امتحان دستیاری و پیش‌کارورزی – روش پیشنهادی مطالعه

هفته‌ی دوم دی ماه ۱۳۹۹ بود که تصمیم گرفتم رزیدنت بشوم. حدود ۷۰ روز تا امتحان دستیاری فرصت داشتم. از همان زمان می‌دانستم رشته‌هایی که می‌خواهم رتبه‌های چندان خوبی نیاز ندارند. به همین خاطر با وجود فرصت کم نیز، تصمیم گرفتم در امتحان دستیاری شرکت کنم.

فقط دو ماه می‌توانستم مرخصی بگیرم. همان دو ماه را مرخصی گرفتم.

شروع کردم.

***

من بودم و چندین هزار صفحه کتاب و تست. آن‌قدر زیاد است که در ابتدا، متوجه گستردگی مطلب نشده بودم.

روزها و هفته‌های نخست، کلافه می‌شدم. استرس زیادی داشتم.

زمانم برای امتحان کافی است؟ فرصت می‌کنم؟

سخت جلو می‌رفت. هنوز روی دور نیفتاده بودم. گیج بودم.

با کدام برنامه پیش بروم؟ از کدام منبع بخوانم؟ کدام کتاب تست را انتخاب بکنم؟ کدام کلاس‌ها را شرکت بکنم؟ روزی چند ساعت مطالعه بکنم؟ اولویتم کدام مباحث باشد؟

سوال‌ها زیادتر می‌شدند. از این کتاب به آن کتاب و از این برنامه به آن برنامه سرک می‌کشیدم. کلافگی بیشتر می‌شد.

این حال من در روزهای نخست شروع برای خواندن بود.

می‌دانستم طبیعی است. می‌دانستم که ۵ تا ۱۰ درصد هر برنامه‌ریزی، باید به چنین اموری صرف بشود. هر برنامه‌ریزی، نیاز به به زمانی برای برنامه‌ریزی دارد (Plan to Plan). زیرا که برنامه‌ریزی، صرفاً یک زمان‌بندی نیست. در برنامه‌ریزی، تمام سؤال‌های بالا گنجانده می‌شود.

***

رسید نزدیک روزهای آخر. دیگر کم کم می‌دانستم که باید چه کار کرد. می‌توانستم به عقب نگاه کنم و مسیری را که پیش رفتم، ارزیابی کنم.

می‌دانستم کجا اشتباه کردم و کجا درست بود. کجا لجبازی کردم و کجا کم‌کاری کردم. کجا باید ول می‌کردم و کجا باید ادامه می‌دادم.

برای نبودن منبع درست و کتاب‌های قدیمی اذیت می‌شدم. خودخوری می‌کردم.

از برخی منابع غافل شده بودم.

بعضی از نکات را کمی دیر فهمیدم.

و کم پیش نیامد که در اولویت‌ها اشتباه کرده باشم.

بالاخره هر چه که بود گذشت. امتحان جابه‌جا شد. دو ماه مرخصی من تمام شد. بخش‌هایم شروع شد. دوباره امتحان جابه‌جا شد. و دوباره.

رسید به امتحان و نهایتش شد نمره‌ی ۵۰۹ از ۶۰۰ و رتبه‌ی ۳۶ کشوری.

***

راضی بودم؟ نمی‌دانم. آن روزها به قدری سایه‌ی موضوعات تلخ دیگری و از دست دادن یک فرد بسیار نزدیک در زندگی‌ام سنگینی می‌کرد که این نمره و رتبه اهمیتی نداشت.

اما از یک موضوع خوشحال بودم. این‌که اگر اکنون داخلی/اطفال/روان‌پزشکی را انتخاب کنم، می‌توانم به جرئت بگویم که این انتخاب خودم بود. خودم می‌خواستم به این رشته بیایم؛ با این‌که دستم برای انتخاب هر رشته‌ی دیگری آزاد بود.

***

بعد از امتحان نوبت پرسش‌ها بود. یکی در مورد نحوه‌ی خواندن (که موقع جواب دادنش شک داشتم باورم کنند) و یکی در مورد رشته‌ای که می‌خواهم (که از توضیح دادنش خسته شده بودم).

انگار متهمی هستم که باید پاسخ دهم چرا این رشته‌ها؟

آن‌قدر این بی‌حوصلگی از توضیح‌های مکرر زیاد شد که امروز به کسی که می‌خواست این بحث را شروع بکند، گفتم: بیا راجع به این موضوع صحبت نکنیم. من بعداً از آن می‌نویسم و برایت می‌فرستم. فقط بگویم که تصمیم من برای چنین انتخابی، یک جوگیری لحظه‌ای نبود. احمق هم نیستم. شرایط را می‌دانم.

برای آن تعداد دیگری که روش درس خواندن را می‌پرسیدند، کارهایی را که انجام می‌دادم گفتم.

در چهره‌ها می‌دیدم که گاهی افراد باور نمی‌کنند وقتی که می‌گویم اول و آخر به تکست‌بوک مراجعه می‌کردم.

اعجوبه‌ای با هوشی خاص که بتواند میزان زیادی از تکست‌بوک را در روز بخواند نیز نیستم. برخی مطالب را مجبور هستم بارها بخوانم تا در ذهنم بشیند.

اساس کاری که می‌کردم، ساده بود: من الویت‌بندی می‌کردم.

این مراجعه به تکست‌بوک، از روی فخر نیست. هیچ اصراری هم ندارم که روش من درست است. حتی نمی‌گویم بهتر از بقیه‌ی روش‌هاست.

به سراغ کتاب اصلی می‌روم زیرا که نمی‌توانم درسنامه‌ها را بخوانم. از آن‌ها و غلط‌هایشان اذیت می‌شوم. نمی‌توانم اعتماد بکنم.

یادم است به دوستم می‌گفتم: فلان کتاب نفهمیده که Surgeon General با General Surgeon فرق دارد و هر دو را معادل هم در نظر گرفته است.

او هم می‌گفت: دیگر این یکی را بیخیال بشو.

اما من نمی‌توانم.

از روش‌هایشان، از نفهمیدن‌هایشان، از فیلترهایشان، از خلاصه‌سازی‌هایشان، از حذف مطالبشان اذیت می‌شوم.

برای هر درسی که به منبع مراجعه نکردم، اذیت شدم.

و آرام‌تر بگویم که عمیقاً باور دارم خلاصه خواندن یادگیری به همراه ندارد. صرفاً – شاید – چند فکت به ما یاد بدهد تا بتوانیم پیش اتندینگ‌ها خودشیرینی کنیم.

***

تصمیم گرفتم هر آن‌چه را که در این مورد انجام دادم، بنویسم. شاید در بین حرف‌های من، پیشنهادهایی بود که به بقیه نیز کمک می‌کرد تا مسیر مطالعه‌ی شخصی‌سازی‌شده‌ی خودشان را بسازند.

***

محل مطالعه

من در خانه می‌خواندم. سالن مطالعه‌ی دانشگاه برایم مناسب نبود. مهم‌ترین مشکلم با آن‌جا، مزاحمت بقیه است. اصلاً مقدارش مهم نیست. حتی لحظه‌ای دست یک دوست بر شانه یا یک صدا کردن.

حفظ توجه کار راحتی نیست. در سالن‌های مطالعه این‌کار سخت‌تر می‌شود. این هزینه‌ی زیادی است برای من که می‌توانم در خانه هم بخوانم.

اما برای خواندن در خانه، کاملا شرطی‌سازی‌ها را رعایت کردم. پشت این میز، نه غذا خوردم و نه چت کردم و نه وب‌گردی الکی و نه داستان خواندن و نه فیلم دیدن و …

این میز، میز کار بود. میز مطالعه‌ی جدی. همین و بس.

***

زمان مطالعه

مدتی در آن دو ماهی که مرخصی بودم، شب حدود ۱۲ می‌خوابیدم و صبح حدود ساعت ۵ بیدار می‌شدم. آن روزها، بیشترین بازدهی را داشتم. در طول روز، از پومودوروهای ۳۵ دقیقه‌ای استفاده می‌کردم.

ساعت تخم‌مرغی روی میز را روی ۳۵ دقیقه کوک کرده و مطالعه شروع می‌شد. پس از پایان ۳۵ دقیقه، ۵ تا ۱۰ دقیقه استراحت می‌کردم.

دوباره یک پومودورو ۳۵ دقیقه‌ای. و باز هم ۵ تا ۱۰ دقیقه استراحت. پس از پومودوروی سوم یا چهارم، یک استراحت طولانی‌تر انجام می‌دادم. بیست دقیقه تا نیم ساعت.

از عمد از موبایل برای زمان گرفتن استفاده نمی‌کردم. عمده‌ی بارهایی که این کار را کردم، پشیمان شدم. با این‌که Notification تمام شبکه‌های اجتماعی من بسته‌ست، باز هم حواسم پرت می‌شد و هر از گاهی، به عادت، موبایل را آنلاک می‌کردم.

در کل روز، سعی می‌کردم حداقل ۱۲ تا ۱۴ پومودورو بخوانم. اوایل فکر می‌کردم کم است و باید بیشترش بکنم. آخر مگر ۱۴ تا ۳۵ دقیقه‌ای چقدر می‌شود؟ ۸ ساعت و ۱۰ دقیقه. یعنی همین‌قدر مطالعه برای این امتحان کافی است؟ امتحانی که افراد می‌گویند ساعت‌های مطالعه‌شان بین ۱۵ تا ۲۰ ساعت است و برخی از آن مثلاً-استادها می‌گویند باید ۱۸ ساعت درس بخوانی؟

۱۵ ساعت می‌شود حدود ۲۶ پومودوروی ۳۵ دقیقه‌ای. کمی برای من دور از انتظار است که کسی، با تمرکز و با تمام وجودش، هر روز، بتواند این حجم از (۱) وقت، (۲) توجه و (۳) انرژی را فراهم بیاورد.

مهم‌ترین نکته‌ی پومودورو این است که در آن بازه‌ی تعیین‌شده (من خودم ۳۵ دقیقه‌ای در نظر گرفتم. می‌تواند کمتر (از ۲۰-۲۵) یا بیشتر (تا ۵۰-۶۰) باشد)، فقط و فقط به همان کار مشغول باشیم. نه این‌که فکر و ذهن‌مان جایی دیگر باشد یا وسطش به کارهای دیگر مشغول بشویم.

اگر کسی توانست ۲۵ تا پومودورو ۳۵ دقیقه‌ای به این شکل بخواند، آفرین به او. من که نتوانستم.

من خودم بیشترین تعداد پومودورویی که در یک روز برای امتحان دستیاری خواندم، ۱۹ تا بود.

کم کم، متوجه می‌شوید که استمرار روزانه‌ی همین ۱۴ تا پومودوروی ۳۵ دقیقه‌ای، اصلاً راحت نیست.

***

تنها یا با دیگری؟

هر دو را تجربه کرده‌ام. گاهی یکی از دوستانم که برای امتحان وکالت می‌خواند و گاهی یکی-دو دوست دیگری که پزشکی بودند، می‌آمدند.

همراه با آن‌ها خواندن، تجربه‌ی خوبی بود. نه تنها بازدهی مرا کاهش نمی‌داد، بلکه در روزهای بی‌حوصله بودن مفید هم بود. البته بگویم که هنگام مطالعه، قوانین خانه همانند سالنی عمومی می‌شد. با هم حرف نمی‌زدیم – مگر در هنگام ضرورت.

وقتی می‌گویم ضرورت یعنی از معدود بارهایی که وسط خواندن با هم صحبت کردیم زمانی بود که گفتم: محمد! خانه‌ی روبه‌رویی آتش گرفته!

اما تجربه‌ی من در خواندن با کسی که می‌خواهد برای همان آزمون خاص بخواند، چندان راضی‌کننده نیست. این تجربه را دوست نداشتم. به همین خاطر بود که چنین پیشنهادهایی را رد می‌کردم. حوصله‌ی سوال‌هایی را که در مورد آزمون پرسیده بشود، نداشتم. صرفاً استرسم را بالا می‌بُرد.

اما با کسانی که برای آزمون دیگری آماده می‌شدند، فضای متفاوتی بود. استرس کم‌تر. تسلی‌بخش. دلگرم‌کننده.

بدیهی است که این تسلی‌بخشی و دلگرمی به خاطر دوستی‌هایمان نیز بود، نه صرف رشته‌ی دیگری را خواندن یا آزمون متفاوتی را داشتن.

اگر با کسی می‌خواندم، در زمان‌های استراحت بین پومودوروها با او حرف می‌زدم. اگر تنها بودم، سعی می‌کردم که کمتر به شبکه‌های اجتماعی مراجعه کنم – البته همیشه موفق نبودم. گاهی به جایش شعر می‌خواندم، گاهی موسیقی گوش می‌دادم. گاهی خانه را تمیز می‌کردم یا ظرف می‌شستم. گاهی هم یک چرت ۵ تا ۱۰ دقیقه‌ای.

