موسیقی به درستی به ما معرفی نشده است. هیچ وقت کسی برایمان آن را توضیح نداده است. به جایی رسیدهایم که گوش دادن موسیقی کلاسیک و سنتی، که هر دو به غلط نامگذاری شدهاند، محدود به عدهای خاص است. عدهای خاص فقط آن را با تمام وجود گوش میدهند.
حق هم دارند. اصلا این دو را نمیشناسند که بخواهند آن را گوش دهند. باید چیزی را بشناسیم تا از آن خوشمان بیاید.
از بخت خوش من بود که مادر و پدرم، مرا در این مسیر فرستادند. دنیایی بزرگ، عجیب و کمشناخته برای مخاطب ایرانی.
در منزل ما کسی موسیقی کلاسیک گوش نمیداد. نزدیکترین چیز به موسیقی کلاسیک، کاستهایی از ریچارد کلایدرمن بود. موسیقی سنتی ایران نیز به مقداری کم. تصنیفها بود ولی آوازها و … نه.
مسیر موسیقیام را خودم پیدا کردم. خودم این راه را رفتم.
کسی نمیتواند به من ایراد بگیرد که تو موسیقیهای دیگر را گوشندادهای. بیشتر را گوش دادهام. تکامل را در سیر گوش دادنم به موسیقی دیدم. از پایینترین سطح رپ در زمان راهنمایی تا اکنون که به مالر و شاستاکوویچ رسیدم. بحث خوب و بد بودن رپ نیست. نه! مخالف رپ نیستم. رپی که خودم در آن موقع گوش دادهام را به انتقاد میگیرم. به نظرم از آن، سطح پایینتری از رپ وجود نداشت. اسفل السافلین رپ بود! حتی نمیخواهم اسم آن به اصطلاح خوانندگان را بگویم. این مسیر همینطور طی شد. موسیقی پاپ سطح پایین به پاپ سطح بالا. موسقی راک سطح پایین به بالا. هنوز متال خیلی گوش نمیدهم و بنابراین در موردش اظهار نظر قطعی نمیتوانم بکنم و …
استاد موسیقی ۶ سالگیام، به من ۴ سیدی داده بود. هیچ وقت آنها را گوش نداده بودم. در دبیرستان آنها را گوش دادم. خوب یادم است که دو سیدی از چهار تا، شوپن بود. شوپنی که اکنون اگر بخواهم ۵ نفر انتخاب کنم که تا پایان عمر فقط به موسیقی آنها گوش دهم، بدون شک در این لیست است. این بود شروع مسیر موسیقی کلاسیک.
شاید بهتر باشد منظورم از گوش دادن را بهتر بگویم. گوش دادنی منظورم است که وقتی قطعه پخش میشود، با خود بگویی: خدایا! پروردگارا! این دیگر چیست. چگونه دارد سراسر مرا تکان میدهد. چه در ذهنش بود که این را نوشت. او کیست؟ مات و مبهوت بمانی. نفهمی که کی قطعه تمام شد. دوباره از اول و دوباره از اول.
اولین قطعهای از شوپن که برایم این حس را داشت، نوکتورن شمارهی ۲۰ و بعد از آن، بالاد شمارهی یک آن بود. چندی پیش که شروع به گوش دادن مالر کردم، این حس به قدری در من قوی بود که دلم نمیخواهد همهی کارهای مالر را گوش بدهم. میترسم! خیلی هم میترسم! از این که دیگر موسیقیای را مانند موسیقی او پیدا نکنم. از این که حس موسیقایی او را دیگر نیابم. از این که اگر همهی کارهایش را گوش بدهم، دیگر هیچ موسیقیای نتواند این حالات را در من ایجاد کند. او را با احتیاط گوش میدهم.
البته از ۵-۶ سالگی تا همان اوایل دبیرستان، موسیقیای که کار میکردم کلاسیک بود. ولی خب هیچ وقت، به خوبی به این نوع موسیقی گوش نداده بودم. چند سال دبیرستان، کشف مسیر بود. از این و از آن گوش میدادم. شوپن در بین آنها برجستهتر بود. وقتی در ترم یک، استاد پیانو دیگری پیدا کردم، قطعهی انتخابیام برای جلسهی اول نیز شوپن بود. البته بماند که نرسیدم قطعه را تمام کنم و مجبور شدم یک چیز دیگر بزنم.
شروع گوش دادنم به موسیقی ایرانی نیز با لطفی بود. در پست قبل این را نوشتم. لطفی را با پرواز عشق، لطفی را با خموشانه، لطفی را با بال در بال، لطفی را با اصفهانش، لطفی را با ابوعطایش، لطفی را با … میشناسم.
یادم است که آن اوایل که موسیقی سنتی ایرانی گوش میدادم، به دوستانم نمیگفتم. این موسیقیها را مسخره میکردند و من هم سیستم اجتناب را پیش گرفته بودم. این داستان برای خیلی وقت پیش است. بیش از ۷-۸ سال پیش. زمان راهنمایی. اکنون هم کمابیش همین است ولی من به این توانایی رسیدم که از این موسیقی دفاع کنم. و البته الان چیزهای دیگری نیز میشنوم:
تو پیر هستی. این کارها را بابا بزرگها انجام میدهند. این موسیقی آنهاست و …
این جملهها، شایعترین آنها بود.
