سجادیه)
خطبه متقین از نهج البلاغه و نامه امام علی به عثمان ابن حنیف والی بصره از جمله سخنان اعجاز انگیز امیر المومنینه حتما بخون
از خدا آرزوی توفیق برای تو دوست عزیز دارم
سلام بسیار لذت بردم
دخترم ورودی ۹۵و استاژر هست و خوشحالم که این مسیر را انتخاب کرد هر چند به عنوان یک مادر همیشه نگران خواهم بود به خصوص در این ایام کرونا امیدوارم همه کادر درمان سلامت باشند و همچنین دخترم و امیدوارم پست کنکوری ها هم به آرزوهاشون برسن . دوران سختیی دارید اما آخرش شیرین خواهد بود قطعا….
سلاممممم خیلی ممنون که انقد قشنگ نوشتید
من اینو چند ماه پیش برای اولین بار خوندم و دوباره دیروز برای دومین بار خوندمش اما حسی که به این حرفا داشتم از چند ماه پیش تغییر کرده بود دیروز که اینارو خوندم انگیزه بیشتری گرفتم ممنون برای نوشته های قشنگ و دلرباتون 🙂
من دانش اموز سال دهم تجربی هستم و خیلی انگیزه دارم برای کنکور و رشته قشنگ پزشکی و رویاهای جذابمممم 🙂 ☺?
ولی بعضی وقتا این فکر میاد تو سرم که نکنه کنکور انقد سخت باشه که نتونم قبول شم؟؟؟ یا اگه قبول نشم چی میشه ؟؟؟یا …
با وجود انگیزه ای که دارم بعضی وقتا نا امید از عالم و آدم میشم و ترس میاد سراغم و خیلی اذیت میشم
تو این روزای نا امیدی چه پیشنهادی برای ماهایی که اندکیییی تا کنور وقت داریم دارید؟! لطفا کمک میکنید خیلی زیاد ممنون :))
همیشه خواننده بودم اما اینبار دوست داشتم بنویسم؛ چون این متن قدیمی که تاریخ تولید دو سال پیش رو داره خیلی ناگهانی، وسط روزای شلوغ زندگیم با عجیب ترین زمانبندی اومد جلو چشمم!( شایدم الان من فقط به این مضمون حساس شدم)
چیزی که ازش مطمئنم اینه که منِ امروز پزشکی رو بیشتر از منِ کنکوری دوست داره، منِ امروز از آنچه که میخونه و سبک زندگی که داره، لذت میبره، اما مشکل کجاست؟ اون هنوز نمیدونه دلیل اصلی لذتش چیه! یه چیزی ذهنشو قلقک میده که این بهترین راهی بود که میتونستی برای زندگیت انتخاب کنی؟ میدونه که قابلیت های یه پزشک خوب شدن رو داره اما نگرانه اینه که نکنه یه ریحان بهتر با آرامش بیشتر تو یه مسیر دیگه انتظارشو می کشه؟
اون دنبال جواب سواله که نشه یه پزشک غرغرو همرنگ جماعت که وقتی داره رویایی ۱۸ سالگیشو زندگی میکنه ناله و فغانش گوش فلک رو کر کرده و دیگه خودشم یادش نیست این همون چیزی بود که خودش میخواست!
پ.ن: با وجود همه این سوال ها حتی ۱ مسیر جایگزین هم به ذهنم نرسیده!
سلام:)
انشالله که حالتون خوب باشه.
یه سوال برام پیش اومده بود؛ اینکه پزشکی به شیوه نوین دقیقا چیه؟ چه فرقی با غیر نوین داره؟
و درکل نظرشما چیه در این باره؟
ممنون پیشاپیش:)))
خداقوت..
سلام محدثه.
وقتی میگیم نوین یا ادغام (Integrated)، منظور اینه که به جای اینکه بیان به شما یه ترم آناتومی یاد بدن و یه ترم فیزیولوژی و …، اینا رو بخش بخش کردن و هر کدوم رو در دستگاه مرتبط به خودش بررسی میکنند. مثلا دستگاه گوارش: آناتومی گوارش + بافتشناسی گوارش + جنینشناسی گوارش + فیزیولوژی گوارش.
در شیوهی غیرنوین، چنین چیزی نبود. یه درس بود آناتومی که کل آناتومی بدن درس داده میشد، یه درس بود بافتشناسی و …
نظر شخصی من اینه که دانشگاههای ما Pseudo-integration هستند در مقطع فعلی، نه ادغام واقعی.
سلام،جنس حرفهای شما شبیه محمدرضا شعبانعلی عزیز است.نوع گفتار برای من تداعی کننده صحبت های ایشونه
سلام
قبلا یه بار همینجا حرفی زدم ازین که به اجبار درس می خونم و این حرفا
نمیدونم چجوری ولی متن های شما باعث شد حس بهتری پیدا کنم
یه حس عجیبب مثل یه شعله که تا حالا حس نکردم. الان که فکر میکنم میبینم اونقدر ها هم بدنیس درواقع منی که تو طبیعت عنکبوت وعقرب جمع میکردم و سال هشتم برای روز ازمایش ۳۳ تا قورباغه تشریح کردم و گره دهلیزی بطنی رو در فاصله ی بطن ها و دهلیز ها با نخ بستم تا ضربان بطن و دهلیز نامنظم شه (تو اینستاگرامم عکساش هست mo-rf-gh )همچین بی علاقه به پزشکی نبودم و درضمن با توجه به اینکه شما هم مینویسید و هم به پزشکیتون میرسید شاید خیلی وقت برا فعالیت جانبی زیاد نباشه ولی یه خورده وقت هست
منی که الان براتون اینو نوشت اون روز افسرده بود و الان میخواد دنیارو فتح کنه …
امیدوارم زندگیتون سرشار از امید و موفقیت باشه 🙂
چه دلی داری تو پسر.
یاخداااا بیچاره اون قورباغه ها
سلام… میدونم زیر اینپست جای این سوال نیست ولی لطف میکنین راهنمایی کنین… من ترم سه پزشکی ام و میخوام وارد حوزه تحقیقات بشم… راستش هنوز خودم هم خیلی دقیق نمیدونم ک ادامه دهنده این راه هستم یا نه ولی دوس دارم تجربه اش کنم… میشه یه اطلاعاتی بدین ا این مسیر؟ به نظرتونکار درسته وارد این ماجرا شدن و ایا از لحاظ زمانی درسته؟
سلام غزل. من چون خودم وارد نشدم – نه این که بد باشه، اولویتم نبود – نمیتونم راهنمای خوبی در این زمینه باشم.
سلام. من فکر می کنم چکیده مطلب شما یعنی این که در سختی ها هم شاد باشیم و زندگی کنیم به نظر من پزشکی رشته ایه که واقعا میشه در کنار تمام سختی هاش شاد بود وقتی بیماری رو درمان می کنی یه حس خوب بهت دست میده. من می خوام یه انتقاد کوچیک از شما بکنم کاش الان یعنی هنوز که پزشکی رو تموم نکردین درباره سختی و اسانی ان چطور با پزشکی زندگی کردن اینجور نمی گفتین ولی در کل عالی بود بازم ببخشید. من در جایگاهی نیستم که انتقاد کنم. ولی یه سوال از شما دارم؟ یه شخص که هیچ علاقه ای به پزشکی نداره و به اجبار خانواده اومده رشته پزشکی چطور از این شخص توقعی هست که با پزشکی زندگی کنه و شاد باشه …. خیلی زیاد متن هاتونو خوندم ولی هیچوقت توش جواب اینو نیافتم. موفق باشید .
سلام اقای دکتر ورودی ۹۲ هستند و فارغ التحصیل شدند
سلام مریم جان. من چند ماهی مرخصی بودم و هنوز فارغ از دانشگاه نشدم.
سلام و درود بر شما عذرخواهی میکنم نمیدونستم
انشالله که با موفقیت فارغ الحتصیل بشید
سلام اقای دکتر. راستش من یه پسر پشت کنکوری هستم تو یکی از شهر های کوچک استان هرمزگان که حتی کتابخانه هم نداره راستش من اولین باره دارم میبینم که یک نفر معایب و بدی پزشکی رو میگه ولی از شما ممنونم که این حقیقت ها رو میگین راسش من یک سال دست نخورده وقت دارم ولی قبلش هیچ انگیزه ای نداشتم حتی گوشی مو هم کنار گذاشتم امروز واقعا حالم بد بود می خواستم تمامه کتابامو وسط حیات جمع کنم و اتیش بزنم تا از ترس این که قبول نشم و بعدش از همه سرکوفت بخورم خلاص ی
بشم . ولی از نامه شما فهمیدم که میشه با سختی ها هم زندگی کرد و شاد بود ….