***

اصول برنامه‌ریزی

برنامه‌ریزی من برای خواندن، برنامه‌ای نبود که بتوانم به دیگران پیشنهادهایش بکنم؛ زیرا که حاشیه‌های چهل و هشتمین آزمون دستیاری، تمامی نداشتند. من یک بار برنامه‌ی دو ماهه برای اسفند ۹۹ ریختم. بعدش امتحان افتاد فروردین ماه. بعد یک بازه‌ای امتحان تاریخی نداشت و معلوم نبود کی است و سپس افتاد تیر ماه. به همین خاطر، چهار بار برنامه‌ام را اساسی عوض کردم؛ تغییرات جزئی که بسیار بیشتر بود. این بین، بخش و بیمارستان و کلینیک هم داشتم.

اما باور دارم که اصول کلی‌اش شاید به دیگران نیز کمک بکند. بر اساس همان اصول‌ها بود که برای یکی از دوستانم که امتحان دارد، برنامه‌ای کلی تنظیم کردم. آن‌ها را همین‌جا نیز می‌گویم.

طبیعی است که نظرات شخصی هستند. «به نظرم» را از جملات حذف می‌کنم و شما در نظر بگیرید در تک‌تک پیشنهادها این عبارت وجود دارد.

۱. دانستن نقطه‌ی شروع و پایان

عمده‌ی ما نقطه‌ی پایانی ماجرا را در آزمون‌هایی که شرکت می‌کنیم، تصور می‌کنیم. مثلاً با خود می‌گوییم که من می‌خواهم پزشکی قبول بشوم؛ من می‌خواهم رنک علوم پایه یا پیش‌کارورزی باشم؛ من می‌خواهم رادیولوژی بروم و …

این‌گونه فانتزی‌سازی و رویابافی قشنگ است؛ اما برای برنامه‌ریزی به درد نمی‌خورد. ما می‌خواهیم به یک نقطه‌ای برسیم. طبیعی است که یک نقطه‌ی اپتیموم وجود دارد. مثلاً شاید دلم بخواهد کاردیو تهران بخوانم و این نقطه‌ی اپتیموم من است. حالا یک بازه‌ی منطقی‌تر نیز تعریف بکنیم:

ایده‌آل من این است که رزیدنت کاردیوی دانشگاه تهران بشوم؛ اما شهیدبهشتی و ایران نیز عالی هستند. هر کدام از این سه دانشگاه، بازه‌ای هست که من به هدفم رسیده‌ام.

سپس، این هدف را کمی (Quantification) کنیم:

من اگر بخواهم رنک پیش‌کارورزی باشم، احتمالاً به نمره‌ی ۱۷۰ از ۲۰۰ و بالاتر نیاز دارم. من اگر می‌خواهم فلان رشته‌ی رزیدنتی در فلان دانشگاه قبول بشوم، باید حداقل نمره‌ی ۴۵۰ از ۶۰۰ کسب کنم و …

نقطه‌ی پایانی مشخص، به ما برای تخصیص منابع هم کمک می‌کند؛ زیرا که ضریب درس‌ها برای رشته‌ها، متفاوت است.

این کمی‌سازی با نمره (به جای رتبه)، مهم‌ترین فایده‌اش، حس ما بعد از امتحان است. این‌جاست که به معنای واقعی رقابت با خود را هم داریم.

عمیقاً معتقدم که این جملاتِ «شما فقط باید با خود رقابت بکنید» و «با دیگران رقابت نکنید» برای واعظان و رو-منبر-بروهای شیاد است. مگر می‌شود با دیگران هیچ رقابتی نداشت؟ اگر قرار نبود رقابت بکنیم که چرا آزمون دستیاری می‌دهیم؟ اما رقابت هم اصول دارد که از حوصله‌ی این نوشته خارج است.

فقط باید یادمان باشد که گاهی با وجود تمام تلاش‌مان در آزمون، آن‌چه که می‌خواهیم، نمی‌شود. حالا اگر Component ای از جنس رقابت با خود در دل برنامه‌ریزی‌مان موجود باشد و به آن نزدیک شده باشیم و نتیجه‌ی دلخواه را نگرفته باشیم، با این حسِ باخت، بهتر کنار می‌آییم.

پس، نقطه‌ی نهایی را به جای عبارت کیفیِ فلان رشته را می‌خواهم و یا فلان رتبه را می‌خواهم، با یک بازه‌ی نمره یا تراز آزمون دستیاری و پیش‌کارورزی، جایگزین کنیم.

حدسم این است که این کار را عده‌ی قابل توجهی انجام می‌دهند. کاری که شاید عده‌ی کمی انجام بدهند؛ تعیین نقطه‌ی شروع است.

من می‌دانم که می‌خواهم به نمره‌ی ۵۰۰ برسم. اما از کجا؟

از کجا داری حرکت می‌کنی؟ نقطه‌ی شروعت کجاست؟

الان و این لحظه، اگر روز آزمون بود، نمره‌ی تو چند می‌شد که می‌خواهی به ۵۰۰ برسی؟

تا نقطه‌ی شروع را ندانیم، برنامه‌ریزی برای نقطه‌ی پایانی معنایی ندارد.

چطور می‌خواهیم تخصیص منابع انجام بدهیم؟ برنامه‌ریزی بدون تخصیص درست منابع به هر قسمت که می‌شود مثل برنامه‌های آماده‌ی کنکور که مشاورانِ ساعتی-چند-صد-هزار-تومانی به دست دانش‌آموز بدبخت می‌دهند و او هم تمام تلاشش را می‌گذارد روی این برنامه.

برنامه‌ی آماده و شخصی‌سازی‌نشده، هیچ معنایی ندارد. حتی در نقطه‌ی آغازین. وقتی برنامه، با نیازها و قوت‌ها و ضعف‌های من Match نشده باشد، پایبندی به آن پایین می‌آید و پس از مدتی، انگیزه‌های ما برای ادامه‌اش کم می‌شود؛ زیرا که انتظارات‌مان را برآورده نمی‌کند.

پس، اگر می‌خواهیم آزمون بدهیم، اولین کار این است که همین امروز، یک آزمون از خود بگیریم. سؤال‌های دوره‌ی قبل دستیاری را برداریم. شرایط امتحان را شبیه‌سازی کنیم. و آزمون را شروع.

ببینیم که نمره‌‌مان چند می‌شود و نقطه‌ی شروع ما کجاست.

۲. فراموش نکردن مبحث اصلی

فرض کنیم من مشاور/مدرس شما باشم و بگویم:

بچه‌ها. در مبحث DVT and PE که این‌قدر مبحث مهمی هم هست و هر سال سؤال در دستیاری دارد، از یک بیماری صحبت شده که تاکنون از آن پرسشی نداده‌اند. اسم آن هست May-Thurner Syndrome که منجر به ورم مکرر ران در خانم‌های جوان می‌شود (هریسون، فصل ۲۷۳، قسمت Clinical Pearls).

این خیلی عالی است که من به عنوان مدرس به شما این نکته را بگویم و شما هم به عنوان امتحان‌دهنده آن را بلد باشید که در امتحان شما را ممتاز بکند. اما، نباید فراموش کنیم که دانستن این سندرم تنها وقتی مفید است که جدول امتیازبندی ولز را در بالای همان صفحه و الگوریتم اپروچ به DVT or PE را در پایین همان صفحه بلد باشیم.

ما این را فراموش می‌کنیم که در یک امتحان استاندارد، قرار نیست همه‌ی سؤال‌ها از نکات جدید، سخت و تاکنون-سؤال-نیامده باشد. فراموش می‌کنیم که هر امتحانی یک قسمت کوچک از سؤال‌های آسان دارد، یک قسمت عمده‌ی سؤال‌های متوسط و یک قسمت کوچک دیگر که سؤال‌های سخت هستند.

دلیلش هم به نظرم شیوه‌ی خواندن‌مان است و این استرسی که تعدادی از مؤسسات و مدرسین وارد می‌کنند.

معمولاً آن زمان‌های نزدیک به امتحان است که شروع می‌کنیم به آزمون‌ دادن و مثلاً آزمون دستیاری سال گذشته را از خود امتحان می‌گیریم. قبل از آن، با کتاب‌های تست و بانک سؤال‌ها پیش می‌رویم که تمام سؤال‌های مرتبط با یک مبحث را در یک فصل جمع‌آوری کرده‌اند.

این‌گونه خواندن خوبی‌های بی‌شماری دارد و طبقه‌بندی بهتری در ذهن‌مان شکل می‌گیرد. اما حواسمان باید به نقطه‌ی ضعفش نیز باشد: این‌که از فضای آزمون‌های استاندارد دور می‌شویم و توزیع درجه‌ی دشواری سؤال‌ها را در آزمون فراموش نمی‌کنیم.

وقتی به مبحث DVT فکر می‌کنیم، یاد آن سندرم May-Thurner می‌افتیم (اگر اسمش را شنیده باشیم) که دورش با چند رنگ دایره کشیده‌ایم؛ و کمتر به این نکته دقت می‌کنیم که احتمالاً دوباره سؤالی از همان الگوریتم اپروچ تشخیصی مطرح بشود. آن زمان که روزهای آخر است دائم به خود می‌گوییم چنین نکته‌ای در آن فصل بوده و اکنون یادم نمی‌آید. بروم سریع مرورش بکنم.

کار ما شده است که پیدا کنیم از چه چیزی تاکنون سؤال نیامده است.

حالا من اگر به تو بگویم داخلی و عفونی روی هم ۱۵۶ مبحث دارند و در این دو کتاب هریسون و سیسیل و رفرنس جدید قلب، بی‌شمار نکته هست که تاکنون از آن‌ها سؤالی نیامده، – به جز Panic – چه می‌کنی؟

در این مواقع کافی است یک آزمون استاندارد بدهی. یکی از آزمون‌های دستیاری سال‌های گذشته باعث می‌شود که یادت بماند قرار نیست تمام سؤال‌های آزمون‌ها، از این مباحث خاص باشند.نمی‌گویم همه‌ی سؤال‌های آزمون‌های دستیاری استاندارد هستند؛ اما بهترین گزینه‌ای است که داریم.

نباید تسلطت روی مباحث مهم پر تکرار را به بهای یادگرفتن آن نکاتی که تاکنون از آن‌ها سؤالی مطرح نشده، از دست بدهی.

متأسفانه فضای رقابتیِ استرس‌آورِ آزمون دستیاری و تعدادی از کلاس‌ها و آموزش‌ها، فرد را به این سمت سوق می‌دهند.

و واضح است که چه دور باطلی (Vicious Cycle) ایجاد می‌کند، نه؟

یک نکته‌ی جدید یاد می‌گیری. استرس بَرَت می‌دارد در مورد نکات جدید. آن هفته‌های آخر است. به سراغ منبع مطالعاتی می‌روی. یک نکته‌ی جدید دیگر می‌بینی و با خود آن حرف تخریب‌کننده را می‌زنی که من چیزی بلد نیستم و استرست بیشتر می‌شود و …

خلاصه بکنم: حرفم این است که وقتی حجم رفرنس‌ها این‌قدر زیاد است، چگونگی رجوع به آن‌ها، مهمتر از خواندن تمامی خطوط‌شان است. در رجوع به هر فصل نیز باید بدانیم که چطور وقت‌مان را به هر قسمتش اختصاص بدهیم.

فکر می‌کنم که گفتن این خاطره برای تمام کردن این قسمت و تأکید روی اهمیت ماجرا خوب باشد.

روز اول که به یکی از دوستانم – که پزشکی نیست اما حجم مطالعاتی‌اش از هر پزشکی که من می‌شناسم بیشتر است – گفتم می‌خواهم در آزمون دستیاری شرکت کنم و حجم رفرنس‌های دستیاری بیشتر از ده هزار صفحه است و این‌قدر وقت دارم، برایم نوشت:

عالیه.
مثل تلاش برای رسیدن به ماه
با پای پیاده
به وسیله‌ی راه رفتن روی زمین می‌مونه.

۳. هیچ برنامه‌ی ایده‌آلی در کار نیست

قرار نیست یک برنامه‌ی ایده‌آل وجود داشته باشد. قرار نیست به تمام اهداف مورد نظرمان – در موعد مقرر – برسیم. قرار نیست برنامه مو به مو اجرا بشود. هدف این است که با کمترین انحراف از برنامه آن را پیش ببریم.

اصل کلی ساده است. گند می‌زنیم. کارهای غیرمنتظره پیش می‌آید. گاهی حوصله نداریم. فقط سهم ما در این گند، متفاوت خواهد بود. گاهی بیشتر تقصیر خودمان است و گاهی کمتر.

باید در برنامه‌ها، جایی برای این قسمت‌ها نیز در نظر بگیریم.

این یکی از بزرگترین اشکال‌های خود من در برنامه‌ریزی بود.

چند سال پیش، برنامه‌هایم غیر واقع‌بینانه بود (همان برنامه‌هایی که ساعات لازم برای اجرایشان از ۲۴ ساعت بیشتر می‌شد) و بعد خودم را سرزنش می‌کردم که به آن‌ها نرسیده‌ام. الان دیگر این‌گونه برنامه نمی‌ریزم. ولی در این مدتی که برای دستیاری می‌خواندم، اتفاقات نامنتظره را در نظر نمی‌گرفتم.

