عکس زیر را محمد علی از آرامگاه حافظ گرفته است. میدانم که ساعتها از زوایای مختلف در دوربین نگاه کرده، کلی کلنجار رفته، کلی سختی کشیده تا این عکس را بگیرد.
از او اجازه گرفتم تا این عکس را در اینجا بگذارم.
عکسهای محمدعلی را خیلی دوست دارم. زاویهی نگاه او را دوست دارم. عشقش به عکاسی را دوست دارم. احترامش به عکاسی را دوست دارم. آرامشی را که در عکاسی پیدا میکند، دوست دارم.
خوشحالم که با او دوست هستم.
دنبال غزلی از حافظ بودم که در کنار این عکس بنویسم.
دیوان حافظ را ورق میزدم. به این غزل رسیدم.
یادم میآید که ترم یک یا دو بودم که اولین بار این غزل را خواندم. از همان موقع، از غزلهایی شد که هیچوقت از ذهنم پاک نشد.
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که میخورم خون است
متن کامل غزل را میتوانید در گنجور بخوانید.
بعضی از غزلیات حافظ حسِ خیلی خوبی به آدم میده??
سلام
عکس خیلی قشنگیه ، گذاشتمش والپیپیر گوشیم !!
آفرین
سلام.عصر بخیر
انصافا عکس بسیار زیبا و دلنشینی است.
حافظیه عالیه مخصوصا شباش…اما افسوس که بیشتر مردم تنها به یک سلفی با او بسنده میکنن!!! اگه وارد محتوای اشعارش بشی عالیه
راستی بهتون تبریک میگم وبلاگ خوبی دارین…کم و بیش پستاتونو خوندم قلم خوبی دارین…همینجوری ادامه بدین.
من هم خیلی دوس دارم بنویسم فعلا که درگیر درس و مشقم امیدوارم در اینده فرصتش پیش بیاد…
سلام زهرا. حتما بنویس. امیدوارم موفق باشی.