سلام
من امسال سومین سالی هست که کنکور میدم همیشه ارزوی پزشکی داشتم ودارم اما تلاشم به اندازه کافی نبود حتی بعد سه سال کنکور هرسال به خودم قول میدم جبران کنم ولی نمیش الانم کمتر از یه ماه مونده به کنکور اگه چیزایی که خوندمو مرور کنم شاید یه رشته قابل قبولی بیارم اما پزشکی نه وهربار به این فکر میکنم ده سال بعد خودمو میبینم که حسرت میخورم نمیدونم چیکار کنم خانوادم تا الان حمایت کردن ولی میگن امسال دیگه نمیزاریم وایسی ازمون نظام قدیمم سال بعد برگزار نمیش به نظر شما با توجه به علاقه زیادم وتنبلیم وشرایط سختی که برای سال بعد دارم پزشکی ارزششو داره؟اگه این بار همه تلاشمو انجام بدم
سلام کیمیا . می دونم نظر من زیاد واست مهم نیست ولی اگه یک سال دیگه بمونی و خدایی نکرده قبول نشی خیلی زندگی برات دشوار و هیچوقت دیگه این سنت تکرار نمیشه پس امسال به امید خدا قبول میشی و میری دنبال هدف های زندگیت
کاش یه مشاور مثه شما داشتم..با خوندن این مطالب قوتی دوباره گرفتم که اگه کم کاری کردم تو درس خوندن برای کنکور میتونم بازهم برای چیزی که عاشقشم به تعادل درس بخونم و تلاش کنم و بیشتر و بیشتر عاشق هدفم بشم و ازش لذت ببرم.بسیار ممنون بابت حرفا و مطالبتون(یه پشت کنکوری ؛)..)
سلام اقای دکتر وقتتون بخیر
میدونم شاید بیان کردن این مطالب در اینجا خیلی کار درستی نباشه اما من واقعا حالم بده زمان هایی رو که درس نمیخونم بعدش خودخوری عجیبی به سراغم میاد الان ۳۴ روز دیگه تا کنکوره و حس نا امیدی برزگی به سراغم اومده ?میشه راهنماییم کنید
???
سلام لطفا از مراحل تحصیل در مدرسه و تغییر رشته و مطالعه برای کنکور هم توضیحاتی رو بدین
ممنون
نوشته های شما برای من مثل گمشده هایی هستند که پس از مدت ها جستجو پیداشون کردم.دغدغه هایی که تو ذهنم بالا پایین می شدن و بالاخره دیدم یه نفر دیگه بسیار زیبا تر از افکار من،در موردشون حرف زده.
از روز اولی که زندگیم به دانشجوی پزشکی بودن تغییر کرد،بارها تو خوابگاه افرادی رو دیدم که گله ها و شکایاتشون از پزشکی همه حس و حال خوبی رو که موقع ورود به این رشته داشتم رو از بین می برد.
زمان برد تا بتونم دریچه نگاهمو عوض کنم،اولا فکر میکردم اگه فلان سال بالایی هر حرفی میزنه حتما درسته و هیچی نباشه تجربش از من خیلی بیشتره…
اما وقتی دیدم ترم ها میگذرن و من چیز دیگه ای رو میبینم و تجربه میکنم،سعی کردم دید مستقل تری به دست بیارم…
ممنونم که می نویسید،خوندن نوشته های آدمی که آلودگی های ذهنی مشابهی با من داره،برام لذت بخشه.
سلام من یه ماه دیگه کنکور دارم درسام خوبه رو شیمی و فیزیک سرمایه گذاری کردم بعد از عید بالای ۸۰ ۹۰ میزنم تو ازمونا باتو جه به بقیه درسا فکر میکنم قبول میشم ولی الان که ۳۵ روز مونده به کنکور یه سوال تو ذهنمه این که من اینجا چیکار میکنم من اصلا استعداد و علاقم تو ورزش وموسیقیه و حتی فکر به اینکه به خوام بعد این همه سال بیخیال اینا بشم باعث میشه بغض کنم
تو این سه سال خداشاهده هروقت نخوندم تو خونه چیزی جز بدبختی نموند برام همه دعوا و داد که فلان رفیقتو ببین ترازش شده ۷۰۰۰ تو هنوز فلانی و غیره نمیگم نخوندم ولی خداشاهده اگه خوندم درس رو دوست داشتم نه چیز دیگه اگه خوندم هدفم خودم نبود این بود که رفیقم میگه بهم درس بده برم براش توضییح بدم و تمام کل هدفم همین بود میدونم اگه قبول نشدم نگهم میدارن مثل ابجبم که نگهش داشتن تا دندان قبول شه با هزار جون کندن قبول شد فکر نکنم ارزششو داشت بحث علاقه نیست فشار خانوادس میگن اگه قبول نشی فردا انتظار هیچ حمایتی از ما نداشته باش …
بخونم باهام خوبن نخونم نیستن البته عادت کردم (هرچند گیرنده درد سازش نداره) ولی هنوز دارم ادامه میدم شاید بعد کنکور تونستم حس خوبی پیدا کنم.
راستی اینم بگم جالبه
کلاس اول میخواین چیکاره شین پرسیدن یکی گفت معلم یکی گفت خلبان یکی گفت اشپز یگی گفت کارگردان اول راهنمایی پرسیدن یکی گفت مهندس یکی گفت برنامه نویس یکی گفت نمیدونم یکی گفت وکیل اول دبیرستان پرسیدن و همه یک صدا جیغ زدن پزشک
متاسفم که این طور هست. تنها میتونم بگم که چنین چیزی رو بارها دیدم و نمیدونم بابتش چه کاری از دست من بر میاد که انجام بدم.
توی تمام این خانواده ها اینـمشکلات هست و اینم بخاطر اینه که اونا نگران اینده بچشونن وگرنه خاطرت جمع اگه امسال هم قبول نشی بازم هواتو دارم و بهت کمک میکنن
شاید درست نباشه من حرفی بزنم ولی نمی تونم ساکت باشم،ولی پاتو عقب نکش!برا منم پیش اومده و خب جاش نیست درموردش بگم؛اما هرکسی که این اتفاق براش افتاده و درمورد انتخاب خانواده سکوت کرده هنوزم پشیمونه پس تردیدی نداشته باش و اگر واقعا علاقه ای نداری ادامه نده!خانواده که نمیتونن زور کنن.یک سال دو سال سه سال!یه زمانی به بعد میخوان چیکار کنن؟موفق باشی عزیز!:)
hg عزیز
عجیب مثل تو ام… تنها نیستی، فقط تصمیمت رو به منم بگو… من حتی انگیزه اینکه حداقل تو این روزای های آخر قبل کنکور اینهمه تلاش به ی سرانجامی برسونم هم ندارم…
ممکنه سخت باشه ولی واقعا حیفه با این درصد ها کنکور رو رها کنی
سعی کن قبول بشی بعد تصمیمت رو بگیر ک چ رشته ای انتخاب کنی
سلام آقای دکتر، با خوندن نامه شما و گوش دادن به فایل سخنرانی استاد آذرخش مکری احساس آرامش بیشتری دارم و از دو دلی و شک من کاسته شده. و از این بابت بسیار سپاسگزارم و آرزو میکنم هرکجا که هستید در پناه خدا باشید. مایل هستم بدونم الان بعد از دوسال ممکن هست دوباره نامه ای بنویسید؟ آیا این اشتیاق در شما پایدار بوده(طبیعی هست که هیجانات جای خودشون رو به یک احساس عمیق تر و پخته تر داده باشند) و آیا از مسیری که طی کردید احساس رضایت دارید علی رغم تمام سختی و مشقت ها.??♥️
سلام نفیسا. وسوسهام کردی با این کامنتت که یه نامهی دیگه بنویسم. این روزها مشغول نوشتن یه مطلبی هستم با عنوان حرفهایگری در مسیر پزشک شدن. بعدش شاید چنین نامهای نوشتم.
نمیدونم.همکلاسی هام دوستام و خیلی های دیگه کلی پزشکی رو میگن دوست دارن و عاشقشن.مثلا عکس پروفایلشون روپوش پزشکیه و ….ولی من هیچ جوری نمیتونم علاقه پیدا کنم بهش.نمیدونم چرا.خیلی چیزا هست ک بهشون علاقه دارم و میدونم چرا و خیلی هاش نمیدونم چرا.چیزایی هم هست ک بهشون علاقه ندارم و علتشون رو نمیدونم و خیلی هاش رو هم میدونم.
