دانشجوی پزشکی

آموزش پزشکی, دانشجوی طبابت

دوران فیزیوپاتولوژی – روزهای آشنایی با پاره‌ای از رنج‌های انسانی

هزاران بیماری را شناخته‌ایم. از رنج‌های جسمی انسان. از رنج‌های روانی انسان. از رنج‌های جسمی و روانی انسان. فکر می‌کنم با من موافقی که از هم جدا نیستند؛ این‌طور نیست؟ و این تقسیم‌بندیِ جسمی یا روانی، «شاید» صرفا به شناخت اولیه کمک بکند و اگر آن‌ها را جدا ببینم، خودمان را فریب داده‌ایم. Edvard Munch […]

دانشجوی طبابت

دوران علوم پایه – آن ترم‌های نخستین

مقدمه برای من، یکی از سخت‌ترین قسمت‌های هر نوشته، چند جمله‌ی نخست است. نسبت به کل نوشته، وقت قابل توجهی را از من طلب می‌کند. فکر می‌کردم که جملات مناسب برای شروع این نوشته چیست؟ یادم آمد که یکی دو هفته پیش که در دفتر شخصی خودم می‌نوشتم، موضوعی را با جمله‌ی زیر شروع کردم.

آموزش پزشکی

نامه‌ای برای تو که می‌خواهی پزشک شوی

۱. یک گفت‌و‌گو سر راند کولورکتال (جراحی دستگاه گوارش) بودیم. به پسری ۱۴ ساله رسیدیم. استاد، بیمار را به علت سابقه‌ی قبلی‌اش می‌شناخت. او را اسپایدرمن کوچک صدا می‌زد. یکی دو سال پیش، هنگام جنگولک‌بازی روی درخت، از درخت افتاده و با باسن روی زمین فرود آمده بود. شانس آورده بود که به رکتوم و

اسکرول به بالا