دوران بالینی (۱): تمرین تصمیم‌گیری

نفر یک بورد فوق تخصصی بود. بر کتاب هم تسلط کامل داشت. حواسش نیز جمع بود و به کوچک‌ترین چیزها توجه می‌کرد.

اما در یک ماه، فقط سه نفر را مرخص کرد – در بخشی که به طور معمول، روزی سه نفر باید ترخیص شوند.

از آن سه نفر مرخص‌شده هم، یکی سفیدمویی ۹۶ ساله بود که می‌ترسید اگر در بیمارستان بماند، در بیمارستان‌ فوت کند.

یک فرد با سواد در حوزه‌ی پزشکی، لزوما پزشکی توانمند نیست. سوادِ پزشکی بالا، مساوی با درستْ طبابت کردن نیست. همان‌گونه که لزوما یک فرد باسواد، معلم خوبی نخواهد بود.

این حرف‌هایم، همان قسمت هنر طبابت است که قبلا مفصلا به آن پرداخته‌ام (نقشه‌ی راه پزشکی).

این‌که پزشکی، ترکیبی از هنر و علم است. و هنر طبابت را، مجموعه‌ای از دانش پزشکی، شهود، تجربه و قضاوت‌های بالینی می‌سازند.

و البته نه هر ترکیبی. چهار رنگ پیش روی من است. نمی‌توانم به مقدار زیادی از رنگ مشکی استفاده کنم و انتظار داشته باشم که رنگ نهایی من، رنگی روشن باشد.

همین ماه پیش بود که می‌شنیدم رزیدنت سینیور به آن سال یکی که تازه چند هفته‌ای رزیدنت شده بود، می‌گفت:

می‌دانی خوبی این تخصص چیست؟ این‌که می‌توانی بدون، این‌که کتاب و درس بخوانی، با مریض دیدن آن را یاد بگیری. رشته‌ای تجربی است.

خوب شد که ماسک روی صورتم بود – وگرنه چهره‌ام جوری بود که احتمالا تجدید دوره می‌خوردم.

– آخر این چه حرفی هست که می‌زنی؟ تجربی؟ بدون نیاز به افزودن علم؟

و برعکسش هم صادق است. دانشِ تنها کافی نیست. ما برای همه‌چیز در پزشکی، گایدلاین نداریم. ما برای همه‌چیز الگوریتم نداریم. ما برای همه‌چیز، شواهد کافی نداریم.

باید بدانیم که کی از گایدلاین خارج بشویم تا بتوانیم بهترین گزینه را به بیمارمان پیشنهاد کنیم. گاهی نیز، تنها خودمان هستیم و خودمان. این گاهی اوقات، همان لحظاتِ تولد یک Case Report است – لحظاتی که از آن‌چه که تصور می‌کنیم، شایع‌تر هستند.

پس، این‌گونه نیست که بگویم من با تجربه کار ندارم، من با دانش کار ندارم، من فلان‌جور هستم.

دلم می‌خواهد یک سری پیشنهاد بگویم که به نظرم برای تقویت هنر طبابت به کار می‌آید. من در این مسیر هستم وچند قدمی برداشته‌ام. این‌ها را می‌گویم که شاید تو و من، در این مسیر همراه بشویم و بتوانیم بهتر همدیگر را راهنمایی کنیم.

حرف‌هایم را در قالب چندین نوشته، خواهم گذاشت.

دوران بالینی یعنی تمرین تصمیم‌گیری

To study the phenomenon of disease without books is to sail an uncharted sea, while to study books without patients is not to go to sea at all.

Sir Wiliam Osler

مطالعه‌ی بیماری‌ها بدون کتاب‌ها، همانند دریانوردی در دریایی ناشناخته است؛ درحالی که مطالعه‌ی کتاب‌ها بدون دیدن بیمار‌ها، شبیه این است که اصلا به دریا نروی.

سِر ویلیام اسلر

بالینی /bālini/ (+)

فرهنگ‌نامه‌ی معین:‌ مطالعه‌ی ناخوشی‌های بیماران بستری و کلینیکی.
فرهنگ‌نامه‌ی عمید: ویژگی علومی که به مطالعه و بررسی سیر بیماری بر روی بیمار می‌پردازد.

پس از دوران علوم پایه و فیزیوپاتولوژی، دوران بالینی شروع می‌شود. در ایران، کم و بیش، حدود ۴۰ ماه است.

این دوران را می‌شود به دو دوره‌ی کوچکتر تقسیم کرد. دو سال نخست را دوره‌ی کارآموزی یا استیجری (Stager) و ماه‌های بعدی را کارورزی یا اینترنی (Internship) می‌نامند.

دوران کارآموزی یا استیجری نیز در برخی دانشگاه‌های ایران، به دو دوره‌ی استیودنتی (Studentship) و اکسترنی (Externship) تقسیم می‌شود.

نمی‌دانم چرا آن را استیجر می‌نامند. مقداری گشتم. دلیلی هم پیدا نکردم. کمی خنده‌دار است. آخر معنای Stager در انگلیسی می‌شود کسی که تجربه‌ی زیادی دارد (+). آن‌قدر تجربه که بتواند صحنه‌گردان (استیج‌گردان) شود.

کسی که تازه پایش به بیمارستان و بخش و بالین باز شده، چه تجربه‌ای دارد واقعا؟

شاید معنایی دیگر دارد که من نیافتم.

حداقل با این اسپلینگ رایج فعلی که معنایش نمی‌خورد.