سلام من ۴۲ سالمه ودارم برای کنکور پرشکی میخونم البته از درس دور نبودم و مدرس درجه یک نجات غریق هستم ،مدرک امدادگر اورژانس دارم مربی آتش نشانی هم هستم ،خیلی از شاخه های نجات رو رفتم ولی تصمیم گرفتم که خود پزشکی رو بخونم چون نجات رو دوست دارم ، احتیاج به انرژی مثبت و یه نشونه دارم برای درست بودن و تقویت اراده ، البته بگم که خانواده از هر نظر با من موافق و همراه هستم ،دخترم رشته تجربی میخونه و امسال کنکور شرکت میکنه ،و کمک هم دارم
ما انسان ها درخت نیستم که ریشه کنیم در خاک و یک جا ساکن بمونیم ما باید تا وقتی نفس داریم برای خواسته هامون بجنگیم و به جلو حرکت کنیم و متوقف نشیم اینکه شما عاشق نجات انسان ها هستین یعنی مسیر درستی رو انتخاب کردین و پزشکی رشته ی مناسبی برای شماست تلاش کنید تا به دستش بیارین
این طلب درتو گروگان خداست
زانکه هر طالب به مطلوبی سزاست
سلام
منم میخوام برای کنکور پزشکی بخونم و خیلی سال از درس فاصله گرفتم کارشناسی کامپیوتر هستم
میشه راهنمایی کنید از کجا شروع کنم ؟اول همه ی درسهای پایه دهم رو بخونم وقتی تموم شد برم پایه بعد و به همین منوال؟
ممنون میشم کمک بفرمایید
سلام وقتتون بخیرمن یکبار پیام دادم و پیامم رو ندیدم نمیدونم مشکل در ارسال بود یا به صلاحدید دکتر قربانی تایید نشده بود
من چون مثل شما از درس فاصله گرفتم و دوباره میخوام برای کنکور پرشکی شرکت کنم میخواستم اگه بشه شما راهنمایی بفرمایید که از کجا باید شروع کنم .ممنون
سلام من ۴۲ سالمه و دارم برای کنکور پزشکی میخونم البته از درس دور نبودم ،نظرتون چیه انرژی مثبت لازم دارم
بسیار عالی
سلام اقای دکتر . امروز ناراحت و سردرگم بودم توی هر سایتی هم میرفتم فقط سردرگم تر میشدم.اما تک تک جملاتتون مث یک معجزه برام بود .هر کلمشو نوشیدم و دوباره بر از احساس شدم. واقعاعزیزید .انسان هایی مثل شماکه روح امید رو در دل بقیه هم بدون خودخواهی زنده میکن برام واقعا ارزشمندن. ممنون که در عین بیان حقیقت احساس واقیتون رو هم صادقانه ابراز کردید. دعاتون میکنم به خاطر حس خوب الانم.مممنون . انشالله به اهداف قشنگتون برسید
سلام.الان این نامه تون رو خوندم
قلبم ب درد اومد،فردا استارت سه روز یباره برا کنکور منم ک ذهنم مشغول شد یه جمله سرچ کردم این نامه ی شما بالا اومد،
واقعا زیبا و اموزنده بود،
خستم از این کنکور لعنتی میخام هرچی زودتر پر بکشم برم جایی ک دوس دارمو طبابت کنم،
خیلی وقته(حسابش از دستم در رفته) دیگه خونه ی خودمو بیمارستان میدونم و دوستایی ک قراره باهاشون باشم مریضایی ک قراره برا درمانشون تلاش کنم،
من عاشق پزشکیم،یه کلمه ک ب پزشکی ربط داره کافیه تا منو مجذوب خودش کنم،
تشکر از متن زیباتون اقای دکتر
سلام دوست عزیز.
بعد که میای دانشگاه همه چیز از کنکور سخت تره. شاید چندین برابر. پزشکی واقعا رشته قشنگیه، من که واقعا عاشق رشتم هستم. ولی گاهی اوقات شرایط اینقدر سخت میشه که با خودت میگی ، این من بودم که میگفتم بااااید پزشکی قبول شم؟
از این رشته سخت تر نبود؟?
امیدوارم سال بعد به خاطر درسای دانشگاه این رو بگی.?
سلام ازتون ممنونم واقعا اشکم درومد من فهمیدم ناراحتیم برای کارهایی که تا الان انجام ندادم چقد بیخود بوده من با حرفاتون قلبم چندین بار لرزید من اون حس عاشق شدن رو پیدا کردم من خودمو دیدم من گریه کردم من دوازدهم تجربیم شیراز و ۶ سال تو مدرسه تیزهوشان خوندم بذون توقف ولی امسال نمیدونم چیشد حس میکردم که هیچ کاری نکردم از زندگیم لذت نبردم موسیقی نرفتم مدام همینارو گفتم تا اینکه از انرژیم کم شد .ولی الان با این حرفاتون همش از یه حس عجیبی پر شدم یه چیزی تو سرم داد زد هی این تویی
این هدف توعه پزشکی که با عشق کار کنه لبخند بزنه و عاشقانه درمان کنه پزشکی که زندگی کنه
ازتون ممنونم که وجود دارین که بدنیا اومدین
من از همین امروز که ۶۰ روز مونده به کنکورم هرکاری میکنم هرررکااری دیگه نمیذارم هیچی هیچی منو ازش دور کنه
مطمعنم بهش میرسم
وای خدا براتون دعا میکنم از ته قلبم
امیدوارم تو دانشگاه با ادمایی مثل شما رفت و امد کنم و خودم این طرز فکرم رو تا اخر راهم حفظ کنم
سلام سوال مهمی دارم این راسته که میگن تجربی کسی قبول نمیشن؟برادرم میگه دوست من ۵۰ میلیون پول کلاساش بوده ولی تو کنکور قبول نشده راسته که میگن کسی تو کنکور تجربی قبول نمیشه یا از هر ۱۰۰ نفر ۱ نفر انتخاب میشه؟
کسی که ۵۰ ملیون پول داشته و داده به جماعت کلاش معلومه جایی قبول نمیشه
باید میزاش بانک سودشو میخورد
سلام حنانه جان
من سال اول قبول شدم بدون هیچ هزینهای برای کلاس، دو دوست صمیمی ام هم قبول شدن، تلاش و هوش میخواهد نه کلاس… کلاس وقت تلف کردنه
سلام آقای قربانی
می خواستم کوتاه بپرسم، الان بعد از دو سال از نوشتن این متن، همچنان عقایدتان و اشتیاقتان همین است که بیان کردید؟
سلام رضا.
اگه بخوام دوباره همین متن رو بنویسم، احتمالا تغییراتی خواهد داشت. جنس این تغییر، بیشتر برای نوع نوشتن من میبود. باورم و اشتیاقم هنوز هم همین هست رضا. البته رنگ واقعبینی و همدلی بیشتری بهش اضافه شده ولی شالودهی اصلی همان هست هنوز.
دختر من هم ورودی۹۵هست و الان استاژر هست اون هم غر میزد …اما خوشحالم که در این راه قدم گذاشته
فقط نگران این روزهایی کرونا و سلامت دخترم هستم . امیدوارم همه کادر درمان سلامت باشند
بعضی وقتها اتفاقی یه دوست پیدا میکنی…
آدرس سایتتونو یک دوست برام داد
و فکر کنم ناخواسته یک دوست بهم هدیه داد...
چندتایی از نوشتهاتونو خوندم
یه دانشجوی سال دویی پزشکی قطعا در قیاس با شما خیلی راه داره….
فقط تشکر میکنم که مینویسید…
هرچی بخوام بگم بقیه گفتن نیازی به تکرار مکررات نیست
امیدوارم در امتحان دستیاریتون چه اگر امسال و چه در آینده موفق باشید
سلام
تقریبا یک یکسالی هست که وبلاگتو می خونم برام جالب بوده شایدم جو کنکوره
ولی چیزی که واقعا سوال شده برام اینه که هیچ چیزی از قبل قبولیت ننوشتی یا اگه نوشنی من نخوندم ولی بالاخره یه جواریی مبهم هست یعنی من از امیر محمد دبیرستانی هیچی نمی دونم.
فقط بخاطر اینکه خودم درست در این زمان هستم دنبال این بودم که چیزی از لون دوران بخونم.
و اینکه برای ثبت نظر در وبلاگ من ایمیلی دریافت نمی کنم (چند روزه هم دیگه چک کردن دستی سخت میشه☹)
…
سلام محمد.
پلاگینای که این کار رو انجام میداد، غیرفعال بود. فعالش کردم. از این به بعد، ایمیل دریافت میکنی اگه که یه نفر به کامنتت پاسخ بده.
شاید بعدها از امیرمحمد قبل دانشگاه هم نوشتم. الان نه.
سلام ببخشید من یه پسر کلاس هفتمی ام میخاستم از همین الان گام بردارم برای پزشکی و جراحی میخاستم ببینم کتابی در زمینه قلب و جراحی قلب سراغ دارید که مطالعه کنم.
راستش کنجکاوم بدونم چجوری با متمم و اقای شعبانعلی اشنا شدی اگه برات ممکن هست این هم در لیست نوشتنت بذار.
ممنون
سلام اقای دکتر ??
