یکی از دوستان نزدیکم، به تازگی اینترن شده است. بخشهای اینترنی را با روتیشن جراحی شروع کرد. چند وقت پیش که روتیشن جراحیاش تمام شد، حدود ۶ دقیقه صحبت برایم فرستاد و از آنچه که به او در این مدت گذشته بود، برایم گفت.
کمابیش خبر داشتم. چون که در این دو ماه – هر چند کوتاه – با هم صحبت کرده بودیم و میدانستم اوضاعش آنجور که دلش میخواهد نیست.
تعدادی سؤال در این بین مطرح شد که سعی میکنم آن قسمتی را که بلد هستم، جواب بدهم. این نوشته، در تاریخ دوازده/چهار/دو شروع شد. آرام آرام تکمیل خواهد شد.
شاید اگر کسی با دنیای پزشکی آشنا نباشد، فکر میکند که ساعتهای بیمارستان و مطب و کلینیک، دائماً به «کارهای پزشکی» خواهد گذشت.
بیمار میآید. با او صحبت میکنی. معاینهاش میکنی. نسخه/دستورات بیمارستان را مینویسی. اگر کسی بدحال باشد، اولویت ویزیت را به او میدهی. و بعد، بیمار بعدی.
و قطعاً اگر کسی با دنیای پزشکی آشنا باشد، میداند که اینطور نیست.
کمی شکل واقعیتر آن را بگویم. روز واقعیتر در درمانگاه اینگونه است:
در درمانگاه نشستهای: این بیمهاش سلامت/تأمین اجتماعی است. در فلان بیمه، آزمایش کلسیم ادرار اینگونه میآید. این دارو را بنویس. فارسی. انگلیسی. اشتباه شد. کد ویرایش خواهد آمد. اینترنت قطع شد. در پروندهاش ثبت بکن و بنویس که این مدت علائمش کم شده است.
همان زمان کسی میآید و میگوید کد این آزمایش من ثبت نشده است. میشود بررسیاش کنید؟
یا به ویزیت بخش رفتهای:
فرم رضایت این مریض را پر بکن و از او اثر انگشت و امضا بگیر. زنگ بزن و برای انجام سونوگرافی هماهنگ بکن. آزمایشهایش را اطلاع بده. به دنبال تخت آیسییو بگرد. این برگه را پر بکن. نه؛ خطخوردگی دارد و بیمه قبول نمیکند. از اول بنویس.
این جنس از کارها، تقریباً همیشه وجود دارد. در هر سطحی از پزشکی که باشی. از استاجر تا اتندینگ. صرفاً مقدارش متفاوت خواهد بود. و حداقل در سالهای نزدیک، حذف نمیشوند. کارهایی که اگر بخواهیم به آنها نامی بدهیم، میشود آنها را Scutwork بنامیم (+).
آیا این کارها غیرضروری هستند؟ خیر. همهشان واجب هستند. آیا برای این کارها نیاز است که پزشک باشی و مدرک پزشکی داشته باشی؟ باز هم خیر. این نقطه است که Scutwork شکل میگیرد: کارهای غیربالینی و غیرکلینیکی که ضروری بوده اما برای انجام دادنشان نیازی نیست که حتماً پزشک باشی.
آیا همهی Scutwork ها به سود مریض هستند؟ باز هم خیر. مقدار قابل توجهیاش فرایندهای اداری است.
هستند عدهای که توجیه میکنند: همین برگههایی که شما مینویسید، همین کارهایی که میکنید، اینها همه خدمت به خلق است، ارزشمند است، خداپسند است، «یادگیری» دارد.
من قرار نیست توجیه بکنم. اتفاقاً نگاهم این است که حرف رایج بین اینترنها و رزیدنتها درست است: اینکه قسمت عمدهی کشیک به «حمالی» میگذرد. به نظر میآید حمالی به عنوان ترجمهای غیرتحتاللفظی برای Scutwork رایج شده و به نظرم منظورش را خوب میرساند.
در روزهای بعد، بیشتر در موردش صحبت خواهیم کرد. اینکه چه کارهایی میتوانیم در موردش انجام بدهیم.
