پیشنوشت: کمی طولانی است. قستمی تکراری است. تاحدی پراکنده است. زیادی آلوده به مدل ذهنی من است. ممکن است از نظر دیگر دانشجویان پزشکی یا پزشکان یا اساتید درست نباشد. آنها را با این دید بخوانید که صرفا نظر یک نفر دیگر را بدانید؛ شاید کمکی باشد برای انتخاب مسیر آینده و پاسخی باشد برای برخی از پرسشها.
پیشنوشت ۲: این نوشته قسمت اولی نیز دارد که در مورد مراحل تحصیل در پزشکی است.
مقدمهای به نسبت طولانی
دیروز فرصتی پیش آمد تا دوست قدیمی خود را دوباره ببینم. دیدار با علیرضا استدلال یک ویژگی جالب دارد. همیشه آنقدر حرفهای جدید برای گفتن، موضوعات جدید برای بحث کردن، پرسشهای جدید برای پرسیدن و دغدغههای جدید برای مطرح کردن داریم که لازم نیست برای خوشایند کردن لحظاتی که پیش هم سپری میکنیم، به گذشته متوسل شویم و خاطرات را مرور کنیم.
یک بحثی که علیرضا آن را مطرح کرد، در مورد وقفهای در مسیر پزشکی خواندن است که باعث سست شدن دانشجویان میشود.
نوشتهی زیر را شاید بتوان ادامهی گفتوگو با علیرضا دانست، اگر که زمانمان اجازه میداد تا صحبت را ادامه دهیم.
توضیح: در نوشتهی زیر، مرجع ضمیر تو، دانشجوی پزشکی یا کسی است که میخواهد وارد این رشته بشود (بعد از تمام شدن نوشته، وقتی آن را دوباره خواندم، راستش حس کردم مخاطب بیشتر این حرفها خودم در زمان حال و خودم در زمان گذشته است و بیشتر برای خودم نوشتهام).
توضیح کوتاه: دانشجوی مهندسی مجاز از کلیهی رشتههای کارشناسی پرطرفدار در کشورمان است.
بدان که یک فرقی است بین تو و یک دانشجوی مهندسی که وارد دورهی ۴ سالهی کارشناسی میشود.
یک دانشجوی مهندسی که مشغول گرفتن کارشناسی خود است، میتواند فارغالتحصیل شده باشد و تو هنوز پا به بیمارستان هم نگذاشته باشی.
او به فکر وارد شدن به دنیای بیرون از “محدود به تحصیلات دانشگاهی” هست و تو هنوز مشغول متلک خوردن برای علومپایهای بودنات.
او میخواهد به کاری مرتبط با رشتهاش مشغول شود و تو تازه داری با روپوش نو و استتوسکوپ عکس در اینستاگرام بگذاری.
او باید اکنون به فکر سربازی خود باشد و تو خیالت از این بابت راحت هست که هنوز حداقل چند سال با این ماجرا فاصله داری.
او به این فکر میکند که ادامهی تحصیلش در داخل یا خارج از کشور باشد و تو هنوز خوشحال و خندان و فارغ از این مسائل، تازه میخواهی وارد محیط بالینی شوی.
او دغدغهی این را دارد که ادامهی مسیرش چه شکلی است و تو توهم این را داری که ادامهی مسیرت را میدانی.
او وارد بازی شده است و تو هنوز صرفا یک تماشاچی خارج از گود هستی.
میبینی؟ این فاصلهی خودت با میدان بازی را میبینی؟ این فاصلهی خودت با دنیا را میبینی؟
این ۳ تا ۴ سالی که تا زمان بیمارستان رفتن به خواندن درسهای تئوری میگذرد، این فاصله را ایجاد میکند.
یک فاصلهای که تو فکر میکنی وقت زیادی داری. یک فاصلهای که شاید کمی تو را سست کند. یک فاصلهای که تو با خیال خوش آن را میگذرانی بدون این که به شدت او، به فکر آیندهی کاری خود باشی.
بیا با هم صحبت کنیم که در این فاصله چه اتفاقاتی ممکن است برای تو پیش آید.
فقط قبلش بدان که تاثیر این بازه در این که تعیین کند تو چقدر پزشکی را دوست داشته باشی، اگر بیشتر از بازهای که در بیمارستان هستی نباشد، کمتر نیست. همچنین این بازه میتواند به تو کمک کند که بدانی در چه مسیری قدم برداری.
خوب؛ در این چند سال – از روز اول دانشگاه تا روز اول بیمارستان – چند دسته دانشجو میبینی. به نظرم هر دانشجوی پزشکی، حداقل عضو یکی از سه دستهی زیر است (البته ممکن است عضو بیش از یکی از این دستهها باشد):
۱) منتظران
اینها یک تقویم را بر روی دیوار خود چسباندهاند. هر روز صبح که بیدار میشوند، بر روی یک خانه ضربدری قرمز میکشند و روزهای باقیمانده را میشمارند.
در شروع ترم یک منتظر هستند که از ترم یکی بودن درآیند و در شروع ترم دو منتظر هستند که از سال یکی بودن در آیند.
در سال دوم منتظر آزمون علوم پایه هستند و با رسیدن به فرجهی آزمون، منتظر این که زودتر این آزمون نیز به پایان رسد و دیگر بار سنگینِ دانشجوی «علومپایهای» را با خود حمل نکنند و با افتخار سر بالا کنند و بگویند که من هماکنون یک دانشجوی دوران فیزیوپات هستم.
من از زندان علوم پایه آزاد شدم و اکنون دیگر آزاد در سرزمین بالینی میگردم.
در دوران فیزیوپات، با هر بلاک منتظر این هستند که زودتر روزهای درس دادن تمام شود و فرجه شروع شود و با شروع فرجهی امتحان به زمین و زمان بد و بیراه میگویند که چرا اینقدر این دوران فیزیوپات سخت است و کی تمام میشود.
این یک سال فیزیوپات را نیز به منتظر بودن میگذرانند.
حتما میدانی که منتظر چی هستند.
منتظر شروع بخش و روپوش پوشیدن و به بیمارستان رفتن.
شاید حدس میزنی که آنجا چه اتفاقی میافتد.
آنها آنجا هم همچنان منتظر هستند. منتظرند که دوران استیودنتی/استاجری تمام شود. منتظرند که اکسترن/اینترن شوند. منتظرند که مُهردار شوند. منتظرند که بخشهای ماژور تمام شوند. منتظرتند که کشیکهای سخت تمام شوند. منتظرند که دوران پزشکی تمام شود و منتظرند که فارغالدانشگاه شوند.
به نظرم اینها بعدها هم همینگونه منتظر خواهند ماند.
اگر میخواهی جزو منتظران باشی، بهتر است به سراغ پزشکی نیایی. منتظر بمانی لذت نمیبری. منتظر بمانی این دوران برایات زهرمار میشود.
البته همهی ما ممکن است در بازهی کوتاهی به عضویت باشگاه منتظران دربیاییم. عضویتش هزینهای ندارد. قسمت سختش خروج از این باشگاه است. عضو افتخاری بودن اشکالی ندارد. ولی امان از وقتی که عضو تمام وقت باشگاه منتظران شویم.
۲) مشغولان
بارها گفتهام که معتقدم دانشجوی پزشکی، توهمِ کمبود وقت دارد. به تفاوت بین رشتهها اعتقاد دارم. بعضی از رشتههای دانشگاهی زمان بیشتری را از تو طلب میکنند؛ اما این طور نیست که پزشکی تو را اسیر کند و زنجیر به دست و پایات بزند و کار دیگری نتوانی بکنی.
درست است که باید زمان بیشتری را به درسهایت اختصاص دهی؛ اما این بدان معنا نیست که لزوما شبانهروز با دروس پزشکی دست و پنجه نرم کنی.
آنقدر وقت است که تو میتوانی بیشتر کارهایی که دلت میخواهد را انجام بدهی.
میتوانی کار بکنی. میتوانی کتاب بخوانی. میتوانی به کوه و طبیعت بروی. میتوانی فیلم و سریال ببینی. میتوانی ورزش بکنی. میتوانی فعالیتهای دانشجویی داشته باشی. میتوانی تحقیق بکنی. میتوانی خوشنویسی یاد بگیری. میتوانی زبان سومی را که همیشه دوستاش داشتی، شروع کنی.
(البته همهی اینها به شرطی هست که بتوانی به خوبی منابعات را مدیریت کنی که این موضوع بحثی جدا میطلبد).
عدهای این قضیه را فهمیده و درک کردهاند که مشکل توهم کمبود وقت است – البته شاید به آن اقرار نکنند. آنها به کارهای دیگر هم مشغول شدهاند. این افراد قطعا از گروه قبلی جلوتر هستند، چون حداقل به فعالیتای مشغولاند که از آن لذت میبرند.
البته برخی آنقدر سرگرم به این فعالیتها شده که هدفشان را از ورود به پزشکی از یاد میبرند. ممکن است حتی تغییر هدف دهند.
مثلا دانشجویان پزشکیای را در نظر بگیر که از همان ترم یک به تدریس برای کنکور مشغول میشوند. معمولا پس از مدتی از درسهای خود عقب افتاده و بعضی نیز صرفا میخواهند پزشکی را تمام کرده و به همین تدریس ادامه دهند.
بگذار خاطرهی شخصی خودم را در مورد این قسمت بگویم. اگر این حرفها یادت بماند، خودت میتوانی بفهمی که نقطهی مناسب عدمِ تعادلِ تو کجاست.
چند ماه پیش مشغول به تدریس در زمینهی تیروئید شدم. تمام وقت مرا به خود اختصاص داده بود. درس میخواندم. خیلی هم میخواندم. ولی تمام آنها در مورد این غدهی کوچک ۲۰ گرمی در جلوی گردن بود. در بیش از ۱۵ کتاب تکست در موردش خواندم. آپتودیت را زیر و رو کردم. به همین خاطر از درس خواندنهایم در بخشها و باقی کارهایم کمی عقب افتادم.
حواسم مانند قبل، در بخشها جمع نبود. بیشتر فکرم درگیر این تدریس شده بود. تمام شدن این تدریس با شروع بخش عفونی من همزمان بود. کوهی از کار عقب مانده داشتم و حواسی که پرتتر از همیشه بود.
استادی که راند میکرد را میشناختم و او هم مرا میشناخت.
دلم میخواهد از کل آن ماه، همان مکالمهای که دو نفری با هم داشتیم، خوب یادم بماند. تمام بخش و بیمارستان و حرفهایش به کنار، حرفی که وقتی تنها تو راهرو، سعی میکردم با سرعت، قدم به قدم او پیش بروم، ارزشی دیگر برایم داشت.
قربانی، فکر میکنم مثل قبل در مریضهایت ذوب نمیشوی.
ببین. برای مریضهایت مهم نیست که تو کتاب میخوانی. برایشان مهم نیست که تو وبلاگ مینویسی. برایشان مهم نیست که باورهای تو چیست. حتی برایشان مهم نیست که اخلاق تو چگونه است.
آنها آن لحظه که خودشان یا فرزندشان بیمار است، میخواهند حال خودشان یا کودکشان را خوب کنی.
پس یادت باشد هر کاری که میکنی، تو در وهلهی اول باید پزشک خوبی شوی.
راست میگفت. حق داشت. او نمیدانست چه میکنم. فکر میکرد حواسم به کتاب خواندن و وبلاگ نوشتنم است. میداند مینویسم و میداند چه کتابهایی میخوانم.
کتاب و وبلاگ نبود که حواس مرا پرت کرده بود. من بیشتر وقت آزادم در شب و روز، به ضبط ویدیو در مورد تیروئید میگذشت.
ولی او میدانست که مثل قبل نیستم.
استاد عجیبی بود.
۳) درسخوانان
اینها همانهایی هستند که فقط و فقط درس میخوانند.
دستهای از این افراد میخوانند و میخوانند، بدون آن که بدانند که برای چه میخوانند.
آنقدر داستان در مورد آنها میشنوی که لازم نیست من اینجا چیزی بگویم.
از کسی که یک هفته در کتابخانهی دانشکده میخوابد تا کسی که یک ماه مانده است به امتحانات، تشک و بالشت و کتابهای خود را میگیرد و به جایی دور از هماتاقیهایش میرود و مشغول خواندن میشود.
بعضی از آنها هم هستند که وقتی آنها را میبینی و پای کلامشان مینشینی، آنقدر با اشتیاق از پزشکی حرف میزنند که تو را هم علاقهمندتر میکنند. چند دوست جوان دارم که اینگونه هستند و همیشه از صحبت با آنها لذت بردهام.
البته همینجا بگویم که فقط درس خواندن، نه از تو دانشجوی خوبی میسازد و نه در آینده پزشک خوبی.
کمی جلوتر به تو میگویم که چه کاری بهتر است در این دوران انجام بشود.
مطلب اصلی
عدهای از کسانی که پزشکی را انتخاب میکنند با علاقهی شخصی به این مسیر قدم میگذارند.
عدهای را پدر و مادر مجبور میکنند.
برخی هم فکر میکنند که پزشکی خواندن در شرایط فعلی تصمیمی منطقی است.
به هر حال، هر کسی با یک سری پیشفرض وارد میشود. این موضوع بحث من نیست.
اما به هر حال، با هر پیشفرضی تصمیم گرفتی که وارد رشتهی پزشکی شوی.
برخی که در این قسمت، آزادیِ تصمیمگیری بیشتری دارند، بین پزشکی و دندانپزشکی و داروسازی مردد میمانند. من در مورد آن دو نمیتوانم نظر دهم. من آنقدر پزشکی را دوست داشتم که آن دو حتی در لیست انتخاب رشتهی من وجود نداشتند.
ولی شاید سوال تو این باشد که آیا این مسیر در راستای علاقهام است، آیا من به درد این مسیر میخورم، آیا تواناییهای لازم را دارم و آیا خسته نمیشوم؟
۱. در مورد علاقه
به نظرم، با پیشرفتهای فعلی پزشکی، گفتن این حرف که من به پزشکی اصلا علاقهای ندارم، بیمعناست. پزشکی آنقدر گسترده است که بعید میدانم نتوانی در دنیای آن چیزی پیدا بکنی که مورد علاقهات باشد. آنقدر بزرگ است که به تو قول میدهم هنگامی که پزشکی عمومی را تمام میکنی، حتی تمام انتخابهایات را نمیدانی.
تو میتوانی مسیر پزشکیات را جوری هدایت کنی که همراستای علاقه و همراستای استعدادهایت باشد. به لطف این که هر روز بیش از پیش، بینرشتهای و چندرشتهای میشویم، این کار راحتتر از پیش انجام میگیرد.
تو میتوانی خود را MD – PhD کرده و در کنار پزشکی، روانشناسی شناختی، علوم اعصاب، انسانشناسی و … بخوانی.
تو میتوانی برنامهنویسی یاد گرفته و Clinician-Programmer شوی.
تو میتوانی کارآفرین شده و Clinician-Entrepreneur شوی.
تو میتوانی در کنار پزشکی مدیریت خوانده و تحصیل خود را در MD – MBA ادامه داده و کارهای مدیریتی مرتبط با سلامت انجام دهی.
تو میتوانی وارد فیلدهای تحقیقاتی شده و Clinician-Researcher شوی.
تو میتوانی وارد تخصصها شوی. تخصصهایی که به تعداد آنها نیز هر از گاهی اضافه میشود. احتمالا نام برخی از آنها را تا به حال نشنیدهای. تخصصهایی مانند طب ورزشی، طب کار، طب سنتی و پزشکی اجتماعی به نسبت جدیدتر هستند.
بر تعداد فوقتخصصها بیشتر از تعداد تخصصها اضافه میشود. به صورت کلی، هر چی تخصصیتر میشویم، تعداد انتخابهایت بیشتر میشود و هر روز با سرعت بیشتری بر تعددشان اضافه میشود.
این مثالها را ببین: متخصص داخلی، فوق تخصص غدد داخلی و متابولیسم، فلوشیپ هیپوفیز یا فلوشیپ تیروئید؛ متخصص کودکان، فوق تخصص قلب کودکان، فلوشیپ Intervention.
اگر کسی به خود پزشکی علاقهمند باشد، به نظرم بیشتر مشکلش از این جنس است که به سراغ کدام یک از علائقش برود.
راستی، همانطور که در این سرعت وحشتناک تغییرات، باقی رشتهها در حال تغییر هستند، پزشکی نیز تغییر میکند. حواست به این موضوع باشد. روندها و ابرروندها را باید شناخت.
(من خودم بیشتر دغدغهای از این جنس دارم که آیا من به پزشکیای که در آینده وجود دارد نیز علاقهمند خواهم بود؟)
یادت باشد که دوران پزشکی عمومی، دوران از این شاخه به آن شاخه پریدن است. دوران امتحان کردن است. دوران این است که بگردی و بچرخی و بفهمی و ببینی که از چه خوشت میآید.
