چه می‌شنوی؟

قطعه‌ی زیر را پخش کن.

ببین می‌توانی تا آخر آن را گوش دهی؟

چه می‌شنوی؟

خسته شدی؟ حوصله‌ات سر رفته است؟ کلافه شده‌ای؟ فکر می‌کنی که آهنگساز تو را به سخره گرفته است؟

چه فکر می‌کنی؟

نخست به آن خوب گوش بسپار و سپس ادامه را بخوان.


این قطعه را جان کیج (John Cage) نوشته است. آهنگساز و موسیقی‌دان آمریکایی.

جان کیج
جان کیج – John Cage

نام قطعه ۴ دقیقه و ۳۳ ثانیه (”۳۳’۴) است. قطعه‌ی تصنیف شده توسط او، سه موومان دارد. سه موومان غریب. سه موومان که اجرای آن‌ها چهار دقیقه و سی‌ و سه ثانیه طول می‌کشد. چهار دقیقه و سی و سه ثانیه سکوت.

نوازنده سازش را نمی‌نوازد. فقط صدای محیط است که وجود دارد و شنونده باید به آن گوش دهد.

شاید فکر کنی که مسخره است؛ اما جان کیج معتقد است که این قطعه، مهم‌ترین اثرش است. او می‌خواست بگوید که هر صدایی در اطراف ما، می‌تواند قسمتی از موسیقی باشد.

راجی کِیمی‌یِن، در مورد این قطعه می‌گوید:

سکوتْ شنوندگان را وادار می‌کند که به تمام سروصداهای محیط، یا صداهایی که خود به وجود می‌آورند،‌ توجه کنند. می‌توان گفت که این قطعه را شنوندگان «خلق می‌کنند». برای چنین تجربه‌ای، به صداهایی که سکوتِ اطراف شما در همین لحظه پر از آن‌هاست، گوش دهید.

چه با جان کیج موافق باشیم و چه نباشیم، به نظرم، این قطعه فرصت مناسبی است برای توجه کردن. برای اندیشیدن.

به خودمان. به موسیقی ذهنمان. به نوای فکر کردنمان.

برای تأمل در اطرافمان. به صداهای آرام و بلندی که هر لحظه در کنار ما جاری است و آن‌ها را نمی‌شنویم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

28 کامنت در نوشته «چه می‌شنوی؟»

  1. محمد جواد امامی

    سلاام
    فقط میتونم بگم کاش دوران پزشکی عمومیم با شما طی میشد :)) حالا که نمیشه، کاش یه زمان فرصت بشه بیشتر باهم صحبت کنیم :]]
    ارادت ;))

  2. صدای احمقان و وحشیان موسیقی نیست. جهان ما پر از صداهای زشت و آزار دهنده است. موسیقی یعنی زیبایی نه هر صدایی

  3. سراغ موسیقی میرم که شوری به چنگ بیارم برای ادامه دادن این زندگی نیمه تاریکم.. با احترام به همه ی دوستان باید بگم که این قطعا بماند برای خودتان. شما ۴۳۳ جان کیج گوش بدید من ترجیح میدم باخ گوش بدم. درود

  4. شاسوسا موزیک

    موسیقی عقلانیتی است در ابعادی بالاتر، که ما توانسته‌ایم با آلات موسیقی
    سایه‌های پنهانِ آن عقلانیتِ پنهان را در حافظه‌ی تاروپودِ فضا-زمان
    در بُعد کنونی درک کنیم

    در ذهن من فشارِ درک ابعادی تازه از موسیقی بقدری است
    که به چشمانم فشار می‌آورد آقای قربانی
    گویی که بدنبال راهی است برای نمایش و رقص
    در سطحی‌ترین حالت از فضاوزمان

    بدنبال فرار از زندان ذهنم

    در جستجوی ماهیت موسیقی بودم
    که به مقاله‌ای از فلسفه‌ی موسیقی بر خوردم
    از منبع دانشنامه‌ی راتلج
    که در آن به قطعه‌ی معروف جان کیج اشاره‌ای شده بود
    در جستجوی این قطعه با وبلاگ شما آشنا شدم

    1. سلام زهرا.