عباس میرزاپور عزیزم لطف کرد و اسپلینگ اصلی‌اش را برایمان نوشت. طرز نوشتنی که فراموش شده است: Stagiaire.

یعنی کسی که Stage را می‌گذارد. استاژ یک دوره‌ی آموزشی است. پس استاژر معادل همان Trainee است، آموزش‌گیرنده یا همان دانش‌آموز.

این چهل ماهِ استاژ برای تو چه معنایی دارد؟

اتلاف وقت بدون دیدن آموزش؟

کارگرِ مفتِ دانشگاه و وزارت بهداشت بودن؟

مورد تحقیر استادان و اتندینگ‌ها و رزیدنت‌ها واقع شدن؟

انجام دادن کارهای رزیدنت؟

برای هر کدام از این‌ها حرف زیاد است. کافی است کمی سرچ بکنی. مخصوصا اکانت‌های اینستاگرام دانشجویان. راستش اصلا حوصله‌ی گفتنِ این حرف‌ها را ندارم. بقیه بهتر از من غر زده‌اند. حرف‌هایم از جنس دیگری است.

اشتباه برداشتم نکن. من انکار نمی‌کنم وجود این موضوعات را. نمی‌گویم وضع خیلی خوب است و همه منصف هستند و هر روز آموزش عالی در پیش دارد و همه چیز عالی است.

اما پذیرفتم که قرار نیست این سال‌های آموزش، لزوما منصفانه و عادلانه باشد و مورد پسند من. پذیرفتم که برای دانشگاهِ فعلی، وظیفه‌ای فراتر از توانش قائل نشوم.

البته که امید دارم بشود بهترش کرد. تمام تلاش خودم هم همین است. ولی دیگر نه با امیدم را گره زدن به طناب‌های پوسیده مسئولین دانشگاه و حاکمیت.

حرفم این است که غر نوشتن در این‌جا، هر چند طرفدار بیشتری دارد، اما فایده‌ای به حال من و شما ندارد. حداقل فایده‌ای در بلند مدت.

شهریور ماه ۹۹، اینترن بخش جراحی کولورکتال بودم.

آن روز نخستش، یکی از آن استادان دوست‌نداشتنی که با برخی از تفکرات تند و رادیکالش اصلا کنار نمی‌آیم، حرفی زد که به نظرم به تمام خستگی دویست ساعت کشیک دادن – به غیر از راند و کلینیک – می‌ارزید. آن ده دقیقه صحبت او یک طرف، کل ماه یک طرف.

او می‌گفت:

اصل وظیفه‌ی آموزشی ما، تمرین تصمیم‌گیری است. تئوری‌ها، در موبایل‌هایتان و کتاب‌هایتان پیدا می‌شود. در بخش و بیمارستان، تمرین تصمیم‌گیری کنیم.

مریض که می‌آید، برگه‌ی بستری را بلافاصله از او نگیرید که ببینید من چه نوشته‌ام یا پرونده را باز کنید و تشخیص و درمان را بخوانید.

شروع کنید خودتان از او پرسیدن و سپس برایش تصمیم بگیرید و بعد آن را کنار تصمیم‌های من بگذارید.

فردایش با هم صحبت می‌کنیم که چرا تصمیم شما و من به یک موضوع رسید یا چرا با هم متفاوت است. هر مریض، یک فرصت برای این کار است. بیایید تمرین تصمیم‌گیری کنیم.

وقتی در خانه، پشت میزمان، کنار لیوانی چای یا قهوه، روی یک صندلی راحت، در هوایی مطبوع، شروع به خواندن مننژیت می‌کنیم و آن را می‌خوانیم و شاید – کاش این کار را بکنیم – تصور کنیم که در نقش پزشک اورژانس هستیم که مریض مننژیت می‌بیند، خیلی تفاوت دارد با وقتی که در داخل اورژانس هستیم، خسته‌ی خسته، دست به کمر از دردِ بیش از حد سرپا ایستادن، تشنه و گرسنه، هوای بدبو و خفه و شلوغ و انسان بیماری که یافته‌هایش لزوما تیپیک نیست و شبیه تکست‌بوک نیست (همه‌ی بزرگان تأکید کرده‌اند که بیمار‌ها تکست‌بوک نمی‌خوانند).

همه‌ی این‌ها به کنار، داروهایی که یافت نمی‌شود و سی‌تی اسکنی که خراب است و کامپیوتری که مشکل دارد هم، اضافه می‌شود.

این یعنی تمرین تصمیم‌گیری.

یعنی تمرین تصمیم‌گرفتن با اطلاعاتی ناقص، در شرایطی غیر ایده‌آل. قبلا نیز حرفِ Castle را از داخل کتاب قوانین پزشکی موکرجی، نقل کرده‌ام:

آسان است که با اطلاعاتی کامل و بی‌نقص، یک تصمیم بی‌نقص بگیری. پزشکی از تو می‌خواهد که یک تصمیم بی‌نقص بگیری با اطلاعاتی که نقص دارند.

تصمیم‌گیری‌های این روزهای ما و مهم‌تر از آن فیدبک گرفتن در موردش، اساس آن‌چه می‌شوند که شهود (Intuition) نام دارد.

در نوشته‌ی بعدی، از این‌که شهود چیست و چگونه می‌توانیم تصمیم‌گیری را بهتر انجام دهیم، خواهم نوشت.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

62 کامنت در نوشته «دوران بالینی (۱): تمرین تصمیم‌گیری»

  1. stager انگلیسی نیست و فرانسوی است و استاژر (یا درست ترش: استاژغ) تلفظ میشه در فرانسوی و به معنای کارآموز هست.