من زهرا هستم و الان سال دوم دبیرستان هستم و تجربی میخونم به طور اتفاقی نامه شمارو دیدم حرفاتو واقعا خیلی زیبا و اموزنده بود من توی مدرسه دولتی درس میخونم و اوضاع درسیمم خوبه کتاب های کمک درسی گرفتم و تست میزنم ولی مشاور ندارم خودم برنامه ریزی میکنم و درس میخونم ولی بعضیا میگن تا مشاور نداشته باشی نمیتونی قبول بشی
ایا باید حتما مشاور بگیرم؟
واقعا خیلی استرس دارم و نمیدونم باید چیکار کنم واسه کنکورم با این اوضاع که هرکس یه چیز بهم میگه?لطفا اگه میشه راهنماییم کنید
سلام
صبحت بخیر
امیدوارم حالت خوب باشه
تمام این حرفایی که میزنم نظر شخصی من هست و ممکنه برای شما کارایی نداشته باشه
ببین من پزشکی کرمان درس میخونم و ورودی ۹۶ هستم
حقیقتش بیش از سه چهار جلسه پیش مشاور نرفتم
اینو یادت باشه (البته از نظر من) که مشاور اصلی خودتی و فقط یه مشاور خوب میتونه کمکت کنه توی این مسیر (و نه اینکه معجزه کنه یا قبولیت رو تضمین کنه)
من اگه برگردم حتما از یه مشاور کمک میگیرم تا عملکرد بهتری داشته باشه ولی خب بدون مشاورم میشه پزشکی قبول شد (حتی همون سال اول مثل من :)) ) ولی خب با مشاور خوب راحتتره و عملکرد بهتری خواهی داشت
موفق باشی
ممنونم. واقعا مرسی که جواب دادین
خواهش میکنم :))
به امید موفقیتت …
سلام
از دیروز که کامنت گذاشتم ،توی مطالبی که نوشتین غرق شدم،هروقتی که پیدا میکنم میام سراغشون،با خوندنشون،هربار به خودم سرکوفت میزنم که چرا بیشتر درس نخوندم چرا وقتم رو هدر دادم؟
با خوندن حرفاتون اونقدر به پزشکی علاقم بیشتر شده که میترسم امسال قبول نشم و میدونم که امسال سال اخره،دیگه هیچ فرصت دیگه ای ندارم،تو کامنت قبلی اوضاع و احوالم رو گفتم ،خواهش میکنم یه چیزی بگین،نمیدونم چی،لابد دلم میخواد بگین ،اره امسال قبول میشی نترس و فلان و بهمان ولی نع،یه چیز واقعی بگین ممنون،?
سلام اقای دکتر.
من نامتون رو فک میکنم،روزهایی خوندم که شکست خورده بودم ،کنکور ساا اول نتیجش خوب نبود و میخواستم برای سال دوم تلاش کنم ،و انرژی فوق العاده ای بهم داده بود ،امروز دوباره دیدمش ،در حالی که حس و حال اون روزهای اول رو ندارم ،روزهای اولی که شروع کردم چنان انگیزه ای داشتم که ترازم۱۰۰۰تا نسبت به سال قبل افزایش پیدا کرد،ولی حالا خسته و ناامید از همه و خودم،بیشتر از خودم ،انقدر که به خودم قول دادم و شکستم ،تقریبا از بهمن۹۸ به اینور دست و پاشکسته درس خوندم ،اصلا به نظر خودم نخوندم اینو دفتر برنامه ریزی به وضوح مشخص میکنه ،ولی با این وجود تقریبا تموم شده،قبل اینکه ازمونا غیرحضوری بشن میانگین۶۳۰۰بود ،ولی بعد از غیر حضوری شدن اومد روی ۵۰۰۰و دیگه تهش ۶۱۰۰و ۶۲۰۰،تقریبا نمیخوندم ،هی میگفتم این ازمون نع اون یکی ازمون تا رسید به امروز ،۲هفته وقت میخوام تا درسارو ببندم و بعدش ازمونای جامع رو شروع کنم ولی من وقت زیادی رو از دست دادم،از الان تا کنکورتقریبا۲ماه و نیم وقت هست ،در حالی که اگه وقتم رو هدر نمیدادم خیلی بیشتر میشد ،عذاب وجدان گرفتم فک میکنم چون وقت از دست دادم دیگه نمیشه،اینو یه طرف مغزم میگه،ولی طرف دیگه میگه ،اگه واقعا این ۲ماه رو بخونی موفق میشی و ..اقای دکتر خواهش میکنم کمک کنین ،میشه؟من چم شده که دیگه تلاش نمیکنم؟من واقعا میخوام پزشک بشم.لطفا کمک کنین.،مدیر لطفا ثبت کن،خواهش میکنم.???????
حال خوبی نیست این احوال
منم همینطور از اراده و اشتیاقم داره کم میشه
من این رورا به حال بدم بعد از اومدن نتایج فک میکنم به اون گریه هام و الکی خودمو قانع کردنام بعد افسرده میشم و گریه نیکنم و نیرم دوباره درس میخونم و این خوبه
تو ام به وون روزی فکر کن که جوابا بیاد و تو پزشک نشده باشی اینهمخ حداقل روزی ۵ ساعت خوتدی ک اخرش بشینی واسه سال بعد؟
اینهمه بردی که اخرش ببازی؟
من کم خوندم این هفته و قرار بود حد و شیمی ۳ فصل ۳ و ۴ رو تموم کنم اما حتی شروعش نکردم و به مشاورم دروغ گعتم که تموم کردمشون و خوندمشون
اما از همین صبح۲۷خرداد شروع میکنم و ۲ روزه مرورشون میکنم و از اون به بعد مراب با برنامه جلو میرم
سلام اقای دکتر نوشته هاتون عالی بود امیدوارم همیشه موفق باشید.
انسان اگه واقعا بخواد کاری رو انجام بده و بهش علاقه داشته باشه هیچی جلو دارش نیست اگر کسی با عشق و علاقه وارد رشته پزشکی میشه قطعا تمام سختی ها شو به جون میخره
سلام من دانش آموز سال هشتم هستم و از ماه دیگر پایه نهم من در تابستان شروع میشود.پدرم میگوید وایسا تا نهم بشی بعدا خودشون میگن که بهتره توی چه رشته ای بری ولی راستش من وقتی بچه بودم چون مامانم کلی توی گوشم میخوند پزشکی و پزشکی من دیگ گفتم میرم پزشکی به خاطر مامانم هم که شده ولی راستش اون رویای ۵ سالگی من بود ولی الان من به ریاضی علاقه مند هستم و پیشنهاد شده که برم ریاضی ولی بازم نمیدونم واقعا هنوز موندم که چیکار کنم اخه سال دیگ باید انتخاب رشته کنم.بابام میگه هرچی انتخاب کنی ما احترام میزاریم ولی یه جورایی منو میترسونه اخه واقعا نمیدونم الان من پزشکی دوست دارم یا نه تازه من میخواستم جراح قلب بشم ینی تا همین چند روز پیش ولی خب هرچی فکر میکنم میبینم نمیشه واقعا نمیدونم علاقشو دارم یا نه یا اصن میتونم با این حجم دانشجو یا نه و اینکه ایا برای تخصص خیلی اذیت میشوم؟چون نمیدونم از پزشکی لذت میبرم یا نه که بخوام انتخاب کنم.چون داشتم به ریاضی فکر میکردم .حالا نمیدونم واقعا چون مثلا وقتی هم زیست میخونم بعضی قسمت هاش یادم میره یا مثلا از سال های پیش یادم نیست و انگار دارم حفظ میکنم ولی ریاضی رو جوری هست که راستش خیلی باهاش حال میکنم ولی بازم نمیدونم چیکار کنم.لطفا لطفا خواهش میکنم کمکم کنید.
سلام دکتر عزیزم
الان به قدری خوشحالم ک نمیتونم واستون توصیف کنم من بلاخره وبسایتتونو پیدا کردم بعد از یک سال اصلا انتظار اینو نداشتم که بشه شما رو پیدا کرد ولی بلاخره انقد گشتم تا یافیدم 🙂
درست یک سال پیش وقتی به انگیزه نیاز داشتم و نمیدونستم چیکار کنم کاملا اتفاقی این نامرو خوندم چقد عجیب بود اونروز حالم و من یه تصمیم گرفتم یه تصمیم محکم که من باید یک پزشک بشم کسی که نه از روی خواسته خانوادش بلکه از روی خواسته خودش محکم در این مسیر قدم میزاره.
اومدم تشکر کنم به خاطر اونروز، روزی که هدف نهاییمو کشف کردم و به خاطرش از تلاش دست ور نداشتم
الان من یک دانشجوی پزشکیم که بلاخره به ارزوش رسیده من تو این زمینه هنوز یه تازه کارم که میخواد راه رفتن یاد بگیره؛ اما بلاخره همون بهترین دونده ای خواهم شد که از خودم انتظار میره.
مرسی که در این راه بابالنگدراز مخفی من بودین…
سلام آواز.
امیدوارم بیشتر برام بنویسی و یه روزی هم بگی که هر مرحله از پزشکی رو با رضایت و موافقیت ادامه دادی.
سلام وعرض ادب محضر
شمابزرگوار که حرفاتون مانند گلی دربیابان مشکلاتمان است واقعا ممنون بابت حرفاتون که باعث تغیرنگرش من به مشڪلات وسختی ها شد ?