سلام دکتر قربانی عزیز.
شاید ابنجا جاش نباشه اما نمیدونستم چه جایی مناسبه این پیامه…
من دانش آموز رشته تجربی هستم تازه کنکور دادم و در شرف انتخاب رشته.
راستش رو بخواید خوندن نوشته قدیمتون “نامه ای برای تو که میخواهی پزشک شوی” خیلی برام امیدبخش بود. اون رو اواسط سال دوازدهم وقتی یه لحظه با خودم گفتم چرا اومدم رشته تجربی؟ نکنه نتونم تو این رشته به اهدافم برسم؟ خوندم، و نوشته تون تا حد خوبی جواب سوالاتم رو داد.
الان که کنکورم تموم شده دوباره شروع کردم به تحقیق؛ مستندی دیدم به نام “راه قریب”. و باید بگم حقیقتا منو ترسوند و نگرانم کرد. مستند به طور کلی راجب این صحبت میکنه که دانشجو های پزشکی که اولش با شوق خدمت به مردم وارد این رشته میشن، وقتی دوره عمومی رو تموم میکنن دیگه اثری از اون شور و حال نیست. به خاطر فشار مضاعفی که طی دوره آموزشی بهشون وارد شده. اینکه طی دوره عملیِ آموزششون ارتباط اغلب اساتید با بچه ها کمرنگه، به جای اینکه یاد بگیرن بقیه(دانشجو های سال بالاتر یا حتی پرستار ها) کارشون رو میندازن گردن سال پایینی بیچاره. شیفت های طولانی و بی وقفه بدون یادگیری درست و حتی حقوق کافی یا تفریح مناسب.
میدونم پزشکی به خودی خود سختی زیاد داره و ازخودگذشتگی میطلبه. این برام مسئله نیست و حتی ارزشمنده، سختی و تلاش موجب رشد آدمه. ولی وقتی از یه حدی بگذره تاثیر عکس میذاره.
اون چیزی که من از مستند فهمیدم، تعداد قابل توجهی از دانشجوها درگیر این مسئله هستن. در عین حال پزشک خوب و باوجدان دور و برم کم نمییبینم.. به هر حال اونها هم زیر نظر همین سیستم آموزش دیدن.
خلاصه که جسابی گیج شدم؛ نمیدونم توی این اوضاع دووم میارم و دغدغه م کمک به دیگران خواهد موند یا نه؟
میخواستم بدونم نظر شما چیه؟ اون چیزی که دور و برتون میبینید حاکی از همین مسئله ست؟ واقعا فشار ها انقدر زیاد و فرسایشیه یا از دانشگاه به دانشگاه متفاوته؟
شرمنده که اینقدر پرحرفی کردم. امیدوارم پیامم رو بخونید و جواب بدید.
اگر در مسیر پزشکی قرار گرفتم وبلاگتون رو خیلی جدیتر دنبال میکنم؛ همراه و راهنمای خیلی خوبی برای یک دانشجوی پزشکیه.
دمتون گرم که همراه دیگرانید؛ زندگی تون پربرکت.
دکتر قربانی سلام. ممنونم که مباحث را به گروه اندوکرینولوژی اضافه کردید. چنانچه صلاح دانستید اطلاعاتتان در مورد مبحث تیروئید که چند سال قبل در فرادرس تدریس کردید ، نیز به مطالبتان اضافه نمایید.
گفت: استادمان گفته: اگر در ایران بمانید، همه نهایت آرایشگر زنانه می شوید! این را به دختران در حال تحصیل در رشته ژنتیک گفته است!
لطفا اگر کسی اطلاع دارد – بی زبان طعنه – خبر دهد که معلمین مدارس و اساتید دانشگاه های ما با چه معیارها و شاخص هایی انتخاب می شوند؟
فرمود: اگر یک انسان را بی گناه بکشی به منزله این است که تمام بشریت را کشته ای و اگر یک انسان را به حق احیا کنی به منزله این است که تمام بشریت را احیا کرده ای… و این کشتن و احیا کردن، فقط جسمانی نیست…
از جمله کسانی که دستشان به خون انسانهای زیادی آغشته است. خون هویت و ارزش و امید و اعتماد به خود و کشور خود برخی استادنماهایی هستند که هرگز ما خبر نداریم در سرزمین ما به چه شکل استاد می شوند.