  2. اگه میتونستین برای گذروندن ماژورهای استاژری انتخاب کنین، بین یک بیمارستان آموزشی معمول و بیمارستانی که رزیدنت و درعین حال درمانگاه فوق تخصصی نداره؛ کدومو انتخاب میکردین؟

  3. خیلی خوبه که دیدگاه اساتیدتون رو با ما در میون میذارین
    کم پیش اومده چنین بحث هایی بین ما دانشجوها و اتند شکل بگیره،ممکنه به دلیل نبود حوصله یا وقت یا حتی دانش کافی باشه شایدم کم کاری از ماست. به همین خاطر نوشته های شما همیشه یه نکته ی جدید بهم یاد میده. مرسی?

  4. سلام آقای دکتر قربانی امیدوارم حال دلتون عالی باشه?تمرین تصمیم گیری در همه ابعاد زندگی مهمه…جوری که به نظرم باید از دوران کودکی چه تو محیط خانواده چه مدرسه یاد داده بشه…چون به نظرم اونوقت مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس اون کودک هم افزایش پیدا میکنه…خیلی ممنون که برامون مینویسین مثل همیشه عالیه?…امیدوارم بتونم چیز هایی که نوشتین رو تجربه کنم??

    1. آیلین.

      می‌خواستم به بهونه‌ی کامنت تو این رو بگم که تا الان، هیچ درسی در متمم، به اندازه‌ی درس تصمیم‌گیری و حل مسئله از من وقت نگرفت و خوندنش بهم فشار نیاورد و اذیتم نکرد. هر درسش باعث می‌شد زندگی‌ام رو بالا پایین کنم تا مصداق‌هاش رو پیدا بکنم. پایانش هم باعث شد تصمیم‌های اساسی و مهمی بگیرم.

      دلم می‌خواست به بهونه‌ی کامنت تو، این درس تصمیم‌گیری رو به تو و بقیه پیشنهاد بکنم.

  5. سلام امیر محمد عزیز. ابتدا ممنون بابت این نوشته فوق العاده که تقریبا همزمانه با شروع کاراموزی و ورود دوران بالینی…
    بارها و بارها میخونمش?
    کارآموزی ما از اسفند شروع میشه..یکی از دغدغه های فکری این روزهام انتخاب اولین بخش برای شروعه.. از طرفی نگرانم که شروع استاژری با یک بخش به اصطلاح مینور( مثلا اورولوژی یا پوست) بدون گذروندن بخشی مثل داخلی که مطالبش بیشترین ارتباط رو با سایر بخش ها داره و معاینات و شرح حال رو بیش از هرجایی در اون تمرین میکنیم، ممکنه کار اشتباهی باشه و از طرفی این توصیه رو از دانشجوهای سال بالایی زیاد میشنویم که به خاطر سنگینی و حجم بالای مطالب بخشهای ماژور از بخش های سبک و یک ماهه شروع کنیم. میخواستم ازت بپرسم که شروع کردن با بخش مینوری مثل پوست میتونه توی فهم مطالب، مشکل اساسی ای ایجاد کنه؟ دست کم فکر میکنم اگر با مینور شروع بشه مطرح کردن تشخیص برای بیمار ها در ابتدا کار دشواری باشه…
    ممنون میشم اگر کمی در این باره راهنماییم کنی??

    1. ریحانه. حرفی که در ادامه می‌نویسم کاملا نظر شخصی من هست. نمی‌دونم تو چقدر باهاش راحت خواهی بود.

      به نظر من، بهتر هست با ماژورها شروع کنی و از همه بهتر، داخلی یا اطفال. بذار یه پایه‌ای داشته باشی که بتونی دروس مینور رو روی اون سوار بکنی. بدون طب داخلی پزشکی معنایی نداره به نظر من.

  6. مطلبی که زحمت نگارشش رو کشیدی، مسئله‌ای بود که این روزها برام پررنگ‌تر شده.
    انگار پیش از خوندن این مطالب، پیش‌زمینه‌ ذهنی داشتم اما حرف‌های اینجا،‌ اون‌ها رو شفاف‌تر کرد.
    خوندن کتاب how to think in medicine که تابحال شاید نزدیک ۲۵درصد پیش رفته، درک خوبی از پزشکی به من داده.
    اما چیزی که هست، و برای من سوال تازه‌تری رو زنده میکنه، اینه که چطور این «روحیه یادگیری» و «تمرین برای تصمیم‌گیری» رو در روزمرگی‌ها و ایده‌آل نبودن‌های این ۴۰ ماه باید حفظ کرد؟
    میدونیم که ورودی‌های هر ساله پزشکی، با رؤیاهایی بزرگ وارد این رشته میشن. اما جایی، وقتی، زمانی، مکانی، پیش میاد که مقاومت‌های من برای ذوب نشدن در سیستمی معیوب بشکنه و در سیکل معیوبی قرار میگیرم. دوست ندارم این رو بگم اما اونوقته که بعنوان یک «خروجی معیوب» میام بیرون از نظام آموزشی و دانشگاه.
    درمورد این سوالم قطعا فکر کردی و در برابرش موفق بودی که این‌ها رو در این مرحله از تحصیل پزشکی داری مینویسی.
    خوشحال میشم نظرت رو بدونم.
    ارادتمند تو ؛)

    1. محمد جواد.

