زندگی اگر ندارد
مادرش او را به اورژانس آورده بود. جایِ دوجین برش، روی دستش نمایان بود. هیچ کدام از زخمها عمیق نبودند و خون زیادی را از دست نداده بود. مادرش خونسرد و آرام کنارش ایستاده بود. در نگاه اول، با وجود خندان بودن خودش و آرامی عجیب مادرش و مشغول بودن مادر به روزمرهگویی با پرسنل، […]