از زمان دانشجویی خودم که متاسفانه تجربه های تلخی دارم تا امروز که دانشجویان زیادی وقت مشاوره میخواهند و با هم صحبت می کنیم یک موضوع آزاردهنده مشترک دارند بنام اساتیدشان! این مسئله برایم به بحران تبدیل شده که باید برایش فکری کرد.
باید فکر کنیم که راه حل چیست!
این چندمین بار است که دانشجویی می گوید خودش را باخته و دیگر علاقه ای به تحصیل ندارد. یا تصور می کند که تنها راه موفقیت رفتن از ایران است!
مادرش با غصه آمده می گوید: ما را بیچاره کرده. می گوید من باید بروم خارج از کشور. وگرنه هیچی نمی شوم! وقتی هم علتش را می پرسم می گوید استادشان گفته اینجا بمانید هیچی نمی شوید!
صدایش زدم و گفتم: چی شده؟ با اضطراب و غم خاصی گفت: من میخواهم درس بخوانم، علاقه دارم، استعداد دارم، هیچ وقت هم به خارج از کشور فکر نمی کردم، اما استادی داریم که مدام می گوید هر طور شده جمع کنید بروید! اگر اینجا بمانید به هیچ جا نمی رسید!
با ناراحتی و خون به جوش آمده گفتم: اصلا اینطور نیست! همین الان دستت را بگیرم ببرم پیش اساتید خوب و دانشجویان فعالی که در بهترین محیط ها با بهترین امکانات در حال فعالیت هستند؟
یا حتی دانشجویان و اساتیدی که با حداقل امکانات و شرایط اما با هدف رشد کشور در حال تلاش توام با صبر و تحمل سختی ها هستند و پر از دستاورد و ثمر برای کشور بودند؟ گره ها باز کردند. موانع زیادی را برطرف کردند و همه کس شدند!
من در همین کشور درس خواندم، دانشگاه رفتم، شاغل شدم، کسب درآمدم شروع شد. ارتقا پیدا کردم… رفتن برای تجربه نظام آموزشی یا دیدن دنیا در مقاطع بالا اشکالی ندارد! اما با این نگاه و با این تلقینات در این مرحله از تحصیل، همین الان که باید با قوت و جدیت درس بخوانی، آنقدر امید و انگیزه و انرژی ات گرفته می شود که نتوانی خوب درس بخوانی و سابقه تحصیلی خوبی برای خودت بسازی حتی اگر بخواهی جایی بروی! ضمن اینکه همین الان افراد زیادی هستند که هیچ جا نرفتند و همینجا تا بالاترین مدارج علمی و تحصیلی را طی کرده اند و الان صاحب شغل و درآمد در فضای علمی و کاری هستند و خوش درخشیده اند.
از رحمت خدا به دور باشند تک تک کسانی که در جایگاه استادی امید و انرژی را از قلب یک جوان پرنشاط و پر انگیزه می گیرند و رهایش می کنند… نوجوانی که با حمایت خانواده با خرج هزینه با تلاش و پشتکار خودش تصور می کرده باید وارد دانشگاه شود تا بتواند فرد مفیدی برای جامعه اش شود… و بعد در تله تلقینات منفی یک استادنما به دام می افتد…
خوشحالم که کسی مثل دکتر قربانی هست که هم به آموزش علاقه دارد و هم خودش آدم پرامید و خوش بینی هست. تا باشد اساتیدی مثل شما باشد
سلام اقای دکتر نمیدونم اینو میبینید یا نه اصلا نمیدونمچرا دارم اینجا اینو مینویسم ولی تنها جایی که میتونستم بدون قصاوت بنویسم اینجا بود ….
