آموزش پزشکی

سؤال‌هایی که از آن‌ها می‌گذریم – درس‌های کوچک طبابت

استادی باتجربه و قدیمی دارم که بیش از سی سال است که در زمینه‌ی بیماری‌های غدد فعالیت می‌کند. خانمی ۳۳ ساله که به درمانگاه آمده بود، می‌گفت از دو سالگی مریض استاد هستم. تجربه‌اش خیلی زیاد است. این استاد، ویژگی خاصی دارد. تقریباً تمام روزهای مورنینگ ریپورت (گزارش صبحگاهی) حضور دارد. هیچ استاد دیگری این […]

دستیاری

رهایی – یک سرگذشت – قسمت سوم

می‌توانید از این‌جا، مقدمه، قسمت اول و قسمت دوم را بخوانید. به آزمایشگاه رفتیم. یک نمونه خون گرفت. چندان زیاد نبود. فقط یک لوله کوچک. به ما گفت که کمی صبر کنید. در راهروی آزمایشگاه نشسته بودیم. به پرستو نگاه می‌کردم. چقدر نگران بود. دست به صورت خودم کشیدم. چقدر آرام بودم.  چرا آرام؟ نمی‌دانم. به موضوع مسخره‌ای

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

به بهانه‌ی روز پزشک

از مدرسه برگشته‌ام. آمدم خانه و لپ‌تاپ را برداشتم به کافه آمدم. آمده بودم که کمی بنویسم. نه به مناسبت روز پزشک. کمی از همه‌جا بنویسم – همان نوشته‌های افکار بیمارستانی. فضای کافه خیلی شلوغ است. یک لحظه به نظرم موسیقی‌ای که پخش می‌شد، آشنا آمد. من تقریباً پلی‌لیست این کافه را حفظ هستم. زیاد

ماجراهای بیمارستانی

رهایی – یک سرگذشت – قسمت دوم

می‌توانید از این‌جا، مقدمه و قسمت اول را بخوانید. روان‌درمانگرم یک نظر در مورد آن دختر دوران ده‌سالگی داشت. در مواقعی که خوشحال بودم، نظرش به نظرم احمقانه بود؛ در مواقعی که غمگین بودم، نظرش به دلم می‌نشست. می‌گفت که او اولین دختری بوده که تو را ناامید کرده است. با رفتنش از آن آپارتمان،

ماجراهای بیمارستانی

رهایی – یک سرگذشت – قسمت اول

این نوشته، قسمت اول از سرگذشت کسی است که در همان مدت کوتاه، تأثیر عجیبی به روی من داشت. مقدمه را در این‌جا نوشته‌ام. این تنها راه نجاتی است که به ذهنم می‌آید. تنها راه نجاتی است که برایم باقی مانده است. آخرین امید رهایی.  دراز کشیده به روی تخت. به چهرهٔ او فکر می‌کردم.

ماجراهای بیمارستانی

رهایی – یک سرگذشت

سرگذشت: آنچه بر کسی گذشته؛ حادثه‌ای که برای کسی رخ داده؛ شرح حال. فرهنگ فارسی عمید کاندرین غم‌خانه کس همدم نخواهی یافتن ماجرای درد را محرم نخواهی یافتن کز جهان مردمی مرهم نخواهی یافتن سه مصراع از خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، شمارهٔ ۱۷۵ این داستان، متأسفانه کاملاً واقعی است. یک سرگذشت است. می‌گویم متأسفانه زیرا

آموزش پزشکی

در مورد خواندن تکست‌بوک و روش شخصی یادداشت‌برداری و علامت‌گذاری در کتب پزشکی

امشب (بیست و پنج/چهار/دو) جلسه‌ای در مورد تکست‌بوک با بچه‌ها داشتم. بحثی که چندین بار در این وبلاگ هم به آن اشاره شده است. سعی کردم حرف‌های دیگری بگویم. حرف‌هایی که قبلاً فرصت مطرح کردن‌شان نبوده. مخصوصاً از این‌که هر سطح مدل بلوم در کتاب‌های پزشکی یعنی چی و چه روش‌هایی برای آن در پزشکی

آموزش پزشکی

کارهای غیرپزشکی در هنگام کشیک – در مورد مفهوم Scutwork

یکی از دوستان نزدیکم، به تازگی اینترن شده است. بخش‌های اینترنی را با روتیشن جراحی شروع کرد. چند وقت پیش که روتیشن جراحی‌اش تمام شد، حدود ۶ دقیقه صحبت برایم فرستاد و از آن‌چه که به او در این مدت گذشته بود، برایم گفت. کمابیش خبر داشتم. چون که در این دو ماه – هر

دستیاری

چنگار

دومین باری است که پا به روتیشن گوارش می‌گذارم. آن‌قدر پارسال در این بخش کشیک داده‌ام که تمامی پرستارهایش را می‌شناسم و مرا می‌شناسند. رابطه‌ی خوبی داریم. به یاد بعضی از آن کشیک‌ها که می‌افتم تنم می‌لرزد. از آن کشیک‌هایی است که مرزهای کارهایی که می‌توانی در ۲۴ ساعت انجام بدهی، جابه‌جا می‌شود. روز اول

آموزش پزشکی

در مورد نگاه و قضاوت بالینی

چند هفته‌ای است که به یکی از دوستانم قول داده‌ام تا پاسخی برایش بنویسم. او در برنامه‌ی منتورینگ، منتور است و به دانشجویان علوم پایه راهنمایی می‌دهد. می‌خواست نظر من را در این مورد بداند که چه کاری برای کسب نگاه و قضاوت بالینی در دوران علوم پایه و فیزیوپاتولوژی می‌توان انجام داد؟ یک سؤال

اسکرول به بالا