این اتفاق‌ها موضوعات عجیب و غریبی نیستند. ولی از آن‌جایی که زندگی در جریان است، اتفاق می‌افتند. مثلاً دوست من تصادف کوچکی کرد و به حضور من در آن لحظه نیاز داشت. وقت چندانی هم از من نگرفت. حدود دو ساعت. اما از آن‌جایی که من جوری برنامه می‌ریختم که هر روز من و هر هفته‌ی من، تمام ساعتش پر باشد (نه لزوماً با درس خواندن)، این دو ساعتِ از دست رفته باعث می‌شد یک gap در برنامه ایجاد بشود و دوباره به برنامه نرسم.

و بعد، اعصاب‌خردی نرسیدن به برنامه.

نمی‌گویم در برنامه‌ی روزانه باید چنین چیزی در نظر بگیریم. باید حواسمان باشد که از آن لب بام نیز نیفتیم و در نظر گرفتن این فرصت، بهانه‌ای برای اهمال‌کاری و کم‌کاری و تنبلی نشود.

اما بهتر است حداقل در برنامه‌ی هفتگی، چنین جایگاهی را در نظر بگیریم.

پایبندی به برنامه‌ریزی کار راحتی نیست. خودمان سخت‌ترش نکنیم.

***

نقشه‌ی راه مطالعه

چهار درس ماژور در آزمون دستیاری و پره وجود دارد:

  • طب داخلی (Internal Medicine)
  • طب کودکان (Pediatrics)
  • جراحی عمومی (General Surgery)
  • زنان و زایمان (Obstetrics and Gynecology)

طب داخلی خودش از حداقل هشت قسمت مجزا تشکیل شده:

  • کلیه (Nephrology)
  • گوارش (Gastroenterology and Hepatology)
  • غدد و متابولیسم (Endocrinology and Metabolism)
  • روماتولوژی (Rheumatology)
  • قلب و عروق (Cardiology)
  • ریه (Pulmonology)
  • خون و سرطان (Hematology and Oncology)
  • مباحث دیگر همانند مسمومیت و مراقبت‌های ویژه و پیرپزشکی (Poisoning, Geriatrics, Intensive Care, etc)
رفرنس دستیاری داخلی اطفال زنان جراحی تکست

و چهارده درس مینور:

  • عفونی (Infectious Diseases)
  • پاتولوژی (Pathology)
  • پوست (Dermatology)
  • چشم (Ophthalmology)
  • گوش و حلق و بینی (Otorhinolaryngology or Ear, Nose, and Throat or ENT)
  • آمار (Statistics)
  • اپیدمیولوژی (Epidemiology)
  • اخلاق پزشکی (Medical Ethics)
  • مغز و اعصاب (Neurology)
  • روان‌پزشکی (Psychiatry)
  • ارتوپدی (Orthopedics)
  • رادیولوژی (Radiology)
  • یورولوژی (Urology)
  • فارماکولوژی (Pharmacology)
تکست رفرنس دستیاری مینور فارما روان پاتولوژی رابینز چشم نورو اورو ارتو

همه‌ی تکست‌های دروس مینور را به شکل فیزیکی ندارم و البته تکست فارما، نسخه‌ی Review از کتاب کاتزونگ هست و نه نسخه‌ی کامل آن.

***

همین وهله این سؤال پیش می‌آید که از کدام شروع کنیم؟ این‌گونه بخوانیم که یک درس را تمام کرده و بعد به سراغ بقیه برویم یا همه را در کنار هم پیش ببریم؟

باور من این است که برای دستیاری و هم‌چنین پره بهترین درس برای شروع، اطفال است؛ زیرا که بین درس‌های فوق، جامع‌ترین چارچوب اولیه را برای سوار کردن هزاران صفحه مطلب پزشکی خواهد ساخت.

پوشش (Coverage) مطالب نلسون بسیار گسترده است. فقط کافی است به فهرست مطالبش نگاه بکنی. با عمده‌ی درس‌های دیگر هم‌پوشانی دارد. و چون این کتاب از سری کتاب‌های Essential است، عمق مطالب چندان زیاد نیست (برخلاف داخلی). نلسون اسنشیال، شبیه به دریایی با عمق یک متر است.

مثلاً کل مبحث نلسون برای بیماری‌های التهابی روده کمتر از ۲ صفحه است – اما انصافاً بسیار خوب آن را گفته و تمام مطالب اصلی را پوشش داده است.

همین مبحث در داخلی یک فصل کامل است و خواندنش زمان و انرژی بسیار بیشتری می‌برد. در جراحی نیز وجود دارد و کمتر از یک فصل است. در پاتولوژی و درس‌های مینور دیگر نیز از آن گفته شده است.

وقتی اصلیات عمده‌ی مباحث را از نلسون یاد می‌گیریم، هنگامی که به سراغ درس‌های دیگر می‌رویم، دست خالی نیستیم و وحشت نمی‌کنیم. اکنون یک اسکلتی داریم که بقیه‌ی مطالب را روی آن سوار می‌کنیم.

به بیان دیگر، چون پوشش نلسون وسیع است، زمینه را برای درست کردن Associationها فراهم می‌کند و همان‌طور که بارها قبلاً گفته‌ام، بدون ساخت این Associationها، شکست یادگیری حتمی است (قسمتِ چانک‌ها و یک ذهنِ کم‌تر آشفته).

شروع از اطفال، یک خوبی دیگر نیز دارد. ترسِ خواندن را از بین می‌برد. به دلیل تعدد بیماری‌ها (مخصوصاً قسمت‌های ژنتیک و کانجنیتال و متابولیک)، اطفال همیشه ترسناک بوده است. اگر اطفال را برای آن اواخر بگذاریم، این ترس را با خود تا آن آخر خواهیم برد.

حتماً قبول داری که به هیچ وجه در این مسیر، به Cognitive Load اضافی نیازی نداریم. خود مسیر به اندازه‌ی کافی دشوار است.

به همین خاطر است که شروع از اطفال را پیشنهاد می‌کنم. کار وحشتناک سختی است. انرژی می‌برد. اما به نظرم، در انتها، می‌ارزد.

درست است که نلسون دریاست، اما با خیال راحت می‌توانی همه جایش بروی. وسیع است؛ اما غرق نمی‌شوی.

***

قدم بعدی برای ساختن این پیکر واحد، برنامه‌ی ادغام داخلی، پاتولوژی، عفونی، فارماکولوژی و اپیدمیولوژی است. تنها خواندن هر کدام از این درس‌ها، بی‌معناست. هر مبحث داخلی را که نگاه می‌کنی، Component ای از هر سه درس پاتولوژی، فارماکولوژی و اپیدمیولوژی دارد و به‌نوعی ادامه‌ی اطفال حساب می‌شود و به روی شانه‌های آن قرار می‌گیرد.

پس وقتی که فرصت فراهم است، چرا بقیه‌ی تکه‌های اطلاعاتی (Chunk) را نیز به این‌ها وصل نکنیم (Association) تا یکپارچگی و وحدت بیشتری در ذهن‌مان داشته باشیم؟

این اطلاعات، روی اسکلت درس‌های خوانده‌شده از قسمت اطفال سوار می‌شوند: می‌خوانی که کم‌کاری کانجنیتال تیروئید می‌تواند هایپرتروفی کاذب عضلات بدهد. بسیاری از علامت‌های دیگر نیز شبیه بزرگسالان است. علامت‌های مشترک که دوباره در داخلی تکرار می‌شود و این قطعه‌‌های اطلاعاتی کنار هایپرتروفی کاذب عضلات قرار می‌گیرند. شبیه به چند تکه‌ی پازل که با هم جور بوده و اکنون به هم وصل شده‌اند.

این قسمت از برنامه تقریباً دو تا سه برابر قبلی (خواندن کودکان) وقت می‌گیرد. و مثل همیشه، اولویت گذاشتن، مهم‌ترین قسمت می‌باشد.

اکنون، تقریباً نیمی از مباحث پزشکی عمومی، پوشش داده شده است.

قدم بعدی، برنامه‌ی ادغام رادیولوژی و جراحی عمومی و ارتوپدی است. در کنار آن‌ها نورولوژی و روان‌پزشکی هم باید خوانده شود. و پس از آن، زنان و زایمان از ماژورها؛ بقیه‌ی مینورها، ترتیب خاصی ندارند.

در عمده‌ی مباحث جراحی، رادیولوژی از روش‌های پاراکلینیک برجسته است و به همین خاطر تأکیدم این است که رادیولوژی و جراحی کنار هم خوانده بشوند.

هم‌چنین، دلیل این‌که نورولوژی و ارتوپدی را از بقیه‌ی مینورها جدا کرده‌ام، تنها این نیست که تعداد سؤال‌های بیشتری از آن‌ها می‌آید. به خاطر حجم مطلب و گستردگی‌اش نیز هست. به زبان غیرعلمی و غیردقیق، این دو درس، به زمان بیشتری نیاز دارند که در ذهن رسوب بکنند. بیماری‌ها و شکستگی‌ها و دیستروفی‌ها و … جدیدی وجود دارند که با آن‌ها آشنا نبوده‌ایم.

درسی مثل ارتوپدی، از پیکر اصلی پزشکی، جداست. اسم شکستگی‌ها قرار نیست برای ما آشنا باشد. نوع عمل جراحی‌شان نیز همین‌طور.

این تازگی مطالب باعث می‌شود که در بار نخست خواندن، تحت هجومِ – ناخوشایندِ – اطلاعات قرار بگیریم که به علت تازگی و عدم داشتن Associationهای مناسب در ذهن، به راحتی از یادمان فراموش می‌شوند.

به همین خاطر به این دو درس اولویت داده‌ام. باید فرصتی به خود بدهیم که با این دو درس بیشتر بنشینیم و کنارشان باشیم تا جای مناسب اطلاعات آن‌ها، در ذهن‌مان شکل بگیرد.

روان‌پزشکی نیز به خاطر اهمیتش در آزمون، حجم بالای داروهایش که مهم بوده و همیشه از آن‌ها سؤال می‌آید و هم‌پوشانی با مباحث نورولوژی، در این قسمت قرار می‌گیرد.

در قسمت بعدی زنان و زایمان را خواهیم خواند و در نهایت، ۶ درس مینور باقی‌مانده.

برنامه درس خواندن دستیاری پیش کارورزی

***

سؤال بعدی این است: وقتی که قرار است کودکان را بخوانم، آیا باید صفر تا صد آن را بخوانم؟

معلوم است که نه. بارها و بارها بر این نکته تأکید کرده‌ام که همواره بحث اولویت‌هاست. پر واضح است که تمامی مطالب خوانده‌شده در این هفت سال، اهمیت یکسان ندارند. آیا قرار است در مبحث سرطان‌ها، اهمیت سرطان کولن که در جهان و هم‌چنین کشور ما بیداد می‌کند، با سرطان تیموس یکسان باشد؟

آیا قرار است اهمیت مبحث مراقبت‌های بارداری با مبحث چندقلویی یکسان باشد؟

چه برای طبابت در دنیای خارج از امتحان و چه برای امتحان‌ها، یک سری از مباحث اولویت دارند و ما باید نخست، تمرکزمان را روی آن مطالب بگذاریم و منابع بیشتری را صرف آن‌ها بکنیم. علتش هم معلوم است: منابع محدود. زمان و انرژی و توجه ما محدود است.

می‌فهمم که سخت است. به این‌گونه اولویت‌گذاری، عادت نداریم. در کل دوران قبل از دانشگاه که عادت داشتیم کتاب را از اول تا آخر برای امتحان بخوانیم. در دوران علوم پایه و فیزیوپات و بالینی نیز همین بود. حالا به امتحان پیش‌کارورزی و دستیاری رسیده‌ایم. حجم منابع امتحانی ده‌ها برابر شده و باید برایش آماده بشویم.

همین ابتدا بپذیریم که آن مدل ذهنی قبلی و از ابتدا تا انتها خواندن، برای این‌جا، جواب نمی‌دهد. می‌دانم که استرس به همراه دارد. این را خوب می‌فهمم. من خودم همان کسی هستم که می‌گفتم چه کسی تضمین کرده که این بار از این‌جا سؤال طرح نشود؟

تضمینش بلوپرینت سؤال‌های امتحان است.

در بلوپرینت امتحانی، بر اساس اهداف آموزشی و اهمیتی که یک مبحث دارد، تعداد سؤال‌های آن مبحث مشخص می‌شود.

مثلاً در همین مبحث اطفال، بیشترین سؤال‌ها از مباحث نوزادان و عفونی اطفال طرح شده است. وزنِ این دو مبحث، بیشتر از بقیه است. به خاطر بلوپرینت، طراح موظف است در هر امتحانی که استاندارد باشد، وزن بیشتری به این دو مبحث بدهد. برای همین، در طول سال‌های گذشته که نگاه عمیق‌تری به این مباحث داشته‌اند، سؤال‌هایی با جزئیات بیشتر، از دل آن‌ها بیرون آمده است.