من استاژر داخلی(روتیشن جنرال) هستم . از اول که امدم پزشکی با این رویا بود که تخصص داخلی بخونم و بعدم فوق هماتو … تمام تلاشمو در لحظه به لحظه ورود به این رشته انجام دادم و درس خوندم این روزها رزیدنت داخلیمون خیلی اذییتم میکنه هرچی درس میخونم میگه کمه میگه این اشتباهه میگه خوب نیستی میگه کم میخونی امروز جوری تخریبم کرد که امدم خوابگاه و فقط ساعتها گریه کردم و به فکر خودکشی ام …
نمیدونم الان دیگه نمیدونم چی میخوام
اصلا دیگه نمیدونم باید چی بخونم چه قدر بخونم تا خوب باشم هرچی تلاش میکنم میگه کمه میگه نخوندی خوب نخوندی
خیلی خسته ام فرسوده ام
دیگه توان ادامه دادن ندارم روز ی شش تا قرص اعصاب میخورم که فقط دووم بیارم
متاسفم که درگیر با چنین موضوعی هستی. اگه همین بیمارستان امام هستی بگو بهم که من صحبت بکنم و موضوع حل بشه.
اگه که نه، واقعا تقصیر تو نیست. من همیشه میگم به استاجرها و اینترنها که شما قرار نیست تا پایان دوران عمومی تمامی این مطالب رو بلد باشین. این قابل درک و طبیعی هست. قراره اونایی که اولویت داره رو خوب یاد بگیرین و بقیه رو طرز فکر صحیح در موردش رو.
سلام دکترمیشه فقط یه بار ب منم ایمیل بزنیدکنکوریم واقعا خسته م این روزا… شایدصحبت شماباعث بشه دوباره تلاش کنم مثل قبلا
مرسی
سلام دوست عزیز حالتون بهتر شده؟
مهم سلامتی خود شماست مواظب خودتون باشید
سلام خسته نباشید، فکر میکنم با توجه به سختی زندگی و پزشکی در ایران و همچنین سختی زیاد مهاجرت برای پزشکان، موندن یا رفتن دغدغه خیلی از دانشجوها باشه، ممنون میشم تو یه پست درمورد تصمیمتون مبنی بر ماندن در ایران و مزایا و معایبش توضیح مختصری بدید.
وبلاگ ندارم که دعوتت کنم به خوندنش
اما تازگیا یه چنل تاسیس کردم!
که مینویسم
خوشحال میشم بعد چند سال خواننده وبلاگت بودن، چنلم رو بخونی
https://t.me/lavandulla
در شروع اینترنی بسیار با این موضوع سروکله میزدم. هنوز هم درگیرش هستم اما به مراتب کمتر.
از ابتدای ماه بخش قلب را میگذارنم. ساعت ۶ صبح بخش را از اینترن کشیک تحویل میگیرم و کارها شروع می شوند.
ابتدا نگاهی به بورد بخش post-CCU میاندازم. هووووف. چه کشیک شلوغی. خسته نباشی دکتر شیخزاده. میبینم که ۱۹تا ادمیشن داشتی! بله و هر ۱۹تای آنها جهت آنژیوگرافی الکتیو آمدهاند.
و این یعنی همه ی آنها، بجز چنتایی که بدلیل PCI احتمالی یک روزی بیشتر مهمان ما هستند، بقیه عصر همان روز ترخیص می شوند. راند می شوند؟ خیر. اتند یا رزیدنت آنها را ویزیت میکند؟ خیر. خلاصه پروندهی آنها باید نوشته شود؟ صددرصد! باید گزارش آنژیوگرافی آنها را به دقت تایپ کنیم؟ بله. داروهای آنها چه میشود؟ باید برای همهی آنها داروهایشان را در سامانه وارد کنی و کد رهگیری به آنها بدهی.
همه ی اینها برای ۱۸-۱۹ بیمار چقدر طول می کشد؟ کل تایمی که در بیمارستان هستی! آموزش هم میبینید؟ مرا به خنده میاندازی. خسته نمیشوم از این همه کار؟ از نظر بدنی بله ولی فکری به هیچ وجه. متنفرم از کشیک یا بخشی که فقط بدن و وقت من را لازم دارد و از فکر من چیزی نخواهد. برای همین است کشیک اورژانس را خیلی بیشتر دوست دارم. کارها کمترند و فکر کردن ها بیشتر.
