ادبیات

دستور مصرف – ویسواوا شیمبورسکا

من قرصِ مسکّنم در خانه عمل می‌کنم در اداره تأثیرم پیداست سرِ جلسه‌یِ امتحان می‌نشینم در محاکمه حاضر می‌شوم با دقت تکه‌هایِ لیوانِ شکسته را به هم می‌چسبانم – فقط مرا بخور زیر زبان حلّم کن فقط قورتم بدم و رویش آب بخور. می‌دانم با بدبختی، باید چکار کرد چگونه خبرِ بد را تحمل کرد […]

دستیاری

جان‌پیچ‌ها

خیلی نحیف بود. آن‌قدر که دستم در فضای بین دنده‌هایش به راحتی فرو می‌رفت. نمی‌دانستم احیا را انجام بدهم یا نه. می‌دانستم با کوچک‌ترین فشاری استخوان‌هایش می‌شکند. سرطان در همه‌جا پخش بود. عفونت هم همین‌طور. کلیه نیز از کار افتاده بود. نمی‌توانست زنده بماند. شاید حتی نمی‌خواست که زنده بماند. و دوباره ذهن من در

دستیاری

تجربه دستیاری طب داخلی – ارزیابی یک تصمیم در هنگام سومین سال رزیدنت بودن

وقتی در دوران فیزیوپاتولوژی بودم و برای تمرین شرح حال و معاینه به بیمارستان می‌رفتیم، مسئول ما یک دستیار سال سه بود. احتمالاً حدوداً هم‌سن الان خودم. حدود ۲۸ سالگی. چقدر آن زمان به نظرم سن زیادی داشت. الان خودم در آن نقطه‌ام. الان خود رزیدنت سال سه [طب] داخلی‌ام. و باورم نمی‌شود که بیشتر

دانشجوی طبابت

در مورد تجربه تدریس برای المپیاد دانشجویی

من همیشه نسبت به المپیاد دانشجویی ترس داشتم. از سال سوم دانشجویی، اسمم را در غربالگری دانشگاه می‌نوشتم ولی نمی‌رفتم. یک سال هم نوشتم و غربالگری هم رفتم و قبول شدم و برای امتحان اصلی نرفتم. آخرین سال بود. آخرین فرصت. این بار اسمم را نوشتم. امتحان را هم شرکت کردم. به چه مکافاتی هم

آموزش پزشکی

انداختوبلاستوما – درس‌های کوچک طبابت

بیماری عجیبی است. همه با آن سر و کار دارند – از بس که شایع است. از استیودنت و اکسترن و اینترن بگیر تا فوق تخصص. همه‌ی رشته‌های تخصصی و فوق تخصصی را درگیر می‌کند. به هیچ رشته‌ای رحم ندارد. علت‌هایش را می‌توان در دو دسته‌ی بزرگ گنجاند: دسته‌ی اول مربوط به بیماری آن فرد

دستیاری

منطقی؟ بله. کمک‌کننده؟ خیر – درس‌های کوچک طبابت

هر روز، کارهای زیادی در بخش‌ها انجام می‌شود. کارهایی که اگر از فردی بپرسی «چرا این کار را انجام می‌دهی؟» شاید نداند. این کارها لزوماً درست هم نیستند. صرفاً سینه به سینه منتقل شده و انجام می‌شوند و کسی چرایی‌شان را زیر سؤال نبرده است. تعدادی از این کارها و توصیه‌ها را هم در کتاب

دستیاری

بدقلق‌ها – درس‌های کوچک طبابت

من اورژانس مهدی کلینیک را از ساختمان اورژانس قبلی بیشتر دوست دارم. فضای بازتری دارد. حس خفگی کمتر. مریض‌هایش هم بیشتر است. خیلی بیشتر. تخت‌های ۰/۲۵ رایج است (وقتی تخت‌ها پر می‌شوند، اول تخت نیم اضافه می‌شود؛ مثلاً تخت ۱۶/۵. اگر این‌ها هم پر بشوند، تخت‌های ۰/۲۵ اضافه می‌شود؛ مثلاً تخت ۱۶/۲۵). تعداد پرسنل اما

آموزش پزشکی

سؤال‌هایی که از آن‌ها می‌گذریم – درس‌های کوچک طبابت

استادی باتجربه و قدیمی دارم که بیش از سی سال است که در زمینه‌ی بیماری‌های غدد فعالیت می‌کند. خانمی ۳۳ ساله که به درمانگاه آمده بود، می‌گفت از دو سالگی مریض استاد هستم. تجربه‌اش خیلی زیاد است. این استاد، ویژگی خاصی دارد. تقریباً تمام روزهای مورنینگ ریپورت (گزارش صبحگاهی) حضور دارد. هیچ استاد دیگری این

دستیاری

رهایی – یک سرگذشت – قسمت سوم

می‌توانید از این‌جا، مقدمه، قسمت اول و قسمت دوم را بخوانید. به آزمایشگاه رفتیم. یک نمونه خون گرفت. چندان زیاد نبود. فقط یک لوله کوچک. به ما گفت که کمی صبر کنید. در راهروی آزمایشگاه نشسته بودیم. به پرستو نگاه می‌کردم. چقدر نگران بود. دست به صورت خودم کشیدم. چقدر آرام بودم.  چرا آرام؟ نمی‌دانم. به موضوع مسخره‌ای

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

به بهانه‌ی روز پزشک

از مدرسه برگشته‌ام. آمدم خانه و لپ‌تاپ را برداشتم به کافه آمدم. آمده بودم که کمی بنویسم. نه به مناسبت روز پزشک. کمی از همه‌جا بنویسم – همان نوشته‌های افکار بیمارستانی. فضای کافه خیلی شلوغ است. یک لحظه به نظرم موسیقی‌ای که پخش می‌شد، آشنا آمد. من تقریباً پلی‌لیست این کافه را حفظ هستم. زیاد