حالا آن تقسیم‌بندی معروف را هم به جلوی چشمان بیاوریم:

  • Common Presentations of Common Diseases
  • Uncommon Presentations of Common Diseases
  • Common Presentations of Uncommon Diseases
  • Uncommon Presentations of Uncommon Diseases

همین را راجع به درمان هم می‌توان در نظر گرفت:

  • درمان خط اول
  • درمان خط دوم
  • درمان جایگزین و …

در مباحث پراهمیت و پرتکرار، آن‌قدر از تظاهرات شایع بیماری‌های شایع و درمان‌های خط اول سؤال آمده است که دیگر نمی‌توانید انتظار داشته باشید باز هم همین‌ها تکرار بشوند. این‌جاست که طراح‌ها به سراغ تظاهرات غیرشایع بیماری‌های شایع و تظاهرات شایع بیماری‌های غیر شایع و درمان‌های خط دوم و سوم رفته‌اند. به همین دلیل است که تسلط روی مباحث پرتکرار، باید بالا باشد.

اما در مباحثی که تاکنون کمتر از آن‌ها سؤال مطرح شده است، همان تظاهرات شایع بیماری‌های شایع و درمان خط اول، «معمولاً» کافی می‌باشد.

باز هم تکرار می‌کنم که بله؛ ایده‌آل است که ما همه‌ی بیماری‌های همه‌ی مباحث را به شکلی عمیق بخوانیم. اما این‌گونه شعار دادن، در عمل، فایده‌ای ندارد. برای همین است که می‌بایست اولویت بگذاریم.

از کجا می‌توانیم بفهمیم که کدام فصل‌ها مهم‌تر هستند و به این بلوپرینت دسترسی داشته باشیم؟

در ابتدای کتاب‌های Question Bank چنین نموداری دیده می‌شود:

یک نگاه به آن به ما می‌گوید که کدام مبحث اولویت دارد. اگر کتاب‌هایش را هم نداری، در پیش‌نمایش محصول در سایت مؤسسه‌ی کامران احمدی که شامل چند صفحه‌ی ابتدایی کتاب است، معمولاً نمودار کلی سؤالات را پیدا می‌کنی.

پس تا الان متوجه شدیم که نقشه‌ی کلی مسیر چگونه باید باشد و در هر ایستگاه، به کدام مباحث توجه بیشتری بکنیم.

***

از چه منبعی مطالعه کنیم؟

نظر من در این مورد مشخص است و بارها گفته‌ام که وزن اصلی را به رفرنس‌های اصلی می‌دهم. نه این‌که با ذات کتاب‌های کمک‌آموزشی مخالف باشم. موضعم این است که عمیقاً معتقدم کتاب‌های کمک‌آموزشی فعلی معنای کمک‌آموزشی را نفهمیده‌اند.

کتاب‌های مرجع فشرده هستند. شبیه یک فایل Zip. همه‌ی فصل‌ها همین‌طور است. برخی از فصل‌ها، فشرده‌تر. کمک آموزشی این نیست که تو همان متن کتاب انگلیسی را فارسی بکنی، این فایل فشرده را فشرده‌تر بکنی و قسمت‌هایی از آن را حذف بکنی، و هر از گاهی چند عکس را کپی پیست کرده و اسکرین‌شات نمودارها را هم بیاوری و بگویی کتاب کمک‌آموزشی «تألیف» کرده‌ای.

وظیفه‌ی محصولات کمک‌آموزشی – چه کتاب، چه فیلم، چه فایل صوتی و … – Unzip کردن است. نه فشرده کردن بیشتر. بدبختی این است که به این فشرده‌سازی بیشتر، افتخار نیز می‌کنند و در شعارهای تبلیغاتی خود تأکید می‌کنند که کل داخلی در فلان ساعت.

این‌قدر گفته‌ام که دیگر خجالت می‌کشم باز هم بگویم: بازدهی یادگیری با سریع‌تر کردن و فشرده‌سازی و تعداد صفحه‌ی کمتر بالاتر نمی‌رود. یادگیری عمیق نیاز به کندسازی، نیاز به جزئیات، نیاز به Unzip کردن کتاب‌های فشرده دارد.

به همین دلیل است که Osmosis را نمی‌توانم بپذیرم. با این‌که کیفیتش از همه‌ی کتاب‌های کمک‌آموزشی فعلی در ایران بیشتر است؛ اما یکی از اصول محصولاتش سرعت است. برای کند شدن، موقع دیدن آن‌ها یادداشت می‌کردم. عملاً دو برابر وقت می‌گرفت. اما می‌ارزید.

با تمام این حرف‌ها، پیشنهادم چیست؟

۱. مشخص کردن مباحث با اولویت بالا و «تا جای ممکن»، آن مباحث را از روی منبع اصلی خواندن؛

۲. برای بقیه‌ی مباحث، بر اساس تست، جزوه‌های فیزیوپاتولوژی، یا کتاب‌های کمک‌آموزشی فعلی پیش رفتن؛

۳. نگاه کردن تمام نمودارها، شکل‌ها، کلمات کلیدی (بولد‌شده و ایتالیک)، نکات اصلی و جمع‌بندی‌های داخل رفرنس.

عمده‌ی کتاب‌های آموزشی همان فارسی‌شده‌ی رفرنس‌ها هستند که از Unzip کردن، تنها اینتر زدن بین خطوط را بلدند. برای همین شاید یکی از شما بگوید که من از روی همین‌ها می‌خوانم. هم‌چنان معتقدم انسجام کتاب اصلی را به هم می‌ریزند و هم‌چنین عادت به رفرنس‌خوانی را از ما می‌گیرند. ضررش را بعدها متوجه خواهیم شد. مراجعه به متن اصلی یا خواندن متن دست دوم، یک انتخاب است. مدل ذهنی ما در یادگیری را نشان می‌دهد.

***

راه پیشنهادی

نزدیک به پنج هزار کلمه تا کنون نوشته‌ام. وقتش است که راه حلی Practical بگویم و حرف‌هایم را جمع‌بندی کنم. راهی که اگر خودم دوباره بخواهم امتحان بدهم، همان را انجام بدهم و در امتحان‌های پیش رویم نیز همان را به کار بگیرم:

۱. آزمون بدهم تا وضعیت فعلی‌ام مشخص بشود.

پیشنهادم آزمون دستیاری سال گذشته یا دو سال گذشته است. همراه با شبیه‌سازی شرایط آزمون.

۲. آن رشته‌هایی را که می‌خواهم مشخص کنم و وضعیت ضریب هر درس را در آن بدانم.

۳. دانشگاه ایده‌آل و سپس دانشگاه‌های مطلوب خود را مشخص کنم و متوسط نمره‌ی قبولی آن گزینه‌ها را پیدا کنم.

۴. اولویت‌ها را بر اساس موارد زیر تعیین کنم:

  • ضریب درس
  • بلوپرینت
  • فرصت باقی‌مانده تا امتحان
  • دشواری مطلب
  • سطح اولیه‌ی خودم

در انتخاب اولویت‌ها، واقع‌نگری باید وجود داشته باشد. مخصوصاً در انتخاب اولویت‌های دوم. پر واضح است که مثلاً در درس غدد، دیابت و تیروئید، اولویت اول است. اما آیا من باید اولویت دومم را آدرنال بگذارم یا اختلالات لیپید یا اختلال هورمون‌های جنسی یا اختلالات هیپوفیز؟ اولویت‌گذاری، در این قسمت است که اهمیت دوچندان می‌یابد.

زیرا که معمولاً عمده‌ی افراد اولویت‌های یک را می‌خوانند. اولویت‌های یک نیستند که ما را در آزمون متمایز می‌کنند. اولویت‌های یک، شرط لازم هستند. شرط کافی، انتخاب درست اولویت‌های دو و سه است.

۵. انتخاب منابع

  • انتخاب کتاب تست (من از Question Bank استفاده می‌کردم)
  • انتخاب منبع یادگیری اولیه (هم منبع اصلی و هم منبع‌های فرعی)

منبع اصلی را که با هم صحبت کردیم. من برای منابع فرعی، به ویدیوهای اسموسیس همراه با یادداشت برداری برای کند کردن یادگیری مراجعه می‌کردم. یک سری از ویدیوهای فارسی را نیز دیدم. با برخی از آن‌ها ارتباط برقرار کردم:

  • عفونی – دکتر عمادی
  • جراحی – دکتر احمدی آملی
  • پاتولوژی – دکتر ثابتی
  • اطفال – دکتر کامرانی

هیچ کدام از دیگر ویدیوها را دوست نداشتم. یا غلط می‌گفتند یا من با آن‌ها ارتباط برقرار نمی‌کردم.

در مورد جراحی و اطفال، کتاب جلویم باز بود و فیلم پخش می‌شد. این شیوه‌ی خواندن برای من بسیار مؤثر بود. تقریباً خط به خط فصل‌هایی را که با فیلم پیش رفتم، بررسی شد و عمده‌ی آن قسمت‌هایی را که خوب نفهمیده بودم، برایم حل شد. و هم‌چنین به جای نوت برداشتن از روی فیلم، روی همان کتاب، قسمت‌های مهم‌تر را علامت می‌زدم.

با کتاب‌های هم‌چون First Aid نیز ارتباط برقرار نمی‌کنم. با روش افراد مشابه در ایران نیز، نه تنها ارتباط برقرار نمی‌کنم، مخالف هم هستم. روشی که – با واژ‌ه‌های به‌جا و زیبای گلدبرگر – “Patho-Phys” را تبدیل به “Patho-Lists” می‌کند و به جایی می‌رسی که این Mnemonicها و لیست‌هایی که می‌نویسی خودش به یک Mnemonic نیاز خواهد داشت تا یادت بماند.

به نظرم، بین Mnemonic Approach و Pathophysiologic Approach، اگر اساس دومی را متوجه بشویم، دیگر اصلاً نمی‌توانیم این لیست‌های مخفف‌شده و همراه با سرواژه‌ها را تحمل کنیم.

لیست تشخیص‌های افتراقی که بر اساس اپروچ فیزیولوژیک می‌نویسیم، قرار نیست لیستی بلندبالا باشد و ما را خسته کند و اذیت شویم و تعداد زیادی تشخیص نادر را در بر داشته باشد، بلکه قرار است فهمی از این موضوع به ما بدهد که چطور از اصول فیزیولوژیک بدن، می‌شود لیست تشخیص‌های افتراقی را نوشت.

قرار است به ما فهمیدن را یاد بدهد.

۶. شخصی‌سازی نقشه‌ی راه فوق

نقشه‌ی راه فوق را باید شخصی‌سازی کرد. ممکن است بر اساس بخش‌هایی که هستیم، این کار را بکنیم. یا بر اساس اطلاعات اولیه‌مان.

پیشنهادم این است که این شخصی‌سازی را در زمینه‌ی نلسون انجام ندهید و آن را به عنوان درس ماژور اول بخوانید و عمده‌ی تغییرات را در سطح دروس مینور ببرید.

۷. درست کردن یک دفتر در OneNote یا Notion برای ساختاربندی ذهن

این قسمت فراموش می‌شود و مغفول می‌ماند.

باز هم تأکید می‌کنم که در یک امتحان مثل دستیاری یا پره‌انترنی – و مهم‌تر از آن در طبابت روزانه – آن‌چه مهم است، ساختار ذهن ماست. این ساختار است که به ما برای یادآوری عمده‌ی مطالب کمک می‌کند.

مثلاً این را برای PBS درست کردم:

اجزایی که ما می‌بینیم، معمولا یکی از این چهار مورد است. هر کدام را نیز بر اساس معیارهایی می‌سنجیم. در نهایت، از یک سری ترمینولوژی برای توصیف استفاده می‌کنیم که در این‌جا می‌بینید:

حالت ایده‌آل این است که یک ساختار داشته باشی و در کنارش، Keyword ها را نیز بدانی.

مثلاً ساختار محل‌های خونریزی گوارشی را بدانی و برای هر کدام کلیدواژه‌هایش را بشناسی. مثلاً بدانی در مورد UGIB، واژه‌های PUD و Varices و Portal hypertensive gastropathy and enterocolopathy و Mallory-Weiss Tear و Hemobilia و Dieulafoy’s lesion و … وجود دارد تا در هنگام مرور، مطالب را بهتر به یاد بیاوری.

این ساختارها و کلید واژه‌ها را می‌شود در وان‌نوت یا نوشن نوشت. مثلاً:

عمیقاً باور دارم که خلاصه‌های این شکلی دیگران را خواندن، فایده‌ی چندانی ندارد. خود فرد باید درست کند.

۸. دفترچه‌ی گزارش‌نویسی و ثبت وقایع

من خودم دفترچه‌ی کوچکی داشتم که تعداد پومودوروهای هر روز را در آن ثبت می‌کردم و هم‌چنین دفترچه‌ی دیگری برای گزارش‌نویسی:

آیا امروز به برنامه‌ام رسیدم؟ چه شد که نرسیدم؟ چه کار کنم که دیگر تکرار نشود؟ حالم امروز چطور بود؟ چه اتفاق‌های دیگری افتاد؟ و سؤال‌هایی از این جنس.

به نظرم یکی از مهم‌ترین فواید ثبت کردن تعداد پومودوروها، هل دادن و انگیزه داشتن در روزهای کم‌حوصلگی است. یک نمای دوردست به ما نشان می‌دهد. من خودم روزهایی که حوصله نداشتم، حساب می‌کردم که چند پومودوروی دیگر به هزار/دو هزار می‌رسد و برای همین سعی می‌کردم کمی این فاصله را کمترش کنم.

۹. امتحان کردن برنامه برای حدود ۵ تا ۱۰ درصد زمانی که تا امتحان دستیاری باقی مانده است.