      این نویزلی بامزه‌ست واقعا. قبلا زیاد ازش استفاده می‌کردم. این روز‌ها زیاد نمیتونم ازش استفاده کنم چون عمده‌ی وقتی که در روز ازم میره، دیدن یه سری ویدیو هست و خب نمیشه موقع دیدن ویدیو نویز گذاشت. ولی مرسی که بهم یادآوری کردیش. دوسش دارم واقعا.

  5. تجربه جالبی بود، یه مدت تو ذهنم میمونه قطعا 🙂
    عجیب این بود که بر خلاف انتظارم، خیلی کم بی طاقت شدم و تقریبا در کل طول فیلم ثابت بودم و به این فکر میکردم که الان تو سر نوازنده(!) و مخاطب چی می‌گذره…به این که دستش خسته کی خسته میشه و…
    این وقت شب، صدای خاصی غیر از حرکت ممتد عقربه ساعت اتاقم نشنیدم. باید یه زمان دیگه هم به صدای اطرافم دقت کنم…

  6. چشمهام می چرخید اما بعدش آرام گرفت، پنجره ی اتاق باز بود و صدای نسیمی می اومد. تک و توک گنجشک های سکنا گزیده ی روی درختای سرکوچه و حیاط خونه های روبرویی، صداشون می اومد
    صفحه نمایش بی صدا می نواخت و منم حسابی بی اون که خودم بدونم همون کاری رو کردم که کامپوزر شاید می خواسته، به اونجایی که بودم، به اونجایی که نشسته بودم برگشتم،
    ممنون امیرمحمد… ( به نظرم اگر وقتی پیدا کردی، یکی از اپلیکیشن های مدیتیشن مثل insight timer رو نصب کن و برای دقایقی این سکوت که خودش صداست رو تجربه کن، برای من اثربخش بوده گاهی که خیلی اشتفه م انجامش می دم )

    1. امیرمسعود عزیز

      اول بگم که واقعا ایده‌ی جدیدت در مورد نوشتن رو دوست داشتم. نوشتن به آیدا. عالیه. ادامه بده.

      حتما اپلیکیشنی که گفتی رو نصب می‌کنم. مرسی که معرفی کردی. اون مدتی که یوگا می‌کردم، آخر هر جلسه که تجربه‌ای نزدیک به مدیتیشن داشتیم، واقعا عالی بود.

  7. محمد حسین فصیحی

    سلام چه پست جالبی این اثر جان کیج اگرچه خیلی سر و صدا کرد در محافل موسیقی اما به نظر من اثر جدی نیست

    راستی چند مدت پیش یه کتاب درباره کنسرتو دوم راخمانینف به فارسی چاپ شده فکر کنم شما که موسیقی دوست دارید خیلی باید از این کتاب خوشتون بیاد. پیشنهاد میکنم اگر کتاب رو مطالعه کردید حتما دربارش بنویسید برامون

    حسابی موفق باشید

    1. سلام محمدحسین.

      این کتاب رو خوندم اتفاقا. کتاب جالبی هم بود. البته ای کاش تحلیل بیشتری در مورد خود قطعه می‌نوشت و به شنونده اطلاعات بیشتری میداد. یه چیزی شبیه نوشته‌های کیمی‌ین در درک و دریافت موسیقی.

  8. اخ اخ اخ اخ عجب چیز باحالی بود
    بعد از موومان اول گفتم خب کوتاه میاد دست به ساز میزنه ولی وقتی دیدم نه بابا ازین خبرا نیست سعی کردم توی ذهنم یه چیزی از بتهوون پلی کنم
    برای مدت کوتاهی جواب داد ولی بعدش نفهمیدم چی شد
    از یه جایی به بعد فقط صدای فن لپ تاپ بود که به گوشم میرسید با تمام بالا و پایین هایی که داره
    تا این که صدای زنگ ساعته از اون حالت خلسه بیرونم میاوورد و واقعا غبطه میخوردم به اون حالت
    یک چیزی که توش همه چیز رو میشنوی و در عین حال هیچ چیز رو نمی شنوی
    مرسی، عااااااااالی بود

  9. روزی دو سه بار اینجا رو چک میکنم و چشم انتظار نوشته هاتونم…. کم می‌نویسید آقای دکتر. تقریبا شده ماهی یکبار… درک میکنم مشغله هاتون رو اما کاش اجازه بدین بیشتر تفکرتون رو از بر شیم?