آن فاصلهای که در بالا گفتم را یادت هست؟ به نظرم مهمترین کاری که میتوانی در آن فاصله بکنی، این است که تلاش کنی تا ابرروندهای پزشکی جهان را درک کنی، تلاش کنی بینی چه چیزی را دوست داری و وارد آن مسیر بشوی.
این فرصت ۳ تا ۴ ساله را داری. آن را از دست نده.
نه آنقدر به کارهای دیگر مشغول بشو که یادت برود باید مسیر خودت را پیدا کنی. نه آنقدر در خود پزشکی غرق بشو که فراموش کنی مسیرهای دیگری هم هست و انتخابهایت فقط محدود به تخصصهای پزشکی است.
تکلیف منتظران نیز مشخص است. بگذار همچنان منتظر بمانند.
۲. توانمندیها و خسته نشدن و مناسب بودن برای این مسیر
فرض میکنیم که تو میخواهی متخصص توانبخشی بشوی. به هر دلیلی و با شناختی که از خود داری، این رشته را انتخاب کردهای.
قطعا شبی که کشیک داخلی هستی و قلبِ خستهی یک مریض خستهتر، به خاطر پتاسیم بالا، دارد از آخرین تپشهای خود دست برمیدارد یا هنگامی که برایات یک مریض DKA مستقیما از اتفاقات میفرستند و مجبوری تا صبح بالای سرش باشی، تو را زیادتر از یک فردی که علاقهمند به طب داخلی هست، خسته میکند.
این سختی دوران عمومی است. بهایی است که باید بپردازی.
از تو نمیپرسند که چه چیز را دوست داری تا بر اساس آن انتخاب کنی. از خویشتنت نمیپرسند. برای تو قبلا انتخاب کردهاند. باید در این مسیر به داخل آن خانههایی که انتخاب شده بروی و در هر کدام چند وقتی ساکن شوی.
با تمام شدن این دوران، آنگاه خودت میتوانی خانهی مورد علاقهات را انتخاب کنی و یا حتی خانهای جدید بسازی.
(نمیگویم پارادایم فعلی آموزش درست است یا خیر که این بحث فعلی ما نیست.)
و در مورد خسته شدن:
طبیعی هست. وجود خواهد داشت. همه خسته میشویم. همه روزهای بد را خواهیم داشت. طبیعی است که بنده وقتی هفتهی پیش، بلافاصله پس از ۲۴ ساعت کشیک اتفاقات گوش و حلق و بینی، از ۸ صبح تا ۶ غروب به سر کلاس پزشکی قانونی بروم، خسته میشوم.
ولی لذتِ آن خوابِ همراه با رضایتی که در انتهای این ۳۴ ساعت بیدار بودن داشتم، وصفناپذیر است.
مشکل در خسته شدن نیست.
مشکل این است که بعضی اوقات، اتفاقاتی میافتد که تو را فرسوده میکند؛ همانگونه که برخی اتفاقات در مسیر زندگی تو را فرسوده میکند. آنجاست که میبینی تمام دوستانت میگویند که کاش به پزشکی نمیآمدند. آنجاست که رد تردید در قدمهایی که برمیداری دیده میشود.
یک ترازو را در نظر بگیر.
(از وبلاگ موزهی مجازی اجناس عتیقه)
یک کفهی ترازو: مشکلات بیمار، مشکلات بیمارستان، مشکلات نظام سلامت، ندادن حقوق، کم کردن حقوق، بد بودن استادها و دانشجوهای دیگر و هر چیز دیگری است که از انرژی تو میکاهد.
کفهی دیگربرای توست. تو در فروشگاهِ جهان هستی. هر چه دوست داری بخر و در آن بگذار. خودت آن را پر کن. ذخیرهی تو در این کفه هست که تعیین میکند در این مسیر، حالت چگونه باشد.
هر کس آن را با سلیقهی خودش میتواند پر کند.
یادت باشد قرار نیست همیشه کفهی تو سنگینتر باشد. برخی اوقات آن یکی کفه سنگینتر میشود. هنر در اینجاست که بتوانی وقتی کفهات خالی است، دوباره آن را پر کنی و ادامه بدهی.
فکر میکنی همهچیز خوب است و بر وفق مراد. ناگهان مشکلاتی پیش میآید که حس میکنی در چاه افتادی.
سمفونی شمارهی ۴ ویلیامز، آهنگساز انگلیسی، پیامی زیبا با همین مضمون در دل خود دارد. پیامی برای هر کس که زندگی میکند. پیامی که میگوید زندگی تو قرار نیست به شکلی یکنواخت و کسلکننده، خالی از مشکل و مسئلهی حل نشده باشد.
او در سه موومان قبلی سمفونی چهارم خود، تو را در فضای حلنشدهها، ناتمامها، اضطراب و سرگردانی میاندازد. اما در آخرین موومان این سمفونی خود، ناگهان دستی به سوی تو دراز کرده و تو را از این تاریکی بیرون میکشد. همهچیز خوب شده است. مشکلات حل شده است. تو خوشحالی. و بعد ناگهان در ثانیههای آخر، دوباره تو را به همان فضای اولیهی دنیای مشکلات پرت میکند.
کمی توضیح موسیقایی: علت این حالتها، فاصلههای دوم مینور و ماژور است. آن فضای حل نشده را فاصلههای دوم مینور به وجود میآورند و وقتی پس از این همه دقیقه، از دوم مینور به دوم ماژور میرسیم، انگاری که همهچیز حل شده است.
چرا؟ واقعا چرا باید این کار را بکند و موسیقی را، ما را، در این فضای حل شده و بدون مشکل به حال خود رها نکند و بگذارد آسوده باشیم؟
صحبتهای برنستاین را که میخواهد موومان آخر این سمفونی را رهبری کند، بشنوید. چند ثانیهی اولِ موومانِ آخرِ سمفونیِ چهارمِ ویلیامزِ بریتانیایی را نیز آوردهام که اگر آن را دوست داشتید، به دنبال قطعه رفته و آن را کامل گوش دهید.
توضیح اضافه: به نظرم این سخنان برنستاین، مصداقی برای حرفهای آلن دو باتن در هنر همچون درمان است. کاملا میشود به آن به عنوان اثر درمانی هنر نگریست.
چرا این لحظهی ناگهانی و ناپسند و پر از خشم را پس از دقایقی از موسیقی لذتبخش میآورد؟ دقایقی که فکر میکردیم همه چیز حل شده است؟
تو گویی وان ویلیامز میخواهد پیامی به ما بدهد:
خانمها و آقایان؛ پسرها و دخترها؛ زندگی اینگونه است.
پس قرار نیست همه وقت و همه جا، در این مسیر طولانی، بدون فرسودگی و اشتیاقکُشها پیش بروی.
باید بتوانی هنگامی که کفهی دیگر ترازو سنگینشد، به کفهی خودت وزنه اضافه کنی و آن را سنگین بکنی.
مثلا یکی از کارهایی که من وقتی دیگر کفگیر دارد به ته ظرفم میخورد انجام میدهم، این است که همینجوری و بدون دلیل به دیدن استادهایم میروم. نمیروم بگویم من انگیزهام کم شده است. نمیروم غر بزنم. نمیروم خودم را ناراحت نشان دهم. فقط میروم. به حرفهایشان گوش میدهم. به حرفهایی که این دفعه برایام خواهند زد. شاید از زندگی شخصی خود بگویند. شاید از دانشجویان بگویند. شاید از کار جدیدی که مشغول به آن هستند بگویند. شاید از دانشگاه بگویند. از کتابی که خواندهاند بگویند. از بیماری که داشتهاند بگویند. از هر چیزی.
میروم و گوش میدهم. گاهی یک حرف کوچک آنها میتواند باعث دگرگونی من شود. صحبت با آنها مانند طنابی است برای من که در حال فرو رفتن در باتلاق هستم. طنابی که انداخته شده و نجاتم میدهد.
پس سعی کن تا جایی که میتوانی ذخیرهات را بالا نگه داری. آنوقت میتوانی مطمئن باشی که مسیر را ادامه میدهی.
این کفه میتواند با کارهای کوچک پر شود.
یک فنجان چای یا قهوه در کافیشاپ مورد علاقهات، پیادهروی، دویدن (به شخصه برای من کاملا موثر است)، خریدن یک چیز کوچک (من کتاب یا لوازم تحریر میخرم)، یک فیلم که حال تو را بهتر کند، چند صفحه کتاب، قطعهای موسیقی، صحبت کردن با دوستانی که با حرفهایشان به تو که در حال فرو رفتن در باتلاقی سنگ وصل نمیکنند، زنگ زدن به یک دوست، آشپزی کردن، کاشتن گیاه یا مراقبت از گیاه، خطاطی، ورزش، هر چیزی که برای تو موثر است.
خوب میدانی که لزوما آن چیزهایی که برای تو موثر است، برای من نیست و برعکس.
آن شبی که ساعت از نیمه گذشته بود و به اورژانس رفتم و مریض دیدم، برای من موثر بود. حال مرا کاملا بهتر کرد. اما شاید برای تو موثر نباشد.
البته همیشه باید حرف محمدرضا را یادت باشد:
به نظرم درک این نکته مهم است که در دوران تغییرات بزرگ اجتماعی، نهادهایی که قبلاً برای تحقق برخی اهداف تشکیل میشدهاند، به مانع تحقق همان اهداف تبدیل میشوند. اگر دانشجویی میگوید که من با انگیزهی آموختنِ دانش آمدم و دانشگاه انگیزهام را گرفته، به نظرم برای دانشگاه، وظیفهای فراتر از توان واقعی این نهاد قائل شده است.
در دنیای امروز، اگر کسی واقعاً مدعی است که عاشق علم و یادگیری است، باید دانشگاه را هم به عنوان یکی از موانعِ راه علمآموزی بپذیرد و از آن عبور کند. اما اگر انتظار داشته که دانشگاه مسیرِ آموختن را برای او هموارتر کند، فکر میکنم روزی که تصمیم به شرکت در کنکور گرفته، اشتباه کرده است.
(خواندن کامل این نوشته (زندگی در جهان مسطح) خالی از لطف نیست و محمدرضا بسیار به من لطف داشت که آن را نوشت. به من کمک زیادی کرده است و میکند).
۳. استعدادها و پزشکی
هیچ شغلی از یک استعداد تشکیل نشده است و هیچ آدمی بدون استعداد نیست (برای یکسان شدن تعریفمان از استعداد، میتوانی به بحث استعدادیابی مقدماتی در متمم مراجعه کنی).
تخصصهای مختلف، با استعدادهای مختلفی جور هستند.
کسی که در استعداد تشخیص رنگها خوب نیست، حماقت است که به سراغ تخصصی مانند پاتولوژی برود. پاتولوژیست باید رنگها را خوب بشناسد که بتواند سلولهای مختلف را که گاهی تفاوتی اندک دارند، از هم تمیز دهد. تو را فرسوده میکند اگر که بدون خوب بودن در این استعداد در این مسیر قدم بگذاری. مجبوری مضاعف تلاش بکنی.
پس وقتی وارد این مسیر پزشکی شدی، واجبترین کار این است که استعدادهایت را بشناسی. آنها را بشناس و بر اساس آنها ادامهی مسیر خود را مشخص کن.
استعدادیابی داستانی است که پایان ندارد. دائما خود را و استعدادهایت را و استعدادهای تبدیل شده به توانمندیها را باید ارزیابی کنی.
چه بهتر که در همان چند سال اول که فرصت بیشتری داری، این کار را شروع بکنی و در بالین این کار را ادامه دهی. کاری که حسرت آن را میخورم که چرا زودتر آن را انجام ندادم.
اگر در مسیر استعدادها و علایقت گام برداری، علاوه بر بالا بردن شانس موفقیت، رضایت را هم خواهی داشت.
امیرحسین، نرگس و امید، امیدوارم توانسته باشم که با این توضیحات کمی به شما کمک کرده باشم. ببخشید که اگر به بهانهی سوالهای شما، برای خودم نوشتهام.
پینوشت: حال که دوباره خواندمش، میبینم که این فقط برای کنکوریها نیست. بیشتر برای خود الانم و خود چند سال قبلم صحبتکردهام.
پینوشت ۲: یکی از قسمتهای عجیب آن اردیبهشت ماه با آن استاد، این بود که استاد برایام کادوی تولد گرفته بود و خودش به بچهها کمک کرده بود که برایام تولد سورپرایزی بگیرند. قسمت تولد گرفتن که لو رفت؛ اما کادوی استاد خودش سورپرایزی بود.
با استاد محمدرحیم کدیور (فوق تخصص عفونی اطفال) – اردیبهشت ماه ۹۷ – بیمارستان نمازی – مرکز تحقیقات میکروبشناسی استاد البرزی – تولد سورپرایزی لو رفته
پینوشت ۳: مکالمهی ثابت من و استاد، گیر دادن استاد به روپوش من بود :))
پینوشت ۴: شاید بهتر بود که این مطلب را قبل از نامهای برای تو که میخواهی پزشک شوی، مینوشتم. اگر آن را نخواندهاید و حوصله دارید، نگاهی به آن هم بیندازید.
خیلی قشنگ بود….ممنون از راهنمایی هاتون یکم واقعا ذهنم باز شد انشاالله که همیشه سلامت و سربلند باشید 🙏🏻🌹
سلام وقتتون بخیر آقای قربانی خسته نباشید
رشته پزشکی چقدر جای بروزخلاقیت داره؟یعنی پیشرفت فردی که پزشکی میخونه کاملا متمرکز به یادگیری دانش پزشکی وخوب اجرا کردن اون هاست ؟من به انسانی بودن وسروکارداشتن پزشکی با آدمها نسبت به علوم پایه ومهندسی علاقمندم وازطرفی هم نیازدارم حتما بتونم چیز جدیدی به رشته م اضافه کنم .چنین چیزی در پزشکی ایران ممکنه؟ گفته میشه پزشکی رشته پویایی هست وپزشک ها مدام باید بروزبشن ولی منشا این راه حل های جدید چقدرش ازفعالیت های خودپزشکان هست؟یعنی پزشک ها فقط تشخیص ودرمان کردن بیماران رو یادمیگیرند ولی خود درمان ها مثلا ازداروسازی وپشرفت تکنولوژی و… میاد. آیا این تصور درسته؟
ببخشید که طولانی شد.
Yekam ziyadi drama queen nabood??;))
سلام اولین بار بود که این چنین وبلاگی خوندم و بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم من به پزشکی علاقه داشتم ولی حرفهای بقیه و محیط باعث میشد که هی دو دل باشم امروز طبق همیشه میخواستم مزایا و معایب پزشکی رو در اینترنت ببینم که متوجه وبلاگتون شدم و وقتی که خوندم بسیار انرژی گرفتم و فهمیدم که به پزشکی بیشتر از آنچه که فکرشو میکردم علاقه دارم شاید این یک معجزه یا یک نشونه برای منی باشه که همیشه درگیر بودم که ارزششو داره یا نه . ولی الان دیگه مطمئنم که ارزششو داره خیلی ممنونم بابت وبلاگ تاثیر گذارتون❤️
دکتر قربانی سلام. دو تا کامنت هم دیروز نوشتم اما نمیدانم چرا ثبت نشد. همه را یکجا در این پست مجددا مینویسم
۱. اگر زحمتی نیست اون ویدئوهای تیروئید را که قبلا تدریس کرده اید در همان گروه اندوکرینولوژی تلگرام بگذارید. ممکن است بعضی نکاتش تکراری باشد اما قطعا مفید تست
۲. آیا ممکن است مریضی برخلاف سندروم تاکوتسوبو وجود داشته باشد. یعنی درد قلبی و علائم akg نداشته باشد اما تروپونین در حد ۱۸ هزار و فشارهایی وابسته به نوراپی نفرین داشته باشد؟
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر
من دو ماه دیگه کنکور دارم و به اصرار خانواده وارد رشته تجربی شدم(خودم به ریاضی علاقه مند بودم)
ب توجه به درصدهایم مطمینم که در پزشکی یا دندان قبول میشم
من علاقه بسیاری به نورورساینس هم دارم
با توجه به وبلاگ عالیتون متوجه شدم که میشه از رشته پزشکی وارد نوروساینس شد ایا همزمان میتوانم علاوه بر نوروساینس در یکی از تخصص های پزشکی هم تحصیل کنم(برای کسب درامد)؟
سلام دکترجان
من عاشق ادمای فرهیخته و با تحصیلات بالا هستم و وایبی ک از شما دریافت میکنم فوق العادس
ازدیدن ادمایی ک از علایقشون لذت میبرن فوق العاده شاد و خوشحال میشم و اون لذتشون به من هم منتقل میشه
من هم عاشق پزشکی و کمک به مردم و اردوهای جهادی هستم
امیدوارم روزی برسه که خبر قبولی پزشکیمو بهتون بدم و بتونم توی این اوضاع حداقل یکمم که شده بتونم به مردمم کمک کنم و دردشونو دوا کنم
سلام دکتر قربانی عزیز نمیدونم از کجا شروع کنم یعنی حتی نمیدونم از چی بنویسم که بخوام شروع کنم. من کیمیام دختری که سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ کنکور داد اما موفق نبود سال دوم یعنی ۱۴۰۱ آزاد قبول شدم و میخواستم برم اما اتفاقی افتاد و نشد.امروز اتفاقی وبلاک شما رو پیدا کردم از علاقه و شوق گفتید من دیدم که نوشته بودید وقتی عاشق چیزی باشی میفهمیش وقتی عاشقشی باید دنبال پیچیدگی و ساختارش باشی من عاشق پزشکیم و این رسالت من تو دنیاست .میدونید استرس و فشاری که زیر بار درس ها به من وارد میشه وصف نشدنیه و دارم از درون متلاشی میشم انقدری که به خاطر تپش قلب گاهی اوقات میترسم که از حرکت بایسته. نمیدونم شما ای روز ها رو چطور سپری کردید و با این حجم از فشار و درس چجوری کنار اومدید و چجوری استرسش رو نداشتید اما امروز وقتی زیست رو باز کردم بخاطر کنکور نبود از روی کنجکاوی عملکرد دستگاه گوارش بود و این عشقی بود که شما ازش حرف میزدید اگر این نوشته منو میبینید ممنون میشم راجب این دوران سخت کمی راهنمایی کنید.