همان‌طور که گفتم، برنامه‌ریزی نیز احتیاج به برنامه‌ریزی دارد و ما باید زمانی را برای برنامه‌ریزی کردن و امتحان برنامه‌ی اولیه و تصحیح آن در نظر بگیریم.

برای پیش‌کارورزی، اگر تنها بخواهیم همان یک ماه آخر را بخوانیم، بهتر است یک تا سه روز اول را به این کار اختصاص دهیم و برای دستیاری حداقل یک تا دو هفته را برای برنامه‌ریزی جهت برنامه‌ریزی در نظر بگیریم.

۱۰. شروع برنامه‌ی اصلی دستیاری و پیش‌کارورزی

مثلاً این یک برنامه‌ی شخصی‌سازی‌شده است که برای یکی از دوستانم درست کردم. می‌توانید از آن الگو بگیرید. مرور کردن را نیز فراموش نکنید.

چند نکته‌ای را همین‌جا در مورد مرور کردن بگویم:

نکته‌ی اول: بپذیریم یادگیری در پزشکی به شکل لایه‌لایه (Layered Learning) است. گلدبرگر در کتاب کم‌نظیرش (Becoming a Consummate Clinician)، این موضوع را با استعاره‌ی The Nautilus and the Spiral Curve of Learning (مَلَوانَک و مارپیچ یادگیری) بیان می‌کند و می‌گوید:

برای عمده‌ی [انسان‌های] میرا، یک بار یا حتی پنج بار خواندن یک موضوع برای رسیدن به خبرگی کافی نیست.

گلدبرگر می‌گوید که ما سعی می‌کنیم که مباحث جدید را در یک لقمه فاگوسیتوز کنیم. این روش، فرسودگی به همراه دارد و احساس می‌کنیم که مغزمان زیادی از حد شده است.

روش جایگزین این است که همانند صدف ناتیلوس (ملوانک)، لایه به لایه، اطلاعات را اضافه کنیم. با هر بار اضافه کردن اطلاعات و یک دور چرخیدن، اطلاعات قبلی را نیز بررسی و تصحیح کنیم. این مفهوم، بسیار شبیه به یادگیری کریستالی است که قبلاً نیز از آن نوشته‌ام و در درس‌های متمم نیز وجود دارد. با مطالعه‌ی درست، در زمان آماده شدن برای دستیاری و پره، این یادگیری کریستالی بسیار تقویت می‌شود و می‌تواند به طبابت ما در دوران دستیاری کمک کند.

نکته‌ی دوم:

نوشته‌هایی که در وان‌نوت یا نوشن می‌گذاریم، به خاطر ویژگی اختصاصی بودن‌شان بر اساس دانسته‌های من، بهترین منبع برای مرور است. اما کارهای دیگری نیز می‌شود انجام داد که مرور، راحت‌تر و مؤثرتر باشد:

آ) تمام الگوریتم‌ها و جدول‌ها را از رفرنس‌های اصلی دستیاری به داخل فایل وان‌نوت یا یک فایل اسلاید جداگانه منتقل کرده که دم دست باشند. همین‌طور شکل‌های مهم را. تعداد قابل توجهی از سؤال‌های دستیاری از همین جداول و الگوریتم‌هاست.

ب) علامت زدن تست‌ها در هنگام خواندن. پیشنهاد می‌کنم که دو سری تست را علامت بزنید. یک تست که هسته‌ی آن مبحث را در بر دارد و سپس، تست‌هایی که بلد نیستیم.

پ) اگر فیلم‌های کمک آموزشی امتحان دستیاری را دیده‌اید، قسمت‌هایی را که مدرس تأکید می‌کند، جدا کنید. معمولاً، تأکید از این جهت است که به نظرش محتوای مهم و جذابی برای طراحی سؤال دستیاری است. این قسمت‌ها را هم به فایل وان‌نوت باید اضافه کرد.

ت) در هنگام خواندن هر مبحث، کلمات کلیدی‌اش را می‌بایست استخراج کرد و به فایل وان‌نوت اضافه کرد.

ث) فلش کارت درست کنید یا از سایت‌های آماده استفاده کرد. برای برخی مباحث، مثلاً پاتولوژی، بسیار کمک‌کننده است.

ج) اگر هنگام درس خواندن ویس ضبط می‌کردید، می‌شود آن‌ها را گوش داد. من خودم برای دستیاری ساعت‌ها ویس ضبط کرده بودم. برخی را دوباره گوش دادم و بیشترشان را گوش‌نداده، پاک کردم. اما همین ضبط کردن‌ها و توضیح دادن‌ها کمکم کرد که مطالب را در ذهنم مرتب کنم.

نکته‌ی سوم: اهمیت تست تازه و آزمون دادن برای مرور را فراموش نکنید.

فایده‌ی سؤال حل کردن این است که قسمت‌هایی را که نفهمیده‌ایم روشن می‌کند. شاید این موضوع بدیهی به نظر برسد. اما هنگام یادگیری، این‌طور نیست که همواره متوجه ندانسته‌های خود و کج‌فهمی‌های خود بشویم.

این قسمت‌ها، یا با درس دادن به دیگری (چه واقعی و چه شخص خیالی) مشخص می‌شود یا با سؤال حل کردن.

این تست‌ها را برای آن اواخر نگذارید. نگویید که مثلاً یکی-دو ماه آخر را برای مرور می‌گذارم. فراموش نکنید که یاد‌گیری لایه‌لایه است و این لایه‌ها را نمی‌شود یک‌باره و در یکی دو هفته درست کرد. باید برای شکل‌گیری‌شان به آن‌ها زمان داد.

***

طبق معمول، زیاد نوشتم. آن‌چه را که برای آزمون دستیاری و پیش کارورزی و هر آزمون بالینی پزشکی، بلد بودم و خودم انجام دادم/می‌دهم، گفتم. امیدوارم که برای شما هم نکاتی داشته باشد که بتوانید استفاده کنید. اگر سؤال دیگری بود، در کامنت‌ها برایم بنویسید تا این مطلب را در پاسخ به پرسش‌های شما – اگر که بلد باشم – تکمیل‌تر کنم.

امیدوارم که در آزمون‌های دستیاری و پیش‌کارورزی موفق باشید و وضع دستیاری در کشور ما، تا زمان شروع دستیاری شما دوستانم بهتر شده باشد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

85 کامنت در نوشته «امتحان دستیاری و پیش‌کارورزی – روش پیشنهادی مطالعه»

  1. سلام امیرمحمد عزیز امیدوارم خوب باشی:) من الان این متون زیبارو خوندم خواستم بهت بگم من کنکوری ۱۴۰۲ بودم ولی برای اینکه پزشکی دانشگاه تهران قبول بشم موندم پشت و حالا یک ماه دیگه کنکورمه و تیر هم دومی:)) امیدوارم روزی برات بنویسم که رسیدم بهش و از نزدیک در دانشگاه شمارا ملاقات کنم.

  2. سلام و خدا قوت
    مطالب کامل و عالی بود از شما ممنونم
    فقط یک سوال ذهن من رو درگیر کرده
    چطوری توی این مدت کم رفرنس خوندین ؟ آیا از قبل مطالعه ی زیادی داشتین؟

  3. سلام امیر محمد.
    یک سوالی که ذهنمو درگیر کرده اینه که این عقب افتادن تاریخ برگزاری ازمون براتون اثر مثبت داشت یا منفی؟
    به نظر خودتون اگر بعد اون حدود دو ماه مرخصی امتحان برگزار میشد،نتیجه ی بهتری میگرفتید یا نه؟

  4. سلام دکتر
    در مورد خلاصه نویسی و مرور هم میشه راهنمایی کنید؟
    اصلا جمع بندی و مرور باید به چه شکلی باشه؟

  5. مثلا امیر محمد امروز میخواستم بیوشیمی بخونم
    اما جزوه ای ک استاد داده کلا ۷۰صفحس
    مطالب یجورین
    انگار دبیرستانم
    حس خوب بهم نمیده
    رفتم توی نت سرچ کردم نوشته بود هارپر خوبه
    دانلود کردم
    اما حقیقتا چیزی نفهمیدم (زبان اصلی بود?)
    نمیدونم به مرور زمان این خوب میشه یا ن

    راستی بنظرت کارگاه هایی ک برگزار میشه را شرکت کنم از الان؟
    حتی اونایی ک مرتبط رشتم نیست?مثلا مامایی یا رشته های دیگه علوم‌پزشکیه

    فکر نمیکردم کامنتما جواب بدی ?الان ذوق زدم?واسه همین کلی پرسیدم

  6. مرسی امیر محمد
    حتما چک میکنم وبلاگتا
    امروز بازم بیشتر خوندم از وبلاگت
    و حقیقتا حس ترس و ناکافی بودن و سطحی درس دادن اساتید بیشتر توی من جون گرفت
    امیدوارم زودتر یکی مثل خودت پیدا کنم

    دیدم نوشته بودی اناتومی بهترین روشش نقاشی کشیدن هست
    حتما امتحانش میکنم
    .
    نظرت در مورد بیوشیمی و فیزیولوژی چیه؟
    متاسفانه زبانم افتضاحه
    باید براش یه برنامه ای بچینم ک بهترش کنم
    تا بتونم اگه خواستم رفرنس بخونم

    بازم مرسی ازت❤

  7. سلام امیرمحمد
    راستش نمیدونم وقت جواب دادن داری یا نه
    داشتم بین مطالب وبلاگت دنبال چیزی میگشتم ک بتونم جواب سوالاما پیدا کنم
    به این مطلب رسیدم
    اما بازم انگار جواب سوالای من توی این مطلب نبود
    من دانشجو ترم اول تکنولوژی جراحیم
    دنبال کسی میگردم ک توی رشته من موفق بوده باشه
    حقیقتا از جو غالب کلاس و حتی شبکه های مجازی خوشم نمیاد
    اکثرشون دنبال حاشین
    من دنبال کسی میگردم ک مثل تو باشه منتهی توی رشته خودم
    ک بپرسم چی بخونم ،کجا تبعیت نکنم از حرف استاد توی انتخاب منبع،و خلاصه ک چیکار کنم موفق باشم توی رشته خودم ،از کی کار تحقیقاتی شروع کنم و…
    اما هنوز نتونستم کسیا پیدا کنم
    نمیدونم ک تو میتونی کمکم کنی یا ن؟اما شاید اگه دوست ،استاد و‌..داشته باشی ک مثل خودت اما توی رشته من باشه و بهم معرفیش کنی خیلی خوب بشه
    البته نمیدونم اصلا همچین شخصی میشناسی یان
    و البته ممنون میشم اگه خودتم میتونی کمکم کنی ،راهنماییم کنی
    مرسی امیر محمد

  8. سلام دکتر قربانی عزیز
    خیلی دلم میخواد این شکل برنامه ای رو که نوشتین پیاده کنم. یعنی مثلا داخلی کنار پاتولوژی و فارماکولوژی تا به فهم عمیق تری برسم.
    اما مشکل اینجاست که هنوز یک سال دیگه استاژری رو پیش رو دارم و بخش ها و مطالبی که قراره اولین بار باهاشون مواجه بشم. این تازگیِ مطالب و حجم نسبتا زیادش برام محدودیت ایجاد میکنه طوری که نمیرسم هم نقایص یادگیری گذشته رو جبران کنم هم بخش جدید رو با کیفیت بخونم.
    مثلا فکر میکنم وقت گذاشتن روی مبحث دیابت همزمان با گذراندن بخش زنان باعث میشه از خود زنان هم به اندازه کافی یادنگیرم چون زمان محدوده.
    توی تعطیلی یک ماهه فروردین ماه کوئسشن بانک هماتولوژی رو کنار هریسون خوندم اما با شروع بخش های استاژری ۲ میترسم نتونم هم روی مباحث قبلی وقت بذارم هم روی مباحث جدید.
    ممنون میشم اگه در این مورد راهنماییم کنین??

    1. سلام امیرمحمد
      میدونم سرت شلوغه ولی یه سوال دارم , اگه جواب بدی خیلی ممنون میشم
      استارت خوندن برای دستیاری رو چند ماه قبل آزمون زدی ؟ و حالا یه سال از رزینتی گذشته , دوسال طرح و سربازی و gp و بعدش رزیدنتی رو پیشنهاد میدی یا استریت اومدن رو ؟

  9. ❤❤❤ اولا اینا واسه شما چون طرفدارتونم
    حالا یه خرده حرف دلمو بزنم!
    من توی تلاش کردن واسه آرزوهام آدم ضعیفیم … زود اعتماد به نفسمو از دس میدم و زود هم خسته میشم از تلاش کردن! همیشه هدفم آدمی مث شما بودن بوده (سخت‌کوش، عاقل و منظم) … خیلی خنده‌دار دارم دست و پا میزنم که به هدفم برسم!? یه ویژگی خوبم اینه که از درمان خودم و بهتر کردن خودم هیچ وقت تسلیم نمیشم. فقط به خودم میگم قطعا این همه معلم‌های خوبی که مث شما این در و اون در پیدا میکنم و از هرکدوم یه چیزی یاد میگیرم، یه روزی منو هم آدم ارزشمندی میکنه.

