از کتاب‌هایی که می‌خوانم

طلوع زمین – تکه‌هایی از کتاب‌ها – اردیبهشت ۱۴۰۱

در دسامبر ۱۹۶۸، آپولو ۸ برای سفر به سوی ماه پرتاب شد. در شب کریسمس آن‌ها از سمت پنهان ماه بیرون آمدند و وارد مدار ماه شدند. فضانوردان آپولو اولین انسان‌هایی بودند که این پدیده را در بدو ظهور می‌دیدند و باید برایش اسمی دست و پا می‌کردند: «طلوع زمین – Earthrise». ویلیام اندرس، خلبان […]

آموزش پزشکی

استدلال بالینی یک مهارت جنریک نیست

تا آخر اردیبهشت از بیمارستان امام خمینی دور هستم. با وجود تمامی سختی‌های این بیمارستان، آن را دوست دارم. انگار خانه‌ام است و آن‌جا دوستانی دارم که حس خانواده به من می‌دهند. امروز خوشبختانه فرصتی شد که با یکی از استادانم در آن‌جا ساعتی تماس تصویری داشته باشیم و کمی از این دلتنگی برای فضای

دانشجوی طبابت

بیمارستان و کلینیک برای دانشجویان علوم پایه و فیزیوپات

مریضی ۶۵ ساله با عفونت بدخیم گوش (Malignant Otitis Externa) دارم. ظاهرش همیشه مرتب است. حتی یک روز نیز ندیدم که در بیمارستان، صورتش از حالت همیشه اصلاح شده، خارج بشود. جوراب‌های پشمی رنگی نیز به پا دارد. مؤدب هم هست. اما اخلاق‌های عجیبی دارد. پشت آن پنجره‌ی شیشه‌ای درب اتاقش که در تمامی درب‌های

دستیاری

گلبول‌های سفید، سفید نیستند و چرخه یادگیری دیوید کلب

قربانی. بیا این سلول را نگاه کن و بگو چیست؟ لام کسی را نگاه می‌کردیم که با سردرد و بی‌حالی او را از زندان آورده بودند. در آزمایش اولیه‌اش، تعداد گلبول‌های سفیدش، تقریباً پانزده برابر حداکثر مقدار مجاز بود. به آن‌ها گلبول سفید می‌گویند. اما سفید نیستند. حتی پس از رنگ‌آمیزی نیز سفید نیستند. پس

دستیاری

درماندگی، ناامیدی و خشم در سیستم درمان – حرفی از جو لکس

نام محل کار و تحصیل من، به درستی انتخاب شده است. نام آن را بیمارستان نگذاشته‌اند. مجتمع بیمارستانی است. یک فضای بسیار بزرگ که چندین بیمارستان در آن قرار دارد. بزرگ‌ترین‌شان معروف به ساختمان زیر ستون است. به خاطر ستون‌های بلند و بزرگی که دارد. حالا چرا ستون نه؟ چرا زیر ستون به آن می‌گویند؟

دستیاری

مانا – لحظاتی از پنج ماه نخست دستیاری

آخرین روزهای ماه پنجم دستیاری است. پنج ماه فشرده با بی‌شمار رویداد سپری شد. فشردگی در برخی از هفته‌ها آن‌قدر زیاد شد که نتوانستم هم‌زمان با رویدادها از آن‌ها بنویسم و به‌نوعی گزارش‌نویسی وبلاگی‌ام را ادامه بدهم. اما اگر هم‌اکنون و همین لحظه چشمانم را ببندم، لحظاتی است که به وضوح آن‌ها را می‌بینم. لحظاتی

آموزش پزشکی

امتحان دستیاری و پیش‌کارورزی – روش پیشنهادی مطالعه

هفته‌ی دوم دی ماه ۱۳۹۹ بود که تصمیم گرفتم رزیدنت بشوم. حدود ۷۰ روز تا امتحان دستیاری فرصت داشتم. از همان زمان می‌دانستم رشته‌هایی که می‌خواهم رتبه‌های چندان خوبی نیاز ندارند. به همین خاطر با وجود فرصت کم نیز، تصمیم گرفتم در امتحان دستیاری شرکت کنم. فقط دو ماه می‌توانستم مرخصی بگیرم. همان دو ماه

دستیاری

نبودنت: یک ماه بخش هماتولوژی آنکولوژی

برایم از یأس بگو، از یأست، من هم از یأسم با تو خواهم گفت.در این میانه، زندگی همچنان می‌گذرد.در این میانه، آفتاب و گوهرانِ زلالِ بارانغلتاننددر چشم‌اندازها،بر هامون‌ها، بر درختان دوردستبر کوه‌ها و رودها. مری آلیور – غازهای سفید – ترجمه‌ی محمدرضا فرزاد – از کتاب نبودنت نیمه شب بود. واتس‌اپ را باز کردم. به

دستیاری

اورژانس – ماه چهارم دستیاری: Living Dyingly (آپدیت ۲)

امروز در اورژانس یک نفر را از مرگ حتمی نجات دادم. اما خوشحالم نکرد. با این‌که حتی تشخیصش هم از روی مانیتور چندان راحت نبود. یک ریتم ظریف قلبی (Fine VF) که عمدتاً با خط صاف اشتباه گرفته شده و به عنوان آرتیفکت در نظر گرفته می‌شوند. سه نفر مخالفم بودند. توجهی نکردم. به کارم

دانشجوی طبابت

المپیاد استدلال بالینی و اهمیت شرکت در آن

چندی پیش، ایمیلی دریافت کردم. یکی از دانشجویان علوم پایه‌ی همین دانشگاه بود که نسبت به ادامه‌ی مسیر پزشکی‌اش تردید داشت. برایم نوشته بود که پیشرفت هوش مصنوعی و مهندسی و تأثیر شگرف آن‌ها بر پزشکی، از اهمیت پزشکی در ذهنم کاسته است. همان روز کشیک بودم و او به اورژانس آمد. بینابین دیدن مریض‌ها،

اسکرول به بالا