از مدرسه برگشتهام. آمدم خانه و لپتاپ را برداشتم به کافه آمدم. آمده بودم که کمی بنویسم. نه به مناسبت روز پزشک. کمی از همهجا بنویسم – همان نوشتههای افکار بیمارستانی.
فضای کافه خیلی شلوغ است. یک لحظه به نظرم موسیقیای که پخش میشد، آشنا آمد. من تقریباً پلیلیست این کافه را حفظ هستم. زیاد اینجا میآیم. صاحب آن هم به خود زحمت عوض کردنش را نمیدهد. ماههاست که همین است. برای همین این موسیقی با روتین همیشگیاش جور در نمیآمد. این باعث شد توجهم جلب شود و البته که خودش نیز آشنا بود.
چهار پنج ثانیهای طول کشید. یادم نمیآمد که کجا آن را شنیدهام. یک موسیقی رپ بود. خیلی آشنا بود. میترسیدم تمام بشود و یادم نیاید. روی لپتاپ Shazam را سرچ کردم. هر دو با هم موسیقی را گوش دادیم. همان موقعی که او گفت، به قسمتی از قطعه رسید که آن را میشناختم. قسمتی که پرتم کرد به بیشتر از ده سال پیش. امان از خاطرات. دوم یا سوم دبیرستان.
موسیقی سال ۲۰۱۱ آمد. زمان دبیرستان خیلی دوستش داشتم و زیاد گوشش میدادم.
هندزفری را گذاشتم. دوباره گوشش دادم. دقیق. خیلی دقیق. با دقت به تک تک کلمات. قطعه در مورد کسی هست که در مورد منتور و معلم خود میخواند. معلم و منتوری که الان با مشکلات خاص خودش دست و پنجه نرم میکند. شاگردش از او میگوید.
تقدیر و تحسین و خواهش و تمنا دارد.
آن موقع که در دبیرستان این قطعه را گوش میدادم، چنین حسی نسبت به کسی نداشتم. الان دارم. الان به کسانی همینقدر مدیون هستم و بهتر حسش را به منتورش میفهمم. قطعه را هم احتمالاً گوش دادهاید. قطعهی I Need a Doctor. از امینم و دکتر دره و اسکایلر گری. قطعهای در مورد حس امینم به دکتر دره و اینکه چطور برای او نقش منتور را داشت و چقدر خود را مدیون او میداند.
نمیدانم چه شد که امروز این قطعه را گذاشت. برای من غرق شدن در خاطرات را در پی داشت و بهانهای برای نوشتن شد. مثلاً به مناسبت روز پزشک.
من علاقهای به روز پزشک ندارم. به خاطر سوء استفادههایی که این حکومت از نام ابن سینا کرد و میکند. یاد حمایتهای حکومتی از طب سنتی و عدم حمایتهای حکومتی از پزشکی واقعی میافتم. یاد تکتک استادانم میافتم که رفتند یا مجبورشان کردند بروند.
نمیدانم اینها کی تمام میشوند. کی روزی برسد که به کودکانمان از «اینها» بگوییم و چه کارهایی که کردند و چه بلاهایی سر این کشور و مردم آوردند. کاش زودتر باشد.
در این میان، و پس از آن، امیدوارم که شاگرد حقیقی خوبی برای آنها که باورم داشتند و معلمم و همراهم در پزشکی بودند، باشم و بتوانم آنگونه که خودشان دلشان میخواست، راهشان را ادامه بدهم.
سلام روزتون بخیر
آقای دکتر من و شما در سالهای نزدیک هم دانشگاهی بودیم ولی هیچوقت افتخار آشنایی با شما رو نداشتم ، من ورودی بهمن نود بودم، امسال به طور اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم ،فقط خواستم عرض ادبی کنم و بگم از خواندن نوشته هاتون لذت بردم،امیدوارم همواره سلامت و موفق و البته دلشاد باشید.و یک نکته دیگه اینکه اگرچه بسیار شخصی هست، ولی امیدوارم که قصد مهاجرت نداشته باشید که کورسوی روشنایی در این همه ظلمت حضور فرهیختگانی همچون شما دوست عزیز هست.پاینده باشید.
سلام میشه راجب پزشکی تعهدی (مناطق محروم)نظرتون رو بگین؟مسیر ۱۷ ساله با چیزی که شما از طبابت تجربه میکنبد فرق داره؟؟
سلام امیر محمد عزیز. امیدوارم حال دلت خوب باشه و تندرست باشی.
شدیداً نیاز دارم بدونم قالب وبسایت چی هست و از کجا هاست گرفتی. خیلی واجب و ضروریه.
ممنون میشم بهم بگی.
بهترین آرزو ها
نیما
a tiny remembrance <3
مهدیار عزیزم ♥️
این روز رو به شما و همه ی کسانی که توی این شرایط باوجدان کار میکنن تبریک میگم
امیدوارم وقتی که تحصیل پزشکی تون کاملا تمام شد و کارتون رو به عنوان متخصص داخلی شروع کردید بازهم اینجا برایمان بنویسید آقای قربانی
سلام. با خوشحالی آمدم بقیه سرگذشت را بخوانم. خورد توی ذوقم
تموم شد عرضتون؟ خیلی تاثیرگذار بود