اواز چطور تو اون مدت انگیزتو حفظ کردی و نا امید نشدی
این حسرتو چجوری میشه از بین برد؟ فرمولی براش هست ؟من۲۵سالمه و این حسرت از۱۸سالگی باهامه.حتی اقدام کردم واسه کنکور ارشد.حسرتم ازبین نرفت که هیچ
افسردگی شدید گرفتم نمیدونم بااینهمه حسرت انباشته شده چطور به زندگی ادامه بدم
ساعت۱۲:۴۰بامداد،و منی که دوباره خودمو با گوشی پزشکی و روپوش سفید تصور کردم:)
حرفاتون واقعا تسکین دهنده س برای دل کسی که وسطای راه کلی انرژی منفی بهش داده شده که عمرت هدر میره و زندگیتو نابود میکنی و…
ممنونم ازتون که منو از سر درگمی چند روزه خلاص کردین
وای خوش بحالتون منم امسال با لطف خدا وتلاش خودم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان میارم و اون لباس سفید وزیبا رو به تنم میکنم انشاالله خبرش رو میام میگم
به امید روزی که تمام پدرومادرها به بچه شون افتخار کنند
سلام
درحالیکه تازه استاژر شدم و توفیق اجباری بودن کنارخانواده و نرفتن به بیمارستان از اونجاییکه واقعا دلم میخاست برم و اونجا به خودم شغلمو نشون بدم و اکنون
ساعت ۲و ۶ دقیقه نیمه شبه،
این مدت توی قرنطینه،به خیلی چیزا فکرکردم خیلی چیزا
اما هنوز نتونستم سردرگمی که بعد از اون همه رخداد تو زندگیم پیش اومد رو حل کنم و بگم اوکی!
باشه ….بریم مثل قبل پزشکیونو بخونیم با همون شور وشوق
بله هنوز نشده!
اما میشه!
و سرچ کردم تا فیلمی ببینم شاید نقطه ای باشد بعنوان پایان فیلم ترسناکم
و سایت شما بالا اومد
مخصوصا اون ویسی که از دکتر گذاشته بودین
بعد ک سایت رو بررسی کردم
پیش خودم گفتم
هنوز کسی توی سایت ها مثل وبلاگ های قدیم می نویسه؟ 🙂
خلاصه که خوشمان آمد بسی!
دکترجان
سلام آیا در رشته پزشکی باید برای درس های مختلف کنفرانس بدیم ؟چون که من توی کنفرانس دادن خیلی ضعیف هستم
سلام.حرفاتون خیلی به دلم نشست.منم میخوام به این لذت هایی ک گفتین دست پیداکنم.میدونم قطعا رسیدن به پزشکی سختی ها و مشکلات هایی رو هم داره برا همین میخوام از شما راهنمایی بخوام.لطفا جواب سوال منو بدین و منو از این سردرگمی نجات بدین
من پایه دهم رشته تجربی هستم در مدرسه دولتی درس میخونم و معدل ترم اولم ۱۹.۱۵ شد و از اول ورود به این رشته کلیی پیج مشاوره ای رو تواینستاگرام دنبال کردم و اینکه همشون بلااستثنا ادعا میکنن که کارشون حرف نداره و تو مشاوره عالین.
من الان نمیدونم چیکار کنم.ایا برای پزشک شدن حتما باید مشاور داشته باشیم؟!یا تو مدرسه انچنانی درس بخونیم؟!از یه طرف میگم بستگی به خودت داره و با درس خوندن میشه قبول شد ولی از طرف دیگه میترسم با مشاور نگرفتنم پشیمون بشم.
آقای دکتر شما هم تو دبیرستان مشاوری داشتین ک بخواد بهتون کمک کنه یا بدون مشاور پزشک شدین؟
سلام دوست عزیز
با اجازه امیرمحمد من پاسخ تورا میدهم
من مشاور نیستم ولی توصیه هایی برای تو و دوستانی مثل تو داشتم.
لطفا خودت رو درگیر این حاشیه ها نکن. یقین داشته باشه کسی که در این مقطع به تو می گوید مشاور خصوصی حتما و داشته باش و بااااایدیست ابتدا به فکر خودش بوده! اصلا درگیر نکن خودت رو. تو در این دوسال ۱۰و۱۱ باید بیشتر یاد بگیری به خودت متکی باشی آرامش داشته باشی درست را به اندازه بخوانی و نه کمتر و نه بیشتر. و از هر حاشیه ای به دور باشی.
این رو هم بخاطر داشته باش هر حرفی که جماعتی ان را می گویند الزاما حرف درست نیست!
امیدوارم موفق باشید یاعلی
ممنون از راهنماییتون . اجرتون با امام علی???
ازتون خیلی ممنونم انشاالله خدا پشت وپناهتون باشه امیدوارم کردیدوکلی انگیزه به من دانش آموزدادیدکه تا الان درگیربیماری کرونابودم چون میخوام این سه ماه باقی مونده روخوب بخونم تابه همه لذت های که ازشون تعریف کردیدبرسم
به امید خدا
در پناه حق باشیدانشاالله سال بعدهمین موقع منم مثل شماست پزشک موفق باشم
سختی های زیادی رو پشت سر گذاشتم تا در رشته ای ک با جونو دل دوسش دارم تحصیل کنم پس وقتی بش برسم ی لحظم ولش نمیکنم شبو روزمو باش میگذرونم مث ی عاشق ،اره من عاشقم تا ب عشقم نرسم دس از تلاش برنمیدارم ، چ لذتی بالاتر از اینکه تسکین دهنده درد مردم باشی
سلام
چطور میتونم باهاتون ارتباط برقرار کنم؟
ادرس ایمیل یا اینستگرام؟
من چند روزه هی این پست شما رو میخونم خیلی قشنگه و بهم انگیزه میده هر جوری هست و با هر شرایطی که دارم ادامه بدم کاشکی همه ی پزشک ها از قشنگی رشته شون بگن اینکه چقدر سختی کشیدن توی این رشته و خستگی هاش لذت بخشه وقتی درد بیماری رو مداوا کنی و لبخند روی لبش بیاری(((((:
نه اینکه خیلی بد نشونش بدن
چند وقت پیش یه مستند دیدم احتمالا شما هم در جریانش هستید اینقدر که بدگویی و نقد و انتقاد به پزشکی وارد کرده بود سازنده!جالبب اینجاست این رزیدنت عزیز خودشون گروه مشاوره ای زدن و از این راه هم درآمد زایی میکنن و برعکس اون مستند حرف میزنن -_- خیلی ها رو واقعا ناامید کرده این مستند…
امیدوارم من هم پزشکی بشم که همیشه نظر و حسش نسبت به رشته جذابش قشنگ بمونه(((:
امیدوارم همیشه موفق باشید و بدرخشید.
بسیار عالی
چه قدر قشنگ مرسییییییی درست چند ساعت پیش گیر یکی از همو دانشجوهای غرغرو افتادم و اونقدرر گفت پزشکی اونی که فکر میکنی نیس که هرچند من با همه وجود از عشقم دفاع کردم ولی بازم ته دلم لرزید که نکنه وسط راه بفهمم اشتباه اومدم نکنه خسته شم نکنه لذتی که دنبالشم رو تو پزشکی پیدا نکنم ولی با خوندن چندین باره حرفاتون فهمیدم نه من دارم درست میرم تقریبا سه ماه دیگه کنکوره و قراره بعد چند سال با رسیدن به چیزی که دوسش دارم به ارامش برسم ….
من تا الآن شبانه روز تلاش کردم و مطمئنم ۱۰۰ درصد (انشاالله)به تمام اهدافم میرسم…
۱۰ سال دیگه به هرچی که الآن میخوام رسیدم و اجازه نمیدم هیچ کسی و هیچ چیزی جلومو بگیره جزء مرگ….
چقدر دلنشین و قشنگ می نوسید.هر بار که یه مطلبی از وبسایتتون میخونم یه چیز جدید یاد میگیرم(یعنی انگار که ادم بفهمه چقدر متفاوت و قشنگ میتونه به همه چی نگاه کنه).شما یکی از تاثیر گذار ترین معلمای زندگیم هستین(یعنی با خوندن همین مطالب وبسایتتون منظورمه).واقعا برام سوال بود که زیبایی پزشکی تو چیه ؟پزشکا اعصابشون خورد نمیشه با اینهمه مریض و سر و صدا و آه و ناله سر و کله میزنن؟ که تابستون وبسایت شما رو پیدا کردم و از سوالایی که تو ذهنم بود کلی خجالت کشیدم.این مطلبتون اولین مطلبی بود که از وبسایتتون خوندم.
سلام آقای قربانی
من دانشجوی ترم ۳ پزشکی هستم. اخیرا خیلی ذهنم درگیر این فکر بود که برای تبدیل شدن به یه پزشک خوب به چه مهارت هایی نیازه؟
علاوه بر یادگرفتن زبان انگلیسی و تسلط بر اون به نظرتون وقتم رو برای یادگیری چه مهارت هایی بزارم؟
من شنیدم که در آینده همه ی پزشک ها به مهندس آی تی نیاز پیدا میکنند. چه نیازی به اونها داریم؟
در کل مهرت ها و ویژگی های یک پزشک خوب چیه از نظر شما؟
سلام مرسده. در نوشتهای برای دوران علوم پایه، مقداری از این مهارتها رو توضیح دادم.
