دانشجوی طبابت

دانشجوی طبابت

چند پیشنهاد برای روزهای‌ بی‌انگیزگی در پزشکی

تو چطور انگیزه خودت را در مسیر پزشکی حفظ می‌کنی؟ چطور همیشه این‌قدر باانگیزه هستی؟ چطور حوصله داری؟ سه سؤالی که بارها و بارها مورد خطابش واقع شده‌ام. سه سؤالی که – همین ابتدا بگویم – کاملاً برداشت اشتباهی نسبت به من است. البته که به آن‌ها حق می‌دهم. حتی افرادی که به من نزدیک […]

دانشجوی طبابت

در مورد احساس ناکافی بودن به عنوان دانشجوی پزشکی

این روزهای من بسیار فشرده شده. تعداد کارها آن‌قدری هست که هر چقدر که می‌دوم، باز هم انگار چند کار مهم باقی می‌ماند. به همین خاطر هم در مدرسه پزشکی، هم در این‌جا و هم در کانال تلگرام مدرسه، کمتر فرصت می‌کنم که بنویسم. این‌قدر تراکم زیاد است که امشب دلم می‌خواست یک تئاتر را

دانشجوی طبابت

برای کشیک‌های شلوغ و خسته‌کننده

چند وقت پیش بود که با یکی از دوستان اینترنم صحبت می‌کردم. تعدادی سؤال مطرح کرد و من می‌خواستم نظر خودم را برای او بگویم. به دو دلیل در نظر داشتم برای او بنویسم. هم این‌که هنگام نوشتن حرف‌هایم منظم‌تر و ساختاریافته‌تر می‌شود و شاید برای او کمک‌کننده بشود. دوم این‌که این سؤال‌ها برای افراد

دانشجوی طبابت

شروع تحصیل پزشکی در سن بالا

در این هفت سالی که در فضای وبلاگ‌نویسی حضور دارم، یکی از سؤال‌هایی که بارها در ایمیل و کامنت‌های وبلاگ و اینستاگرام دریافت کرده‌ام، در مورد شروع پزشکی در سن بالاتر از معمول سن کنکور هست: می‌شود در بیست و پنج سالگی پزشکی را شروع کرد؟ فلان سن برای پزشک شدن دیر نیست؟ خواندن پزشکی

دانشجوی طبابت

در مورد تجربه تدریس برای المپیاد دانشجویی

من همیشه نسبت به المپیاد دانشجویی ترس داشتم. از سال سوم دانشجویی، اسمم را در غربالگری دانشگاه می‌نوشتم ولی نمی‌رفتم. یک سال هم نوشتم و غربالگری هم رفتم و قبول شدم و برای امتحان اصلی نرفتم. آخرین سال بود. آخرین فرصت. این بار اسمم را نوشتم. امتحان را هم شرکت کردم. به چه مکافاتی هم

دانشجوی طبابت

پیشنهادهایی برای مسیر متمم‌خوانی یک دانشجو پزشکی

وسط‌های دوران اکسترنی بود که یک توقف در مسیر پزشکی‌ام داشتم. ۵ ماه مرخصی گرفتم. برای درس خواندن نبود؛ هر چند در ابتدای مرخصی برنامه داشتم که مطالعه دروس پزشکی قسمت ثابتی از برنامه‌ی روزانه‌ام باشد. اما گزارش پایان مرخصی حاکی از این بود که بیشترین زمان من برای کتاب‌های نان‌فیکشنِ غیرمدیکال و متمم گذاشته

دانشجوی طبابت

تلاش بیست و سه ساله برای فراموشاندن او: فردریش وگنر

سال ۱۹۸۹ بود که جایزه‌ی Master Clinician از طرف American College of Chest Physician به فردریش وگنر تعلق گرفت؛ جالب است که او یک پاتولوژیست بود و نه یک Clinician. او را با بیماری وگنر می‌شناسیم. این بیماریِ بسیار خاص که تقریباً به عضوی از بدن رحم نمی‌کند و اگر درمان نشود، در کمتر از

دانشجوی طبابت

بیمارستان و کلینیک برای دانشجویان علوم پایه و فیزیوپات

مریضی ۶۵ ساله با عفونت بدخیم گوش (Malignant Otitis Externa) دارم. ظاهرش همیشه مرتب است. حتی یک روز نیز ندیدم که در بیمارستان، صورتش از حالت همیشه اصلاح شده، خارج بشود. جوراب‌های پشمی رنگی نیز به پا دارد. مؤدب هم هست. اما اخلاق‌های عجیبی دارد. پشت آن پنجره‌ی شیشه‌ای درب اتاقش که در تمامی درب‌های

دانشجوی طبابت

المپیاد استدلال بالینی و اهمیت شرکت در آن

چندی پیش، ایمیلی دریافت کردم. یکی از دانشجویان علوم پایه‌ی همین دانشگاه بود که نسبت به ادامه‌ی مسیر پزشکی‌اش تردید داشت. برایم نوشته بود که پیشرفت هوش مصنوعی و مهندسی و تأثیر شگرف آن‌ها بر پزشکی، از اهمیت پزشکی در ذهنم کاسته است. همان روز کشیک بودم و او به اورژانس آمد. بینابین دیدن مریض‌ها،

دانشجوی طبابت

برای دانشجویان پزشکی ورودی جدید (مخصوصاً ورودی‌های بهمن)

در پست دستیاری بیماری‌های داخلی، زهرا کامنتی گذاشت در مورد این‌که دانشجوی ورودی بهمن است و برنامه‌هایش را تا آن زمان توضیح داد و نظر مرا پرسید. از او عذر می‌خواهم که به بهانه‌ی کامنت‌اش، قرار است حرف‌های نامربوطی بزنم. من هم ورودی بهمن بوده‌ام. یادم است که چه برنامه‌هایی در ذهن خودم ریخته بودم.

اسکرول به بالا