      من به جای چشم به راه دانشگاه بودن، نتورک خودم رو دارم در این‌جا. بعضی‌هاشون رو شاید بشناسی. نمی‌دونم علی‌سینا رو میشناسی یا نه. هر چند تو وبلاگش کم می‌نویسه، ولی عشق و علاقه‌اش به پزشکی بی‌نظیره و نمی‌دونی چقدر خوشحالم که پیداش کردم. من دلخوشی‌ام اینه که تو کشیک‌هام یکی مثل علی‌سینا و چند نفر دیگه میان پیشم و براشون از مباحث پزشکی میگم.

      و در مورد «روحیه یادگیری»،

      راستش خوشبختانه باهاش خیلی درگیر نبودم. به قول فاینمن، من با همین pleasure of finding things out زنده‌ام. امیدوارم بتونم این میل رو حفظ کنم. میلی که داوکنیز خیلی قشنگ نام‌گذاریش کرده:
      An Appetite for Wonder – میل به شگفتی.

  7. سلام دکتر جان ♡☆♡
    میشه اگ درمورد المپیاد هم چیزی میدونید و وقت داشتین راهنمایی کنید???
    نوشته هاتون روح دارن..من از اولین نوشته تون همه رو تقریبا خوندم با اینکه چن سال ازشون میگذره هنوزم حس رو در آدم زنده میکنن و تازه هستن..
    فوق العاده هستین
    امیدوارم همیشه زندگی و کار خودتون و عزیزانتون پراز حال خوب و شادی و سلامتی و موفقیت باشه ♡♡
    مرسی از اینکه تجربیات تونو ب اشتراک میذارین
    آدم هایی مث شما خیلی کم هستن
    ان شاءالله ماهم بتونیم مسیر شمارو طی کنیم❤?
    بازم مرسییی

    1. عاطفه.

      به نظرم فضای دوست‌داشتنی‌ای میتونه باشه تجربه کردنش. ولی خب این تب و تاب مدال‌هاش و صحبت‌هایی که میکنن که مدال‌ها رو به دانشگاه‌های خاصی میدن، نمیدونم تا چه حد راسته.

      1. مرسی امیر محمد.. اگر اینطور باشه ک باید فاتحه ای براش خوند..ولی هدفم مدال نیس واس همین شاید مهم نباشه برام اگر درست باشه این صحبت ها…فقط میخاستم اگر تجربه ای داشتی اگر امکانش بود مث همیشه که همه رو راهنمایی میکنی منم راهنمایی کنی…بازم مرسی
        دمت گرم ♡♡♡☆☆☆
        موفق و سالم باشی

  8. سلام امیرمحمد جان
    میشه بپرسم چرا پست های قدیمی ت رو با دیدگاه الان ت ادیت نمی کنی؟ یا چرا اون هایی که الان دیگه دغدغه ت نیستن رو هنوز نگه داشتی ؟
    ( اگر وقتی داشتی،جوابت برام بسی جالب وآموزنده خواهد بود :))

    1. الهه سلام.

      اتفاقا دنبال یه فرصت هستم که این کار رو بکنم. شاید نوروز ۱۴۰۰. فروردین ۱۴۰۰ درمانگاه هستم و درمانگاه معمولا در دو هفته‌ی عید تعطیله. فرصتی میشه برای این کار – اگه که پایان‌نامه بذاره.

  9. سلام آقای دکتر. حرف هایی که میزنید خیلی قشنگ هستند . ایده آل یک پزشک..
    ولی تو دنیای واقعی چقدر تو محیط بیمارستان ها انجام می‌شن؟؟
    چقدر پشت هر پروسه ای thinking هست ؟؟ یا صرفا یکسری لب دیتا روتین بعد هم تشخیص بر اساس اونها …

    1. من نمی‌تونم «همه» رو باسواد بکنم مهتاب. سواد خودم رو ببرم بالا فعلا، خیلی کار کردم. این وبلاگ هم در همین راستاست. سواد خودم رو ببرم بالا.

      و آره. من دیدم کسانی رو که بی‌نظیر بودن در این کار. باورم نمی‌شد.

  10. سلام آقای قربانی.
    عمر اشنایی من با وبلاگتان طولانی نیست.اما نوشتن و استمراری که داشتید و نمیدانم الان هم دارید!تحسین کرده ام.نمیگوییم با اینستاگرام مخالفت صد درصدی دارم اما نمیشود منکر شد که اینجا تمرکز بیشتری برای یادگیری صرف هست.
    سوالم این است که با توجه به فعالیت های اخیرتان در اینستاگرام همچنان قصد ادامه دادن وبلاگ نویسی را دارید؟گفته بودید وبلاگ برای شناختن خود است یعنی با شناخت نسبی ازخودتان اتمام مییابد؟یا شاید بتوان گفت شناختن خود نهایت ندارد؟
    راستی.کاش کمی در مورد انتخاب دانشگاهتان در دوران دستیاری بگویید.در مورد رشته و محل هدفتان.من هدفم پزشکی است اما چقدر فرق است بین شیراز خواندن و تهران خواندن؟گفته بودید سوالات خصوصی جواب نمیدهید ولی به تلاش بیشتر من کمک میکند و این را هم بگویم بعد از دو ماه تلاش بی وقفه امشب سر زدن به وبلاگتان را به خودم پاداش داده ام.
    برقرار باشید و موفق خودتان.
    (ادرس ایمیل‌مربوط به یکی از اعضای خانواده ام هست .در حال حا ضر ایمیلی ندارم)

    1. میخوام یه نوشته بنویسم به عنوان «مسیر من برای انتخاب تخصص». تو اونجا میگم.