سلام من پایه دهم تجربی و به پزشکی خیلی علاقه دارم و برای رسیدن به پزشکی خیلی تلاش میکنم از شما میخواهم راهکاری برای عزم و جدی بودن برای رسیدن به این هدف را ارائه کنید.
ممنون
سلام من رستا هستم هیچ وقت تو زندگیم به پزشکی علاقه ای نداشتم وادارم اما بخاطر اطرافیانم دوست دارم این علاقه را در خودم ایجاد کنم من وقتی بهش فکر میکنم ازش میترسم از مسولیتش زمآنی که فکر میکنم بعد از کلی تلاش باز هم باید کلی درس بخونم یه حس بد بهم دست میده لطفا بهم بگین چیکار کنم تا در من علاقه این رشته ایجاد بشه
سلام من ۱۴سالمه و کلاس هشتم هستم و در مدرسه نمونه تحصیل میکنم در کل درسای خوندیم هم خوب هستند فقط مشکل کوچکی در ریاضی دارم به رشته پزشکی علاقه دارم تصمیم گرفتم که کتاب های کلاس نهم را هم بخوانم به نظرتون من کنکور قبول میشم؟
دوست عزیز تو اگه از الان بخونی رتبه۱کشور میشی? بیشتر کنکوری ها از دهم حتی از دوازدهم شروع کردند و رتبه برتر شدند والان واقعا زوده واسه دلسردی . اگه واقعا دوست داشته باشی تمام تلاشتو میکنی و نگران شدن یا نشدنش نمیشی موفق باشی گل
سلام..من خودم نهم هستم نه درست نیس از الان شروع کنی.وارد کلاس دهم شو بعد به فکرش باش الان فقط فکرتو تو معدلت کن تا موفق باشی تامام
دوست خوبم تو هنوز فاصله زیادی تا هدفت داری
بزار اینطوری بگم فرصت خیلی خوبی داری که رسیدن بهش رو قطعی کنی
پس تو این مدت می تونی هدفی رو که انتخاب کردی خوب بشناسی خودت رو براش آماده کنی نمی گم فقط درسی منظورم اینه که خوب دقت کنی و ببینی برای رسیدن به هدفت روی چه بله هایی قدم برمی داری
متاسفانه خیلی از بچه ها دیر متوجه میشن اما تو فرصت خیلی خیلی زیادی داری پس این فرصتت رو نباید از دست بدی مخصوصا سال های آخرت که به امتحان کنکور ت نزدیک میشی اون موقع است که به مفهوم وقت طلاست کامل پی می بری
امید وا رم موفق باشی دوست خوبم.
سلام وقتتون بخیر
ممنون از مطالب خوبتون ?
من دهم تجربی هستم اما الان که این نوشته رو می نویسم خیلی ناراحت و ناامیدم …?
من عاشق رشته دندون پزشکی هستم و از اینکه یه روز نتونم به خواسته ام برسم خیلی میترسم
همیشه تو زندگیم درس رو اولویت قرار دادم و تقریبا از بیشتر علایقم دست کشیدم من موسیقی رو دوست دارم اما به خاطر این که تو درسم تاثیر نزاره سمتش نرفتم من نقاشی کشیدن رو دوست دارم اما فقط گاهی می کشم که تاثیری روی درس هام نزاره من نوشتن رو دوست دارم اما برای اینکه تو درسام تاثیر نزاره کم می نویسم من شعر گفتن رو دوست دارم اما برای اینکه تو درس هام تاثیر نزاره کم شعر می نویسم می دونم برای رسیدن به بعضی هدف ها باید از روی خیلی از علایق ها گذشت اما من وقتی بعضی از دوستام رو می بینم که بدون دست کشیدن از علایقشون تو درساشون خیلی موفق هستند و نمره های خوبی کسب می کنن دلم به حال خودم می سوزه….
من ۱۶ سالمه گاهی اوقات از خودم می پرسم تو این ۱۶ سال زندگیت چه چیزی کسب کردی؟ چه هنری داری؟ اما من جوابی برای خودم پیدا نمی کنم من از همون کلاس اول یادگرفتم فقط درس بخونم یاد گرفتم از همون کلاس چهارم بخونم برای قبول شدن راهنمایی مدرسه نمونه یادگرفتم از کلاس هفتم بخونم برای قبول شدن دبیرستان مدرسه نمونه من همه اینا رو قبول شدم اما حالم خوب نیست فکر می کنم گیجم نمی دونم کجای داستانم اما با تمام وجودم می خوام در کنکور رتبه خوبی کسب کنم تا دندون پزشکی قبول شم به خودم دلداری می دم به درک نمی تونم پیانو یاد بگیرم به درک که نمی تونم کلاس نقاشی برم به درک که وقت نمی کنم کتاب های مورد علاقه ام رو بخونم به درک که نمی تونم بنویسم به درک که از همه اینا و خیلی از علایقم گذشتم اما مهم اینه که آخرش خوب بشه …
من از آینده می ترسم ، می ترسم اون روزی برسه که من قبول نشده باشم اون وقت من می مونم و رویایی که تموم شدن و سوختند آرزوهایی که تباه شدن من هر شب موقع خواب برای خودم رویا می بافم خودم رو تو لباس پزشکی در مطبم می بینم خودم رو زنی موفق می بینم که همیشه خندونه و از اینکه این مسیر رو انتخاب کرده خوش حاله …
من دوست های خوبی ندارم که باهاشون حرف بزنم همیشه تو زندگیم دیگران رو نصیحت کردم و یا کمکشون کردم به خاطر همین همیشه تنهام خیلی ها مسخره ام می کنن اما هر بار فقط نگاهشون می کنم و با لبخند ازشون می گذرم اما حرف هاشون هیچ وقت از یادم نمی ره اونا می گن من موفق نمی شم و من می ترسم که روزی حرفشون به واقعیت بپیونده….
برام دعا کنین دعا کنین بتونم موفق بشم ?
ترنم جان کنکور ته خط نیست
تازه آغاز مسیر زندگیته
قرار نیست قبولی یا عدم قبولیت توی دندان پزشکی باعث موفقیتت یا شکستت بشه
با این دیدی ک برای خودت نسبت ب کنکور ساختی
بعدا حتی در صورت قبولی باز هم سرخورده و ناراضی میشی
از طرف رتبه ۲۰۰ کنکور
سلام. منم دقیقا عین شما هستم. می تونیم یا هم ارتباط برقرار کنیم؟
منم عین شما هستم.
سلام نمیخوام نامیدت کنم منم مثل تو به دندون علاقه داشتم ولی به خاطر ضرر های بسار زیاد جسمی قیدشو زدم الان فقط فکرم تو پزشکی هس درسته دندون کمی راحتر از پزشکی و داروسازی هستش ولی ارشوداره.مثلا نوشته بود که کمر درد/دیسک کمر/دیسک گردن/گردن درد/پادرد های مزمن/خطر الودگی به بیماری هپاتیت/ایدذ و… حالا نمیخوام دلسردتون کنم ولی یه جا نوشته بود سال۲۰۳۰نیازی به دندانپزشک نخواهد بود
بسی زیبا بود
حال کردیم
باشد که مانیز رستگارشویم:-)
سلام . وقت بخیر
نمیدونم که چندمین باره که دارم این متنو میخونم و امروز به چندمین همکلاسیم معرفیتون کردم..
اما همیشه برام الگو بودین و هستین .
برای نوشتن motivation letter ام در رشته پزشکی چند بار مطالب تون رو خوندم و خیلی بهم کمک کردند ..
امیدوارم هر جا که هستین موفق باشین
سلام . ممنون از مطالب عالیتون . میخواستم بدونم که هدف شما از انتخاب پزشکی چی بوده
راستش من این رشته رو دوست دارم ولی پدر و مادرم مخالف هستن و از این بابت حمایت نمیشم . مطلبی که گذاشته بودید شوقمو بیشتر کرد که بیشتر تلاش کنم . راستش کنکور خیلی داره بهم فشار میاره چون من حامی ندارم و از همه مهم تر نمیتونم به غیر از این رشته به رشته دیگه ای فکر کنم واسه همین یکمی از شرایطم خسته شدم و فکر و خیالم قبول نشدن راحتم نمیذاره . میترسم که از مسیرم دور بشم چون روز به روز روحیم داره ضعیف تر میشه . لطفا کمکم کنید
دیروقته و من میخوام بعد خوندن پستتون همه تراوشات مغزمو تف کنم. کاش به عنوان یه دختر یکم بیشتر احساساتی بودم. کاش گریه میکردم ولی الان دیگه چیزی تا کنکور نمونده و من به این فک میکنم که چطور تونستم به همه چی پشت پا بزنم. خیلیا آرزو دارن پزشک بشن ولی کدومش راسته و بهشون تزریق نشده. اکثرمون علاقه های کاذب پیدا کردیم. حرفام اونقدر زیاده که نشه نوشت و نشه گفت فقط باید تو قلبم بود تا از نزدیک دیدشون. به هرحال عوض شدن و تلاش کردن از اتاقم باید شروع بشه.
بهتون کتاب درمان شوپنهاور رو پیشنهاد میکنم
از ته دل آرزوی موفقیت دارم براتون و اگه یه روز به عنوان دانشجو دیدمتون منو به یاد بیارین..
