پایان فیزیوپات یک: یک قدم نزدیکتر به رویایی که “داشتم”. یه روزهایی در دانشکده تمام فکر و ذکرم این بود که کی میشود که فیزیوپات دو تمام شود، جشن روپوش سفید بگیریم و وارد بیمارستان بشوم. قدمی نزدیکتر به یک پزشک شوم. ترمها گذشتند. دو سه ترمی به همین منوال گذشت. …
ادامهی مطلباین لذت نه چندان کوچک
پیشنوشت: متأسفانه دوباره از مرخصیهای برنامهی ۴۰ روزه استفاده کردم! از این به بعد در هر پست مینویسم که فردا در مورد چه میخواهم بنویسم. اینگونه شاید تعهد بیشتری در مورد نوشتن داشته باشم. خوشبختانه، این چند روز، برنامهی ۴۰ روزهی زبان انجام شد. لوازمالتحریر را دوست دارم. برای مثال …
ادامهی مطلبدر جایی که دانشگاه نام دارد (۱)
پیشنوشت: خیلی وقت بود دلم میخواست اینها را بنویسم. از ترم ۲. خیلی بیشتر میتوانم این لیست را ادامه دهم. فعلا تا همینجا کافیست. ۱. اوه اوه! ترم سه ادراری داریم! شنیدی که خیلی سخته؟ اینقدر سخته که میگه کتابباز هست امتحان. شنیدی مجبوریم ”کتاب“ بخونیم براش؟ (بدبخت کتاب. چه …
ادامهی مطلبلا روشفوکو
فرانسوا دو لا روشفوکو فیلسوف فرانسوی – قرن ۱۷ بعضی مردم اگر نشنیده بودند که چیزی به اسم عشق وجود دارد، هیچ وقت عاشق نمیشدند. +62
ادامهی مطلبهنر همچون درمان
پیشنوشت ۱: به خاطر درگیریهای که این چند روز داشتم و آنها، خواسته یا ناخواسته، در اولویت بالاتری بودند، مجبور شدم از مرخصیهای برنامهی نظم شخصی در همین ابتدا استفاده کنم. پیشنوشت ۲: تقریبا نیمی از کتاب هنر همچون درمان که نوشتهی مشترک آلن دو باتن و جان آرمسترانگ است …
ادامهی مطلبمارش عزا
مرگ از ملزومات انسان بودن است (حداقل تا به الان و حداقل برای کسانی که با پایین آوردن دما خود را برای نسل آینده حفظ نکردهاند که به آن سرمازیستی میگویند.). ولی ما انسانها با آن راحت کنار نیامدهایم. یکی از مواردی که به ما کمک میکند با رنج و …
ادامهی مطلبنظم شخصی
مدت بسیار زیادی از اولین باری که درس نظم شخصی در پانزده دقیقه را در متمم خواندم میگذرد. چندین بار تلاش کردم آن را انجام دهم؛ اما هر بار به علت کمکاری خودم ناقص رها شد. البته اولین دلیلش برای من این بود که انتظار زیادی داشتم. به حرف با …
ادامهی مطلبدر جست و جوی رضایت (۲)
مواجه شدم با سردرگمی. با گمشدگی. با پیچیدگی. با کوهی از اگرها. با مسیرهای مختلف. با ابهام. فکر کنم این چند ماه تنها کاری کردم که سعی با مبارزه با ابهام بود. آن را شفافتر کنم. کنار بزنم. به یک مسیر قاطع برسم. به یک جواب درست. چندی پیش، کسی …
ادامهی مطلبلکهای در مغز
بلاک اعصاب هستیم. استاد در حال تدریس بود. یک عکس MRI از مغز نشون داد که در آن فقط یک قسمت کوچک غیر طبیعی بود. یک لکه. استاد گفت: به مغز خود احترام بگذارید. مغزی که یک لکهی کوچک در آن میتواند به چنین فاجعههایی (فلجی و …) ختم شود، …
ادامهی مطلبآشتی با تغییرات (۱) – اینترنت و نگرانی والدین
پیشنوشت طولانی: تغییرات همیشه وجود دارند. افرادی این تغییرات را میپذیرند و افرادی سعی میکنند خودِ سنتی را حفظ کنند؛ ولی فکر نمیکنم کسی باشد که انکار کند تغییرات وجود دارند. انکار تغییرات یعنی بشر هیچ پیشرفتی نکرده است! اما تفاوت آنجاست که بعضیها غر میزنند و بعضی با آغوشی باز به …
ادامهی مطلب