سلام نمیدونم پیاممو بخونید یا نه ولی من تو دوراهی سختی قرار دارم
از بچگی عاشقش بودم اما الان کم آوردم تیر آینده کنکور دارم اما می خوام جا بزنم علاقه ام ازبین رفته ترسیدم کارم شده گریه من اینطور نبودم به نظرتون چیکار کنم پزشکی برای من جزو چیز های غیر قابل دسترس نیست
باز هم سلام
این روزها برای من نوشته هاتون مثل اون کتابایی شده که آدم توش غرق میشه و باهاش زندگی می کنه. این روزها خیلی بیشتر فکر میکنم و انگار دارم پزشکی رو از عینک دیگه ای می بینم..
امیدوارم روزی درباره این هم بنویسید که چطور با رزیدنت ها و اساتید رابطه خوبی می ساختید، یعنی رابطه ای فراتر از استاد-شاگردی که باعث می شد چیزهایی فراتر یاد بگیرید.
و باز هم ممنون
سلام خیلی خوب بود. من دوازدهم تجربیم تو سمپاد ولی تو دهم از ریاضی تغییر رشته دادم. دو ساله هی میخوام بخونم ولی نمیتونم در حالی که ریاضی رو خیییلی راحت میخوندم. من به ریاضی هم علاقه دارم و هم استعداش رو دارم.به کامپیوتر هم علاقه دارم ولی میگن کار طاقت فرسایی و زود ازش زده میشی و درآمد آنچنان خوبی هم نداره(وضعیت مالی من اصلا جالب نیست). همچنین من از فهمیدن و درک کردن مسائل پزشکی و زیستی هم خیلی خوشم میاد ولی تکرارش اصلا برام جالب نیست. همون بار اول دوست دارم. و از بیمارستان به معنی واقعی کلمه بدم میاد. کلا بیمارستان میبینم فشارم میفته به خاطر حال مریض ها و حتی رنگ و بوی بیمارستان!!! ولی پدر مادرم میگن تو که به همه چی علاقه داری اگه مثل ریاضی تجربی رو هم بخونی موفق میشی. میگن علاقه هم با کار کردن خودش میاد. من واقعا سردرگم شدم نمیدونم باید چیکار کنم تجربی برم یا ریاضی؟ من حتی پزشکی هم قبول بشم اصلا نمیتونم ریاضی رو کلا فراموش کنم. با این حال به نظرتون ی پزشک میتونه به درجه بالایی هم تو ریاضیات برسه؟؟ و سوال اساسی و مهم تر هم اینکه همه این رشته ها و علایق برای من شاید در حد حرف باشه یعنی هیچ کدوم رو تجربه نکردم. به نظرتون چطور میتونم تو ی بازه زمانی کوتاه مثل یک هفته بدونم که مثلا پزشکی با روحیات و شخصیت من هم خوانی داره یا نه؟
سلام
دمت گرم
انرژی از صحبتات میباره
دیدمو عوض کردی تو روزایی که داشت با نا امیدی از اینکه به تجربی امدم و انقدر تلاش کردم میگذشت روزایی که با گنگی همراه بود
ترس داشتم
اما الان مصممتر شدم که مسیرم درسته.
جالبه چقدر شباهت میبینم تو شخصیت هامون وو چقدر خوشحالم که همچین فردی میتونه روشنایی راهی باشه برام.
بینهایت ازت مچکرم با این همه مشغله که دانسجوها فقط مینالن ازش باز برا وبلاگت وقت میزاری.
دیدمو داشت بر میگشت از پزشکی نه تنها به مسیر قبل برشگردوندی
بلکه با وسعت بیشتر و زیباتر همراهش کردی.
خدا پشت و پناهت.
چقد حرفات دلنشین بود واسه منی که اول راهم برای تصمیم گیری تو زندگیم
بعضی موقع ها میترسم از سختی های راه
میترسم از حاشیه های مسیرم میترسم که درگیرم کنن
اونقد زیاااد میترسم که دلم میخواد با تمام وجود جا بزنم و مثل یه آدم معمولی زندگی کنم
اون موقع ست که فکرکردن به چیزی که میتونستم باشم و چیزی که هستم نابودم میکنه
با خودم میگم از چی میترسی دختر؟!
تو یه آدمی و آدما از جنس خدا هستن
ینی انقد آدما بی نهایت ن!!
ینی انقد آدما ابر قدرت ن!!
مگه غیرممکن واسه ماها که از جنس خداییم معنی داره
اون موقع ست که دلم گرم میشه به رسیدن به هدفم
و میخوام اونقد براش تلاش کنم تا آرزومو زندگی کنم ^_^
خوندن حرفات باعث شد راسخ تر بشم تو مسیری که تازه میخوام اولین قدوم رو بردارم براش
خواسته یا ناخواسته حرفات انگیزه بخش بودن برام
مرررررسی از بابت شون ^_^
سلام امیرمحمد
توی متن گفتی برای پیدا کردن علاقت باید شاخه های مختلف پزشکی رو تجربه کنی تا ببینی از کدوم خوشت میاد ولی من که علوم پایه میخونم چه جوری باید تجربه کنم ؟ فقط از طریق دروسی که داریم که نمیشه اون حس درمان بیمار رو تجربه کرد و تا بخوام به بالین برسم می ترسم دیر شه . اگر میشه لطفا کمکم کن .
دیر نمیشه امیرحسین. نگرانش نباش. تو فعلا به نظرم، علاوه بر درسها، کتاب بخون. کتابها کمک میکنه. کتاب استفاده از تجربیات ذهنی بقیه هست. من این رو خیلی دوست دارم. این که همراه میشم در یک سفر ذهنی با نویسنده.
سلام ببخشید شیفت های پزشکی به چه صورته
لطفاً کامل توضیح بدید خیلی ممنون
سلام . خوبید . من یه سوال دارم درسته برای من زوده ولی لطفا بگید بنده عاشق پزشکی هستم و اکنون در استعداد های در خشان درس میخونم پایه ی هفتم علوم من خوبه و عاشق رشته مغز و اعصاب هستم و خیلی مطالعات پزشکی انجام می دهم ولی ۲ سال پیش نمی دوئنیم چیشد من یهو تنگی نفس دارم دکتر قلب و هر جا بگید رفتم ولی دردی دوا نشد و گفتن تو هیچ مشکلی ندارم تنگی نفسم طوری نیست که در زنگی اخلال ایجاد نه و مثلا وقتی دارم یه کاری انجام میدم یادم میره و وقتی بهش فک میکنم میاد ولی میدونید مثلا در ابره ی خون و قلب یا از وقتی کونا اومده تب ومرگ و اینجور چیزا میخونم یهو تنگی نفس میگیرم و حالم بد میشه به نظر شما این ممکنه به این معنی باشه که بنده استعداد پزشکی ندارم چون عاشق رشته راحی مغز و اعصاب هستم ولی بعضی وقتا این اتاف برام میفته ایا راه مقابله ای دارید لطفا و خواهشا جواب بدید ممنون.
ای کسی که اسمت معلوم نیست.
عزیز من. ما چیزی به اسم استعداد پزشکی نداریم.
خیلی خوشحالم که از الان به فکر آیندهات هستی. این عالیه. بهت پیشنهاد میکنم اگه اینقدر جدی میخوای بهش فکر بکنی، دروس استعدادیابی سایت متمم رو بخونی.
سلام قلم بسیار خوبی دارید و تمام حرف هاتون خوبن ولی زیادی در گیر حاشیه میشید
از کنکوری و علاقه و .. رسیدیم به زندگی و موسیقی و … ککه خوبه و نشون میده چقدر تفکرتون بازه ولی به نظرم یکم منسجم تر باشه بهتره . ممنون
سلام دکتر قربانی عزیز
با این وجود که هر بار که گوشی به دست میگیرم و هر نوشته شما رو بارها مطالعه میکنم و لذت میبرم ( دقیق مثل zahra عزیز که گفت هر وقت خسته و نا امیده سراغ شما میاد ، منم بار هر شوق و ذوق ، نامیدی و خستگی خودم رو در اقیانوس قلم شما غرق میکنم ) این بار دوم هست که برای شما نظر میزارم
خواستم با تمام وجودم ازتون تشکر بکنم ، ممنونم که برای به اشتراک گذاشتن تجربیاتتون با ما انقدر وقت میزارید ، ممنونم که مریض ها انقدر براتون ارزش دارند ، ممنونم که انقدر مسئولیت پذیرید
بدون شک خالص بودن عشق شما به پزشکی و حس مسئولیتتون قلم شمارو جادویی میکنه
امیدوارم اتفاق های فوق العاده ای در انتظارتون باشه
سال ۱۴۰۱ کنکور دارم
امیدوارم شایستگی و لیاقت این خدمت رو داشته باشم ❤
سلام اقاى دکتر.
راستش به عنوان کسى که به پزشکى علاقه داره(این علاقه کورکورانه نیست)،چند وقتى هست که از هر دانشجوى پزشکى و حتى متخصص پزشکى در مورد رشتشون پرسیدم ،خیلی نا امید کننده حرف زدن؛خیلی هاشون به خاطر این که مهاجرت نکردن خیلی پشیمونن و خیلى هاى دیگه هم میگن مهاجرت پزشکى خیلی سخته و اینجا موندن هم نتیجه واقعى زحمات ١۵ سال درس خوندن و زحمت کشیدن رو هیچ وقت پیدا نمى کنى.
شدیدا از اینده این رشته ترسیدم و خب دلم با هیچ کدوم از رشته هاى دیگه هم نیست
نمى دونم چى کار کنم تو این انتخاب سخت موندم..
سلام . من هم خیلی به رشته پزشکی علاقه داشتم و دارم اما وقتی پادکست رادیو کارنکن رو گوش دادم و با چندین نفر که پزشک بودن حرف زدم بیشتر سختی های این رشته رو به من میگن و راستش من رو هم دچار تردید کردن . من وارد رشته تجربی شدم و پایه دهم هستم به خاطر علاقه به زیست شناسی و پزشکی اما واقعا بعضی اوقات نمیدونم میتونم این رشته رو در اینده انتخاب کنم یا نه ؟ چون منم به هیچ شغل دیگه ای به اندازه پزشکی علاقه ندارم .اما بعد از ماه ها تردید و شک در انتخاب این هدف این جمله ی جناب قربانی ارومم کرد و تردید هامو کمتر کرد (به نظرم، با پیشرفتهای فعلی پزشکی، گفتن این حرف که من به پزشکی اصلا علاقهای ندارم، بیمعناست. پزشکی آنقدر گسترده است که بعید میدانم نتوانی در دنیای آن چیزی پیدا بکنی که مورد علاقهات باشد. آنقدر بزرگ است که به تو قول میدهم هنگامی که پزشکی عمومی را تمام میکنی، حتی تمام انتخابهایات را نمیدانی. ) سپاسگزارم .
سلام اقای دکتر
اقای دکتر من هروقت خسته میشم یا نا امید میام و این نوشته های زیبا و دلنشین شمارو میخونم خیلی بهم انرژی میده و باعث میشه بیشتر تلاش کنم اقای دکتر من نه مشاور دارم و نه کسی رو دارم که توی این رشته باشه و ازش سوال بپرسم من امسال سال اخر رشته تجربی هستم و قراره چند ماه دیگه کنکور دارم و به شدت هم استرس دارم لطفا اگه میشه راهنماییم کنید چیکار کنم یه مدته سردرگم شدم و بقیه هم همش بهم میگن تو مشاور نداری و مدرسه دولتی درس میخونی امکان نداره پزشکی قبول شی خیلی نگرانم
لطفا راهنماییم کنید??
اقای دکتر شما بهترین هستین ?❤
انشاالله منم مثل بقیه دوستان بعد کنکورم بیام و خبر اینو بهتون بدم که پزشکی قبول شدم❤
امیدوارم بگی برام این خبر رو زهرا.
برای استرس هم بهت درسهای مدیریت استرس متمم رو پیشنهاد میکنم.
اقای دکتر واقعا ازت ممنونم مرسی که جواب دادی ❤
من واقعا باخوندن نوشته هاتون انرژیم واسه درس خوندن بیشتر میشه❤❤
نوشتهی زندگی در جهان مسطح رو به همراه توضیحات کامل آقای شعبانعلی خواندم. راستش اوایل فکر میکردم این مسائل تو دانشگاهای شهرای کوچیک هستن، یک دید آرمان شهری به دانشگاههای مادر داشتم ولی میبینیم که در تمام دانشگاهها، معدود دانشجوهایی هستن که با همون ذوق و شوق ترم اول، تا آخر میمونن. اذیت کنندس که میبینی بعضیا برای صرف نمره درس میخونن و جزوههایی که گاها استادش هم بی حوصله بوده فقط چند نکته سطحی و سوال امتحانی گفته و رد شده و حتی از این تباه تر در گروههای جزوهنویسی سر همین جزوهها چه بحثهای فرسایشیای میشه! همین وقت رو میشد گذاشت از کتاب خوندن. شاید۲۰ نشه گرفت ولی ۱۸ مفهومی که از کتاب به دست میاد از اون ۲۰ های حفظی صرفا جزوه طور خیلی ارزشمندتره و اینو گذر زمان معلوم میکنه در تفاوت سواد دانشجوها در بخشها. (البته بعضی استاتید تدریسشون عالیه و جزوه ارزشمندی برای روشن تر کردن مطلب دارن، من منظورم تکیه صرف دانشجوها فقط به جزواته). یا خیلی چیزای دیگه که در آموزش پزشکیمون بهش ایراد وارده که این سیکل معیوب ایجاد شده. من خودم خیلی دغدغه آموزشو دارم و عضو کمیته توسعه آموزش دانشگاهمونم ولی خیلی راه داریم تا ایجاد شرایط ایدهآل.
این سه دستهای هم که معرفی کردی منتظران، صرفا درسخوانان و مشغولان، تقریبا برای هممون یه بازه ای بوده که تجربه کردیم هر دسته رو :)) فقط این هنر دست ما بود که تو اون دسته “گیر” نکنیم. تعادل برقرار کردنه مهمه، و واقعا قبول دارم این توهم کمبود وقت داشتن رو هیچکس بیشتر از دانشجوی پزشکی نداره! :))
خیلی وبلاگ خوبی داری امیرمحمد. هر وقت بتونم میام بهش سر میزنم و از مطالب قدیمیت هم میخونم.
خسته نباشی.
سلام دکتر یه سوالی داشتم بنظرتون کسی که با تلاش خودش همیشه نمراتش بالا میشده وبعد از رفتن به دبیرستان یهو افت میکنه از بی استعدادیه یا از بد بودن اموزش؟
به من سه فصل مهم ریاضیو تو دو ساعت درس دادن بنظرتون الان من بی استعدادم چرا باید ادم از درسی که دوسش داره زده بشه تو وبلاگتونم خوندم که تو پزشکی ام اینجوریه میشه راهنمایی کنین ممنون
مشکل از شخص شما نیست.بی استعداد و کج فهم اون شخصی است که شما رو مثل یک هارد در نظر گرفته و طی ۲ ساعت می خواسته از شما انیشتین بسازد.مشکل از سیستم آموزشی است که همگان را با خط کش(حفظ کن و به مسائل پاسخ بده )می سنجد و از دانش آموزی که دوست دارد از درس خواندن (لذت ببرد) یک خوره ی درس بسازد که کارش فقط روزی حل صد ها تست یا پاسخ دادن به سوالات کنکور و یا آزمون های آزمایشی کلم چی و خیلی گاج و… باشد
امیدوارم بر خود و روانت مسلط شوی و از دل و جان و عاشقانه درست را بخوانی
و مهمتر از همه (که جایش انصافا بالای این متن بود نه اینجا) در هر لحظه به یاد (او) باشی که او همه جا هست(و هو معکم اینما کنتم) و یک قرآنی دم دستت باشد تا هروقت به (او) محتاجتر شدی با تو سخن بگوید
درپناه حق موفق باشی
ممنون دوست عزیز خیلی حرفاتون امیدوارم کرد
سلام دکتر من ی سوالی داشتممن از کلاس اول تا دهم معدلم خیلی خوب بود و همیشه با تلاش خودم نمره گرفتم ولی از اون موقعی که رفتم دبیرستان انقدر بد بود اموزش که گاهی وقتا ب خودم میگتم من چقدر بی استعدادم در حالی که من نه از خون میترسم نه از زخم بنظر شما این اموزش ناکارامد بوده که من اینقدر سرد شدم یا من بی استعدادم ؟
خیلی بابت این موضوع نگرانم میشه جوابمو رو بدین ممنون.