سلام
من دانش آموز پایه یازدهم دبیرستان فرزانگان۱ کرجم. خواستم بگم که پزشکی از بچگی جذبم کرده بود اما نمیدونستم که چرا. همیشه از بی انگیزگی خودم ناراحت بودم و از آینده می ترسیدم و نمیدونستم که چطور انگیزه ایجاد کنم چون دید بازی نسبت به آینده ی این رشته سخت نداشتم که بخوام براش تلاش کنم. به دنبال راهی برای ایجاد انگیزه بودم که این نامه رو پیدا کردم و بعد از خوندنش، تا چند ساعت درگیر خوندن کامنتای مختلف بودم. اینجا دانش آموز دیگه ای رو دیدم که مثل من از آینده میترسید و پاسخ زیبای شما که بهش گفته بودید (ترس از ناشناخته ها، بهایی است که باید برای پیشرفت بپردازیم) حالم خیلی بهتر شد و دیدم بازتر. انگیزه پیدا کرده بودم. اون روز با فهمیدم که زندگی کردن به عنوان یه دانشجوی پزشکی، همون چیزیه که با تمام وجودم میخوام بهش برسم و ترس از اینکه واقعا دوستش نداشته باشم، کاملا عادیه و اولین پیره. به یاد وقتی افتادم که کلاس اول بودم و درس بچه های سوم ابتدایی به نظرم خیلی سخت و عجیب و غریبی بود اما وقتی خودم کلاس سومی شدم، همه چیز خیلی آسون تر و عادی تر از چیزی بود که فکر میکردم. بین کامنتایی که خوندم، کامنت دانش آموزی رو دیدم که قبل و بعد از کنکورش اینجا یادداشت گذاشته بود و خوشحال بود. امروز که دوباره احساس بی انگیزگی بهم دست داد، اومدم اینجا تا دوباره به خودم یادآوری کنم و تصمیم گرفتم که حس و حال الانمو بنویسم.اینکه منم میخوام مثل همه بچه هایی که به اهداف شاید سختشون توی زندگی رسیدن، برسم. میخوام تلاش کنم. درسته میترسم اما باهاش مقابله می کنم چون که چالش ها زندگی آدمارو می سازن. من یه زندگی آسون نمیخوام. پس برای اهدافم می جنگم که یه روز بیام اینجا و بگم که تونستم و زندگیم همون شد که میخواستم. میخوام بجنگم. درسته سخته اما دوسال زندگی سخت و تلاش برای درسایی که بهشون علاقه ندارم، ارزش یه عمر یادگرفتن چیزایی که دوستشون دارم رو داره.
ممنون که این نامه رو نوشتید. نامه ای که حال منو به کلی تغییر داد و بهترش کرد.دوباره میام همینجا و از نتیجه کنکورم میگم. بازم ممنون
سلام. من موافق نیستم که که دوسال خواندن درس های مضخرف ارزش یه عمر یاد گرفتن چیزایی که عاشقشونم رو داشته باشه. از کجا معلوم این عمری که ازش حرف میزنی بعد اون دوسال ملالت اور یه هفته بیشتر دووم نیاره. من میخوام از همین الان فقط چیزایی رو که, عاشقشونم رو بخونم و روی اونا وقت صرف کنم. فرصت ها مثل ابر میره. دوسالو حروم نخواهم کرد
این نظر شماست
درسهای دبیرستان اونقدر هم بد نیستن و حتی اگه دوستشون نداشته باشیم، رسیدن به علاقه ارزش زحمت کشیدن رو داره
سلام
من دانش آموز پایه یازدهم هستم. از بچگی از پزشکی خوشم میومد ولی دقیقا نمیدونستم چرا. اما بعد از خوندن این نامه دید بهتری پیدا کردم. الان فهمیدم که پزشکی همون سبک زندگی جذابیه که با تمام وجود میخوام که داشته باشمش. خیلی نگرانم ولی میدونم که میتونم. اینجا کامنت دانش آموزایی رو دیدم که قبل و بعد از کنکورشون نوشته بودن و از حس خوبشون می گفتن. منم میخوام که این احساس و تجربه کنم. راه سختی در پیشه اما حس میکنم که دوسال سخت تلاش کردن با درسایی که بهشون علاقه ندارم، ارزش یک عمر پرداختن به علاقمو داره. با اینکه دومین باره که این نامه رو میخونم، ولی از شدت هیجان دستم داره
می لرزه. ممنون از شما برای نوشتن این نامه که به شدت حال منو عوض کرد.
به عنوان آخرین حرف، میخوام بگم که من میتونم به هدفم برسم و با سرسختی براش می جنگم.
#کنکور۱۴۰۰_پزشکی تهران
سلام اقای دکتر قربانی،من ۲۵سالمه و تقریبا خیلی جاها کار کردمو فعالیت داشتم،وقتی به گذشتم فکر میکنم حس میکنم کل لحضه ها و اتفاقای زندگیم مثل یه پازل و جورچین میمونه که من برسم به این تصمیم،تصمیم برای اومدن تو این مسیر زیبا و قشنگ، من میخوام استارت درست خوندمو بزنمو برای کنکور ۱۴۰۰آماده بشم! حرفای شما واقعا تاثیر گذار و زیبا بود مرسی مرسی بابت اون نامه. این دنیا به آدمای خوب و خوش قلبی مثل شما خیلی نیاز داره موفق باشین.
برای چه کنکوری بخونید رشته الانتون چیه و چجوری میخونید ممنون
سلام آقای قربانی.من یک سوال درمورد رشتتون ازتون داشتم ممنون میشم اگر بتونید با ایمیل راهنمایی ام کنید.میدونم سرتون شلوغه ولی ممنون میشم کمکم کنید.نیازی ب درج متن هم نیست.ممنون.
بازم سلام،متاسفم میدونم وقت تون محدوده ولی من هنوز منتظر هستم.
سلام آقای دکتر خسته نباشین
ببخشین من یه سوال دارم اونم اینکه
میدونم که کنکور پزشکی و درکل تجربی قبول شدن سخته.اما معلمای ما بهمون میگن نگران نباشین اصلا
کنکور سوالای آن چنان سختی نداره و قرار نیس اونقد استرس داشته باشین یا سوالای خیییلی سخت حل کنین.خودمم وقتی تستا رو میزنم تو هردرسی تستایی که نوشته مربوط به کنکورن خیلی برام سخت نیستن
اما خب تو برنامه های تبلیغاتی یه سری موسسه ها تو تلویزیون و.. که خودمم اعتقاد چندانی به تبلیغاتشون ندارم میگه سال یه سال کنکور سخت تر میشه و درصدهای خیلی بالا قبول میشن
الان سوالم اینه که خود شما که موفق شدید درجه سختی سوالاتون و مطالعه کتاباتونو میشه بگید چقدربود؟؟و الان اعتماد به کدومشون درسته
ممنون میشم اگه راهنماییم کنین
خطاب به خانومناهید یگانه.ازتونمیخوامشماکه دانشجوی پزشکی هستین کمک کنین مشاوره هم میدید؟من خیلی نیاز دارم به کمک.۵سال از درس دور بودمشما که با تجربه هستین میتونین بهم کمک کنین
سلام .وقت بخیر خدمت شما و دکتر قربانی.
با اجازه دکتر قربانی ،چون دارم تو وبلاگ ایشون جواب کامنت شما رو میدم.
بله من به طور محدود مشاوره کار میکنم،البته اگه دختر هستید میتونم باهاتون همکاری داشته باشم.
بله دخترم.البته ۵سالم از درس دور بودم .هزینه مشاوره هاتون چه قدر هستش
لطفا این بحث رو جای دیگهای ادامه بدید. اینجا محل مناسبی برای چنین صحبتی نیست. هیچ کامنت دیگهای در این خصوص تایید نمیشه. من ایمیل خانم یگانه رو برای شما ایمیل میکنم.
سلام آقای دکتر میشه ازتون مشاور بگیرم یه سئوالی داشتم
سلام. من مشاورهی کنکور نمیدم.
سلام دکتر . میشه از حس و حال پزشکی بیشتر بگید ؟ من خیییییلی زیاد عاشق پزشکی هستم اما خوندن مطالبتون بهم انگیزه بیشتری بخشید . ممنون از شما.
سلام تارا.