    خب در آخر مث همه اونایی که این زیر کامنت کردن، دوس دارم بگم که از صمیم قلب آرزو میکنم که شما در صف افراد ارزشمند جامعمون (از هر صنفی) موجب بشین کشورمون رشد کنه و اسمش به خاطر اینکه کشور خیلی منسجم و علمی و در عین حال پاکیه روی زبونا بیوفته! امیدوارم کتابای زیادی بنویسین و به زبونای مختلفی توی جهان ترجمه بشن.

    افرادی مث من هم همیشه افتخار کنیم که الگویی مث شما داریم ?
    قول میدم هر روز بهتر از دیروز بشم تا منم یه روزی شاید یه کمکایی بکنم ?

    راستی این روش پیشنهادی مطالعتون واقعا عالی بود … یه جاهاییش خیالمو راحت کرد و یه جاهاییش نکته‌هایی داشت که از این به بعد میخام استفاده کنم. ممنون

  10. امیرمحمد سلام
    راستش میخواستم کتاب هاریسون رو به صورت کامل تهیه کنم که با یه مشکلی برخورد کردم
    اختلاف قیمت بین چاپ ۲۰۲۱و۲۰۲۲ خیلی زیاده و من راجع به تغییراتش اطلاع زیادی ندارم
    میخوام بدونم تفاوت انچنانی وجود داره یا همون ادیت ۲۰ام رو بگیرم؟

  11. سلام.ممنون بابت به لشتراک گذاشتن تجربیات و آموزه هات در این زمینه.میشه لطفا دررابطه با مرور هم بنویسی؟مخصوسا که وارد دوره جمع بندی شدیم
    خیلی مایلم بدونم برنامه ۲ ماهت چجوری بوده.چون من هم تقریبا یک ماهه طرحم تموم شده و برنامه ریختم …..
    بازم خیلی خیلی ممنون.
    ما همیشه فکر میکنیم حافظه ما شبیه حافظه موبایله کمتر اطلاعات وادش کنیم که پر نشه در صورتی که اطلاعات بیشتر باعث یادگیری عمیق تر و دیرتر فراموش شدن مطلب میشه

  12. یاد گفته دکتر خوش سیرت افتادم : واسه مطالب شایع تا ناشایع ترینش رو بخونین ، تو مطالب ناشایع ، شایع ترین هاش رو بخونین . کاشکی در مورد خلاصه نویسی و مرور هم توضیح میدادین . ممنون بابت وقتی که میذارین

  13. امیرمحمد عزیز
    الان که برات مینویسم از همیشه ی این سالهای سخت آروم ترم ، با یک سرچ کاملا مسخره که «چگونه برای رزیدنتی بخوانیم »به صفحه ت رسیدم ، تو اوج ناامیدی از اتفاقات و حوادث زندگیم ، تو اوج بی حسی به رشته پزشکی ، یکی یکی پستهات منو از نقطه تاریک خودم بیرون کشید و انگار یکبار روحم رو شست و رقیق کرد ، شاید مثل دیدار تو با سایه . شاید شعار بنظر برسه اما منی که هیچوقت قرابتی با پزشکی نداشتم و فقط به زور درسم رو تموم کردم الان شوقی تو وجودم دارم که انگار تو بهترین نقطه هستی از اول خلقتم بودم . امیر محمد عزیز ، ادمها برای این به پیامبرها ایمان میارن که انقدر پیامبر صادقانه باهاشون از خدا میگه که مطمئمن میشی پشت این صداقت خدایی هست ، من به معجزه ی حرفهات ایمان اوردم و الان با حال خوب سراغ این چند هزار صفحه رفرنس میرم ، بدون غم ، بدون حرص برای رشته خاص ، با ذوق ، با عشق … من بعد از تهران به زادگاه تو گرگان کوچ کردم تا این خلوت فرصت فکر و درس بهم بده اما انگار این فرصت رو تو به با نگاهت ب دنیا و پزشکی و موسیقی و هنر زیستن به من دادی ، برای آرامشت دعا میکنم و حتما یه روزی به دیدنت میام .

      1. سلام اقای دکتر وقتتون بخیر
        ببخشید من دوره ۵۰ ازمون دستیاری دارم میخواستم بپرسم شما برای دستیاری مشاوره هم میدین؟
        نحوه ثبت نام روهم لطفا بفرمایید مرسی

  14. با سلام بنظرتون تو ۳ ماه اینده برا منی ک ماژور و ۳ تا مینور خوندم یرسم ی رتبه خوب بگیرم
    دوما لطف کنید گید چظوری مرور کنیم؟

  15. ممنون که موندین و مهاجرت رو انتخاب نکردین . و ممنون که داخلی رو انتخاب کردین . ایران به پزشکانی با تعهد شما تا ابد محتاجه و مفتخریم به داشتنتون.
    در پناه کوروش بزرگ برقرار باشید و در اوج موفقیت.

  16. “عالیه.
    مثل تلاش برای رسیدن به ماه
    با پای پیاده
    به وسیله‌ی راه رفتن روی زمین می‌مونه.”
    آقای دکتر من اصلا متوجه منظور این جمله نمیشم، ممکنه یکم توضیح بدید لطفا؟ درمورد مطالعه‌ی حجم زیاد منابع در زمان کم بود?

  17. سلام امیر محمد
    از بلوپرینت ها میشه برای اولویت بندی طبابت هم استفاده کرد؟ منظورم تو امتحان واقعی {که جامعه میگیره} کاربرد داره؟ میتونه اولویت بندی خوبی باشه؟

  18. سلام دکتر جان. روزت بخیر.
    یه سوال داشتم. کسایی که علاقه به تدریس تو دانشگاه در زمینه پزشکی دارند چه نقشه راهی رو باید دنبال کنن. ممکنه یه مقدار توضیح بدی که دید وسیع تری پیدا کنیم.
    دمت گرم. ❤️

  19. تبریک می‌گم بابت رتبه‌ات و قبولی تو رشته‌ی دلخواهت.
    از همون اوایل که میگفتی بین طب اورژانس و روان و داخلی مرددی (اونموقع گمونم اطفال جز گزینه هات نبود؟) تو دلم فکر می‌کردم باید داخلی انتخاب کنی 😀 و خوشحالم نهایتا داخلی انتخاب کردی :))

  20. سلام دکتر روزتون به خیر و شادی ..
    خیلی اتفاقی سایتتون رو دیدیم
    مطالب بسیار اموزنده ای گذاشتید
    لطفا اگه ممکنه برای دستیاری ۱۴۰۰ راهنماییم کنید سپاسگزارم .

  21. هر چند روز یه بار سر می‌زنم به وبلاگ تا آپدیت شده این بخش رو بخونم. خیلی خوشحالم که ادامه‌اش رو وسط روزهای اثاث‌کشی نوشتی 🙂 ممنونم ازت خیلی خوب بود

  22. سلام امیرمحمد، چند وقت پیش یک اکانت از سایت دکتر نجیب خریداری کردم. الان ترم۲ هستم و وافعا با تدریس بینظیر ECG اش لذت بردم، یادم میاد داخل نوشته ات درباره دکتر.نجیب گفته بودی که به کلاساش معتاد شده بودی، الان میفهمم منظورت چی بوده( متاسفانه به یاد ندارم کدوم نوشته ات راجب دکتر نجیب ولکچرهاش بود، به همین خاطر نوشته ام رو اینجا مینویسم)
    یه سوالی ازت داشتم، اینکه خودت علاوه بر فیزیولوژی، از کدوم ویدیوهاش استفاده میکردی؟
    من یه نگاهی انداختم تا اونجایی که دستگیرم شد درباره آناتومی یا جنین مطالب زیادی نداره.
    راستی ممنون میشم برای آناتومی بگی چیکار کنیم که بهتر درکش کنیم. واقعا در طی ترم قبل این مشکل برام طاقت فرسا شده بود.

  23. سلام آقای دکتر
    منم رشته مثل شما ریاضی بود ولی سال آخر اومدم رشته ی تجربی به این امید که پزشکی بخونم. واسه ی این تغییر رشته دادم که اصلا آدم اهل فنی نیستم و ترجیح میدم کارم کم کردن رنج مردم باشه و باهاشون تعامل داشته باشم. برام اصلا موقعیت اجتماعی و درآمد مهم نیست. فقط برام مهمه که از رشتم و کاری که میکنم لذت ببرم. ولی الان خیلی دودلم. نمیدونم به درسای پزشکی علاقه دارم یا نه. هروقت به این رشته فکر میکنم مضطرب میشم. میترسم وارد بشم و علاقه نداشته باشم و پزشک موفقی نشم.اگر علاقه نداشته باشم برام یک شکست کامله چون برام پولش مهم نیست و صرفا برام اینکه از رشتم لذت ببرم مهمه. نمیدونم چطوری بفهمم که آیا علاقه دارم یا نه. کتابای پزشکی هم نگاه کردم و صرفا تنها چیزی که حس کردم اضطراب بود بخاطر حجم زیاد مطالب. بنظرتون چیکار کنم برای اینکه بفهمم که آیا به پزشکی علاقه مندم یا نه. شما خودتون چطوری علاقه مند شدید به این رشته.

  24. سلام امیدوارم حالت خوب باشه ^^
    یه سوالی دارم امیر محمد عزیز. ایران پزشک بدون مرز هم داره ؟ منظورم اینه که مثلا پزشکا رو به مناطقی که نیاز به کمک دارن بفرسته .
    اصلا نمیدونم از کجا باید راجب پزشکای بدون مرز ایرانی که به خارج فرستاده میشن اطلاعات کسب کنم … گفتم بپرسم ازت شاید اطلاع داشته باشی ..ممنون میشم بهم جواب بدی .

  25. سلام چند وقت پیش کشیک بودم و راجع به شما صحبت شد که رتبه ۳۶ شدین و میخواین داخلی تهران رو برین. زیاد تعجب نکردم از اینکه این تصمیم شماست. من درحال حاضر ماه دوم استیودنتیمو تموم کردم و تو این دوماه با اینترن هایی که گفت و گو کردم همشون به اتفاق میگفتن باید زودتر مهاجرت کرد و از اینجا رفت و چن تا از رزیدنت ها هم به ما نصیحت میکردن از همین الان خودتون رو برای مهاجرت آماده کنید. این روزا خیلی حس بدی بهم دست داده من همیشه دوس داشتم تخصصم رو تو همین شیراز بگیرم و بعد برای کارهای تحقیقاتی یا فلو از ایران مدتی برم..نمیدونم در نهایت چه اتفاقی میوفته! کاش همین شیراز میمونیدین ?امیدوارم هرجا هستید موفق باشید!

    1. زهرا جان.

      رفتن از شیراز واقعاً تصمیم سختی بود. خیلی بهش فکر کردم که میشه عوضش بکنم یا نه. اما در مسیری که مد نظر دارم، بهتر بود می‌رفتم.

      امیدوارم در مسیر پیش رو، راضی و خوشحال باشی. فرصت کردی بعدا برام بنویس که حال و هوات پایان استیودنتی چطور هست.

  26. آقای قربانی عزیز
    در اکثر نوشته های شما کلماتی هستند که نوعی خشونت را بیان میکنند؛ انگار که در درون خشمگین هستید از اینکه دیگران راه را اشتباه میروند یا اشتباه فکر میکنند. شاید هم زخم خورده ی حرف های این افراد هستید. به هر حال نگه داشتن خشم در درون انرژی خواه است.

    و در آخر ممنون بابت نوشته هات و راهنمایی هات

  27. سلام
    آقای قربانی بسیار سپاسگزارم که تجربیات خودتون رو با بقیه دانشجوهای پزشکی به اشتراک میزارید.
    همیشه موفق و سرزنده باشید،امیدوارم ماهم بتونیم مثل شما پزشک ارزشمندی بشیم.

  28. سلام وقت شما بخیر
    با عرض تبریک قبولی تون در ازمون، امیدوارم همچنان مثل قبل به این مسیر ادامه بدید و از پس خستگی های روحی و جسمی بربیاید. و امیدوارم با عملکرد ویژه تون، راه و روند پزشکی خوندن رو برای نسل های پیش رو بهتر و سازنده تر کنید
    دست خدا همراهتون.