بگذریم.
پراکنده نوشتم. نفهمیدم که چرا اینها را نوشتم. اصلا قصدم نوشتن اینها نبود. چه پیشنوشتِ طولانیای شد.
عنوان این پست را از کتابی به همین نام، نوشتهی وینک و ویلیامز، که توسط آقای پرویز منصوری به فارسی ترجمه شده است، قرض گرفتم.
مدت زیادی بود که دلم میخواست این کار را انجام دهم. قدمی در راستای نشان دادن موسیقی به بقیه. قدمی در به اشتراک گذاری این حس. قدمی در نمایان ساختن زیبایی آن.
این کار را هم برای خودم انجام میدهم و هم بقیه. راستش اگر بخواهم به بقیه نشان دهم، مجبور میشوم مطالعاتم را بیشتر کنم و این را دوست دارم. به نظرم بیشترین سود را خودم میکنم. امیدوارم برای بقیه هم مفید واقع شود.
میخواهم خودم و بقیه را دعوت کنم به شنیدن.
چند لحظهای سکوت کنیم. چیزی نگوییم و فقط بشنویم. تأثیرش را خواهیم دید.
سعی میکنم ماهی بین ۲ تا ۴ پست در این مورد بنویسم. از الف آغاز شروع میکنم. مبتدیِ مبتدی. به سادهترین زبان. نمیدانم کی تمام خواهد شد. احتمالا پایینی نخواهد داشت! مگر موسیقی پایانی دارد؟
اولین قسمت آموزش را احتمالا روز جمعه میگذارم.
پس تا جمعه.
یک چیزی را فهمیده ام.
شما خودِ “متن” ید.!
دیروز اعتقادی ندارم متنی می نویسید و من میخوانم.
آن “دگر متنیّت” است!
شما خود متنید.
سلام . من چند ماهی هست که مطالبت رو میخونم و الان شروع کردم از اول وبلاگت رو بخونم. یه سوال ازت داشتم. فکر میکنی آدمایی که برات کامنت میزارن و تایید میکنن و حتی بهت میگن که دوست دارت هستن واقعا میتونن حرفاتو… ایده هاتو درک کنن؟ با چه انگیزه ای مینویسی ؟ فکر میکنی که واقعا میتونه تاثیر گذار باشه ؟ اینه انگیزه ات؟ ( سوالم شاید شخصی باشه ولی جوابت میتونه برام الهام بخش باشه)
این روزها برای آروم شدن خودم مینویسم اول از همه. نمیتونم ننویسم. مثلا مقایسه کن بعد یک ماه و خردهای، یک دفعه دو تا پست. خیلی بهم فشار اومده بود که ننوشته بودم.
من بار ها افکارم رو با آدمای نزدیکم در میون گذاشتم ( این همون روش مباحثه سقراطه) دوس داشتم که نظرات بقیه رو بشنوم تا جهان بینیم رو اصلاح کنم ولی جدیدا چیزی که حس میکنم اینه که آدما دنبال این نیستن که افکارشون رو بهتر کنن یا حرفای بقیه رو بشنون و بهش فکر کنن.. اونا میخوان که باور کنن ک تا الان مبنای زندگیشون درست بوده یا اینکه اصلا به این چیزا فکر نکنن. اینطوری آرامش بیشتری دارن و تو اگه سعی کنی که با حرفات چالش ایجاد کنی در نهایت ارتباطشونو باهات کم میکنن تا کمتر بهم بریزن. اینه که جدیدا فکر کنم که میخوام توی دفتر برای خودم افکارم رو بنویسم 🙂
سلام امیرمحمد جان!
دیگه کم کم دارم احساس صمیمیت میکنم از نظر موسیقی باهات لا اقل.
من هنوز خیلی بچه ام و شانس حضور در کلاس موسیقی را نداشتم.
مسیر من از دوران ابتدایی با پاپ های مبتذل و بعدش با رپ های فارسی مبتذل شروع شد و الان اما با افتخار موسیقی هایی رو گوش میدم که جان و تنم رو به لرزه میندازن. البته هنوز هم برای اینکه قدردان باشم گه گاهی بعضی از کارهای ضعیف خارجی رو گوش میدم ولی خیلی کم.
موسیقی هایی که گوش میدم غالبا باعث تمسخرم میشه ولی خب مگه مهمه؟
اسم سوستاکوویچ رو آوردی و من لحظات شیرینی رو بیاد آوردم. همه کارهاش رو گوش ندادم، حتی از بین مهمترین آثارش هم، همه رو گوش ندادم. البته در لپتاپم دارم ولی به همان دلیلی که خودت اشاره کردی گوش ندادم.
اوپراهای پوچینی مو به تنم سیخ میکند.