نوشتههای خاطرات بیمارستان رو میتونی بخونی:
http://amirmghorbani.com/category/hospital-diary/
دکتر چقدر حس خوبی داشت نوشته ها من خیلی به فلسفه علاقه مندم اما زیباترین نگرش فلسفی رو بدن انسان به من داد و من دیوانه در عاشق کشف کردن مکانیزم کالبدم هستم درمان فقط بخش کوچکی از زیبایی های پزشکیه…
سلام . من یه دانشجوی پزشکیم و دوست دارم یه سری از تجربیات خودمو بهتون بگم شاید بتونین بهتر تصمیم بگیرین
اولا فکر نکنین کنکورو دادین درس تمومه واقعا اینطوری نیست شاید نخواد اندازه کنکور ۱۰_۱۲ ساعت خوند ولی شما کلاسای سنگین دارین تقریبا از ۸ صبح تا ۶ عصر کلاسین و باید سعی کنین روزانه دو سه ساعت مطالعه داشته باشین که عقب نیفتین و دوران امتحانا اذیت نشین البته به حرف آسونه این ۳ ساعت ولی چون در طول روز زیادی کلاس دارین و بعدشم دوس دارین استراحت کنین و این حرفا یخورده سخته ولی اگه عادت کنین که روزانه مرور داشته باشین قطعا واستون عادی میشه و جز برنامه روزانتون میشه. یه چیز دیگه که مهمه اینه که برنامه داشته باشین ، برنامه داشتن فقط واسه کنکور نیست ، برنامه واسه کل زندگی شماست یکی از چیزایی که از کنکور آدم یاد میگیره برنامه ریزی و داشتن برنامه و هدفه و همچنین صبره . در ضمن سعی کنین که یه آدم تک بعدی نباشین که تنها هنرش درس خوندنه سعی کنین ورزش کنین حتما و توی یه زمینه دیگه مث موسیقی، هنر ، سینما یا هر چیزی که بهش علاقه دارین فعالیت داشته باشین چون رشته پزشکی یه رشته سخته واقعا میگم سخته و درسایی که داره درسایی هستن که عملا شما رو یخورده از اون احساساتتون ممکنه دور کنه بد نیست که با موسیقی با هنر با کتابای شعر و همچین چیزایی به آرامش روحتون کمک کنین . یه نکته خیلی مهم که واقعا خودمم درگیرش شدم این بود که اونقدر توی بعضی مسائل احساسی عمل نکنین و اول از هر چیزی به پیشرفت خودتون و به آرامش خودتون فکر کنین و درگیر رابطه نشین واقعا میگم بهتون آسیب میزنه از هر لحاظ آسیب میزنه عاقلانه تر تصمیم بگیرین و عمل کنین، هرچند که تا یک سری مسائل برای آدم تجربه نشه ازش درس نمیگیره ، میگن که شنیدن کی بود مانند دیدن (یه همچین چیزایی)، حالا شاید این حرف من برای خیلیا مسخره باشه ولی چند نفرم آگاه بشن و بتونن به خودشون بیان برای من کافیه. در مجموع خوش باشین و خوش زندگی کنین و به فکر پیشرفت و هدفتون باشین
سلام.خیلی ممنون از راهنمایی تون.
من هر جمله ای رو که نوشتین،با دقت خوندم و اون مورد آخر رو که گفتین سعی میکنم بدون اینکه تجربه اش کنم ازش درس بگیرم.بازم یه دنیا ممنون.
me.xمنظورم ایشونه
سلام می خواهم یه تصمیم مهمی تو زندگیم بگیریم دوست دارم ایمیل ایشون داشته باشم ازشون یه راهنمایی بخواهم طبق نوشته اشون از مدیر سایت بهم لطف کنن یا ایمیل خودم به ایشون بدن
سپاس
سلام
میشه ایمیل ایشون بهم بدید یا اینکه ایمیل من به ایشون بدید لطفا بهم اطلاع بدید می خواهم راهنمایی ام کنن یه تصمیم مهمی می خواهم بگیریم فکر کنم اگه اینجا سئوال تایپ کنم ایشون سئوال نخونن دیگه
سپاس
سلام من سال یازدهم تجربی هستم، سطح درسیمم خوبه
پزشکی و دوست دارم ولی بیشتر بخاطر درآمدش میخوامش
ازطرفی به هنر نقاشی هم خیلی علاقه دارم
این دوتا راهش کلا جداست ومن بین پزشکی و نقاشی موندم
هردوشو خیلی دوست دارم و ازهیچکدوم هم نمیتونم بگذرم
ب نظرشما میتونم پزشکی و بعنوان راه اصلی انتخاب کنم و نقاشی و درکنارش ادامه بدم؟؟
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام . من عاشق پزشکی دانشگاه تهرانم وباید صد در صد بهش برسم . خواهش میکنم از دانشگاه پزشکی بیشتر بنویسید
ممنون ازتوضیح عالی که راجب این رشته دادین منم دوتااز خواهرام دکترن ومنم بین داروسازی و پزشکی مونده بودم ولی الان که میبینم پزشکی یه حس لذت بخش دیگه ای نسبت به داروسازی داره امیدوارم اونایی که واقعا پزشکیو میخوان بهش برسن وبرای همه ی مردم جهان مفیدباشن
سلام وخسته نباشید
یک سوال داشتم ، من برای اینکه بخوام رشته ژنتیک رو بخونم بهتره که مستقیما برگ سراغ این رشته یا
از پزشکی وارد بشم بهتره . چون آشنایی با رشته ژنتیک ندارم
خواستم ببینم شما اطلاعاتی دارین در موردش.
میدونین رشته ژنتیک با اون ژنتیکی که بعد از پزشکی میشه خونت چه تفاوت هایی باهم دارند ؟
سلام فاطمه. متاسفانه خیلی تفاوتشون رو اطلاع ندارم و تفاوت حوزهی اختیارشون رو نمیدونم.
سلام
اول اینکه باید از مطالب قشنگ این سایت حسابی تعرف کنم …عالی بودن عااالی
اما من به عنوان یه دانش آموز نیاز به راهنمایی دارم و امیدوارم نخندین به سوالم و راهنماییم کنین
من عااااشق رشته تجربی ام اولا دوما خیلی خیلی خیلی با خوندن زیست وشیمی لذت میبرم و کیف میکنم و عاااشق بچه هام . از سالهای سال پیش وقتی میگفتن چیکاره میشی میگفتم دکتر بچه ها (به زبون کودکانه)یا همون پزشک اطفال میشم
واقعا کمک کردن به بچه ها رو خیلی دوست دارم
درسته از تشریح متنفرم اما اومدم تو این رشته که به ترسم غلبه کنم و دنبال آرزوم برم ولی جدیدا متوجه شدم که به همون اندازه که بچه هارو دوس دارم به شیمی هم علاقه مندم و سوالای خیلی پیچیده ای از عمق مطالب شیمی برام پیش میاد و یه سری رویا ها دارم که دوس دارم شیمی رو طوری مطالعه کنم که بتونم مشکلات مربوط به اونو حل کنم
حتی خنده دار اینکه گاهی تو ذهنم میگم آیا میشه هم پزشک بود هم داروساز؟که به هردو علاقم برسم
و انتخاب یکی از اینا برام خیییلی سخته وهرجوری فک میکنم میبینم هردو رو به شدت دوست دارم
و هرچقدر سختی باشه حاضرم تحمل کنم به خاطرشون
اگه تشریح برام ترسناکه اگه مسائل شیمی یه جاهایی بینهایت سختن و همه اینا رو حاضرم تحمل کنم
اما نیاز به راهنمایی دارم
شما اگه جای من بودین چیکار میکردین ؟؟
میشه منو راهنمایی کنین؟؟من چیکار کنم؟؟آیا واقعا نمیشه هردو رو باهم داشت؟؟و اگه نمیشه چطور انتخاب کنم هدفمو؟؟من واقعا ممنون میشم اگه راهنماییم کنید?
سلام. درد انتخاب کردن همینه به نظرم. خیلی اوقات، انتخاب کردن بین چند گزینهای هست که ما دوست داریم و برای همین هست که انتخاب کردن درد داره. چون همواره در انتخاب، یک component از دست دادن هم هست.
یه کتابی من خوندم به اسم A Job to Love از مدرسهی زندگی. ترجمه شده با عنوان شغل مورد علاقه. اسم نویسنده رو هم گذاشتن آلن دو باتن (موسس مدرسهی زندگی هست). این کتاب کمکت میتونه بکنه توی این انتخاب کردن.
خیلی خیلی ممنونم☺
سلام اقای دکتر
من ۱۴ سالمه وکلاس هشتم هستم
من خیلی به رشته پزشکی علاقه دارم
نمره های توی مدرسه ام هم خوبه
ولی از الان به کنکور فکر میکنم با خودم میگم که
اگه نتونم پزشکی قبول بشم چی؟
دختر بازیگوشی هم هستم اگه متن های بلند
یا درس های سخت و ببینم استرس میگیرم و
چیزی ازش متوجه نمیشم
به نطرتون توی پزشکی موفق میشم؟؟؟؟؟؟
مممنون میشم جواب بدید
فوق العاده بود
به امید اینکه روزی بتونم به اندازه حس و حال قشنگی که شما با این متن ایجاد کردید عاشق این رشته بشم
گاهی از خودم متنفر میشم که چرا رویاهامو به خاطر حواشی و لذات کوچک و بی ارزش به فراموشی می سپارم
شاید چون اون طور که باید عشق رو تو این زمینه درک نکردم
و از خستگی ناشی از تلاش برای هدفم اون طور که باید لذت نبردم
با همه وجودم تلاش میکنم تا عشق رو تو این مسیر پیدا کنم
و با سعی بیشتری به راهم ادامه بد