    نمیدونم این کامنت منو جواب خواهید داد یا نه، اما مایلم براتون بنویسم و تشکری که ازتون دارم رو به عرضتون برسونم
    من یه خانوم ۲۳/۴ ساله ام که متاهل هم هستم
    از زمانی که یادم میاد پزشکی رو دوست داشتم
    اما از نگاه بقیه نسبت بهش خسته بودم و فراری، حتی دوست داشتم بدون اینکه کسی بفهمه بخونمش تا اون حرفای….. رو نشنوم.
    گذشت و گذشت، دبیرستانمو نصفه نیمه خوندم
    خیلی خیلی از وضعیت مدرسه و عقاید و نگاه بقیه به زندگی کلافه بودم
    بخصوص که مسیر زندگی و اعتقادمو تازه تغییر داده بودم
    و مدرسه رو رها کردم و خودخوان شدم
    اما خب، نشد که بتونم زود تمومش کنم
    هر سالی که به این زمان اضافه میشد انگیزه م کمتر میشد و بار روی دوشم بیشتر
    البته فقط درباره درس اینطور شد و الا کارهای زیادی کردم و تجربه های زیادی تو زندگی بدست اوردم
    اما هرطوری بود حتی به باریکه ی مو هم میرسید درسمو رها نکردم تا حالا
    هنوز دبیرستانی ام
    اما از سن کنکور ب بعد، چون کانون خانواده واسم خیلی اهمیت داشت و فکر میکردم با خوندن رشته ای مثل پزشکی نمیتونم خانواده رو حفظ کنم، قیدشو زدم
    گفتم بیخیال حالا ی چیزی میشه
    با اینکه شخصیت بسیار کمال گرایی دارم
    گذشت و متاهل شدم یکی دو سال بعدش
    و حالا با کمک همسرم و همراهی و حمایت روحی و روانی و … ایشون ، دوباره برگشتم به علاقه دیرینه م
    شاید نیاز داشتم یکی بگه تو میتونی هندل کنی…

    تمام این سالها که قیدشو زده بودم، در به در دنبال رشته ای بودم که بتونه جای پزشکی رو برام پر کنه اما کمتر وقت گیر باشه
    فقط بخاطر حفظ خانواده م
    اما خب برگشت
    و شاید بتنم بگم دعاهام مستجاب شد و همه چی و باهام همراه کرد
    و من شروع کردم به گشتن و خوندن
    چند ماه پیش با صفحه شما اشنا شدم و خوشحال از اینکه میشه با این نگاه تمیز و زیبا و ناب که خیلی کمه بین مردم واردش شد
    میشه هدف تغییر شرایط رو داشت
    با چند پزشک هم صحبت کردم
    خیلی بررسی انجام دادم
    و الان دوباره برگشتم به صفحهش ما و اینبار خیلی جدی تمام نوشته هاتونو از اول تا اخر خوندم
    و خوشحال بودم که میتونم در کنار تلاش برای پزشک خوبی شدن تک بعدی نباشم و ب برخی چیزا برسم

    صحبت های شما و نگاه تون حقیقتا به من خیلی کمک کرد
    و من الان برعکس قبل،از دیرکرد خودم ناراحت نیستم و خوشحال ترم بخاطر تجربیاتی که در زندگی داشتم و با نگاه مناسبی واردش میشم حتی اگر مجبور بشم بیشتر پشت کنکور بمونم

    از اونجایی که حدس میزدم باید براتون جالب باشه داستان ادم ها و اینکه چطور ادمها به پست هم میخورن، کامل براتون نوشتم

    شاید برای شما فرقی نکنه نوشتن یا ننوشتن ، منتشر کردن یا نکردن، اما قطعا برای افرادی مثل من خیلی مفید و انگیزه بخش خواهد بود که من تنها نیستم در این مدل فکر کردن

    خوبی هاتون روز افزون
    امیدوارم که هرروز بیش از دیروز مسیر حق و حق طلبی براتون روشن و نمایان بشه

    در انتها اگر نظری حرفی یا پیامی برام داشتید خوشحال میشم برام بنویسید
    البته اگر…

    ممنون از شما.

  29. سلام.بعد مدتها اومدم اینجا و از موفقیت اخیرت بسیییار خوشحالم.واقعا صمیمانه تبریک میگم.بی شک مستحق نمره بالای ۵۰۰ بودی و این عالیه.درمورد انتخاب رشته میشه لطفا نظرت رو در باب رشته های پوست و رادیو بدونیم؟از نقطه نظر ترند و مگاترند و….واقعا انتخاب کردنشون وسوسه انگیزه.
    من خودم هدفم پوسته ولی واقعا از اینده ای که نمیدونم چی پیش بیاد میترسم.
    و درمورد نحوه مطالعتون هم میشه بیشتر توضیح بدین؟
    مثلا من خودم وقتی استارت میزنم تا گرم بشم نیم ساعت طول میکشه اگه با تکنیک پومودرو بخوام بخونم دوباره تمرکز کردن برام دشواره.
    نکته سوم در مورد مروره.میشه بگین چطور مرور کردین؟چند بار؟خلاصه نویسی میکردین؟
    من مصاحبه رتبه ها رو گوش میدم میگن ما ده دوازره بار کوئیشن بانک مرورکردیم و فلان!!!اخه چطور ممکنه
    بازم تبریک میگم خیلی خوشحال شدم.انشالله همیشه در مسیر موفقیت باشین

  30. سلام آقای دکتر وقتتون بخیر یه مدتی میشد که نوشته هاتون رو نخونده بودم…
    موفقیتتون رو تبریک میگم خیلی خوشحال شدم?امیدوارم تو تمام مراحل پیش رو موفق باشین.
    خیلی عالیه که تجربه هاتون و آموخته هاتون رو باهامون به اشتراک میذارین ممنونم واقعا.

  31. سلام آقای دکتر
    وقتتون بخیر???
    موفقیتتون رو خیلی تبریک میگم?☘️
    ببخشید ک این رو اینجا یگم و میپرسم، اما توی یکی از پست‌هاتون دیدم که نوشته بودید برای آزمون تخصص دوماه از کارتون مرخصی گرفتید.
    ببخشید میشه بگید با حجم زیاد کار و کشیک مگه میشه کار هم رفت؟ سخت نیست؟
    ممنون میشم جواب بدید✨?

  32. سلام. روزتون مبارک. من امسال در جریان انتخاب رشته با وبسایت شما آشنا شدم و الان مطالبتونو دارم میخونم. خوشحالم که چنین پزشک دلسوزی داریم.

  33. به نظرم کسایی که این رتبه امیر محمد با این مژالعه ای که اینجا نوشته رو باور نمیکنن نمیدونن که امیر محمد از ترم ۴ میرفته مطب با استادش
    و اگه چندتا از مطالب این وبلاگ رو بخونن متوجه میشن چقدر درگیر درس بوده و به عمق درس فرورفته
    و مدت هاست که به طرق مختلف درگیر پزشکی هست
    و این مطلبی که اینجا نوشته شروع درس خواندن برای دستیاریه نه شروع خواندن دروس پزشکی

  34. سلام آقای دکتر. هم تبریک و هم خدا قوت.
    میشه راجع به استریت بودنتون هم بگید؟
    اصلا تاثیری داره توی نتیجه آزمون؟
    برای کسی که الان نیمه دوم استیودنتی هست پیشنهاد میکنید برای استریتی برنامه بریزه؟

  35. سلام امیرمحمد
    بابت موفقیتت بهت تبریک میگم.?
    ببخشید، من یه سوالی دارم ازت
    تو مطالب رو چطور اولویت بندی میکنی؟
    چطور بر وسواس همه چیز خواندن غلبه میکنی؟
    این دو سوالی هستن که ذهنم رو مشغول خودشون کردن
    اگر جواب بدی و تجربه ات رو تو این مورد بهم بگی ممنون میشم?

  36. روزتون مبارک آقای دکتر مهربون و خوش قلب
    با وجود شما و امثال شما میشه هنوز به آینده امیدوار بود
    همیشه بدرخشید

  37. سلام آقای دکتر،امروز روز پزشکه و با افتخار دوست داشتم بهتون تبریک بگم بابت این حجم از انسان بودن و پزشک بودنتون در این مسیرِ نه چندان هموار،با آرزوی موفقیت های روزافزون?

  38. بهترین کسایی که میشناسم پزشک هایی هستند که انسانیت را فراموش نکردند
    و مقدس ترین دست ها را پزشک هایی دارند که از قدرت علم و عشق برای مداوا استفاده می کنند?امیر محمد عزیز روزت را تبریک میگم دکتر جان?

  39. در این دوران های قبل امتحان که بیشتر روز رو درس میخوندی، تفریحاتت رو به چه سمتی بردی؟ منظورم اینه بیشتر به سمت کدوم یکی رفتی موسیقی کتاب فیلم و….؟ مثلا خود من فیلم و سریال رو خیلی دوست دارم ولی سعی می‌کنم در دوران امتحانات سمتشون نرم چون هر کاری کنم در حین درس خوندن میان تو ذهنم و تمرکزم رو از بین میبرن. اگر در مورد تمرکز کتاب یا ترفند خوبی چه شما چه بقیه که این کامنت رو میخونن معرفی کنید ممنون میشم.

    1. ارشیا.

      من عادت دارم با غذا یه سریال می‌بینم معمولا. تو دوران امتحان، اگه کسی پیشم نبود، یه سریال ۲۰ دقیقه‌ای با ناهار و یکی با شام می‌دیدم.

      کتاب Nonfiction غیر پزشکی رو هم محدود کردم به حدود ۱۵۰۰ صفحه در این چند ماه امتحان.

  40. سلام دکتر قربانی عزیز، خیلی خوشحالم که موفق شدین. خیلی خیلی زیاد. چقدر خوبه تو این اوضاع که همه در حال آه و شکایتن شما اینقدر خوش انرژی و علاقمند پیش میرین. موفق باشین دکترِ متفاوت:))))

      1. سلام امیرمحمد. امیدوارم که حالت خوب باشه.
        من که فعلا ۶ ماه از اینترنیم گذشته و به امید خدا شهریور سال بعد فارغ التحصیل میشم، هم استریت آموزشی هستم و هم تک فرزند و در واقع محدودیتی در زمان دادن آزمون دستیاری ندارم، قبلا میخواستم در اینترنی آزمون بدم ولی الان تصمیمم اینه که بعد از فارغ التحصیلی شرکت کنم و زیاد عجله نکنم.

        تا اینجای کار رشته مورد علاقم بیشتر پاتولوژیه، و واقعا کیف میکنم از خوندن مکانیسم و پاتوفیزیولوژی و دنیای لام‌ها و‌ وسعت مطالبش.
        وقتی فیزیوپات پاتولوژی داشتیم یه کانال تلگرام درسی داشتم که‌ توش عکسای لامارو در مقاطع مختلف میذاشتم و توضیحات تکمیلی و مفصل میدادم زیرش، یادمه منبع آموزشی خوبی هم شده بود برای امتحان بچه‌ها و دعاگو شده بودن:))
        دانشگاه ما رزیدنتی پاتولوژی نداره و من چندباری وقتی میومدم خونه مرخصی تهران، میرفتم و از نزدیک رزیدنتی پاتولوژی دانشگاه‌های تهران رو میدیدم. منم زیاد به این بحثای زرد پیرامون رزیدنتی اهمیتی نمیدم. الان کلا همه در حال نالیدن و تخریب رشته‌ها هستن که اشباع و خراب شد و درامد نداره و..حداقل این مدل حرف‌ها برای من مهم نیست و روم اثری نداره..

        در مورد مهاجرت هم حداقل در این بازه زمانی تصمیمشو ندارم، ولی برای فلوشیپ چرا. پاتولوژی در ایران فقط فلوشیپ سایتوپاتولوژی، سایتوژنتیک و مولکولار، درماتوپاتولوژی و هماتوپاتولوژی تعریف شده. ولی خب فلوشیپ‌های گسترده و متنوع‌تری در خارج هست که جاشون در ایران واقعا خالیه…
        کارهای مولکولار و تحقیقاتی وسیع در این رشته هم برام خیلی جذابن و این که تشخیص نمونه صحیح یا غلط میتونه مسیر درمان و سرنوشت بیمار رو کلا عوض کنه..

        منم مثل خودت دغدغه آموزش پزشکی دارم و واقعا همیشه این روحیه و ایده مدرسه پزشکی‌ت رو تحسین میکنم و خوشحالم که شناختمت و منم دوست دارم در آینده در مسیر آموزش پزشکی تلاش و تدریس کنم. راستی منم در گروه تلگرام مدرسه پزشکیت عضوم و چندباری در گروه جواب نوشتم با اجازت:)) خیلی بستر خوبیه برای ارتباط با بچه‌ها و فرصت تمرین برای تدریس در آینده با کلا‌س‌هایی که داوطلبانه میذاری. من جلسه دیورتیک‌هارو تونستم شرکت کنم که وسطش برق رفت و به دنبالش نت و آنتن هم قطع شد:)) ولی در همون مدت کم هم نوع تدریست بمن کلی ایده داد.

        راستی هفته بعد مرحله بعدی انفرادی المپیاد استدلال بالینی داریم. به امید نتایج درخشان هردومون!? هرچند که فارغ از نتیجه صرفا همین شرکت کردن در المپیاد و چالشی بودن سوالات استدلال بالینی و کارگروهی واقعا برای من تجربه جذابی بود.

        1. آآآآ. پاتولوژی. چقدر خوب. عاشق جزئیات پاتولوژی هستم من. برای فلوشیپ هم حرفات رو کامل می‌فهمم. و خودم هم بهش فکر می‌کنم.

          گاهی می‌شینم Programهای جانز هاپکینز رو نگاه می‌کنم. به گستردگی و برنامه‌های ادغامشون واقعا حسودی می‌کنم. کلی فلوشیپ هست که ما نداریم. منم خودم فلوشیپ ژنتیک داخلی رو دوست دارم که نداریم این‌جا.

          آره. المپیاد هم همین هفته است. بهونه‌ی خوبی بود برای من که بیشتر شیراز بمونم با اینکه دیگه از شش شهریور کشیک‌هام تموم شد (خودم هم دلم می‌خواد تا جای ممکن بمونم شیراز).

