دانشجوی طبابت

لکه‌ای در مغز

بلاک اعصاب هستیم. استاد در حال تدریس بود. یک عکس MRI از مغز نشون داد که در آن فقط یک قسمت کوچک غیر طبیعی بود. یک لکه. استاد گفت: به مغز خود احترام بگذارید. مغزی که یک لکه‌ی کوچک در آن می‌تواند به چنین فاجعه‌هایی (فلجی و …) ختم شود، فرض کنید اگر از آن […]

روز‌نوشته‌ها

آشتی با تغییرات (۱) – اینترنت و نگرانی والدین

پیش‌نوشت طولانی: تغییرات همیشه وجود دارند. افرادی این تغییرات را می‌پذیرند و افرادی سعی می‌کنند خودِ سنتی را حفظ کنند؛ ولی فکر نمی‌کنم کسی باشد که انکار کند تغییرات وجود دارند. انکار تغییرات یعنی بشر هیچ پیش‌رفتی نکرده‌ است! اما تفاوت آن‌جاست که بعضی‌ها غر می‌زنند و بعضی با آغوشی باز به استقبال آن می‌روند. تعدادی نیز

روز‌نوشته‌ها

در جست و جوی رضایت (۱)

فکر می‌کنم، هر کسی باید فردی یا چیزی در زندگی‌اش داشته باشد که وقتی حوصله ندارد به آن‌ها مراجعه کند. انرژی کسب کند. خوشحال شود. با وجود خستگی بتواند ادامه بدهد و خلاصه به قول محمد‌رضا واحه‌اش در بیابان باشد. البته، محمد‌رضا در مورد انسان‌ها صحبت می‌کرد. واحه‌ها، پناهگاهمان هستند. یک سرسبزی در این بیابان نامتناهی. برای لحظه‌ای توقف.

از کتاب‌هایی که می‌خوانم

پختستان و شرط کتاب‌خوانی ما!

پیش‌نوشت: با یکی از دوستانم یک قرار برای یک سری از کتاب‌ها گذاشتیم که آن‌ها را خوانده و بعد در مورد آن بحث کنیم. هر کس کتاب را در موعد مقرر نمی‌خواند، جریمه داشت. جریمه‌ای که من برای دوستم انتخاب کرده بودم شستن ظرف‌های من بود و البته ناگفته نماند که جریمه‌ی او بسیار دشوار‌تر

دنیای شگفت‌انگیز موسیقی

موسیقی، مالر و برنستاین

پیش‌نوشت: نمی‌دانم که این نوشته را باید در چه دسته‌ای قرار بدهم. از معلم‌های ندیده بنویسم. از موسیقی بنویسم. از مالر و آهنگسازی‌اش بنویسم. از برنستاین و رهبری‌اش بنویسم. از علاقه‌ام به مالر و برنستاین بنویسم. برای‌‌ام انتخاب سختی است. شاید این نوشته را چند بار تکرار و هر بار در مورد یکی از این‌ها

گفته‌ها

باکتری

امروز می‌خواستم Microbiology بخوانم که جمله‌ای در شروع فصل نظرم را جلب کرد. به نظرم، یکی از بهترین ویژگی‌های یک کتاب (دانشگاهی) خوب، به وجود آوردن لحظاتی است که به یاد ماندنی هستند. این حس خوبی که از دیدن یک عکس، خواندن یک پاورقی، یک جمله‌ی طنز و … ایجاد می‌شود پایدار است و آن جمله، عکس و

روز‌نوشته‌ها

ای عشق همه بهانه از توست

امروز بعد مدت‌ها توانستم به صفحه‌ی یلدای عزیز سر بزنم. عکس زیر را از صفحه‌ی او برداشتم. دوسال از آخرین دیدارمان می‌گذشت. تابستان ۹۳ بود که دو بار همدیگر را دیدیم. یک بار در گرگان و یک بار در تهران. اکنون بعد از دو سال و در تابستان ۹۵ دیدار میسر شد. چه دیداری بود.

دانشجوی طبابت

با تئوری پیچیدگی – آشنایی

پیش‌نوشت ۱: این سایت را کمتر از یک هفته پیش راه افتاده است. احتمال وجود خطا در قالب سایت و ساختار آن وجود دارد. امیدوارم عذرخواهی مرا برای این اشکالات بپذیرید. پیش‌نوشت ۲: شاید این متن حاوی لغات تخصصی زیادی باشد. امیدوارم روزی مطالعاتم آن‌قدری باشد که بتوانم بقیه را در این موضوعات راهنمایی کنم.

اسکرول به بالا