  10. به نظرم پدیدارشناسی شنیدن! و نه موسیقی حتی توی همین قطعه برای کسانی که اونجا نیستند معانی مختلف داره. مثلا وقتی پلیر وطنی ضعیفه و سه قطعه ای که رویهم ۴:۳۰ زمان دارند، برای ما میتونه ۱۴:۳۰ زمان ببره و صدای محیط اونجا و محیط خودمون و البته سکوت هنگام قطع شدن کلیپ رو با هم تلفیق کنه 🙂

  11. واوووووو
    موقعی که داشتم میدیدمش احساس میکردم الانه که سرم منفجر بشه یا الانه که خفه بشم … واقعا احساس خفگی میکردم ! خیلی کار سختی بود ولی بسیار هیجان انگیز …. امیدوارم مطالب بیشتری درمورد موسیقی بگزارید
    ممنون ?

  12. خیلی جالب بود امیرمحمد جان.
    ممنون که این پست رو به اشتراک گذاشتی.

    هم از خودِ این ایده لذت بردم و هم از کاریزمای خاصی که در این آهنگساز هنرمند و خوش ذوق حس کردم.

    و برام جالب بود. یه سرچی در موردش کردم و متوجه شدن جان کیج این اثر رو در سال ۱۹۵۲ خلق کرده.
    یعنی حدوداً ۶۷ سال پیش.

    به نظرم این موضوع میتونه تمرین خیلی خوبی برای گاهی “کند کردن سرعت زندگی” و همینطور تمرینی برای “مدیریت توجه” و حتی “مدیتیشن” هم باشه.

    حالا فکر کن این تمرین توی طبیعت چقدر میچسبه.

    من همیشه به حال کسانی که توی طبیعت، هندزفری میذارن گوششون و به موسیقی گوش میدن افسوس میخورم.

    واقعا هیچوقت حاضر نیستم موسیقی زیبا و روحبخش طبیعت رو، به بهای گوش دادن به حتی زیباترین و باشکوه ترین موسیقی های جهان یا بهترین فایل های صوتی جهان از دست بدم.
    حس میکنم صدا و موسیقی طبیعیِ طبیعت، مثل آب زلالی میمونه که پای گُلِ روح و روانمون پاشیده میشه و شادابش میکنه.

    بازم ممنون به خاطر این پست خوب. 🙂

    1. سلام شهرزاد عزیز.

      کاملا حق با تو هست. کند کردن سرعت زندگی و حتی برای لحظه‌ای تحمل هیچ کاری انجام ندادن، راحت نیست.
      پیشنهادت برای گوش دادن به این قطعه در طبیعت خیلی جالب بود. حتما خودمم امتحانش می‌کنم.
      ممنونم که برام نوشتی.

  13. نمیدونم چرا ولی i totally saw it coming!
    واقعا جالب بود.
    یادمه داخل تداکس ملاصدرا ۲، یکی از سخنرانی هایی که به شدت مجذوبش شدم سخنرانی آتنا اشتیاقی بود، چلیست معروف و نوازنده ارکستر سمفونیک تهران. اونم اول سخنرانیش یک دقیقه سکوت کرد. در حالی که همه داشتن با تعجب نگاهش میکردن (جای تعجب بود برای من که حاضرین خیلی محترمانه فقط نگاه میکردند و هیچ کس حتی زمزمه و صحبتی نمیکرد!) گفت که توصیف کنید چی شنیدین. و هرکی یه چیزی گفت. از صدای نفس کشیدن تا تیک تیک ساعت یا ووف ووف دستگاه تهویه و جیر جیر در در حال باز و بسته شدن‌.
    پ.ن واسه من علاوه بر تمرین شنیدن و اندیشیدن و همه اینایی که گفتی، تمرین اعصاب و صبر هم بود!
    پ.ن‌۲ dedication ِ نوازنده رو هم خیلی دوست داشتم توی اجرا! همونجور که گفتم واسه من تمرین اعصاب بود! اگه من جاش بودم ساعت رو بعد از ۲ دقیقه توی پیانو خرد کرده بودم!

    1. آره. می‌فهمم دقیقا چی میگی. برای ما که به هیچکاری نکردن، اصلا عادت نداریم، خیلی سخت هست به گوش دادن به چنین قطعه‌ای. اریک ساتی هم یه چیز تو مایه‌های این داره. قطعه‌ای که نوشته،‌ یه میزان هست. همون میزان رو چند صد بار تکرار می‌کنن.

اسکرول به بالا