برای کنار آمدن با اینهمه کار به اصطلاحا -یدی- چه میکنم؟ جوابم این است: ۱۹ بیمار. ۱۹ نوار قلب. با هر خلاصه پرونده نوشتن، یک نوار قلب نیز میبینم. پشت هر نوار برای خودم تفسیرش را مینویسم که این کارها قابل تحملتر شوند.
و خداراشکر که استاجر نیز داریم. استاجرهای این ماه هنوز شوق یادگیری دارند. کنار خودم مینشانمشان.
-دکتر این نوار را ببین و برایم تفسیرش کن.
-میخواهی بدانی چطور میشود از خلاصه پرونده نوشتن یاد گرفت؟ داروی Zyllt را میشناسی؟ اسم تجاری کدام داروست؟ با چه مکانیسمی عمل میکند؟ در هر شرایطی با چه دوزی تجویز میشود؟ میدانی در چه کسانی کنترااندیکاسیون دارد؟ چرا به فلانی بجای Zyllt، داروی Venotica دادیم؟ تفاوتشان در چیست؟ و باهم مدتی راجع به اینها صحبت میکنیم.
-دکتر برم خودم از آن مریض نوار بگیرم؟ آره برو و دو نوار از او بگیر. بار دوم الکترود دست چپ و راست را جابجا ببند ببین نوار چه تغییری می کند. این تغییرانی که در نتیجهی lead displacement در این بیمار میبینی را در چه شرایط دیگری ممکن است ببینی؟ آفرین دکستروکاردی. چطور افتراقشان میدهی؟ و برایش توضیح میدهم.
نمیگویم کارهای مسخره و خسته کنند زیاد نیست اما در این بین بدنبال دلگرمی باشید. استاجرها دلگرمی من هستند. این یادگیری های کوچک دلگرمی من هستند. آن اتندینگی که خستگی ناپذیرند و در هر شرایط دوست دارند به تو یاد بدهند و حتی از تو یاد بگیرید، دلگرمی من هستند.
کاملاً این حرفها رو میفهمم مرتضا. چقدر خوب که راه رو پیدا کردی. این بهترین کاری هست که میشه کرد.
سلام امیرمحمد
امیدوارم که خوب و سلامت باشی
مرسی که برامون می نویسی
راستش این scutwork ها رو تا یه جایی میشه باهاشون کنار اومد ولی یه وقتایی بخش زیادی از کارها رو تشکیل میدن و انقدر وقت گیر میشن که ما فرصت های یادگیری رو هم از دست میدیم و این حس که این کارها ما رو از مسیر و هدفمون دور میکنه، واقعا ناراحت کنندست.
به رسم قدیم یه قطعه میفرستم برات:
Schumann piano concerto- Martha Argerich & Riccardo Chailly
https://www.youtube.com/watch?v=Ynky7qoPnUU
عباس جانم
چه خوب که حتی بعد دیدارهای حضوری متعدد، این رسم قدیمی رو حفظ کردی
سلام وقتتون بخیر
من دانشجوی ترم دو پزشکی هستم میخواستم بدونم به جز امتحان علوم پایه دیگه چه راه هایی برای استریت شدن وجود داره؟ ممنون میشم راهنماییم کنید
ازدواج
با عرض سلام و احترام. هر موقع وقتتان آزاد شد قسمت غدد مردانه و زنانه در کانال اندوکرینولوزی تلگرامتان را تکمیل کنید. خیلی ممنون میشوم. از ادمین پرسیدم گفتند چون کیفیت صدا مناسب نبوده قرار شده بعدا در کانال گذاشته شود
سلام،من از خوندن نوشته های شما خیلی لذت میبرم،و معمولا چند روز یکبار وبلاگتون رو چک میکنم که نوشته جدیدی هست یا نه،اگه نبود نوشته های قدیمیترین رو میخونم، واقعا آنروز خوشحال شدم نوشته جدید دیدم