سلام اقای دکتر من فوق کشاورزیم خب الان ۳۹ سالمه تازه میخام کنکور تجربی شرکت کنم همه میگن نمیشه ولی من علاقه دارم وحرف دیگران برام مهم نیی من علاقه به پزشکی دارم همه میگن پیر شدی نمیشه ولی من اعتنایی نمیکنم فقط یه راهنمایی کوچولو بکنید ممنون میشم در مورد نحوه درس خوندن
سلام آقای دکتر 🙂
من پشت کنکوری تجربی هستم..باکلی ناامیدی داشتم تو فضای مجازی راجع به تجهیزات پزشکی واستتوسکوپ چرخ میزدم وباحسرت نگاشون میکردم…
یهو باوبلاگ شماآشناشدم.. 🙂 خوندن حرفای قشنگتون و واقعیتای این رشته(پزشکی) واقعا امیدوانگیزه ی دوباره ای تو رگام تزریق کرد… :))
انشاءالله پایدارباشین..
ازاین به بعد حتما وبلاگتون رو باافتخار دنبال خواهم کرد..
ممنونم :)))
سلام آقای دکتر خسته نباشید.
امیدوارم که همیشه بی بهونه بخندید و شاد و پرتلاش در مسیر رسیدن به اهدافتون حرکت کنید.
خیلی وقته که با وبلاگتون آشنا شدم،خوندن مطالبتون اکثراً حالمو خوب میکنه و روزمو تقسیم میکنه به دو قسمت قبل از خوندن مطلبتون و بعد از خوندن مطلبتون;انگار آرامشی که در وجودتون هست از لابه لای کلماتتون به درون زندگی خواننده های مطالبتون وارد میشه…و باعث میشه لحظاتی رو از قالب خود خارج بشیم و خودمونو جای شما و جای تک تک بیماران دردمندتون بگذراریم و بخشی از خستگی شما و رنج بیمارانتون رو احساس کنیم.
آقای دکتر به نظر شما علت حجم زیادی از بی انگیزگی و تلاش نکردن،(البته برای یه پشت کنکوری با مشکلات فراوان و فرسایشی).
علاقه نداشتن به هدفه؟
تلاش نکردن واسه هدفی که میخوای خیلی مشکل سختیه…
سلام خیلی خوشحالم که با این وبلاگ آشنا شدم من عاشق پزشکیم و طبق نوشته هاتون اون آدمی که دلم میخواد در آینده باشم کمی به شما شباهت داره و دانشگاهی که پزشکی خوندین هدف من برای قبولی در کنکور هستش هم متعجب شدم هم خوشحال از اینکه یه همچین آدمی پیدا کردم.
حقیقتش من الان پشت کنکوریم و فشار زیادی رومه، داره دیوونه ام میکنه البته منو ببخشید نمیخوام غر بزنم و آه و ناله کنم فقط میخوام کمک بگیرم.حاضرم همه ی سختی های پزشکی رو حتی مضاعف با جون و دل بخرم ولی این دوران کنکور بگذره و با یه رتبه ی خوب به هدفم برسم منتها آدم موفقی اطرافم نیست که ازش کمک بگیرم مشاوره هم تا حالا نداشتم چون تجربه ی بدی دارم از مشاورها تاجایی که یادمه فقط نا امیدم میکردن. میخواستم ازتون بپرسم شما تو دوران کنکور چه جوری درس میخوندین؟و چه حسی داشتین از درس خوندن تو اون بازه ی زمانی؟ واسم مهمه که بدونم یه آدم موفق این دورانو چه جوری گذرونده.
کاش با این قلم زیباتون که به خوبی میتونه احساساتتونو به مخاطب القا کنه درمورد دوران کنکورتون هم مینوشتید.حس میکنم میتونه به من و کسایی که مثل من هستن کمک زیادی بکنه. البته میدونم وقتتون محدوده ولی اگه چطور درس خوندن و احساساتتون در دوران کنکور رو با من به اشتراک بزارین ممنونتون میشم .
ببخشید که متنم طولانی شد.
چقدر حرفای منو زدین شما دوست عزیزم.. :))
سلام اقای قربانی نه دکتر قربانی من هروقت خسته میشم میام سایت شما جوری که شما شدین الگوی من از هر لحاظ ممنون که اینقد از ته دل حرف میزنین بهتون قول میدم تمام تلاشم رو بکنم برای پزشک شدن حرف های شما منو بیشتر ب این وا دارمیکنه که بفهمم درمان کردن دردی از کسی چقد لذت داره و من تمام این ۱۸سال رو برا این هدف زندگی کردم ممنون که شدین امید من برا درس خوندن وخسته نباشید میگم بهتون
راسته که میگن آزمونی که برای تخصص میگیرن سخته و چندسال پشتش میمونی؟؟
سلام امیرمحمد
۱٫رشته های تخصص های جراحی کار با ابزار بیشتری داره یا دندانپزشکی ؟
و یه سوال دیگه ۲٫اینکه تو رشته های جراحی پزشکی
جراح ها هم سیر تشخیص بیماری diagnose و حل مسئله رو دارن ؟
و ۳٫اگر وقت داشتی در مورد تخصص هایی که تشخیص و حل مسئله داره یا کار یا مهارت کار با ابزار مهمتره بنویس
ممنون
سلام محمد. سوال اول رو نمیتونم جواب بدم. و فکر نمیکنم هم خیلی تفاوتی بکنه. هر دو ابزار جز لازمهی کارشون هست.
سوال دوم: معلومه که دارن. همهی رشتهها دارن. حالا این که هر پزشکی چقدر خودش این کار رو انجام بده و مقید بدونه خودش رو، فرق داره.
سوال سوم: هنوز نرسیدم که راجع به تخصصها بنویسم. شاید از چند ماه دیگه. کم کم از تخصصها مینویسم. یه جور راهنما برای انتخاب تخصص.
روانشناسی روانشناختی چیه؟میشه بیشتر توضیح بدین
سلام ممنون بابت نوشته
اقای قربانی شماهم بعد تموم کردن دوران پزشکی عمومی طرح میرید یا استریت هستید؟
طرح.
واقعا احسنت به این دیدگاه تازه از دنیای وسیع پزشکی…من دانشجو ترم ۵ پزشکی مشهد هستم و همیشه احساس میکردم چون به زور وارد این رشته شدم(علاقه خودم رشته ریاضی بود) دارم توی این رشته نابود میشم…۶ سال تمام(با احتساب از زمانی که وارد رشته تجربی شدم!)نابود شدن آرزوهامو جلوی چشمام میدیدم.اما با خوندن این مطلب خیلی به خودم و آینده ای که میتونم بسازمش امیدوارم تر شدم.پیشنهادی برای کشف استعداد دارین آقای دکتر؟
سلام شیرین. خوشحالم که برام نوشتی. ممنونم. نوشتهای که برای دوران علوم پایه نوشتنم رو بخون لطفا.
اونجا از استعدادیابی هم گفتم.
اقای قربانی نمیدونم اگر بگم یک دنیا تشکر به قدر کافی تشکر انجام داده ام یا نه!
ممنونم که انقدر خوب هستید انقدر خوب مینویسید انقدر خوب تحلیل میکنید…
حالم از سیاه مطلق شد آبی آسمونی:)))
خبر قبولیمو براتون میارم حتمن ۴ ۵ دیگه:)
در پناه حق همیشه پیروز باشید…
سلام محدثه. امیدوارم به زودی این خبر رو برام بنویسی. منتظرم.
سلام دکتر خواهش میکنم جواب بدید
من یازدهم و عاشق پزشکیم و خیلی دوست دارم پزشکی قبول شم یعنی حاضر از همه چیز بزنم برای پزشکی اما من تو یه مدرسه دولتی معمولی درس میخونم و نمیتونم هزینه کلاس کنکور بدم اما آزمون شرکت میکنم و کتاب تست ها رو هم خریدم
ولی از هرکی میپرسم میگن با این شرایط نمیشه پزشکی قبول شد ولی من میخواستم بپرسم بر اساس تجربه ای که دارین
من بدون کلاس کنکور و بدون مدرسه خوب ولی با کتاب تست و آزمون از همین حالا که حدودا ۵۷۰ روز زمان دارم با شروع از سطح صفر میتوانم به پزشکی برسم اگه یکسره بخوانم؟
سلام مبین جان….من پشت کنکوریم و دلیل پشت کنکور بودنم این بود که هر کلاسی که بود شرکت میکردم ولی کم درس میخوندم به خاطر همین نتیجه مطلوب رو تو کنکور نگرفتم…بعد تصمیم گرفتم رو پای خودم وایسم و به خودم قول دادم یک کلاس هم شرکت نکنم(قشنگ افراطی برخورد کردم(: )ولی باورت نمیشه من وقتی خودم با کتاب درسی و کتاب تست کلنجار رفتم بهتر درس و یاد گرفتم و درصد شیمیم از ۲۰ درصد رسید به ۸۴ تو آزمون قلم…مهم اینه که واقعااا بخونی بکوب…اصن به کلاس نیست اصلا به کتاب تست فراون نیست اصن به dvdنیست..این باور و نداشته باش ک هر کی بره کلاس قبوله هر کی نره قبول نیست..من خودم کلاس میرفتم ولی گوش نمیدادم دلیلش این بود ک استرس و اضطراب تمام وجودمو گرفته بود و نمیتونستم تمرکز کنم از طرفی دلیل کلاس رفتنمم انگار این بود که بتونم رفع وظیفه کنم که آره من خوندم و دارم برای کنکور تلاش میکنم…من فقط یک هفته میانگین روزی ۶ تا ۷ ساعت درس خوندم آزمون قلمم از ۴۳۰۰ رسید به ۵۸۰۰ …تنها کاری ک کردم اول به خدا وبعد به خودم اعتماد کردم…مطمئن باش هر چی تلاش کنی همون قدر نتیجه شو میبینی…من خودم از سایت آلا هم استفاده کردم که خیلی بهتر از کلاس بیرون درس میدادند…
امیدوارم که برات مفید باشه…همه چی به خودت و طرز فکرت بستگی داره?
سلام.نمیدونم چرا امشب تصمیم گرفتم حرفامو اینجا بنویسم..شاید چون با خوندن مطالب شما این حس بهم دست داد که شما جور دیگه هم به چیزهایی که من و بقیه میبینیم نگا میکنید.با خودم گفتم شاید حرفی برای من داشته باشید که نقطه عطفی برای من بشه…نمیدونم واقعا…من یه دختر ۲۳ ساله ام که در آرزوی رشته ی دندانپزشکی از سال ۹۴ تا حالا دارم کنکور میدم ولی هرسال خرابتر از سال قبل.یه سالی دانشگاه رفتم ولی برام عذاب بود و انصراف دادم که بلکه برم خارج از کشور و از این کنکور خلاص بشم.تا تهش رفتم و به خاطر گرونی ارز مجبور شدم همه چیز رو کنسل کنم.الان باید بازک کنکور بدم.ولی در عذابم.من خیلی درس خوندن رو دوست دارم.تنبل هم نبودم.مادر پدرم تحصیل کرده ان همه ی امکانات که لازمه رو حتی ۳برابر بیشتر دارم ولی در مقوله ی کنکور واقعا فکر میکنم خنگم.همیشه تو ذهنم هست که بقیه باهوش ترن.من تواناییم همین قدره.الانم به نقطه ای رسیدم که برمیگردم عقب میبینم هیچی از زندگی نفهمیدم.شاید هر کسی شرایط منو داشت خیلی کارا میکرد که حداقل بهش خوش بگذره.ولی من سال هاست زندگیم درگیر کنکوره و اونم بی فایده.دوستانم دو یا سه سال دیگه میتونن وارد تخصص بشن و من همینطور عقب و عقبتر..البته که در این سال ها من تنها مقصر نبودم..با وجود یه خواهر وسواس که ۱۰ساله زندگی ما رو هم درگیر کرده و پرخاش و دعواهاش تمومی نداره و هر روز مسائل و مشکلات جدیدی داره،و گاهی فکز میکنی که اضلا ممکنه تموم بشه این وضع و ما هم مثل بقیه بتونیم راحت زندگی کنیم و …همینکه دست به خودکشی نزدم شاید دست آورد بزرگی باشه!!این سال ها دیگه عزت نفسی برام نمونده.ایمان ندارم که بتونم کاری کنم..انگار خیلی سخته ام….تمام این سال ها من کسی رو پیدا نکردم و نداشتم که همین خزفارو هم بهش بزنم و حداقل بهم بگه نه تو خنگ نیستی.خودم انقدر خودمو تو تنهایی هام سرزنش کردم بابت چیزی که نشدم و میخواستم بشم که دیگه حس میکنم بسه..بهتره تمومش کنم.شاید ولش کنم حداقل بتونم یه شب بی عذاب بخوابم.نمیدونم…یعنی میشه یه روزی برگردم عقب و تموم شده باشه این کابوس؟من واقعا از همه چیز خسته ام…یع زندگی ۲۳ ساله ی بی حاصل…و تازه نمیدونم اول راهم یا اخر خط…
کاش میشد باشما درارتباط باشم فاطمه خانم.
چقدر حرفاتون و دغدغه هاتون مثل بنده است
من هم ۲۰سالمه و پشت کنکور تجربی ام
وعاشق رشته ی پزشکی.ولی نتیجه ی دلخواهم رو نمیگیرم متاسفانه.کاش میشد از تجربیات شما که پیشرفت کردین دراین معقوله استفاده کنم..
🙂 سپاس
سلام فاطمه جان
میدونی چیه من با تک تک حرفات اشنام تک تک کلماتی رو که نوشتی من با تموم وجود حس کردم و تجربه ش کردم منم یه دختر پشت کنکوری ۲۱ سالم از سال ۹۶ تا الان به امید قبول شدن تو رشته ی داروسازی دارم کنکور میدم ولی هر سال دوباره برگشتم سر خونه ی اول البته من بعد ۴ سال تازه امسال فهمیدم که رسالت من اصلا داروسازی نیست وباید حتما پزشک بشم یادمه یه روز خیلی از درس خوندن خسته وناامید شده بودم یه دفعه لپ تابمو باز کردم واین جمله رو تو اینترنت سرچ کردم :پزشک شدن عشق میخواد. همون موقع این سایت برام باز شد من هربار با خوندن حرفای دکتر قربانی بیشتر وبیشتر عاشق شغل پزشکی میشم فقط نمیدونم چرا نمیتونم با این کنکور راه بیام اصلا شاید این کنکوره که نمیخواد با من راه بیاد کاش برای پزشک شدن مجبور نبودی از این سد بگذری کاش برای پزشک شدن درصد ادبیات وعربی و… مهم نبود کاش فقط درصد عشق مهم بود
فطمه جان من دردی رو که تو حرفات بود فهمیدم ولی از یه طرفم حرفات بهم ارامش داد اخه برای اولین بار حس کردم یه نفر هست که منو میفهمه بدون اینکه بخواد ذره ای سرزنشم کنه …
سلام ، پزشک ها میتونن توی شرکت های داروسازی ( برای کشف دارو ) یا کلا کارخونه های داروسازی کار کنن ؟!
سلام دلنیا.
راستش اطلاعی ندارم دقیقا.ولی فکر نمیکنم تنها راه کشف دارو این باشه که بری کارخونه داروسازی کار بکنی.
کلا پزشکا به غیر از بیمارستان جای دیگه ای میتونن کار کنن ؟!