          و خیلی هم خوشحال میشم وقتی تو گروه جواب می‌نویسی. من خودم که فرصت نمی‌کنم همیشه جواب بنویسم. گاهی هم بچه‌ها می‌نویسم و می‌بینم هم دقیق نیست. از جوابی که برای تغییرات JVP نوشتی، واقعا لذت بردم.

          1. چه خووب، فلوشیپ ژنتیک داخلی هم باید خیلی جذااب و وسیع باشه??
            خسته نباشی از مرحله آخر المپیاد. حوزه من دانشگاه ایران بود. چالش سوالات امروز رو خیلی دوست داشتم.
            پس برای رزیدنتی دیگه از شیراز میری. داخلی تهران؟درست حدس زدم؟
            هروقت اگر کاری، کمکی، تهران لازم داشتی بهم بگو. خوشحال میشم اگر کاری از من برمیاد برای دوستانم انجام بدم?

  41. تو این اوضاع خیت که همه دنبال فرار و غرغر کردنن تو متفاوت ترین انسانی هستی که دیدم
    کاش من و دوستامم اینترن شما میشدیم
    مرسی که انقد انرژی میدی

  42. امیرمحمد،
    سلام
    واقعا خوشحالم و بهت تبریک میگم ?
    خیلی خوب شد که در موردش نوشتی
    خیلی دوست داشتم بدونم امتحان و چطور پشت سر گذاشتی:)

    ی سوال
    بهترین ترجمه برای کتاب اندام گری و میشه بهم معرفی کنی؟

    و

    اینکه در مورد رفرنس خوندن بیشتر توضیح بده لطفا
    درباره ی اولویت‌هایی که بیان کردی تو نوشته ت وقتی داری تکست بوک میخونی…

    ممنون
    خیلی ممنون که اینجا مینویسی..
    بیش از پیش بدرخشی

  43. من خبر آزمونتو از مهدی شنیدم و از اون روز تا حالا نمیدونم بهت تبریک بگم یا چی ولی به هر حال امیدوارم سگِ سیاهِ رزیدنتی امانت رو نبره و همیشه همینقدر پر ایده ببینمت. نقشت توی شکل دهی به مسیر ادم های دور و برت رو به هیچ وجه نمیشه نادیده گرفت.
    بین این همه ادم که از پزشکی و تمام مصائبش ۲۴ ساعت در حال غر زدن هستن، تو الحق و الانصاف، تافته‌یِ جدابافته‌ای و من به شخصه خیلی چیزها توی این چند سال ازت یادگرفتم و ممنونتم.
    نمیدونم واست دقیقا آرزوی چی بکنم که همونی باشه که روزهای فراوونی هست انتظارشو می‌کشی، اما به عنوان یه دوست جسارت میکنم و اینو میگم، امیدوارم هیچ وقت فراموش نکنی که پزشک خوب، کم نداریم توی این مملکت؛ اما معلم خوب و واقعی، به ندرت پیدا میشن که اگر بودن، الان اوضاع‌مون این نبود.
    معلمی خیلی بهت میاد! خیلی زیاد!
    شاد باشی رفیق. 🙂

  44. سلام امیر محمد

    اول تبریک بابت قبولیت ❤
    خوشحالم که موفق شدی?

    امیر محمد میدونم شاید الان وقت مناسبی نباشه
    اما ‌خواهش میکنم هر موقع که تونستی یکم از سال کنکورت بنویس
    درسته چندین ساله که از اون موقع میگذره اما اگه بتونی یکم از اون موقع ها بنویسی خیلی به من و کسایی که مثل من کنکور دارند کمک کردی?❤یا اینکه حداقل از روش های مطالعت یا تکنیک هایی که برای افزایش تمرکز استفاده کردی بنویس برامون♡

    ممنونم ازت
    این مدت که باهات اشنا شدم الگوم بودی و از این به بعد هم خواهی بود♡♡

  45. اطفال بهت بیشتر میومد ولی، راسی من همین الان گفته باشم، رزیدنت جونیور معادله اینترنه، رزیدنت بازی نداریم?

      1. واقعا جی فک کردی، منم ک کم نمیوردم، یک اینترنی نشونت میدادم جلوی استاد امیر
        ب هر حال خدا رحم کرد وگرنه همش جرمون میشد

  46. تکنیک پومودورو رو بارها امتحان کردم. ولی واقعیتش ۶ ساله که بعد از هر یه ساعت خوندن، یک ربع استراحت میکنم.
    یکی از دغدغه هام برای اجرا کردن و به مرحله عادت رسوندن پومودورو این بود که میترسیدم برای آزمون ها و کنکور ارشد کم بیارم و نتونم تمرکزم رو تا آخر نگه دارم. به خاطر همین همه اش بین این دوتا موندم که هر ۲۵ دقیقه یه بار استراحت کنم یا هر یه ساعت یه بار.
    خوندن با روش پومودورو برات این مشکلو ایجاد نکرد؟ اینکه برای بازه ی طولانی کنکور یا ستیر آزمونا کم بیاری؟ لطفا اینم توضیح بده. بهش واقعا احتیاج دارم .

  47. تبریک میگم:)
    وقتی کسی رو میبینم که فارغ از نظرات بقیه و اولویت بندی های اشتباه که صرفا بخاطر یسری معیار ها مثل بعد مالی و راحتی و… ایجاد شده، راه خودش رو انتخاب میکنه خیلی حس خوبی بهم میده. البته که انتخابه با فکر و اطلاعات که با توجه به شناختی که این مدت نسبت بهتون پیدا کردم با نوشته هاتون میدونم که شما قطعا خیلی بیشتر از هر کس دیگه ای راجب این تصمیم فکر کردید. امیدوارم بهترین ها براتون اتفاق بیفته.

    درباره ی این نوشته هم واقعا کمک کنندس. چقدر خوب که شروع به نوشتن کردین راجبش که هر کسی متناسب با شرایط و ازمونش میتونه نکاتی که لازم داره استفاده کنه.
    من یه موضوعی الان دغدغم هست که اگر بتونید راجب این موضوع هم یکم راهنماییم کنید خیلی کمک بزرگی بهم کردید. جدا از بحث آمادگی قبلی برای هر آزمونی مسئله ای که هست عملکرد سر جلسه آزمون هست. چیزی که ذهن من رو درگیر کرده افت عملکرد سر جلسه هست، چیزی که چندین سال پیش درگیرش نبودم اما حالا چرا. همون حس معمولا آشنا برای همه که از توانم سر جلسه عملکرد ضعیف تری داشتم. این موضوع تا یه حدی ممکنه طبیعته هر آزمون مهمی باشه اما وقتی اونقدری تاثیر بذاره که باعث بشه خیلی از نتیجه دور شی باید دنبال راه چاره بود‌. نمیتونم دلیلش رو استرس بدونم چون میدونم که نیست و کاملا عادی و کنترل شدس همیشه. بیشتر شاید بشه دلیلش رو افت دقت، خستگی ذهن، با ذهن باز سوال هارو ندیدن تو اون موقعیت(تا این جا این دلیل هارو تونستم پیدا کنم) بدونم‌ با توجه به ارزیابی هایی که خودم کردم. چه تمرین یا راهکاری برای این موارد یا چیزهای دیگه ای که بنظرتون میتونه باعث افت عملکرد سر جلسه بشه رو موثر میدونید؟

    و یه موضوع دیگه اینکه تو نوشته “پس از هزارمین پومودورو” راجب تاثیر چارچوب ساختن برای recall کردن مطالب پرسیده بودم و گفتید بعد تجربه کردنش نتیجه رو میگید، حالا پیشنهادش میکنید با توجه به وقت و انرژی بیشتری که نسبت به بقیه روش ها ممکنه بگیره؟

  48. امیرمحمد عزیز خیلی خیلی موفقیتت رو تبریک میگم واقعا از اول پست ی هیحان خاصی داشتم ک البته هنوز توی فضاش موندم چون نوشتت هنوز جریان داره…
    امیر محمد در مورد منابع و اینکه چطور تکست بوک خوانی رو با آزمون آداپته کردی ممنون میشم توضیح بدی؟

  49. دکتر امیر محمد عزیز
    در ابتدا ازت ممنونم که تجربیاتت رو باما به اشتراک میذاری.
    در پست قبلی پرسیده بودم که چه کار کنم مطالب بخش هارو (خصوصا داخلی) فراموش نکنم. من اول بخش قصد داشتم فصل دوم هاریسون رو که هماتولوژی و کلیه/مجاری ادراریش رو توی فیزیوپات خوندم تکمیل کنم یا دوباره بخونم…بیشترِ گوارش رو از همان cardinal manifestation خوندم اما به چند دلیل اینکار رو ادامه ندادم: یکی اینکه به درست یا غلط وقتی گاید رو در چندتا مبحث باهاریسون مقایسه کردم تفاوت آنچنانی ندیدم مثلا در مبحث GI bleeding که از روی هر دو منبع خوندم بعضی جمله های هاریسون رو متوجه نشده بودم که وقتی گاید رو بعدِ هریسون خوندم فهمیدم
    دلیل دوم احساس کمبود زمان بود! خوندن تکست بوک برام خیلی بیشتر از گایدلاین وقت میبرد و این باعث میشد استرس بگیرم..حتی همون گاید رو هم با اولویت بندی خوندم نه کامل!(کلیه، هماتو و گوارش رو کامل خوندم و بقیه رو فقط مباحث شایعتر..مثل دیابت و تیرویید)
    دلیل دیگر اینکه اون تعداد از اینترنهامون که سواد بیشتری از بقیه داشتند گاید خونده بودن! قبلا از net work در روابط گفتی..متاسفانه من کسی رو جز خودت پیدا نکردم که اینقدر به رفرنس پایبند باشه..حس میکنم تعداد افرادی مثل شما در کشور به زور به انگشتان دست برسه و سخته که وقتی همه ی اطرافیانت مخالف تو هستند راه خودت رو بری!
    من به این نتیجه رسیدم که برای استفاده ی درست از رفرنس اگر نگم استعداد.. باید سواد و مهارتی به اندازه ی شما داشته باشم.داشتن این حد از تسلط روی تکست و ریزبینی که غلط های کتاب های بازار رو پیدا میکنه برای من غیر قابل تصور هست…(دستِ کم منِ الان ایده ای برای رسیدن به چنین نقطه ای نداره)
    منتظر تکمیل این پست برای گرفتن تصمیمی بهتر واسه برنامه ریزیم هستم
    اما فعلا برای ادامه ی راه استاجریم، مباحث مهمتر رو(بر اساس نمودار اول کوئسشن بانک) اولویت بندی کردم به طوری که مباحثی که تعداد تستشون بیشتر از پنجاه درصدِ تعداد سوالات پر سوال ترین مبحث بود رو انتخاب کردم
    و با خودم قرار گذاشتم تا اخر ۶ ماه آینده این فصول از داخلی رو جمع کنم..اما از اونجایی که هم میخوام به مدل ذهنی شما و انتخاب هاتون نزدیکتر باشم و هم اینکه تکست خوندن خیلی اوقات (علی رغم وقت گیریش) کار لذت بخشی هست بعد خوندن مباحثِ انتخاب شده از گاید نگاهی هم به هریسون یا اسنشیال سسیل بندازم..دست کم به الگوریتم هاش
    امیدوارم این روش( اول گاید و تست و بعد مراجعه به رفرنس) منو به رفرنس پایبندتر کنه و باعث بشه بیشتر بفهمم.البته امیدوارم به برنامم عمل کنم و وسطش تصمیم دیگری نگیرم?
    ببخشید که طولانی شد..بی صبرانه منتظر ادامه ی این پست هستم.. و باز هم ممنون از اینکه دانسته هات رو اینجا به اشتراک میذاری⚘

  50. امیرمحمد

    فکر کنم من بیشتر از تو از رتبه ات ذوق کردم 🙂
    اصلا خیلی خوشحالم . اون خط لبخندم رو تبدیل به یک خندهِ اساسی از ته دل کرد ^_^ خداوکیلی خیلی شاد شدم:)))

    حالا که فرصتش هست میخواستم از فواصل بین پومودورو بپرسم . نیاز به ایده دارم چون هنوز نتونستم چیز مناسب خودم رو برای اون فاصله ها پیدا کنم . چیزی که تو زمان کوتاه بتونه refresh کننده تر باشه . برای پر کردنشون گفته بودی شعر میخونی ؟ برای من بهترین انتخاب نیست … اگر صلاح دونستی راجع به اون فواصل ۵ دقیقه ای یا نیم ساعته هم بنویس 🙂

    _یکسوال دیگه از تنوع و تمرکز داشتم . به نظرت بازدهی تو چه حالتی بیشتره ؟ من اگر بلافاصله بعد یک پومودورو زیست برم ریاضی بخونم ، یک وقتی این وسط حیف میشه که به عوض شدن مبحث عادت کنم . از طرفی حس می کنم تنوع خستگی رو دورتر نگه میداره و ذهن دیرتر خسته میشه . تا حلا درگیر این مورد بودی ؟ چطوری بین تمرکز وتنوع تعادل ایجاد می کنی ؟

    واینکه میشه وبلاگت رو نبندی ؟ (ممکنه یه روزی بخوای ببندیش؟؟)

اسکرول به بالا