از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

رو در رو با یونگ: تپش دیوانه‌وار قلب

چندی پیش، یک سی‌دی از یکی از دوستانم هدیه گرفتم. رو در رو با یونگ. مصاحبه‌ای است با کارل گوستاو یونگ. مرکز مطالعات و آموزش پیشرفته‌ی علوم انسانی آن را دوبله و منتشر کرده است. توی چند روزی که گرگان بودم آن را دیدم. چند نکته‌ی آن برایم جالب بود. نکته‌ی ۱: تپشِ دیوانه‌وارِ قلب […]

لحظه نگار

لحظه نگار: دماوند

ساعت ۶ صبح از گرگان به تهران پرواز داشتم. دقایقی بعد از بلند شدن هواپیما، خلبان اعلام کرد که با هماهنگی صورت گرفته، مسیر هوایی را تغییر می‌دهیم و مسیر مستقیم را می‌رویم. مسیر معمول از گرگان به سمت ساری است و سپس تهران. مسیر امروز ما، از گرگان به سمت دامغان بود و سپس

از کتاب‌هایی که می‌خوانم

برای کودکان شل سیلور استاین بخوانیم

سیلور استاین مفاهیمِ معمول، عرفی، مسجل و آشنای دنیای امروز را به دیده‌ی تردید می‌نگرد و به کودکان می‌آموزد که می‌توان به آن‌ها از زاویه‌ی دیگری نگریست، زیر بارشان نرفت، با آن‌ها مقابله کرد و تغییرشان داد. این را خانم منیژه گازرانی در مقدمه‌ی کتاب من و دوست غولم نوشته است. او مترجم برخی از

لحظه نگار

لحظه‌نگار: لحظه‌ای با حافظ

عکس زیر را محمد علی از آرامگاه حافظ گرفته است. می‌دانم که ساعت‌ها از زوایای مختلف در دوربین نگاه کرده، کلی کلنجار رفته، کلی سختی کشیده تا این عکس را بگیرد. از او اجازه گرفتم تا این عکس را در این‌جا بگذارم. عکس‌های محمدعلی را خیلی دوست دارم. زاویه‌ی نگاه او را دوست دارم. عشقش

آموزش پزشکی

کمی در مورد علاقه‌ام به پزشکی (۲)

در نوشته‌ی قبلی، تا این‌جا نوشتم که چه شد که به پزشکی علاقه‌مند شدم. عاشق دوران علوم پایه بودم. کمک‌ام می‌کرد تا بتوانم این ارتباطات قسمت‌های مختلف، دلایلِ علامت‌های یک بیماری، طرز رفتار بدن انسان در هنگام سلامت، چگونگی رفتار بدن با بیگانگان و … را بفهمم. کمک‌ام می‌کرد که بتوانم وارد این بازی شوم.

ماجراهای بیمارستانی

خاطرات بیمارستان: منفی ده، منفی نه و منفی هشت: لمس کبد، داروی سر خود و رماتیسم

کهیر رماتیسم مفصلی ربط خاصی به هم ندارند ولی هر دو نوع بیمار را در سه جلسه‌ی قبلی که بیمارستان رفتم، دیدم. البته، دو جلسه‌ی آن با هم ادغام شده بود و در مجموع دو بار به بیمارستان رفتم. دو جلسه با رزیدنت، خانم دکتر الهام علی‌پور، و یک جلسه با اتندینگ بود. اتندینگ ما،

روز‌نوشته‌ها, لحظه نگار

لحظه نگار: آیریس

تا حالا تجربه داشتید که به شما بگویند که: برای کادوی تولدت باید پول بدی؟ آیریس، کادوی تولد پارسال من بود که از خودم هم برای خرید آن دانگ گرفتند! و ۵۰ درصد از سهام آن را داشتم. ۵۰ درصد سهام، برای مسعود بود! آیریس، سومین تجربه‌‌ام در این زمینه، در دوران دانشجویی بود. اولین

ماجراهای بیمارستانی

منفی دوازده و منفی یازده: گلابتون، خانم معلم و بیمارستان نمازی

گُلابَتون؟ چه اسم زیبایی. پیرزنِ هشتاد ساله‌ی خوش‌رویِ زیبایِ خنده‌روی خوش‌برخوردِ بیمارِ داستانِ امشبِ من. پیرزنی با موهای سفید. تمام سوال‌ها را با لبخند جواب میداد. نامش گلابتون بود. معنی آن را در واژه‌یاب سرچ کردم. (گُ بَ) (اِ.) گل های برجسته که با رشته های طلا یا نقره روی پارچه می دوزند. گلابتون سرطان مثانه

از کتاب‌هایی که می‌خوانم

در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند

هر کسی تصوری از بهشت دارد، هر دینی تصویری از بهشت ارائه می‌دهد، و باید به تمام آن‌ها احترام گذاشت.تصویری که این‌جا ارائه کرده‌ام، فقط یک حدس است.در واقع به نوعی یک آرزوست.آرزوی آن‌که عمویم، و آدم‌هایی مثل او، کسانی که در این دنیا احساس بی‌اهمیتی می‌کنند، سرانجام پی ببرند که چقدر مهم و عزیز

ماجراهای بیمارستانی

منفی سیزده: از بحرین (خاطرات بیمارستان)

جمعه، ۱۹ خرداد ۹۶، دومین جلسه‌ی بیمارستان بود. کمی از ساعت ۵ بعد از ظهر گذشته بود که از خانه بیرون آمدم تا به موقع به بیمارستان برسم. تاکسی گرفته و داشتم جزییات گرفتن هیستوری را مرور می‌کردم. راننده با مسافر دیگر مشغول بد و بیراه گفتن به نمایندگی ماشینش بود. این که نتوانستند درست

اسکرول به بالا