مطب. کلینیک. کارهای غیر پزشکی. کارهای اجرایی و مدیریتی سلامت و …
وقتی کفه ی ترازوی من خالی میشه، یکی از چیزهایی که دوباره پرش میکنه خوندن مطالب وبلاگ شماست. خیلی خوش شانس هستم که دوستی دارم که این وبلاگ رو به من معرفی کرد:)
سلام من امسال پزشکی قبول شدم نیمه بهمن تو سال کنکورم این مقاله رو میخوندم انگیزه میگرفتم خیلی ممنون :))))الان اشنا ها میگن کتاب مثلل بیوشیمی هارپر بشین بخون ترجمه کن و اینا بعد الان واقعا حوصلمم سر رفته نمیدونم چکار کنم به نظرتون کار درسته ایی واینکه سایت متتمم هم گفته بودین رفتم درست متوجه نشدم چجوری کار میکنه و کلاس زبان شما چکار کردین شنیدم خیلی نیازه واسه پزشکی زبانمم خیلی خوب نیست برم کلاس تافل یا مثلا فشرده برن این چند ماه ممنون میشم راهنماییم کنیین
وقتت بخیر امیرمحمد
اول متن که درباره فرق بین یه دانشجوی کارشناسی و ماها گفتی یاد دوستم امیررضا افتادم. ما از اول راهنمایی کنار هم مینشستیم. کم کم راهمون جدا شد. اون رفت کامپیوتر شریف و من اومدم اینجا! البته بگذریم ازینکه همون سال کنکورم من بعضی سوالای ریاضی رو براش حل میکردم.?
داشتم فکر میکردم که اون الان داره تموم میکنه و بعد از اون داره میره امریکا برای ادامه تحصیل و من احتمالن اون موقع تازه دارم فیزیوپات میشم و هنوز دارم از اینور میپرم اونور و دست و پا میزنم که ببینم چی میخوام. میبینی اختلافو؟!
زندگی به غایت عجیب و پیچیدس!
به قول محمدرضا تو اولین مقدمه کتاب پیچیدگی زندگی حتی در تعبیر علمی مترادف پیچیدگی هست.
یادم میاد که قبل از کنکور عاشق دانشگاه شهید بهشتی بودم. وقتی نتایج اومد خیلی از دوستام و بچه هایی که خودشون پزشکی میخوندن و به قول تو “منتظر” بودن گفتن برو دندون و مشکل دقیقن اینجا بود که من دندون بهشتی رو میوردم!
من ولی با قاطعیت پزشکی رو انتخاب کردم و حالا هم خوشحالم ازین انتخاب!
راستش تو این ۳ سالی که گذشت خیلی تلاش کردم برای پیدا کردن مسیر
برای “غرقگی”
اما هنوز راهم رو پیدا نکردم
تو راهی که داشتم مشکلات زیادی هم بوده که من رو خسته تر کرده
کار هایی که فقط وقت و انرژیم رو هدر دادن
اما خوشحالم که هنوز مصمم تر از قبل پی مسیر میگردم
یادته یه روز با هم صحبت میکردم و من ناراحت بودم از این که ۶ ماه عقب افتادم
یکی از معدود دلگرمی های اینروزهای من اما این ۶ ماهه و کارایی که میخوام توش انجام بدم برای شناختن بیشتر خودم
پی نوشت۱ : وقتی برگشتم و کامنتم رو از اول خوندم دیدم که یه ناله طولانیه و بیشتر یه درد دل توی این روزهایی که کمی غمگین تر به سر میشن.
پی نوشت۲ : اینروز ها در حال برطرف کردن عیوب کارگاه استعدادیابی ترم قبلیم تا دوباره در آبان ارائش بدیم و با علیرضا میخوایم استارت پروژه کارگاه کار تیمی رو بزنیم. به شدت نبودت حس میشه!
پی نوشت۳ : دلم برای یک دیدار و حرف زدن از اتفاقات خوب و امیدوارکننده تنگ شده!
در نهایت برات یک بیت شعر مینویسم که نمیدونم از کیه!
“دلم گرفته برایت ولی اجازه ندارم
که از نسیم و پرنده سراغی از تو بگیرم”
مهدی
کامنتت رو که خوندم، جنسش کاملا برام یادآور این حرفهای صادقانهی نیمهشب بود. میفهمم که میگی هنوز راحت رو پیدا نکردی و باور کن میدونم چقدر سخته. خیلی برات خوشحالم که میگی داری مصمم به دنبال مسیرت میگردی. همینطور ادامه بده لطفا.
عالیه. امیدوارم خیلی خیلی بهتر از قبلی ارائه بدینش. دلم میخواست حضور داشته باشم. ولی الان باید برای خودم حضور داشته باشم.
برگشتم شیراز دیگه احتمالا هوا خوبه. با هم میریم دوباره یه فیلم میبینیم و صحبتهای قبل و بعدش حتما. امیدوارم این ماههای آینده مرتبتر بتونیم بریم سینما و تئاتر با هم.
سلام. من بسیار بین برق و کامپیوتر و پزشکی شک داشتم. با هر روزی و استخاره ای بود پزشکی رو انتخاب کردم. ۴ ام پشیمان شدم ولی چاره ای نبود. باید کنکور می دادم، با استرس دادم و خراب شد، سال بعدش باز بین ریاضی و پزشکی ماندم !!! هر کاری کردم نتونستم ریاضی رو بیارم بالا در حالی که در پزشکی با تمام علاقه ام از بیمارستان متنفر بودم و از مریض دیدن اذیت می شدم. کنکور دادم و خدا رو شکر رتبه خیلی خوب شد ، اما هرچی فکر می کنم می بینم شاید من برای پزشکی مناسب نباشم !!! من در کنار این ترس ها از علوم پایه هم خیلی استقبال نمی کنم ، در گذشته حتی نرم افزار دیکشنری بیماری ها روی گوشیم نصب بود. الان وقت تصمیمه ، عاشق راگیاضی هستم یا جو گیر به هر حال اذیتم نمی کنه ، ولی علاقهذی دیرینه ام که پزشکیه خیلی اذیتم می کنه. ممکنه تمام زندگیم رو تحت شعاع قرار بده. هیچ مشاوری نتونست کمک کنه.
مثلا حتی با دیدن سریال all sainti که پزشکی است اذیت میشم
خواهشاً کمک کنید ممنونم
سلام و ادب
بنده درس پزشکی و بیمارستان رو خ خ دوست دارم
اما موضوعی منو از انتخاب رشته پزشکی ناامید میکنه ؛
یکبار تشریح قلب گوسفند تو کلاس درس زیست مدرسه داشتیم نمیدونم به شکل غیر ارادی یا تلقینی فشارم افتاد ؛ دفعه بعد تشریح مغز گوسفند چشمم سیاهی رفت اما به روی خودم نیاوردم و خودمو کنترل کردم ؛ دفعه بعد هنگام نمونه گیری خون در مدرسه مون دوباره چشمانم سیاهی رفت اما باز به روی خودم نیاوردم ؛ درحالیه وقتی خودم مغز و چشم و قلب تشریح کردم در منزل اصلا اذیت نشدم اصلا …
دفعه بعد مادربزرگم رو برای سوچورینگ و بخیه به اتاق عمل اورژانس برده بودیم تمام مراحل را دیدم بعد اتمام کار همان گوشه اورژانس چشمم سیاهی رفت به خانواده نگفتم یک دقیقه نشستم و بعد خوب شدم .
اقای دکتر ایا این درسته که همه اینا نشونه های این هست که من نمیتونم پزشکی بخونم ؟
سلام. اینا نشونههای این هست که شما Vasovagal syncope داری. نه لزوما این که نتونی پزشکی بخونی. در موردش سرچ بکن.
ممنونم پاسخ دادین
سوال رو دوبار ارسال کردم فکر کردم اولی ارسال نشده عذر میخوام .
متشکرم دکتر .
سلام مرسی و ممنونم که با این همه مشغله خودتون لطف کردید و جواب دادید واقعا خدا قوت بهتون میگم. راستش من اصلا وابستگی خاصی ندارم که بگم به خاطر خانواده شهر دور نمیخوام برم، من یه ورزشکار حرفه ای هستم که اصلا دلم نمیخواد که ورزشم رو ترک کنم میخوام هم درس بخونم و هم زندگی شخصی خودم رو داشته باشم نمیخوام همه دنیام درس باشه نمیخوام هر روز صبح که از خواب بیدار شدم سپری شدن روزها واسه تموم شدن عمومی رو بشمارم بعدش فوری برم تخصص بخونم، من به ارزوم رسیدم میخوام لحظه لحظه ی این دقایق و ثانیه های آموزش پزشکی رو با علاقه بگذرونم و از این ۷ سال لذت ببرم، من همیشه سعی کردم که بهترین باشم حداقل تو کاری که میکنم.اما خودم احساس میکنم اگه تو استان خودم بمونم میتونم دانشجوی موفق تری باشم، حس میکنم تو استان خودم بهتر میتونم با محیط جدید و با پزشکی ارتباط برقرار کنم میتونم بگم من تا حالا دانشگاه نرفتم اصلا داخل دانشگاه رو از نزدیک ندیدم و اینکه الان از این همه تغییر بزرگ میترسم و میخوام که قدم قدم به سمت هدف هام برم یه جورایی میخوام محتاطانه انتخاب کنم، میدونم دیگه خیلی بزرگش میکنم اما من مار گزیده ام، من فقط محیط هایی که خیلی از نظر علمی قوی هستن رو دوست ندارم چون معتقدم فشار خیلی زیادی به دانشجو میارن استادا و ازت انتظار بهترین بودن دارن، چون خودم هم با توجه به اون خاطره تلخ عوض کردن مدرسه واقعا هم از نظر روحی و هم از نظر درسی ضربه ای دیدم که تا دو سه سال اصلا نمی تونستم طرف کتابام و کنکورم برم الان هم میترسم برم به اون جو قوی و سنگین علمی و دوباره کامل به هم بریزم، اما تو محیط کوچکتری مثل ارومیه انتظار خیلی عجیبی ازت ندارن و در نتیجه میتونی تو آرامش درستو بخونی و حتی جزو استعداد درخشان اون دانشکده هم بشی امیدوارم تونسته باشم منظورم رو بهتون بفهمونم من یه محیط نسبتا آروم تر میخوام که بتونم به شدت درس بخونم و جزو بهترین های اون جا باشم یه جورایی خنده داره میدونم میخوام بهترین باشم اما نمیخوام برم به دانشگاهی که همه امکانات رو واسه بهترین شدن داره، حس عجیبیه اما حس میکنم تو دانشگاه ارومیه راحتر درس می خونم نمیدونم شاید به قول شما مسافت کمی که تا خونه ام و خانواده ام داره بی دلیل توی این انتخاب نباشه اما به طور قطعی دلیل اصلی اینکه میخوام تو استان خودم بمونم نیست.
مثلا با اون دو تا دانشجو که حرف زدم می گفتن که فشاری که از لحاظ امتحانی و سختگیری که استادا به ما وارد میکنن اون قدر زیاد هست که گاهی به انصراف فکر میکنیم اما با دانشجوهای دانشگاه های تیپ دو که حرف میزنیم هم درس میخونن و هم زندگی میکنن و هم خیلی از ما شادترن و حتی معدل های بالایی هم دارن که اون معدل برای ما رویاست.
من با توجه به صحبت های اونا تصمیم نمی گیرم اما میشه بگید چرا میگن اون دانشجوها معدل بالاتری دارن که ما حتی بهش فکر هم نمیکنیم؟ هر چند من معتقدم مهارت یه پزشک اون رو متفاوت تر از بقیه دانشجوها میکنه نه معدلش.
سلام آقای قربانی.من شیلا هستم ۳۰ ابان پارسال بهتون پیام دادم و گفتم اگه قبول بشم می نویسم براتون خدا رو شکر قبول شدم و رتبه ام ۷۰ تجربی منطقه سه شدم.الان یه سوال دارم که خیلی به کمکتون احتیاج دارم آقای قربانی من تو انتخاب رشته دانشگاه شهید بهشتی رو انتخاب اولم زدم اما اصلا استان خودم یعنی آذربایجان غربی و دانشگاه علوم پزشکی ارومیه رو انتخاب نکردم.دو روز پیش با دو تا از مشاورای شهرمون که پزشکی تهران میخونن صحبت کردم و گفتن اگه جای من بودن تو استان خودم(ارومیه) میموندنو همون جا عمومی رو میگرفتن بعد برای تخصص به دانشگاه های تهران میرفتن راستش من وقتی سوم دبیرستان بودم از مدرسه دولتی به مدرسه تیزهوشان رفتم و معدلم به شدت افت کرد از ۲۰ دوم دبیرستان شدم ۱۷ در سوم دبیرستان، کلا شرایط روحیم به شکلی هست که وقتی تو یه محیط علمی خیلی قوی قرار بگیرم دچار استرس وحشتناکی میشم و به شدت افت تحصیلی پیدا میکنم الان من با توجه به روحیات خودم و چیزهایی که از اون دو تا دانشجو در مورد میزان سختگیری دانشگاه های تیپ یک شنیدم پشیمون شدم و میخوام که انتخاب رشته ام رو ویرایش کنم و استان خودم رو انتخاب اولم بزنم و همین استان خودم بمونم.ببینید من آدم راحت طلب و تنبلی نیستم و میدونم که پزشکی رشته سختی هست و با جون آدما در ارتباطه و باید دانشگاه ها سختگیری کنن اما من روحیه خیلی ضعیفی دارم و میخوام که دوران دانشجویی راحت و آرومی داشته باشم و واقعا میترسم که اگه برم دانشگاه تیپ یک نتونم از پس درسا بر بیام میشه لطفا من راهنمایی کنید که من چی کار کنم؟ ایا دانشگاه های تیپ یک سختگیریشون نسبت به تیپ دو بیشتره؟ خیلی بیشتره؟ الان من ویرایش کنم و استان خودم بمونم یا نه همون انتخاب اولم رو تغییر ندم و برم دانشگاه تیپ یک؟ تو دانشگاه های تیپ یک میزان سختگیری خیلی زیاد هست؟ به نظرتون سطح دانشگاه ارومیه میتونه در حد تیپ یک باشه؟ آقای قربانی تو رو خدا چون فقط دو روز دیگه وقت هست کمکم کنید
سلام شیلا. تبریک میگم بهت.
خودت هم میدونی که قطعا اگه بخوای تهران و ارومیه رو با هم مقایسه بکنی، تفاوتهای کمی نیست. اما این که این تفاوتها خوب هستند یا نه، به اولویتهای تو کاملا بستگی داره. دلیلی که مشاورهات گفتن شهر خودت بمون به نظرم اینه که اهمیت دوران عمومی رو جدی نمیگیرن و از الان تو رو یه موجودی میبینن که ۷ سال خودت رو آماده بکنی تا در امتحان تخصص شرکت کنی.
راستش من با این نگاه نه تنها موافق نیستم، بلکه واقعا ازش بدم هم میاد. این طرز نگاه رو خیلی کوتهبینانه میبینم و تلف کردن و حروم کردن زندگی.
این که میگی استرس محیطی رو نمیتونم تحمل کنم، به نظرم موضوعی هست که از همین الان میتونی روش کار بکنی و مدیریت استرس رو یاد بگیری. این خیلی ربطی به دانشگاه نداره. همهشون دارن. کمتر و بیشتر. جو بچههای ورودیتون هم موثر هست روی این موضوع.
به نظرم میرسه که تو میتونی با کار کردن روی یک سری موضوعها (که خوشبختانه همهشون در متمم هست)، این مشکلها رو حل بکنی.
برای انتخاب شهر محل تحصیل بیشتر به معیارهایی مثل وابستگی و نزدیکی به خونواده، راحتی و سختی زندگی در شهرهای دیگر، تنها زندگی کردن، همخانه داشتن، زندگی خوابگاهی و معیارهایی از این قبیل فکر بکن.
سلام آقای قربانی.ببخشید من ۲۵ سالمه و میخوام واسه پزشکی بخونم و دوست دارم متخصص چشم و جراح بشم اما با مشاورا که صحبت کردم بهم گفتن متخضصان چشم فقط تا ۵۵ سالگی میتونن عمل جراحی کنن و بعد از اون دیگه کسی به این متخصصین مراجعه نمیکنه به خاطر لرزش دستی که در سن بالا براشون پیش میاد و حساسیتی که عمل چشم با دستگاه های میکروسکوپی داره دیگه کسی بهشون مراجعه نمیکنه برای عمل چشم، این واقعیت داره؟ شما این حرف رو قبول دارید؟ خواهش میکنم جوابم رو بدید اگه واقعا این مشکل برای متخصصین چشم پزشکی پیش میاد بگید تا دنبال این رشته نرم چون من اگه بخوام برای پزشکی بخونم فقط به خاطر چشم پزشکی این کار رو میکنم. ممنون از راهنماییتون
سلام اقای قربانی
من دانشجوی مقطع علوم پایه پزشکی هستم
اخیرا درمورد اینده ی تحصیل توی این رشته دچار ابهام شدم و سوالاتی برام پیش اومده،ممکنه بتونم در این مورد با شما صحبت کنم؟
سلام ملیکا.
من یه مطلب مفصل در این مورد دارم مینویسم. قسمت اولش رو تا پایان هفتهی بعد میذارم تو وبلاگ.