      ولی حالا بخوام به تو که اسمت رو هم نمیدونم بگم:

      من انتخاب‌هام از ایناست:

      اطفال
      داخلی
      روان‌پزشکی

      و در مورد ایمیل. من دلم نمی‌خواست ایمیل رو اجباری بکنم. یه مدت بود پیام‌های بیخود و چرت زیاد میومد. یه کمی، کمترش کرد.

  11. با سلام برشما
    اول از همه لازم میدانم از تمامی زحماتی که انجام میدهید برای اینکه به ما(بچه های ترم پایینی) موضوعات ونکات پنهان تر پزشکی رو متذکرشید سپاس گذاری کنم.
    سوالی که علاقه مند هستم پیرو صحبت های شما بپرسم احتمالا راجب درس خواندن در این ایام کرونایی میشود.
    من ترم اولی وورودی بهمن ماه هستم. عده ای از دوستانم که در رشته پزشکی از مهری که گذشت شروع به تحصیل کردند، حس ناامیدی وخستگی بهشون القا شده بود.
    اگر امکان باشد دوستدارم از شما تقاضا کنم که توضیحاتی در رابطه با مطالعه در این ایام کرونایی و به خصوص درباره اینکه چگونه زمان و مطالعه امان را کنترل کنیم که کمتر دچار بی انگیزگی در ادامه مسیر شویم، به ما ارایه بدهید
    بازهم از شما تشکر میکنم بابت مطالب ارزنده ای که برای ما نوشتید. موفق وپیروز باشید

    1. علی‌رضا.

      ازت یه چیزی می‌خوام. یه پرس و جو بکن. ببین دغدغه‌ها و سوال‌های بچه‌هاتون چیست. من سعی می‌کنم یه نوشته مخصوص شما که الان تازه شروع می‌کنین، بنویسم.

      سوال‌ها رو در جواب همین کامنت بذار لطفا.

      1. یه سری پرسوچو از دوستانم کردم و مشکلات بولدی که داشتیم مطالب زیر بودند:
        ۱) کدام درس ها رابهتر هست محتوای آموزشی را دنبال کنیم؟(مثالا یکی از بچه ها عمومی رو خودش میخوند اما تخصصی ها رو با استاد پیش میومد)
        ۲) با توجه به شرایط حال حاضر، در قسمت عملی تشریح چه طور میتونیم بهتر عمل کنیم با توجه به اینکه عملی عملا وقتی نداریم که انجام بدیم
        ۳) اگر بتونید درباره انتخاب واحد هم کمی کمک کنید خیلی خوب میشه
        ۴) در این دوره کرونایی(کسالت بار!) چه جوری بتونیم پیوستگی مطالعاتی رو حفظ کنیم؟
        ۵) چگونه خلاءهای آموزشی و حفرات رو الاخصوص در دوره فیزیوپات پر کنیم؟
        ۶) من ترم اولی هستم وخیلی دوست دارم رنک کلاس بشم، مطالعه هم دارم اما یه مدتی هست بریدم. چیکار کنم؟؟؟
        ۷) الان با توجه به وضعیت فعلی، انجام چه فعالیت های غیردرسی رو مفید میدونید؟

          1. ممنون از لطف شما که وقت میذاری وبه ما کمک میکنی.
            راستش یه چندتا دیگه هم هست:
            ۱) برای امتحان پایان علوم پایه، مطالعه تکست بوک کمک میکنه یا جزوه ای که استاد داده؟(البته دانشگاه مادر نیستم)
            ۲) الان بعد از گذشت حدود۲ سال که دیگه تقریبا علوم پایه رو تموم کردم حس میکنم هیچی بلد نیستم ودرست یاد نگرفتم. میترسم در زمان ورود به فیزیوپات نتونم خوب از زمان استفاده کنم.پیشنهادی برای بنده ندارید؟
            ۳) سلام. به یاد دارم که در گوشه ای از صحبت هات نوشته بودی که حتی از دوران علوم پایه به کلینیک ها میرفتی. میخواستم بدونم چه سود هایی داشته ؟
            ۴) سوالی که خیلی برام اهمیت داشت این بود که آیا شما وحتی دوستان نزدیکت چه جوری تا آخر دوره پزشکی دووم اوردید وخوب پیش اومدید؟ الان با توجه به وضعیت کرونا ومجازی بودن، ترسی که دارم این هستش که چند ترم بعدی به کلی علاقه ام رو به پزشکی از دست بدم
            ۵) درود برشما، یک موضوعی که ذهن بنده رو به خودش مشغول کرده بود، این پرسش بود که به طورکلی در دوران پزشکی آیا انجام کارهای متفرقه مثل تدریس، مشاوره و… میتونه باعث آسیب در آینده پزشکی فرد بشه؟

  12. ..::هوالرفیق::..
    سلام امیرمحمد،
    امروز از صبح منتظر یه فرصت مناسب بودم که بیام و چند پست آخرت را که نخوانده بودم، بخوانم. هنوز هم به کمین یک عکس خوب برای تکمیل پست «لاین‌گیری با امیرمحمد | روماتولوژی فقیهی» هستم.
    امیدوارم این روزها سلامت باشی.

    این روزها خیلی شلوغ شدم، بخشیش به خاطر بی‌برنامگی ماه‌های قبلم بود که این ماه تاثیرش را نشان داد و یک بخشیش هم به خاطر خودِ «شلوغ»! بودن.