از شوپن گفتی. Nocturne no.20 in C sharp Minor از بهترین چیزهایی که هست که تا بحال شنیدم.
صحبت درمورد موسیقی کلاسیک واقعا زیاد هست و بنظرم بهتره بس کنم.
از جز-Jazz- چیزی نگفتی. شاید علاقه ای نداری یا اینکه فرصت نگردی گوش کنی، نمیدانم. ولی من شب ها بیشتر جز گوش میدهم. از دان بویاس-Dan Byas- و تا چارلی پارکر و بادی ریچ و … .
از موسیقی ایرانی ، به پیشنهاد یکی از دوستانم آلبوم بی تو بسرنمیشود استاد شجریان رو گرفتم. عجب آلبوم بی نظیری بود. بارها گوش دادم. این دو سه ماهی که آلبومش را تهیه کردم، حداقل هر هفته یک بار باید کامل گوش کنم.
خیلی حرف زدم، باز هم هست ولی بهتر هست که سکوت اختیار کنم.
شوبرت و موتزارت و ویوالدی و چایکوفسکی و… . البته هیچوقت از باخ خوشم نیامده.
سلام ؛ کتاب چگونه خوب بشنویم رو از کجا تهیه کنم ؟
سلام سعید جان. فکر نمیکنم دیگه چاپ بشه.
امیرجان من مطالعات زیادی در حوزه موسیقی نداشتم. میخوام در حد اطلاعات عمومی و برای آشناتر شدن خودم با موسیقی، و استفاده لذتبخش و آگاهانه ازش در زندگیم، یکم یاد بگیرم. از آهنگهای با پیانو، گیتار، ویولن، و… بیشتر بدونم و بیشتر وارد دنیای اینا بشم. چی رو برای شروع پیشنهاد میکنی؟ کتاب خاصی میشناسی؟ یا فیلمی، ؟ یا منب آموزشی…
سلام محمدجواد. بیشتر و کاملتر برام بنویس لطفا تا بتونم دقیقتر راهنمایی بکنمت. دلت میخواد یه راهنما پیدا بکنی برای شنیدن موسیقیهایی مثل موسیقیهایی که داخل لحظههای موسیقایی گذاشتم؟
راستش من جسته گریخته موسیقی گوش میدم.
مثلا تازگی یه آلبوم پیانو از egor grushin به چشمم خورد که وقتی گوش کردمش خیلی ازش لذت بردم. آلبوم together.
گفتم با خودم همه چیز که موسیقی پاپ ما نیستش که. بقول تو خارج از ایران، پیانوهاشون، ویولونشون، گیتارشون، خیلی چیزهایی پیدا میشن که آدم با گوش دادنش از خود بی خود میشه.
میخوام پیداشون کنم. مثلا ببینم اگه به موسیقیهای پیانو بیشتر علاقه دارم برم داخل دنیاش و موسیقیهای مطرحش رو پیدا کنم.
فکر میکنم به حرف تو هم نزدیک باشه نظرم. یه راهنما میخوام. از بس زیاده میترسم گیج شم و دلزده همون ابتدای مسیر
خوشحالم که میخواهی تو این مسیر قدم برداری. خیلی زیاد. هر کسی که میاد در مسیر موسیقی خوب گوش دادن، خوشحال میشم.
محمدجواد اگه بخوام یک دونه کتاب فقط معرفی بکنم بهت: درک و دریافت موسیقی رو معرفی میکنم. از راجر کیمی ین.
از هفتهی بعد هم پادکستهایی که در زمینهی موسیقی تولید میکنم، آماده میشه. اینکه چطور گوش بدیم و به چی گوش بدیم.
خیلی خوبه امیرمحمد. مشتاقانه منتظرشم. خیلی خوبه. کتاب رو هم بزودی میخونم خبرشو بهت میدم.
درسته که بحث سلیقه و تنوع همیشه بوده و خواهد بود ولی بهضی چیز ها حتی وجودش هم خوب نیست
من با عقیده شما که موسیقی رو سطح بندی موافق نیستم و
واقعا میشه تو باطن متن اینو دید خود شما هم موافق نیستید و بیشتر
دارید برای تنوع و نظر افراد ارزش قائل می شید
ولی اخه
مگه میشه برای والدینی که با واکسیناسیون مخالف هستن ارزش قائل شد
مگه میشه صدا های بلندی رو هر روز بلند تر میشه رو موسیقی دونست
طبق یه ا
تحقیقی که المانی ها رویه توصیه (Bah(باخ) که برای خلاقیت کرده بود یکیش این بود که هر روز یه موسیقی خوب گوش بدین)
بچه هایی که هر روز چند قطعه از شاهکار های جهان براشون پخش می شد نتایج فوق محسوس داشتن بطوری بعضی شون حتی موقع غذا خوردن هم شروع به ترکیب مزه ها کرده بودند
سلام.وبسایتتون خیلی خوب و مفیده.به کارتون ادامه بدین
ما در زمینه درب های ضد سرقت و ضد حریق فعالیت می کنیم.خوشحال میشوم از وبسایت ما دیدن کنید