سلام … به دانشجو پزشکی بورسیه تعلق میگیره ؟
سلام. برای تحصیل در خارج از کشور منظورتون هست؟
سلام … به دانشجو پزشکی بورسیه تعلق میگیره ؟ بله برای تحصیل خارج از کشور
سلام آقای قربانی.سایت خیلی خوبی دارین.ببخشید تو رشته پزشکی این راسته که میگن از سال پنجم حقوقی رو به دانشجویان میدن اگه راسته حدودا ماهی چه قدر به دانشجویان میدن؟ میشه باهاش کتاب یا چیزهایی که لازم داری رو تهیه کنی؟
سلام آرشام. مبلغ الان حدود ۶۸۰ تومن هست. بعضی دانشگاهها از سال ۵ (اکسترنی) شروع میکنند حقوق دادن و بعضی از سال ۶ (اینترنی).
سلام آقای قربانی گفتین چرا میخوام نفر اول کلاس باشم؟
من میخوام از نظر مهارت در پز شکی جزو بهترین های کلاس باشم یعنی میخوام خیلی مسلط و حرفه ای بتونم مداوا کنم. میخواستم بدونم به نظر شما اگه روزانه ۴ ساعت وقت گذاشته بشه میشه از پس همه دروس بر اومد یا با توجه به شرایط و نحوه یادگیری هر فردی متفاوته؟ کلا واسه این که جزو بهترین های کلاس شد باید چی کار کرد ممنون
سلام آقای قربانی، ببخشید اگه از روز اولی که میری دانشگاه هر روز ۴ ساعت درس بخونی میشه همیشه نفر اول کلاس شد؟ واسه اینکه همیشه اول باشی باید هر روز چند ساعت درس بخونی؟ ممنون میشم جواب بدید و اینکه بالاترین نمره ای که میشه گرفت تو درس ها چنده؟ میشه بگید هر روز از ساعت چند تا چند میرین دانشگاه؟ منظورم اینه از ساعت چند صبح کلاسها شروع میشه؟ میگن تا ساعت ۶ بعد از ظهر باید دانشگاه باشی راسته؟ میشه جواب بدین ممنون
سلام. چرا میخوای نفر اول کلاس بشی؟
خواهرم یواش تر
دانشگاه هم از ۸ شروع میشه البته در علوم پایه ای که ما هستیم . توی درس ها ۲۰ هم میشه گرفت ولی نه در همه درسها به استاد و امتحانی که میگیره بستگی داره گاهی یه ۱۸.۵ لذت بخش از ۲۰ ایست که در درسی دیگر گرفته ای.بعدازظهر شاید تا ۵ کلاس باشد بیشتر از این در بیمارستان نه در دانشکده.کنکور خوبی دادی پس تابستان خوب و با ارامشی را سعی کن سپری کنی استرس را از خودت دور کن.خودت راه را پیدا خواهی کرد
سلام… من هفته بعد کنکور دارم. پزشکیو دوس دارم ولی احساس میکنم تواناییای ذهنیم تو پزشکی تلف میشه، ب نظرم باید خلاقیت توی خیلی خیلی کم باشه، فکر میکنم مهم ترین کاری نیست که میتونم انجام بدم… اما بعدش میگم خب پزشک نشم چیکار کنم… فکر خیلی رشته هارو کردم ولی یا از لحاظ مالی و امنیت شغلی یا خود رشته هزار جور مشکل داشتن… من دنبال یه زندگیم که هرروزم از روز بعدی متفاوت باشه، متنفرم با دونستن چیزایی ک بقیه بدست اوردن یه کار تکراریو انجام بدم… نمیدونم باید چیکار کنم… من اگر این مشکلاتو با خودم حل کنم فکر میکنم بتونم دوران خوبیو بگذرونم ولی تا حل نشه آزار دهندس… ممنون میشم کمک کنید
سلام . نوشته هاتون خیلی کمک کرد که از سردرگمی دربیام و از انتخابم مطمئن بشم . تشکر فراوان 🙂
سلام اقای قربانی خیلی ممنون از مطالب خوبتون.
من وبلاگ های زیادی رفتم ولی واقعا وبلاگ شما نوشته های خیلی مفیدی داره ..
میخواستم ازتون سوال کنم یه پسر چند سال میتونه پشت کنکور بمونه اخه من سال اول اصلا نخوندم امسالم سال دوممه یخورده ناامید شدم… میخواستم بپرسم بین شما و هم کلاسی هاتون به سن هم اهمیت میدن یعنی کسی که سه یا چهار سال پشت کنکور وایساده با کسی که سال اول قبول شده؟
کلا به نظرتون توی این وضعیت اقتصادی جامعه اگه رشته های مثلا پرستار یا هوشبری قبول شدیم بریم دانشگاه. یا پزشکی ارزششو داره یه ساله دیگه وایسیم پشت کنکور؟؟؟
من خیلی به پزشکی علاقه دارم ولی فکر نکنم امسال قبول بشم..(ضمنا من از سربازی معاف شدم)
میشه جواب بدین آقای قربانی
سوال منم هست
سلام امیرعلی.
اگر سوالت این هست که بین بچههای پزشکی کسانی هستند که سنشون بالاتر باشه یا نه، آره هستن. خیلی هم هستن. این کاملا چیز قابل قبولیه اینجا. مخصوصا چون که در رزیدنتی هم اختلاف سنها خیلی مشهوده. یکی ۲۵ سالشه و یکی ۳۵ سال و …
سلام آقای قربانی ببخشید تو علم پزشکی چه قد به مطالبی که سازمان بهداشت جهانی منتشر میشه توجه میکنند و اون رو قبول دارن؟من یه مقاله دیدم در مورد تقسیم بندی های جدید سن انسان که اون جا سازمان بهداشت جهانی به این ترتیب تقسیم بندی رو انجام داده بود:تا ۱۷ سالگی پایین تر از سن قانونی
۱۸ تا۲۵نوجوانی
۲۵ تا ۶۵ جوانی
۶۶ تا۷۹ میانسالی
۸۰ تا ۹۰ بزرگسالی
۱۰۰ تا بالاتر پیری
نظرتون در مورد این تقسیم بندی چیه و آیا اینکه تا الان شما این مطلب رو خوندید؟ آیا این نوشته ها معتبر هستن نوجوانی واقعا تا ۲۵ سالگی هستش یا تا ۱۸ سالگی کدوم یکی از این ها درسته؟خوشحالم میکنید اگه جوابم رو بدید ممنون آقای قربانی
سلام آقای قربانی میشه لطف کنید و جواب سوالم رو بدید شما تو علم پزشکی به این چیزها اهمیت میدیم یا نه این اخباری که منتشر میشه واسه جامعه پزشکی کاربردی داره یا خیر مرسی
آقای قربانی چرا جوابمو نمیدین؟
سلام شیدا.
راستش وقت نکردم که در مورد نکتهای که گفتی سرچ بکنم.
فعلا و در حد مقطع الانم من اینجوری در مورد مطالب سرچ نمیکنم. قسمت Practice Changing Updates رو میخونم از Uptodate.
اگه نکتهی مهمی باشه، اونجا بهم میگه.
سلام و خداقوت…
میخواستم ازتون بسیار بسیار بسیار تشکر کنم،میتونم به جرئت بگم هیچ وبلاگی به این زیبایی از واقعیت های پزشکی ننوشته و مخاطب را هم توجیه نمیکنه.
راستش من ۲۸ سال دارم و چند بار تا حالا کنکور دادم و قبول نشدم ،شاغل بودم اما همیشه از ته دل حالم خوب نبود تحقیق کردم و علاقه ام رو پیدا کردم اما متاسفانه وقتی از تصمیمم به نزدیکان گفتم همه گفتند دیگه دیر شده و تمام عمر میشه درس درس درس و از این حرف ها و همین شد که برا کنکور امسال دیگه درس نخوندم و گیج بودم و دو دل شدم و پر از شک و تردید و باز هم حالم اصلا خوب نبود و نیست .امروز اتفاقی در گوگل لذت دانشجو پزشکی بودن رو سرچ کردم و وبلاگ شما آمد ابتدا با بی میلی و سطحی مطالب رو دیدم اما بعد با حوصله و دقت مطالب را خواندم و بسیار عالی بود ،چقدر زیبا و دقیق جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم و چقدر حالم خوب شد بعد از اینکه دقیقا چند ساعت قبلش دوستی میگفت آخر در ابن سن و سال کسی پزشکی میرود? و همه اینها باعث شده بود که از صبح حالم خراب باشد که نکنه انتخابم اشتباه باشد اما مطالب شما کمک کرد که حالم بهتر شود البته با دید بازتر از قبل و آگاهی و ممنونم مممنونم ممنونم
سلام آقای قربانی.اقای قربانی شما توی خوابگه زندگی میکنید؟ دلیل این سوالم اینه که بدونم توی خوابگاه ها اتاق های تک نفره هستش؟ اگه کسی به خاطر مشکل عدم تمرکز توی محیط شلوغ بخواد یه اتاق تک نفره داشته باشه بهش اتاق میدن با پرداخت هزینه اجاره؟ حداقل افرادی که می تونن توی یه اتاق باشن چند نفرن؟ اگه اتاق تک نفره اجاره نمیدن دو نفره چی اون هست یا نه؟ لطف میکنید راهنمایی کنید.
سلام آزالیا
شاید درست نباشه به جای امیرمحمد پاسخ بدم بهت ولی این جسارت رو میکنم.
امیرمحمد تو خونه است و خوابگاهی نیست. خوابگاه دستغیب دانشگاه شیراز برای پسرا اتاق های ۳ نفره داره و دو اتاق در هر فلت هست. احتمالا برای دخترا هم به همین سبک باشه. می دونم دانشجوهای ساکن شیراز می تونن با پرداخت ماهیانه ۵۰ تومن از خوابگاه استفاده کنن. اتاق اختصاصی هم هست اما هزینه اش رو نمی دونم.
سلام مرسی که جواب دادین.فقط منظورتون از اتاق اختصاصی همون اتاق تک نفره است؟ همهی خوابگاه های دانشگاه های علوم پزشکی اتاق اختصاصی دارند یا فقط شیراز؟ منتظر جوابتون هستم لطف میکنید راهنمایی کنید
اره، من یک مورد سراغ دارم که اتاق تک نفره گرفته. من درباره بقیه دانشگاه های کشور اطلاعی ندارم. خوابگاه دستغیب شیراز و زینب و … مربوط به دانشگاه شیراز هستند ( پهلوی سابق) نه دانشگاه علوم پزشکی شیراز. علوم پزشکی چون خوابگاه کافی نداره میاد از دانشگاه شیراز اجاره میکنه اتاق
امیدوارم به دردت خورده باشه. من خودم خوابگاهی نیستم وگرنه تو خوابگاه مسئول ها میتونن راهنمایی کنن
سلام آقای قربانی.راسته که میگن برای تخصص های پزشکی شرط سنی اعمال شده؟ راسته که حداکثر ۳۵ سال است؟ برای همه رشته ها شرط سنی گذاشتن؟ لطفا راهنمایی کنید آقای دکتر
سلام. شرط سنی هست ولی یه سری شرایط خاصی براش هست. میتونید دفترچهی دستیاری رو دانلود کنید و بخونید. کامل توضیح داده.
سلام اقای قربانی ببخشید یه سوال در مورد طرح رشته پزشکی دارم اینکه میگن باید دو برابر مدت تحصیل تعهد خدمت بدی یعنی چی.مثلا اگه ۷ سال عمومی بخونیم باید ۲ سال مناظق محرومی که برامون در نظر گرفتن کار کنیم یا ۱۴ سال.یا اینکه منظورشون اینه که باید ۲ سال مناظق محرومی که ما رو میفرستن کار کنیم اما تا ۱۴ سال باید فقط داخل ایران طبابت کنیم و نریم خارج کشور ممنون میشم راهنمایی کنید یا مثلا اگه یه نفر تخصصش ۴ سال طول بکشه ۲ سال میفرستنش مناطق محروم یا ۸ سال. جریان اینا چه جوریه یعنی ما هیچ وقت نمیتونیم برگردیم شهر خودمون و طبابت کنیم اگه طرح عمومی ۲ سال و مال تخصص هم ۲ سال باشه بعد از گذروندن ۲ سال تخصص میتونیم هر شهری که دوست داریم مطب زنیم یا باید ۸ سال توی اون شهری یا جایی که ما رو برای طرح میفرستن بمونیم مرسی اقای دکتر
سلام دلارام.
اطلاعات من در مود تعهد و طرح، کامل نیست. هنوز فرصت نکردم بخونمش کامل.
اما در مورد طرح دوران عمومی میتونم بهت بگم که حداکثر دو سال هست و بسته به ضریب منطقه، مقدارش کمتر میشه. این ۱۴ سال که میگن، در مورد آزاد شدن مدرک هست و با کار کردن تو منافاتی نداره. میتونی تخصص امتحان بدی یا میتونی کار بکنی.
تعهد و طرح تخصص هم دو برابر زمان تحصیل دوران تخصص هست. ولی این که آیا همهش رو باید یه جای خاص باشی، نمیدونم. اطلاعاتم که کاملتر شد، برات مینویسم.
سلام آقای قربانی سایت خیلی خوبی دارید از زحماتی که میکشید و مطالب ارزشمندی که میزارید متشکرم.اقای قربانی یه سوال داشتم گفته شده که قراره ۸۵ درصد دانشگاه ها بدون کنکور باشه و میگن رشته های کاردانی هوشبری و مامایی و… دانشگاه سراسری هم جزوشونه و حتی بعضی سایت ها دیدم که نوشته دانشگاه آزاد پزشکی بدون کنکور دانشجو پذیرش میکنند جریان اینا چیه؟ من با پزشکی دانشگاه آزاد کاری ندارم اما سوالم اینه که امکان داره پزشکی دانشگاه سراسری بدون کنکور باشه؟ اصلا امکان حذف کنکور برای پزشکی سراسری وجود داره؟ حتی بعضی ها هم میگن قراره برای پزشکی شرط سنی و معدل بزارن به نظرتون این تا چه حدی درسته؟ شما خودتون پزشکید و چون در دانشگاه هستید مسلما بهتر از هر کسی می تونید من رو راهنمایی کنید خواهش میکنم اگه اطلاعی دارید جواب بدید خیلی نگرانم که با ۲۵ سال سن و معدل ۱۶ نتوانم پزشکی سراسری قبول بشم من تازه از صفر شروع کردم اما این خبرها خیلی ناراحتم کردن به نظرتون این حرف ها درستند؟؟
سلام اقای قربانی ببخشید یه سوال داشتم و اونم اینه که سطح سواد علمی دانشجویان پزشکی دانشگاه های مختلف خیلی با هم فرق می کنه مثلا کسی که در دانشگاه سراسری ارومیه پزشکی میخونه با کسی که در دانشگاه سراسری تبریز درس می خونه خیلی با هم از نطر علمی تفاوت دارن اخه من کنکوری هستم و خیلی علاقه دارم تا پزشکی رو در دانشگاه ارومیه بخونم و با توجه به تراز ازمون های ازمایشیم مطمئن هستم که حتما می تونم رتبه قبولی پزشکی دانشگاه ارومیه رو به دست بیارم اما اطرافیانم می گن که سطح سواد علمی دانشگاه تبریز بهتره و اگه اون جا تحصیل کنی پزشک موفق تر و با سواد تری خواهی شد و با این حرف ها من رو دلسرد و ناامید میکنن چون من حس می کنم که رتبه قبولی دانشگاه ارومیه رو راحت تر می تونم نسبت به دانشگاه تبریز به دست بیارم تو رو خدا جواب بدید که این حرف ها واقعیت داره و سطح سواد علمی دانشگاه های علوم پزشکی خیلی خیلی با هم تفاوت دارن و اگه شما جای من بودید چی کار میکردید ممنون
سلام نرگس
من متاسفانه الان نمیتونم برات جواب طولانی بنویسم. مختصر مینویسم ولی قول میدم حتما بعدا مفصل توضیح بدم.
ببین به نظرم کلا تفاوت دانشگاهها در دو چیز هست:
۱. بستری که فراهم میکنه
۲. تعداد Role Model ها
توضیح مورد یک: از همون اول باید یاد بگیری که self-learner باشی. حالا این که چقدر این دانشگاه برای تو این فرصت رو فراهم میکنه مهم هست. مثلا آیا بیمارستانهاش بستر لازم رو داره که تو کیسهای مختلف ببینی؟
توضیح مورد دو: حتما در دبیرستان معلمی داشتی که خیلی دوستش داشته باشی و بعضی موقعها گوشهی ذهنت با خودت بگی من میخوام بعدا شبیه این بشم یا فلان خصوصیت این معلمم رو دوست دارم و میخوام در خودم پرورشش بدم. اینها role model های ما هستند. به نظرم در این بازهی سنی و زمانی، role model ها مهم هستند.