    احتمالاً میدانی که از این ماه وارد مقطع جدید شدیم، و مثلاً مهری و تگی و کشیکی بهمون اضاف شده 😉
    از ENT شروع کردیم و هنوز اولین کشیک را نداده‌ام.

    چقدر جالب بود که همین امروز داشتم در مورد تصمیمات رَشنال و شهودی می‌خواندم؛ مطمئناً منتظر پست بعدی خواهم ماند.

    پ.ن: یکم از دست خودم ناراحتم، که چرا از اول امسال سراغ ساز نرفتم. سال داره تمام میشه…

    1. سلام به امیرعلی.

      منم با ENT شروع کردم امیرعلی. بعدش کاردیو بودم. آخ که چه استرسی داشتم اون روزها برای CCU. استرس از بی‌سوادی خودم.

      یه چند هفته‌ی دیگه یه قرار با هم میذاریم و کلی عکس می‌گیریم و بیشترتر صحبت می‌کنیم خوبه؟

      اعتراف می‌کنم که منم خیلی کم سراغ ساز رفتم در دو سه ماه گذشته. این رو باید درستش بکنم. نمیشه.

  13. سلام دکتر قربانی عزیز
    امیدوارم حالتون عالی باشه ???
    من امروز تولدم میخوام ازتون تشکر کنم برای خیلیییییییییییییی چیزااا

    بابت قلم دلنشین و شخصیت دوستداشتنی تون❤
    بابت اینکه منو با دنیای موسیقی کلاسیک اشنا کردید و من تصمیم گرفتم از دانشگاه انصراف بدم ( برخلاف میل خانواده و اطرافیان?)
    و دوباره کنکور بدم اما این دفعه کنکور هنر? و برم دنبال علاقه ی گم شدم?❤

    ارزوی پزشکی یک ارزش القا شده از طرف جامعه و خانواده برای من بود…??

    شما تاثیر بزرگی رو من گذاشتین روی طرز فکرم روی ارزش هام و…?
    شما کمکم کردین به نسخه دوست‌داشتنی تری از خودم تبدیل بشم???
    مرسی که هستین???
    از آشنایی با شما خیلی خوشحالم???
    از خدا میخوام میخوام همیشه تنتون سالم باشه و دلتون شاد و به‌ بهترین ها برسین که دل مهربونتون لایق یه عالمهههه اتفاقای قشنگه…..

  14. کامت هارو خوندم. من یکی از جدیدترین کتابایی که خوندم انسان موجودی یک روزه از اروین د یالوم بود. فاصله ی خریدن و خوندنش و تموم کردنش کمتر از ۲۴ ساعت شد.چون به شدت جذاب و گیرا بود واسم. خوندشو پیشنهاد میکنم.
    راستی به خاطر پست جدید ممنونم ازت.خیلی خوب بود.?

  15. سلام امیرمحمد جان.
    من ورودی بهمن ۹۹ هستم و چند وقت دیگه به جامعه پزشکی وارد میشم
    یه سوالی ازت داشتم. به نظرت چند تا رمان یا به طور کلی کتاب هایی غیر از پزشکی برای پر کردن اوقات فراغتمون چه چیزی پیشنهاد میکنی؟ انگلیسی چطور؟
    درضمن، ازت ممنونم که با این وبلاگ عالی و بینظیرت من رو با دنیای پزشکی و غیرپزشکی بیشتر آشنا کردی. دمت گرم.

  16. سلام امیرمحمد،
    امیدوارم حالت خوب باشه و سلامت و شاداب باشی.
    عذر میخوام، این مدت یه مقدار درگیر امتحانات بودم و نتونستم کامنتی بذارم. ولی چند تا از ویدیو هایی که درباره ی جایزه های نوبل درست کردی رو دیدم و خیلی لذت بردم از دیدنشون. ممنونم ازت که وقت گذاشتی و این مطالب رو جمع آوری کردی.
    تمرین تصمیم گیری هم که درباره اش نوشتی، موضوع جالبی بود برام و حتما منتظر نوشته ی بعدی خواهم بود. در مورد واژه ی استاژری هم یه جستوجو کردم و به نظر می رسه که این کلمه فرانسویه. استاژ (stage) به معنی training course و استاژر (stagiaire) به معنی trainee یا همون فردی که stage رو میگذرونه.

    این سونات ویولن رو خیلی دوست دارم مخصوصا موومان آخر رو؛ امیدوارم خوشت بیاد.
    Cesar Franck violin sonata
    https://www.youtube.com/watch?v=YCp5XC2rsEM

    1. عباس عزیزم.

      چقدر لطف کردی که برایم نوشتی و این قطعه‌ی موسیقی رو گذاشتی. من – قطعا با صبر و ‌حوصله‌ی کمتری از تو – کمی سعی کردم لغت فرانسوی‌اش را پیدا بکنم. اما شلوغی بیش از حد این روزهایم باعث شد زیاد نگردم. باز هم ازت ممنونم. خیلی لطف کردی.

      دلتنگت هستم. امیدوارم فرصتی بشه صحبت کنیم.

      ببخشید که این‌قدر با تأخیر جواب می‌نویسم. از این روزهایم بعدا خواهم نوشت.

