این پست، در اصل باید در مورد فرانکل و نظراتش میبود. ولی هنوز ترجیح میدهم که بیشتر در مورد او مطالعه کنم. بیشتر در مورد نظرش در مورد معنی زندگی بخوانم. نوشتهی اول را در اینجا و نوشته ی دوم را در اینجا میتوانید بخوانید. خیلی وقت هست که از …
ادامهی مطلبدرخت زیبای من
با درخت زیبای من از طریق گودریدز آشنا شدم. کلی کتاب نخوانده و در نوبت داشتم، ولی ریویوهای آن، کاری کرد که به کتابفروشی بروم و آن را بخرم. قبلا از واسکونسلوس نوشتهام: خورشید را بیدار کنیم. درخت زیبای من، به سادگی، به زیبایی و به شیوایی، دنیای یک کودک …
ادامهی مطلبآنتیبیوتیک به مثابه آبنبات
خیلی وقت بود که دلم میخواست چنین پستی بنویسم. نمیدانم چرا اینقدر تعلل کردم. چند روزی هم بود که نوشتنش را شروع کردم و این نوشته در قسمت Draft بود. دیروز با یکی از اساتید عفونی کلاس داشتیم. کلاس در مورد آنتیبیوتیک تراپی بود. فکر کنم فرصت مناسبی است این …
ادامهی مطلبرو در رو با یونگ: تپش دیوانهوار قلب
چندی پیش، یک سیدی از یکی از دوستانم هدیه گرفتم. رو در رو با یونگ. مصاحبهای است با کارل گوستاو یونگ. مرکز مطالعات و آموزش پیشرفتهی علوم انسانی آن را دوبله و منتشر کرده است. توی چند روزی که گرگان بودم آن را دیدم. چند نکتهی آن برایم جالب بود. …
ادامهی مطلبلحظه نگار: دماوند
ساعت ۶ صبح از گرگان به تهران پرواز داشتم. دقایقی بعد از بلند شدن هواپیما، خلبان اعلام کرد که با هماهنگی صورت گرفته، مسیر هوایی را تغییر میدهیم و مسیر مستقیم را میرویم. مسیر معمول از گرگان به سمت ساری است و سپس تهران. مسیر امروز ما، از گرگان به …
ادامهی مطلببرای کودکان شل سیلور استاین بخوانیم
سیلور استاین مفاهیمِ معمول، عرفی، مسجل و آشنای دنیای امروز را به دیدهی تردید مینگرد و به کودکان میآموزد که میتوان به آنها از زاویهی دیگری نگریست، زیر بارشان نرفت، با آنها مقابله کرد و تغییرشان داد. این را خانم منیژه گازرانی در مقدمهی کتاب من و دوست غولم نوشته …
ادامهی مطلبلحظهنگار: لحظهای با حافظ
عکس زیر را محمد علی از آرامگاه حافظ گرفته است. میدانم که ساعتها از زوایای مختلف در دوربین نگاه کرده، کلی کلنجار رفته، کلی سختی کشیده تا این عکس را بگیرد. از او اجازه گرفتم تا این عکس را در اینجا بگذارم. عکسهای محمدعلی را خیلی دوست دارم. زاویهی نگاه …
ادامهی مطلبکمی در مورد علاقهام به پزشکی (۲)
در نوشتهی قبلی، تا اینجا نوشتم که چه شد که به پزشکی علاقهمند شدم. عاشق دوران علوم پایه بودم. کمکام میکرد تا بتوانم این ارتباطات قسمتهای مختلف، دلایلِ علامتهای یک بیماری، طرز رفتار بدن انسان در هنگام سلامت، چگونگی رفتار بدن با بیگانگان و … را بفهمم. کمکام میکرد که …
ادامهی مطلبخاطرات بیمارستان: منفی ده، منفی نه و منفی هشت: لمس کبد، داروی سر خود و رماتیسم
کهیر رماتیسم مفصلی ربط خاصی به هم ندارند ولی هر دو نوع بیمار را در سه جلسهی قبلی که بیمارستان رفتم، دیدم. البته، دو جلسهی آن با هم ادغام شده بود و در مجموع دو بار به بیمارستان رفتم. دو جلسه با رزیدنت، خانم دکتر الهام علیپور، و یک جلسه …
ادامهی مطلبلحظه نگار: آیریس
تا حالا تجربه داشتید که به شما بگویند که: برای کادوی تولدت باید پول بدی؟ آیریس، کادوی تولد پارسال من بود که از خودم هم برای خرید آن دانگ گرفتند! و ۵۰ درصد از سهام آن را داشتم. ۵۰ درصد سهام، برای مسعود بود! آیریس، سومین تجربهام در این زمینه، …
ادامهی مطلب