سلام آقای قربانی من کنکوری ام و هدفم پزشکی هستش می خواستم بپرسم از نظر شما دانشگاه های علوم پزشکی از نظر کیفیت آموزشی با هم خیلی فرق دارند؟ منظورم اینه که مثلا اگه کسی پزشکی رو در دانشگاه علوم پزشکی ارومیه بخونه با کسی که در دانشگاه تبریز تحصیل کنه از نظر سواد علمی خیلی متفاوت خواهند بود؟ من خودم می خوام برای قبولی در دانشگاه ارومیه هدفگذاری کنم و سعی کنم در کنکور رتبه قبولی مورد نیاز اون دانشگاه رو به دست بیارم اما اطرافیانم میگن برای قبولی دانشگاه تبریز هدفگذاری کنم و سواد علمی دانشگاه تبریز بهتر هستش از طرفی هم قبولی پزشکی ارومیه نسبت به تبریز راحت تر هستش از نظر رتبه. به نظرتون این دو دانشگاه خیلی ممکنه تفاوت علمی داشته باشند؟ لطفا راهنمایی کنید خواهش میکنم بگید اگه جای من بودید برای قبولی کدوم دانشگاه تلاش می کردید؟ یعنی امکان داره واقعا انقدر که اطرافیانم میگن تفاوت داشته باشن تو رو خدا راهنمایی کنید ممنون
سلام سایتتون خیلی عالیه اطلاعاتی در مورد رشته پزشکی دادید که تقریبا تو هیچ سایتی پیدا نکردم اقای قربانی یه سوال دارم اینکه شما توی مقاله ی قبلی تون گفتید که دانشجویان پزشکی عمومی توی دوران اکسترنی که کشیک ها شروع می شود حقوق می گیرند یعنی دو سال و نیم اخر پزشکی عمومی اما من شنیدم که میگن فقط از شروع دوران اینترنی یعنی یک سال و نیم اخر به دانشجویان حقوق می دهند حالا میشه راهنمایی کنید که کدومش درسته یعنی دو سال و نیم اخر یا یک سال و نیم اخر حقوق می دهند و اینکه این حقوق به همه دانشجویان داده میشه یا نه و در اخر اینکه در جایی خوندم که این حقوق برای دانشجویان ۴۰۰ هزار تومان است ایا این درسته تو رو خدا جواب سوالامو بدید ممنون
این که از کی حقوق داده بشه، بستگی به دانشگاه داره. توی شیراز، هم اکسترن و هم اینترن حقوق دارن؛ چون از لحاظ میزان کار، تقریبا کار برابری انجام میدن.
میزان حقوق بستگی به متاهل یا مجرد بودن داره. حقوق فعلی فرد مجرد ۵۹۲ هست تو شیراز. بقیهی جاها رو خبر ندارم.
سلام به خاطر سایت فوق العاده تون ممنونم اقای قربانی یه سوال دارم تو رو خدا جوابم رو بدید یک پزشک متخصص اگه بخواد فقط توی بیمارستان کار کنه حداکثر روزی چند ساعت باید کار کنه یا واضح تر بگم هر شیفت کاری پزشک متخصص مثلا تخصص اطفال هر روز چند ساعته اخه من دلم میخواد وقتی پزشک شدم علاوه بر کارم بتونم با خانواده ام هم وقت بگذرونم میخواستم بهم بگید که اگه پزشک بشم و فقط توی بیمارستان کار کنم و مطب شخصی نداشته باشم میتونم به خانواده هم برسم یا فقط باید توی بیمارستان باشم و هیچ وقت خالی نخواهم داشت و اخر اینکه الان در حال حاضر اگه یک پزشک متخصص حداقل ساعت کاری در بیمارستان را داشته باشد حداقل حقوقش ماهیانه اش چه قدر خواهد بود تو رو خدا جوابم رو بدید از اطرافیانم کسی نیست که جواب این سوال ها رو بدونه اما شما چون پزشکید و توی محیط بیمارستان هستید جواب سوال هام رو می دونید ممنوم میشم راهنمایی کنید
سلام شیلا
وقتت بخیر
ببین من جواب همهی سوالهات رو نمیدونم؛ ولی یه سری کلیات که میدونم رو برات مینویسم.
تو پس از پایان تخصص، یه امتحانی داری به اسم امتحان بورد. امتحان بورد اجباری نیست. ولی اگه بخوای هیئت علمی دانشگاه بشی، حتما باید بورد تخصصی داشته باشی. حقوق کسانی که هیئت علمی هستن، چند بخش داره. یه بخشش رو میگیم Per Case هست. تو مثلا ممکن هست تو بیمارستان کار بکنی و روزی ۱۰ تا کیس ببینی. ممکن هست روزی ۵۰ تا کیس ببینی. بر اساس تعداد کیس حقوقها تغییر میکنه. این که حقوقت چقدره، کاملا بستگی به این داره که رشتهی تخصصی تو چی باشه. اگه نخوای درمونگاه بری و فقط بیمارستان باشی و هیئت علمی باشی، خب معمولا فقط صبح هستی و بد از ظهر دست خودت هست (سیستمهای خصوصی رو نمیدونم که پزشک چند بار در روز سر میزنه به بیمارستان، بستگی به خود پزشک داره بیشتر).
این که چقدر با خونواده بتونی وقت بگذرونی هم بستگی به رشتهی تخصصیت داره باز. در همهی رشتهها میتونی قطعا. ولی بعضی رشتهها دستت کمتر بازه برای انتخاب. مثلا اگه متخصص زنان و زایمان باشی و به صورت کلی رشتههای جراحی و رشتههایی که مسائل اورژانسی داره، ممکن هست مجبور باشی وقت و بیوقت، بیمارستان بری.
سلام اقای قربانی ممنونم که جواب دادید فقط اگه میشه جواب این سوالمم بدید که افرادی که بورد تخصصی دارند و جزو هیئت علمی هستند حتما باید در دانشگاه تدریس هم بکنند و اینکه متخصص رادیوانکولوزی یا همان رادیوتراپی و متخصص طب فیریک و توانبخشی جزو کدوم دسته از رشته هاییه که گفتید منظورم اینه که باید تمام وقت بیمارستان باشی یا فقط ساعات مخصوصی که از طرف بیمارستان تعیین میشه این متخصصین در بیمارستان حضور پیدا میکنند واقعا ببخشید میدونم زیاد شد ولی به غیر از شما کسی نیست که ازش بپرسم اگه جواب بدید لطف می کنید ایشالا همیشه موفق باشید
شیلا تو اگه بورد تخصصی داشته باشی میتونی فعالیت علمی انجام بدی. لزوما نیازی نیست که هیئت علمی دانشگاه باشی.
رشتههایی که نیاز به حضور اورژانسی در بیمارستان هست، رشتههایی هست که موارد اورژانسی داشته باشه. مواردی که تو یه Golden Time داری که یه کاری برای مریض انجام بدی وگرنه مریض یه آسیب دائم میبینه و این Golden Time چند ساعت بیشتر نیست.
این رشتههایی که گفتی، جزء رشتههایی نیست که اورژانسهای زیادی داشته باشه.
سلام اقای قربانی نمیدونم چه جوری ازتون تشکر کنم که با وجود مشغله های درسی و کاریتون انقدر با حوصله و بزرگوارانه جواب سوال های ما رو می دین نمی دونم اما حس می کنم پیدا کردن این سایت یه معجزه توی زندگی من بود راستش من ۲۲ سالمه و از زمانی که یادم میاد به پزشکی علاقه داشتم اما هنوز نتونستم به هدفم برسم چون نتونستم کنکور رو شکست بدم و همین موضوع باعث شد تا از رقابت خارج بشم از یه طرفی هم فکر می کنم اگه با این سن بخوام پزشکی بخونم به خاطر سنم و دیر شروع کردن مسخره ام می کنند اما از وقتی سایت شما رو دیدم و مقاله هاتون و خاطره های بیمارستانی تون رو خوندم یه شوک یه تلنگر به من وارد شده فهمیدم من چه به هدفم برسم چه نرسم اون ارزوی من می مونه پس تصمیم گرفتم که براش مبارزه کنم و واقعا دلم می خواد به این هدفم برسم حتی اگه به خاطر سنم توی جو کلاس مسخره بشم که دیر شروع کردم یا حتی اگه کسی باورم نداشته باشه یا حتی اگه چند سال رو از دست داده باشم حس کردم این وظیفه منه تا ازتون تشکر کنم که یادم انداختید که یه رویا دارم که یه ارزو و هدف دارم که خیلی برام مهمه اما از یه جایی که حتی خودمم یادم نمی یاد کجا و برای چی اونو فراموش کردم. اینو یادتون باشه تا عمر دارم تا عمر دارم و نفس میکشم دعاتون می کنم برای سلامتی و موفقیتتون. امیدوارم بهترین توی کارتون باشید در ضمن بهتون قول می دم روز اعلام نتایج کنکور اگه خدا بخواد و قبول بشم بیام این جا و رتبم رو بگم و ازتون تشکر کنم
سلام شیلا
منتظر میمونم که برام بنویسی این خبر رو و خوشحالم که تونستی مسیری برای خودت پیدا بکنی.
نگران سن هم نباش. میتونم بهت بگم که اصلا مسئلهای نیست و مشکلی برات ایجاد نمیکنه و حتی کسی مسخرهت هم نمیکنه. اصلا چیز عجیبی نیست. یه دلیلش این هست که رزیدنتهای پزشکی، طیف سنی گستردهای هستند. یه دلیل دیگهش هم این هست که دانشجوهای بالینی به دلایل مختلف مرخصی میگیرند و تعداد قابل توجهی از اونها، ۷ ساله تموم نمیکنن. همچنین خیلیها هم هستند که تازه با سن تو یا بالاتر، تصمیم میگیرن که بیان پزشکی. پس تو علوم پایه هم مشکلی نیست.
خیلی خوشحالم این وبلاگو امروز یافتم!!کلی سوال داشتم که دارم جواباشونوپیدامیکنم تا الان که ساعت۱:۲۳ بامداد هس!!!به امیدخدا بهمن ترم۱پزشکیو شروع میکنم..یه سوال داشتم،برای ارتقای سطح زبانم چیکار کنم؟زبانم در حال حاضر الحمدلله خوبه یعنی همیشه نقطه قوتم بوده و هست.من شهرستانم و اینجا موسسه خوبی واسه یادگیری زبان پیدا نکردم تصمیم گرفتم خودم توخونه کار کنم
سلام. خوشحالم که برات مفید بوده.
توصیهی اینجوری کردن کار راحتی نیست. کلی حرف زدن هم شاید به درد تو خیلی نخوره. ولی کلا برای زبان دو سه کار خوب هست:
تا میتونی collocation یاد بگیری و تا میتونی ساختار یاد بگیری.
خب بالاخره بعد از چندی یک اتفاق استراتژیک افتاد و اونم اشنایی با شما. راستش من خیلی فکر کردم و میکنم به این مساله که استعداد چیه علاقه چیه ووو
اول معرفی
در MBTI شخصیتم ازون ۱۶ تا INTP بود و ازون استعداد های اوکانر در متمم با در نظر گرفتن فروتنی در استقرا، درک سه بعدی و تحلیل بد نیستم در دوران راهنمایی هم تا حد خوبی رباتیک و برنامه نویسی کار کردم و بی نهایت عاشق ابداع واختراع و کار های پیچیده و استراتژیک ام.
در ضمن در problem solving ام هم خوبه.
چیزی که پزشکی رو برای من جذاب میکنه زمینه research و تحقیقاتشه به جراحی هم علاقه مندم. ازونایی هم نیستم که برای روپوش سفید غش برم.
با توصیفاتی که شما کردید اکثر مسایل حل شده ولی نمیشه از شر تردید و تشکیک خلاص شد. آیا “پزشکی” راه من هست؟
خوشحال میشم اگر یک راه ارتباطی بهم معرفی کنید. ازینکه با یک دانشجوی پزشکی علاقه مند به برنامه نویسی و “آینده پزشکی” و دارای نگرش فرا نو آشنا شدم بسیار خوشحالم.سپاس
سلام محمدصالح.
فکر میکنم خوبه که با هم بیشتر صحبت کنیم. تو تلگرام منتظرتم.
@amirmghorbani
سلام دکتر، ببخشید صفحه و کامنتتون رو گم کردم ولی فقط خواستم بابت راهنماییتون تشکر کنم ، مرسی از لطفتون و اینکه وقت گذاشتین و جواب دادین.?
از دلگرمی که بهم دادین متشکرم.بین یه دوراهی گیر کردم.به نظرتون کار درستی هست که از دانشگاه ملی به خاطر این که از محل زندگیمون دوره انصراف بدم و دانشگاه ازاد ثبت نام کنم؟یعنی ارزشش رو داره؟اگه کمکم کنید لطف بزرگی در حقم می کنین.
سلام از متن خوبی که گذاشتین بی اندازه ممنونم.من امسال پزشکی قبول شدم و متاسفانه یا خوشبختانه ورودی بهمنم.می خواستم یه راهنمایی ازتون بگیرم.من زبان انگلیسیم زیاد خوب نیست و این باعث نگرانیم شده.تو این چند ماه فرصتی که دارم می تونم کاری بکنم که تو دانشگاه به مشکل زیادی بر نخورم؟خیلی ممنون میشم اگه کمکم کنید
خوشحال باش که ورودی بهمنی.
من خودم هم ورودی بهمن بودم.
با توجه به حرفی که میزنی، حتما حتما وقت بذار برای تقویت زبانت. هر چقدر بیشتر، بهتر.
نوشتهی محمدرضا شعبانعلی در مورد یادگیری انگلیسی و قسمت آموزش زبان در سایت متمم شاید برای شروع مناسب باشه.
سلام .به خاطر راهنماییتون ممنونم.میخواستم بپرسم که اگه هم زمان با دانشگاه کلاس زبان برم خوبه یا به درسم لطمه می زنه.یعنی وقت می کنم هم زمان به هر دو برسم؟
اگر درست از توجه و زمانت استفاده بکنی، نه تنها میتونی به کلاس زبان برسی، بلکه به کارهای دیگه هم میرسی و درست رو هم میخونی.
من دو سال دیگه کنکور دارم با اینکه به پزشکی علاقه داشتم اماانگیزه درس خواندن نداشتم شاید این اولین باری باشه که یک متن تونسته در من اینقدر انگیزه ایجاد کنه ازتون مچکرم اجرت با خدا
آرمین عزیز
ممنونم که برایم نوشتی.
امیدوارم روزی برسه که بیای اینجا و برام بنویسی که در مسیری که میخوای قرار گرفتی و از این مسیر راضی هستی.
سلام و واقعا خسته نباشید
یه سوال داشتم و قبلا مطرحش کردم وای نمی دونم چرا جواب ندادین
من ۳۶ سالمه و اگه سال دیگه پزشکی قبول بشم یه خانم ۳۷ ساله هستم با دو تا دختر دوقلویه ۵ ساله
خیلی به این رشته علاقه دارم ولی از سنم و مشکلات راه می ترسم
در ضمن من لیسانس حقوق دارم همه میگن برای وکالت آماده شو ولی امان از دل من
همسرم به شدت موافق پزشکیه و میگه برو دنبال ارزوهات
راهنمایی شخصی که این مسیر و طی کرده برام راهگشاست
لطفا راهنمایی کنید که کدوم مسیر و برم
آخه سر دوراهی موندم که ازش متنفرم
سلام مریم.
فکر نمیکنم من شخصی باشم که بتونم جواب خوبی به سوالت بدم. فقط شاید این نکته کمکت بکنه که یک سری از رشتههای تخصص تا اون جایی که میدونم، محدودیت سنی دارن. بهتره قوانینش رو بررسی بکنی قبل از ورود.
سلام
لطفا نظرتونو در مورد مستند راه قریب بگید
سلام نگین.
هنوز ندیدمش.
سلام اقای دکتر ممنون از اینکه این مطالب با ارزش رو میذارید ولی ی سوال داشتم ب نظر شما میشه ی نفر جزو درس خون های علوم پایه باشه (همون گروه ۳)و برای تامین هزینه های دانشجویی خودش ی پاره وقت هم کار کنه
دکتر قربانی واقعا ممنون واسه این مطالبی که همین نوع نثرش خالیش ادم رو جذب میکنه چ برسه ب این مطالب باارزشش که همگی حاصل تجربیات شما و دوستانتان از تو کار هستن من هم امسال کنکور دادم و فقط رشته پزشکی روزدم و در هم میام ولی ن اون شهری که دوست داشتم واسه همین مشتاقانه مطالعه کردم ممنون
ممنون
راستی ببخشید که کامنتم رو چندبار پست کردم.
گوشیم هنگ کرده بود هرچی صفحه رو رفرش میکردم میدیدم کامنتم پست نشده.
لطفا اینکه چجوری توهم کمبود وقت رو از بین ببریم رو هم بگید.
سلام آقای قربانی
من ترم دو هستم.این دو ترم خیلی کمتر از اونی که می بایست خوندم.