  17. سلام….دکتر قربانی اگه شما توی یه کاری یه فعالیت مهم و سرنوشت ساز بار اول ( حالا به هر دلیلی) نتیجتون خوب نمیشد اگه میخواستید اون کار رو دوباره انجام بدید دوباره براش تلاش کنید تا به موفقیت برسید، اون نتیجه قبلی اذیتتون نمیکرد؟؟ خودتونو با دیگران مقایسه نمیکردید؟؟؟ چیکار میکردید تا این فکرا به ذهنتون نیاد و به صورت متمرکز تلاش کنید؟

  18. سلام وقت بخیر
    چقدر منتظر نوشته جدید بودم و مثل همیشه عالی.
    آبان ماه قرار بود تو بخش حس ها و هیجان ها متن جدید بذارید، کاملا مشخصه که این روزها خیلی پر مشغله هستید بخاطر همینم یادآوری نکردم اما خیلی خوب میشه گوشه ذهنتون باشه هر وقت تونستید راجبش بنویسید:)

  19. سلام دکتر خیلی قشنگ و دقیق حرف دل دانشجو ها رو در زمینه اموزش بیمارستانی بیان میکنی و مطمئنم در اینده قطعا پزشک توانمند و دقیق خواهی شد
    ولی میخواستم بدونم تا حالا شده با توجه به اینکه نظر اکثریت افراد خوندن کتابهایی با هدف امتحان و دستیاری هست و کسی به شیوه درست مطالعه یا خوندن منابع بهتر یا اصلا انگیزه مطالعه اهمیتی نمیده ، احساس کنی انگیزه ادامه راه به شیوه درست برات کمتر شده؟

  20. Stager چه جالب

    یکی از معانی واژه stager ،”صحنه ساز” هستش شاید این دانشجو ها قراره صحنه سازی رو یاد بگیرن که در آینده داخل رشته شون وقتی با صحنه ای رو به رو میشن قدرت درک و تحیلیل و در نهایت ساختن صحنه ای جدید رو داشته باشن…

    اگه پی بردید به معنیش به ما هم بگید.حسابی کنجکامون کردید

  21. سلام.
    این روزا درگیر عنوان نوشتت یعنی”تصمیم گیری” ام…بیشتر سردرگمم ۱۳ روز دیگه فک کنم باید ۱۸ ساله بشم یه ذره میترسم یه ذره گیجم حس عجیبیه دوسش ندارم ترسم بخاطر پشمونی و رودرشدن با دنیای جدیدیه که نمیشناسمش راستش خودمم خیلی نمیشناسم نه فقط دنیا رو.
    چقد به نوشته ” اگر میدانستم ” فکر میکنم..
    یه ذره تسکین از جمله “زمان نمیگذرد بلکه در یک دایره به دور خودش می چرخد و تکرار میشود” یذره هم دلهره از آخرین جمله همین کتاب…
    بازم من دلم پر شد اینجا خالیش کردم شاید بخاطر اینه که نه کسی منو میشناسه و نه من کسی رو.
    ..نمیدونم چجوری ده تا تست باقی مونده شیمی رو هندل کردم که بیام نوشته جدیدت رو بخونم ….
    و اما شما
    دوس داشتم روز تولدم بخاطر تاثیر هایی که تا الان روی من گذاشتید تشکر کنم ازتون ولی تا دیدم تنور نوشتتون داغه گفتم خمیر بچسبونم…

    شما باعث شدی که به شعر نو علاقه مند بشم و برای جلد پاره شده سهراب سپهری ام جلدی از جنس ارغوان سایه بسازم و با مدادرنگی هام درخت ارغوان بکشم و دوبیتی از اون شعر روی جلد جدید بنوسیم و با اشتیاق تمام بخونم و نفهمم

    باعث شدی که علاقم به کتاب خوندم به خودم یادآوری بشه و برگردم کتابامو دوباره بخوندم ( بخاطر شرایط کنکور کتاب جدید برام نخریدن تا سرگرمش نشم برا همین گفتم دوباره:)

    باعث شدی در اعماق موسیقی غرق بشم و به عظمت یک نوازنده یا خواننده یا هر کسی که در این حرفه دخیله پی ببرم…

    باعث شدی یه دید خیلی پاک نسبت به پزشکی داشته باشم مثل همون حسی که تو چشمای یه بچه نگاه میکنی و میگی راستشو بگو اونم چشاشو جمع میکنه و میگه بخدا راستش و میگم..
    و یه عالمه دیگه……

    ممنونم بخاطر اینا.

    شاید نوشته طولانیم شروعی برای خداحافظی بود

    1. سلام..نمیدونم چیشد نظرتو خوندم…مبخواستم بگم منم امسال کنکوریم و خدا میدونه چقدر ایشون کمکم کردن وقتایی که دچار شک میشدم..وقتی که از هدفم دور شده بودم یهویی سرچ کردم عشق به پزشکی و وارد وبلاگ شون شدم و یکی از مطالب شون رو خوندم و از ته دل گریه کردم ..با تموم وجود خواستم تجربش کنم …زندگی پزشکی رو با همه سختی ها ..چیزی که منو جذب نوشته هاشون کرد صداقت و حقیقت کامل درون شون بود …بیاااا قوی باشیم و برای تجربه ی زندگی‌که دوستش داریم بجنگیم و وارد حرفه ی مورد علاقمون بشیم ^^ موفق باشی

  22. عدنان هابیل

    سلام و درود امیرمحمد عزیز
    از افغانستان این کامنت را می‌گذارم. برای اولین بار. در دوره استاژری هستم.
    من حدود یکسال است که مطالب سایت شما را می‌خوانم. بعضی مطالب را چندین بار خواندم. از طریق سایت شما با متمم و استاد شعبانعلی آشنا شدم. بابت همه‌ی این‌ها ممنونم.
    گفتی این روز چندین ساعت کتاب‌های تخصصی می‌خوانی. نظرت درباره کتاب‌های دکتر اروین یالوم چیست؟ برای اینکه خود مان را به عنوان روان‌کاو و روان‌درمانگر محک بزنیم چقدر موثر است؟ برای انتخاب کردن رشته‌ی روان‌پزشکی کمک کننده است؟ پیشنهادهای شما چی است؟

    1. سلام عدنان جان.

