در دسامبر ۱۹۶۸، آپولو ۸ برای سفر به سوی ماه پرتاب شد. در شب کریسمس آنها از سمت پنهان ماه بیرون آمدند و وارد مدار ماه شدند. فضانوردان آپولو اولین انسانهایی بودند که این پدیده را در بدو ظهور میدیدند و باید برایش اسمی دست و پا میکردند: «طلوع زمین …
ادامهی مطلبخانهای با شیروانی قرمز
از آن روزهایِ بیحوصلگی است. روزهایی که برای فرار از آنها، معمولا به سراغ حواسپرتکنها میروم. این بار اما، میخواستم که بهجای فرار کردن، با خود به گفتگویی بنشینم؛ تا بفهمم که این بیحوصلگی از کجا میآید. میخواستم بیشتر بشناسمش. کمی لجباز بود. به من گوش نمیداد. نمیخواست صحبت کند. …
ادامهی مطلبتیستو و ژیمناستیک و آقای سبیلو و دکتر متخصص امراض مختلف
«امیر، تیستو سبز انگشتی را خواندهای؟» نامش مرا به فکر فرو برد: تیستو سبز انگشتی. چه اسم بامزهای. آن را درست تلفظ میکنم؟ تیسْتو است؟ منظورش از سبزانگشتی چیست؟ لحظهای فراموش کردم که منتظر جوابم است. به خود آمدم. سپس به او گفتم که نه. چند سالی میگذرد از زمانی …
ادامهی مطلبهدیهی او
از کشیک برمیگشتم. کیفم سنگینتر از ۳۰ ساعت قبل که به کشیک میرفتم، به نظر میرسید. اما مهم نبود. با عجله قدم برمیداشتم. میخواستم به پستچی برسم. یک خانه بالاتر به او رسیدم. نفسزنان از او پرسیدم که امروز بستهای برایم نیاورده است؟ با تعجب مرا نگاه کرد. ادامه دادم …
ادامهی مطلبهمراه با گزیدههای کیارستمی
چند سال پیش، در یکی از کتابگردیهای گاهبهگاهام، چشمم به یک حافظ کوچک افتاد: حافظ به روایت عباس کیارستمی. آن زمان، تنها فیلمی که از کیارستمی دیده بودم، طعم گیلاس بود. شناخت دیگری از او نداشتم. کتاب را برداشتم. تقریبا اندازهی دستم بود. با کنجکاوی آن را باز کردم. غزلی …
ادامهی مطلببیانتها از کتابها – مصیبتهای شاغل بودن
خوشبختانه، چند وقتی هست که برنامهی کتابخوانیام را همیشه دارم. حتی در کشیکها. اما موضوعی که از آن راضی نبودم، تعهد به نوشتن هست. دلم میخواهد بیشتر بنویسم؛ بهتر بنویسم و ساختارمندتر بنویسم. هدف ایجاد این نوشته، همین است. این نوشته، پیوسته در حال بهروزرسانی خواهد بود و فعلا تمامی …
ادامهی مطلبسهگانهی دوقلوها: دفتر بزرگ، مدرک، دروغ سوم – آگوتا کریستوف
تیر ماه ۹۷ بود که به کتابفروشیای رفتم که تعداد زیادی از کتابهایم را از او خریدهام. از آن شبهای پرسهزنی در میان کتابها بود. از این قفسه به قفسهای دیگر رفتن. جلوی هر کدام چند لحظهای متوقف شدن. کتابی را درآوردن. نوشتهی پشت جلد را خواندن. به رنگ و …
ادامهی مطلبیک هفته در فرودگاه
ساعت ۲:۲۰ دقیقه بود که از خواب ۳۵ دقیقهایِ کوتاهی بیدار شدم. ناگهان یادم آمد که ساعت ۴ جایی قرار دارم. حدود ۳:۲۰ باید از خانه بیرون میآمدم تا به آن مترو برسم که مرا سر وقت میرساند. حدود یک ساعتی وقت داشتم. ناهار نخورده بودم ولی گشنه هم نبودم. …
ادامهی مطلبجستارهایی در باب عشق
۲۵ سال پیش بود که آلن دوباتن جستارهایی در باب عشق را نوشت (۱۹۹۳). کتابی را که دوباتنِ ۲۴ ساله نوشته بود، منِ ۲۲ ساله، این چند روز میخواندم و از حرفهای آن مغزِ ۲۴ ساله لذت میبردم. البته میدانیم که سن و سال و شعور، ربط چندانی به هم ندارند. نام …
ادامهی مطلبشعری کوتاه از سیلوراستاین: دونالد ناشنوا
دونالد ناشنوا، شعری کوتاه از سیلوراستاین است. ترجمهی آن را از کتاب چراغی زیر شیروانی، نوشتهی شل سیلوراستاین، ترجمهی رضی هیرمندی، انتشارات شولا در اینجا میگذارم. اگرچه معتقدم، اصلا به زیبایی متن اصلی آن نیست. +108
ادامهی مطلب