اول ترم یک با هدف رنک شدن و معدل خوب و به علایق رسیدن اومدم اما تا الان نه تنها به علایقم نرسیدم و کار فوق برنامه ای انجام ندادم و هیچ کاری رو شروع هم نکردم حتی کار اصلیم که درس خوندن بود هم درست انجام ندادم.حتی یکی از درسام رو دوبار افتادم.
خیلی ناراحت بودم.علاوه بر همه ی ناراحتی ها،عذاب وجدان زحمات پدر و مادر هم اضافه میشه.
اما خیلی ممنون از متن خوبتون.
من عاشق نوشتنم و واقعا وقتی این متن و متن قبلی اش رو خوندم انگار شدن همون طنابی که گفتید و کورسوی امیدی برام روشن کردن.
نمیدونم خنده دار هست یا نه ولی واقعا آرزو و تلاش میکنم از ترم جدید جبران کنم و بتونم ترازویی که گفتید رو به تعادل دربیارم.
راستی میشه لطفا درباره تعادل بین خوندن رفرنس و جزوات توضیح بدید؟
و چجوری توهم کمبود وقت رو از بین ببریم؟
واینکه واقعا رنک شدن تا چه حد مهمه؟
خیلی ممنون از مطالب خوبتون
سلام غزل. اهمیت رنک شدن در دو چیز هست: شاید برای خودت مهم باشه و تو رو خوشحال کنه – که به نظرم خیلی چیز مهمی نیست. بسیار شادی زودگذری داره.
دومی که شاید بیشتر به درد بخوره، یک سری امتیاز داره که شاید بخوای استفاده بکنی. مثلا عضو استعداد درخشان شدن.
در مورد رفرنس و جزوات هم چند روز به من فرصت بده. یه نوشتهی جامع مینویسم در موردش.
سلام آقای قربانی
من ترم دو هستم.این دو ترم خیلی کمتر از اونی که می بایست خوندم.
اول ترم یک با هدف رنک شدن و معدل خوب و به علایق رسیدن اومدم اما تا الان نه تنها به علایقم نرسیدم و کار فوق برنامه ای انجام ندادم و هیچ کاری رو شروع هم نکردم حتی کار اصلیم که درس خوندن بود هم درست انجام ندادم.حتی یکی از درسام رو دوبار افتادم.
خیلی ناراحت بودم.علاوه بر همه ی ناراحتی ها،عذاب وجدان زحمات پدر و مادر هم اضافه میشه.
اما خیلی ممنون از متن خوبتون.
من عاشق نوشتنم و واقعا وقتی این متن و متن قبلی اش رو خوندم انگار شدن همون طنابی که گفتید و کورسوی امیدی برام روشن کردن.
نمیدونم خنده دار هست یا نه ولی واقعا آرزو و تلاش میکنم از ترم جدید جبران کنم و بتونم ترازویی که گفتید رو به تعادل دربیارم.
راستی میشه لطفا درباره تعادل بین خوندن رفرنس و جزوات توضیح بدید؟
و چجوری توهم کمبود وقت رو از بین ببریم؟
واینکه واقعا رنک شدن تا چه حد مهمه؟
خیلی ممنون از مطالب خوبتون
سلام آقای قربانی
من ترم دو هستم.واقعا در طول این دو ترم خیلی کمتر از حد توانم درس خوندم و یکی از درسارو هم دو بار افتادم.
از اول ترم یک به امید رنک شدن و در همه چیز خوب بودن اومدم ولی نه تنها کار جدیدی رو کنار درسخوندن شروع نکردم و به علایقم نرسیدم که حتی کار اصلی رو هم نکردم و درس هم نخوندم(اونطور که می بایست)
بزرگترین اشتباهمم ترسیدنه،همیشه وقتی یه هدف بزرگ میذارم میترسم،انگار ترس میشه یه مانع بزرگ میشه استرس و بعد دیگه حتی نمیذاره قدم از قدم بردارم.
من عاشق نوشتنم.وقتی این متن و متن قبلی مرتبطش رو امروز برای اولین بار خوندم،واقعا حالم خیلی بهتر شد.
یه وقتایی واقعا آرزو میکنم مثل شما در همه کار یا حداقل اکثر کارها،موفق باشم.
واقعا نوشته هاتون مثل همون طنابی بود که گفتید.
خیلی ممنون
امیدوارم بتونم ترم های بعد جبران کنم.
راستی شما همیشه رنک بودید؟
و میشه لطفا درباره تعادل بین رفرنس و جزوات بگید
واینکه چجوری توهم کمبود وقت رو برطرف کنیم؟
سلام.من امسال کنکور دادم و رتبم اونطور که می خواستم نشد.یعنی شرایطم بد بود و اصلا یه ماه قبل کنکور خواستم دیگه کنکور ندم اما خب کنکور دادم و الان میتونم احتمالا پزشکی پردیس بخونم به پزشکیم علاقه دارم اما خب مطمئنا وقتی برم دانشگاه کسانی با من هم کلاس میشن که رتبه های خیلی بهتری دارن این خیلی نگرانم می کنه مخصوصا که بعضیا میگن که حتی رتبه های خیلی خوب کنکورم ممکنه به خاطر اینکه هم حجم درس ها زیاد هم سخت پشیمون و خسته بشن حالا من که رتبم خیلی خوب نیست دیگه چی….انگیزه و اشتیاق دارم فقط می ترسم
وقتی وارد دنیای پزشکی بشی، برای «پزشک شدنات» دیگه اهمیتی نداره که رتبهی کنکورت چند بود. این مهمه که در این مسیر چطور هستی.
سلام.مطالب وبلاگتون عالی.یه سوال شما از قبل دانشگاه رفتن زبانتون خوب بود و کلاس رفته بودید یا بعد دانشگاه رفتن؟یعنی نمیشه از کتابایی با زبان فارسی استفاده کرد؟
سلام کوثر. من زبان رو قبل دانشگاه کار کرده بودم.
چرا نشه از کتابهای فارسی استفاده کرد. استفاده بکن.
اما یادت نره حتما یه زمانی هم برای تقویت زبانات بذاری.
سلام امیر جان
میدونی، شاید موثر ترین فایدهی نوشته هات این باشه که به خیلی از آدم هایی که اونارو میخونن یه جور شفافیت عجیب ذهنی میده!
چجوری بگم، خیلی هامون میدونم مشکل چیه!میدونم کجای کار میلنگه ولی باید یکی باشه که بیاد وسط اون همه فکر چرت و پرت، دستمونو بگیره وبگه هی فلانی ببین چیزی که دنبالشی اوناهاش زیر اون تخته افتاده فقط کافیه دولا بشی و برش داری!
حداقل کارکرد نوشته هات واسه من این شکلی بوده و یه دنیا ممنونم واسه این همه انرژی که میذاری!
ایشالله عروسیات جبران کنم! 🙂
سلام علیرضا.
ممنونم که برام نوشتی. مثل همیشه به من لطف داری.
سلام! فک کنم سوالم جوابش سخت بود؟!!! به هر حال ممنون! همین که تایید کردید خودش کلیه! انشالله که وقتتون بیشتر بشه!
سلام نسرین.
سوالت چی بود؟
دغدغه این روز های من….در واقع من این روز هازو میشد تو این متن پیدا کرد…چ بهتر بود قبل از ورود ب این رشته با همچین متنی رو ب رو میشدم ک اون سردرگمی های شدید ترم یک کمی کمتر میشد ولی خب الانم اونقدرا دیر نیست.خیلی متن مفید و مناسبی بود.لذت بردم
سلام ریحانه.
ممنونم که برام نوشتی.
اگر فکر کردی جایی میتونم کمکت کنم، برام بنویس.
سلام.
کمی درمورد ارتباط و حرف زدن با استاد هاتون گفتین.من علوم پایه م.چطور می تونم برای گریز از ناامیدی با استادها حرف بزنم؟!
من تا الان حتی برای رفع اشکال درسی هم به استاد مراجعه نکردم…
ممنون میشم راهنمایی کنین
سلام امیرمحمد.تو نشون دادی یک پزشک واقعی هستی دلیلش اینه که تو همیشه از خودت مایه میذاری واسه کمک به بقیه چه اینجا چه در پزشکی.من از ته دلم ازت تشکر میکنم.بازم مثله همیشه مطلب مفید و عالی بوود.
امیرحسین عزیز. تو به من لطف داری. امیدوارم در مسیری که انتخاب میکنی، موفق باشی.
سلام واقعا خداروشکر می کنم از این که شما رو در مسیرم قرار داد! ممنون از مطالب مفیدتان! به نظرم باید بین کنجکاوی و شوق و اشتیاق تفاوت زیادی قائل شد! کسی که رشته دانشگاهی رو صرفا بر اساس کنجکاوی می خواند بسیار فرق می کند با کسی که آن رشته را بر اساس میل و اشتیاق خود می خواند! اولی زود خسته می شود یا حداکثر چند سال! اما دومی هیچگاه خسته نمی شود چون سیر شدن برایش مفهومی ندارد!
(البته همهی اینها به شرطی هست که بتوانی به خوبی منابعات را مدیریت کنی که این موضوع بحثی جدا میطلبد).دوست دارم بیشتر در زمینه مدیریت کردن(موفقیت در چند زمینه) بدانم به نظرتون کدام منابع در این زمینه مفیدست؟
سلام امیرمحمد
استفاده کردم…
ممنونم 🙂
امیرعلی عزیز
ممنونم که برام نوشتی. امیدوارم به زودی فرصتی داشته باشیم که بتونیم صحبت کنیم.
سلام اقای دکتر من ۹۸کنکور میدم..تیزهوشان هستم..کاش میشد بهم کمک کنید یه خرده بهم ریختم..استرسم زیاده هرروز پروپرانولول و فلوکسیتین میخورم..مثل قبل نمیخونم
سلام نگار. فکر نمیکنم در طولانی مدت پروپرانولول داروی خوبی برات باشه و اگر میخوای دارودرمانی انجام بدی، انتخاب مناسبی نیست.
نشون داده شده که پروپرانولول خودش باعث Depression میتونه بشه و مطمئنم در سال کنکورت این چیزی نیست که بهش نیاز داشته باشی.
من چند تا کار میتونم بهت پیشنهاد بدم:
۱. نوشتهی محمدرضا شعبانعلی رو بخون: موفقیت در کنکور کارشناسی ارشد (فرقی نمیکنه با کنکور خودت)
۲. مدیریت استرس رو در متمم بخون
۳. سعی کن هر روز صبح برای خودت بنویسی. در مورد صفحات صبحگاهی در وبلاگ شاهین کلانتری میتونی بخونی. البته هدف شاهین از نوشتن صفحات صبحگاهی با تو متفاوته. ولی به درد تو هم میخوره.
۴. مدیریت توجه رو یاد بگیر حتما. اگر وقت داشته باشی در متمم میتوانی در مورد آن بخوانی. من هم در مورد استفاده از اپلیکیشن Forest قبلا نوشتهام.
سلاام
امیرجان تشکر می کنم از نوشته ات
با خودم فکر می کردم من تا به حال چندبار از اون سه دسته ای که نام بردی جابجا شدم به دسته کناری، آنقدر که در این مدت نوسان داشتم …
قبل از اینکه این نوشته رو بخونم کنجکاو شدم خواستم ابتدا از گوگل نامتو جستجو کرده باشم، لینک فرادرس رو دیدم و تعجب کردم . اومدم اینجا و دیدم که نوشتی دوره تایرویید تدریس کردی 🙂
امیرمسعود عزیز
ممنونم که برام نوشتی.
همهمون جابهجا میشیم. فکر کنم باید بگردیم نقطهی عدم تعادل مناسب خودمون رو پیدا کنیم.
آره. فرادرس تجربهی کاملا جدید و جالبی بود برام. راستش اصلا تصور نمیکردم اینقدر وقت بگیره ازم و تصور نمیکردم صحبت برای یک مانیتور خالی که بهت زل زده، اینقدر سخت باشه :)) اولش عادت بهش سخت بود.
سلام آقای قربانی.دوست دارم از نظر علمی خیلی باهوش باشم دلم میخواد بهترین دانشجوی پزشکی دانشکده باشم، من پزشکی رو دوست دارم دلم میخواد خیلی خوب یادش بگیرم و در مقابل خیلی حرفه ای مداوا کنم و به بیمارا کمک کنم واسه همین پرسیدم اگه از روز اول هر روز ۴ ساعت وقت بزارم میشه هر چیزی که لازم هست رو کم کم یاد بگیرم و تو کار خودم به عنوان یه دانشجو و پزشک حرفه ای شناخته بشم؟ استادا اجازه میدن بری کنارشون وایسی و ازشون یاد بگیری؟ منظورم دوران علوم پایه است؟ یا حتما باید به صورت مرحله ای همه چی رو طی کرد؟ تو وقت های آزاد میشه رفت کنار استادا تو بیمارستانا؟ یا اگه دوست سال بالایی داشته باشی که انترن باشه میشه رفت و ازش یاد گرفت یا تو دوران علوم پایه ان قدر سرت شلوغه که نمیشه همچین کاری رو کرد؟
سلام
راهی هست که من بتونم چند دقیقه باهاتون صحبت کنم؟ تلگرام یا شماره همراهتون ؟
ممنون میشم اگه زود جواب بدید
سلام نرگس. بهم ایمیل بده.
خیلی اتفاقی و ناگهانی(!) تصمیم گرفتم که وبساتت رو ببینم.همیشه یه چیزی باری یاد گرفتن ازت رو پیدا میکنم!!
مطمئنم آشنایی باهات نقطه عطفی بود که باعث تغییر کردن فردی شد که هنوز هم با ورود به دانشگاه یه بچه مدرسه ای بود.
با این که هنوز هم خیلی راه روبرومه ولی خوشحالم از این که یه حسی بهم میگه راهم درسته و دوستانی مثل تو دارم که راهنماییم کنن.
پویای عزیز
تو و بقیه به من لطف دارین.
قبلا هم بهت گفتم که هر وقت توی متمم اسمات رو در قسمت آخرین دیدگاهها میبینم، واقعا خوشحال میشم که داری برای توسعهی مهارتهای خودت تلاش میکنی. مطمئن باش که این ظرفهایی که این روزها با یادگیری مهارتها میسازی، روزی که بارون بیاد، خیلی به کارت میاد.
امیدوارم همین مسیر رو ادامه بدی. با این که من و تو فاصلهای در این مسیر نداریم و کنار هم هستیم، هر جایی که از دست من بر میاد، خوشحال میشم که تو این مسیر کمکت کنم.
اتفاقا من مدتی هست که دارم به این مسیر فکر میکنم و روزهایی رو میبینم ک میتونم جذاب ترین کارارو در ادامه کارایی ک شروع کردم ، انجام بدم. انتظاری ک نمیخوام تموم شه اصلا!!
بدون شک آشنایی بیشتر با تو از اول ترم ، خیلی موثر بوده برام
درقالب شخصیت خودم(بدون اینک تقلیدکنم) خیلی ازت یاد گرفتم و دارم انجام میدم??
علی عزیز
ممنونم که برام نوشتی. به من لطف داری تو.
من هم همیشه به بچهها گفتم که امیدوارم این پشتکاری که در علی هست، در مسیر درستی قرار بگیره که واقعا کم آدمی دیدم که از همون ابتدا این شکلی باشه.
دوبار خوندمش. لازم داشتم و دارم به شنیدن این حرفا
خیلی هم لازم بود
خوشحالم که یه همچین فضایی هست میتونم بیام بخونم و یکم آرامش خیال داشته باشم.
دقیقا این حرفا فکرمیکنم خیلی خیلی شاید بیشتر به درد ماها میخورد. حداقل برای من اینطور بود
ممنون واقعا خیلی زیاد که مینویسی. یه نور روشن هستی این روزها.
سلام مینا.
ممنونم که برام نوشتی. مثل همیشه تو به من لطف داری.
آره. همینطور که میگی، در آخر بیشتر به درد خودم و تو و بقیه خورد تا به درد یک کنکوری. برای اون کنکوری، شاید تا این حد که با فضا آشنا بشه، خوب بود و هنوز درکش یه مقدار سخت.
شاید این اولین بار بود که خیلی جدی شروع کردم به فکر کردن واسه این که تا کی قراره منتظر فردا باشم. خیلی متن خوبی بود.حتمن به دوستای کنکوریم توصیه ش میکنم هم این، هم متن قبلی رو
سلام زهرا. ممنونم که برام نوشتی.
خوشحالم که به دردت خورد.
خیلی متن به جا و مفیدی بود به قول شما نه فقط واسه کنکوری ها بیشتر حتی واسه من دانشجوی علوم پایه که شدیدا دوست دارم یاد بگیرم ولی سردرگمی و موانع سراغم میاد بازم ممنون کلی بهره بردم از متنتون و حتما در اختیار داوطلب های کنکوری و بقیه دوستان قرار میدم
سلام آرمیتا.
ممنون که برام نوشتی. لطف داری.
خیلی بهم چسبید این متن….یه روز میام و تشکر میکنم بابت نوشتنش!