      چقدر خوشحالم کردی که برام نوشتی. من همه‌ی کتاب‌های یالوم را نخواندم که نظر دقیقی داشته باشم. ولی در بین ۶ کتابی که از او خواندم، کتاب هنر درمان را خیلی دوست داشتم.

      The Gift of Therapy

      موقع خواندن‌شان، به خودت یادآوری بکن که این مکتب اگزیستانسیالیسم یالوم، فقط و فقط و فقط، یک مکتب روان‌درمانی هست.

      کتاب نظریه‌های شخصیت شولتز را هم من پیشنهاد می‌کنم.

  23. سلام اقای قربانی عزیز …
    کاش همیشه بشه که تعادل بین تجربه و دانش توی اموزش رعایت بشه …
    ولی متاسفانه اینطور نیست…
    کاش بشه یکبار هم درباره اعتقادات مذهبیتون بنویسید…
    ??

    1. سلام نگار. بیا چهار حالت در نظر بگیریم:

      من مذهبی، تو مذهبی
      من مذهبی، تو لامذهب
      من لامذهب، تو مذهبی
      من لامذهب، تو لامذهب

      در هر صورت این بحث یا نتیجه‌اش اینه که همدیگه رو تایید می‌کنیم یا نمی‌کنیم. نه این تایید کردن کمک چندانی به تو و من می‌کنه، نه این تایید نکردن.

      1. حرفتون منو یاد نوشته اقای شعبانعلی انداخت که می گفتند:” بیان کردن من یا شما به معنای صحت مطلقش نیست، بلکه به معنای اعتقاد من به انهاست”…
        ??

  24. سلام امیرمحمد
    بی‌صبرانه منتظر نوشته‌های بعدیت در این مورد هستم؛ منتظرم خیلی ازشون استفاده خواهم کرد.
    مرسی که می‌نویسی و تاثیر می‌گذاری.

  25. اولین باری هست که اینقدر سریع جواب میدی ?
    ممنون حتما در اسرع وقت میخونمشون
    مرسی. امیر جان

  26. راستش امیر محمد من ۱۸سالمه و فعلا ترجیحم رمان های خوبه
    خیلی کم هم روانشناسی
    اما بیشتر رمان هایی که حرفی برای گفتن دارن و قراره چیزی که شاید همیشه باهاش روبه‌رو هستیم اما بهش توجهی نمی‌کنیم را بگن و یادآوری کنند را دوست دارم
    از اون دسته رمان هایی که نویسنده تنها هدفش پر کردن کاغذ و یه داستان روتین نیست
    رمان هایی که نویسنده واقعا دغدغه داره با کلماتش تغیراتی ایجاد کنه

    شب خوش

    1. من ۱۸ سالم که بود عاشق قلم کامو شدم. بیگانه رو ازش خوندم دقیقا تو ۱۸ سالگی. و بعد ازش طاعون رو خوندم. ولی الان که دارم برات این رو می‌نویسم، «سلاخ‌خانه‌ی شماره‌ی پنج» تو ذهنم میاد. این رو خیلی دوست داشتم.

  27. امیر محمد عزیز سلام امیدوارم عالی باشی.ی سوال داشتم به نظر شما اگر کسی برای دیدن کیس های بیشتر ی مقدار کشیک سایر اینترن ها رو برداره با توحه به مسئولیت و تایمی که می بره ارزش داره؟ چون من احتمال میدم خیلی فرصت تصمیم گیری تو بیمارستان دانشگاهمون برام فراهم نشه برای همین خواستم برم بیمارستان دانشگاه مرکز استان

    1. محمد سلام. چرا خب بری کشیک بقیه رو برداری لزوما؟‌ برو همینطور مریض ببین خب. با یه اینترنی کسی هماهنگ بکن که وقتی کشیک بود. باهاش برو مریض‌های بخش رو ببین. نیازی نیست حتما کشیک برداری. من نمیدونم جایی که هستی کشیک OT دانشگاهی میتونی برداری یا نه. یه پیشنهادم کشیک OT هست.

  28. امیر محمد جنس نوشته هات خیلی خاصه
    نمیدونم هر چی هست زیاد به دل میشینه
    زیاد آروم می‌کنه
    و زیاد از ناملایمات بیرون می‌کشه روح و روان خسته را
    ازت ممنونم. که مینویسی و اجازه میدی بقیه هم بخونن نوشته هات را
    ?
    لطفا اگه فرصتی داشتی در مورد کتاب هایی که جدیدا خوندی و خوب بودن بنویس
    چند تا از کتاب هایی که در موردشان نوشته بودی را خوندم ،خیلی خوب بودن
    و واقعا ارزش خوندن داشتن
    اگه تونستی اسم چندتا از کتاب های را که از خواندنشون لذت بردی را بنویس??

      1. سلام امیرمحمد،امیدوارم حالت خوب باشه.
        میخواستم بدونم کتاب قانون ابوعلی سینا رو مطالعه کردی؟
        ممنون برای پست های خوب و وقت ارزشمندی که میذاری??

اسکرول به بالا