از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

در مورد حسرت‌ها

امروز امتحان آسکی دستیارها بود. ۱۵۰ رزیدنت سال یک و دو از هر سه لاین بیمارستانی علوم پزشکی تهران. علاوه بر بیماری‌های داخلی، رزیدنت‌های سال یک بیماری‌های قلب و عفونی و رادیوآنکولوژی نیز حضور داشتند. از قبل امتحان تصمیم داشتم که بعد از پایانش، بالاخره برای گرفتن کارت دانشجویی‌ام اقدام کنم. به طبقه‌ی ششم یک […]

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

برای تو که بی‌دریغ مهربان هستی

من مرگ را دیده‌ام. مرگ نوزاد را. مرگ پیر را. مرگ جوان را. مرگ کسی که انتظار مردنش را داشته‌ای. مرگ کسی که انتظار مردنش را نداشته‌ای. مرگ کسی که آرزوی مردنش را داشته‌ای که از این دردش راحت بشود. مرگ بدون درد را دیده‌ام. مرگ دردناک را دیده‌ام. مرگ دردناکی را که دردش حس

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

لورکا – ترانه‌ی کوچک نخستین آرزو

این روزهایم با او می‌گذرد. در هر فرصتی به او می‌گریزم و او را یاد می‌کنم. لورکا را. سی‌دی شعرهای او در پخش‌کننده‌ی کوچک من است و هر از گاهی به سراغش می‌روم و دکمه‌ی پخش را فشار می‌دهم و به او، با ترجمه و صدای شاملو گوش می‌دهم. به شاملویی که از گلوی او

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

زنجیرهایی ضخیم‌تر‌شونده

پیاده‌روی‌مان تمام شده بود و قهوه‌مان را خورده بودیم. لحظه‌ای قبل از خداحافظی، رو به او کردم: من یک تقسیم‌بندی ساده در ذهنم برای وقتی که افراد در مورد روان‌درمانی صحبت می‌کنند، دارم – البته معمولا به اشتباه آن را روان‌پزشکی یا روان‌شناسی می‌نامند. تقسیم‌بندی، با این سوال است: آیا او از سطح اروین یالوم

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

یک نامه: «که این»

چند شب پیش، کلاس آنلاین کوچکی با موضوع انواع سردرد داشتم. قرار بود کلاس در دو شب برگزار شود. هم شب نخست و هم شب دوم، تعدادی از بچه‌ها بعد از کلاس ماندند و کمی بیشتر حرف زدیم. بعد از کلاس دوم بود که همان لحظه‌ی اول، کسی پرسید: «که چی؟». همه‌ی این‌ها آخرش که

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

از لحظات دویدن

در دوران مدرسه، هیچ‌گاه در ورزش خوب نبودم. از همان‌هایی بودم که از زنگ ورزش فراری بود و برای تیم‌ها انتخاب نمی‌شد و اگر هم انتخاب می‌شد، این انتخاب از سر دوستی‌ها بود، نه توانمندی‌ها. نگاه‌های ترحم‌انگیز معلم ورزش را هم یادم است. تقریبا هر بار که به گرگان برگشتم، او را می‌بینم. خانه‌اش نزدیک‌مان

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

سرود مستانه‌ی اندوه زمین

جنابِ رییس، استادانِ گرانقدر، دانشجویانِ محترم؛ از تمامیِ شما برای افتخارِ سخنرانی در این مراسم سپاس‌گزارم. جملاتِ اولین رییسِ این دانشگاه علوم پزشکی، دنیل گیلمن، را به خاطر می‌آورم که گفته بود: «یک دانشگاه، مسیرِ اصلیِ خود را گم خواهد کرد اگر کسانی را پرورش دهد که صرفاً دانشی را از روی کتاب‌ها خوانده‌اند، یا

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

خود-تاب‌آوری

نامه‌ها. نام پوشه‌ای بر دسکتاپ‌ام است. پوشه‌ای حاوی نامه‌هایی به دیگران و نامه‌هایی از دیگران. تعدادی نیز، نامه‌های خودم به خودم است. نامه‌هایی به امیرمحمد کوچکتر، امیرمحمد الان و امیرمحمد آینده. این نوشته نیز می‌توانست نامه‌ای باشد. نامه‌ای به خود کنونی‌ام. اما تصمیم گرفتم که آن را این‌جا بگذارم تا شاید بهانه‌ای شود برای بیشتر

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

واکنش زملوایس

فقط ۴۷ سال داشت که مرد. طرد شده. تنها. در تیمارستان. از عفونت زخم. از همان‌چه که سال‌ها برای مبارزه با آن تلاش می‌کرد. اما، زخمی بزرگتر، بر روی قلبش بود. عمیق‌تر. دردناک‌تر. همان زخمی که او را به تیمارستان کشاند. ایگناتس زملوایس (Ignaz Semmelweis) را می‌گویم. صد و هفتاد و سه سالِ پیش، سال

از فراز و نشیب‌های مسیر زندگی

اقیانوس‌وار

۱ نزدیک ۲ بامداد، هوایی سرد، کوچه‌ای خلوت. برای خداحافظی، با من تا پایین آمده بود. می‌خواستیم دم در ورودی خداحافظی کنیم؛ اما گویا هنوز حرف داشتیم. پس به فضایِ اندکی گرم‌ترِ ماشین پناه بردیم. گفت: پس از این اتفاقات اخیر، دیگر نمی‌دانم چگونه می‌توانم همانند قبل، با تعدادی از اطرافیانم رابطه‌ی گذشته را داشته

اسکرول به بالا