همراه با گزیده‌های کیارستمی

چند سال پیش، در یکی از کتاب‌گردی‌های گاه‌به‌گاه‌ام، چشمم به یک حافظ کوچک افتاد: حافظ به روایت عباس کیارستمی.

آن زمان، تنها فیلمی که از کیارستمی دیده بودم، طعم گیلاس بود. شناخت دیگری از او نداشتم.

کتاب را برداشتم. تقریبا اندازه‌ی دستم بود. با کنجکاوی آن را باز کردم.

غزلی در کار نبود. اکثر فضای صفحه، خالی بود. سراسر کتاب، پر از مصراع‌ها و بیت‌هایی که موضوعی مرتب شده بودند.

آن را خریدم. کششی عجیبی برایم داشت که ببینم چه مصراع‌ها و بیت‌هایی را آورده است.

در چند روز بعد، با علاقه تکه‌شعر‌های انتخاب شده را می‌خواندم. از گزینش او و از زیبایی شعر لذت می‌بردم. نفهمیدم که کتاب کی به پایان رسید.

بعضی از آن‌ها را تلاش می‌کردم که از بر کنم. دلم می‌خواست چند بیت شعری حفظ باشم تا بتوانم در یک زمان مناسب و در یک موقعیت مناسب، در حرف‌هایم استفاده بکنم.

کیارستمی این کار را برایم راحت کرده بود.

با آن نگاه نابش به دنیا، توگویی گرداگرد هر غزل، دوربین به دست چرخیده، بیت یا تکه‌بیتی را انتخاب کرده، از آن عکس گرفته و برایمان در کتابش گذاشته است.

این‌گونه، زیبایی‌های بیت را به من که از شعر آن‌قدر نمی‌فهمم، بهتر نشان می‌داد. برای منِ حافظ‌نخوان، عالی بود. بارها باعث شد که به غزل اصلی مراجعه بکنم، آن‌چنان که آن تکه‌شعر مرا به وجد می‌آورد.

انگار که کیارستمی می‌خواست بگوید که ببین که وقتی گوشه‌ای از منظره‌ی یک غزل این‌چنین است، کل منظره چقدر زیباست.

کتاب تمام شد. ماه‌ها گذشت و آن را فراموش کرده بودم.

دیگر روزی، در میان کتاب‌های کتاب‌فروشی مشغول گشت و گذار بودم که باد و برگ را دیدم. کتابی کوچک. خیلی کوچک. راحت در دستانم پنهان می‌شد. کتابی که شعرهای کوتاهِ خود کیارستمی بود.

کتاب را خریدم. هنگامی که به خانه رسیدم، با اشتیاق، در میان صفحه‌های کتاب می‌گشتم. شعرها را می‌خواندم و در ذهنم تصویرسازی انجام می‌دادم. شبیه یک سفر بود.

از ماه شروع کنیم:

تکه ابری سیاه

سرانجام

قرص ماه را

در آغوش گرفت.

برویم به سراغ برف و باران:

برف بند آمد

باران شروع شد

باران بند آمد

پرنده خواند.

و اکنون جنگل:

آتشی برپاست در جنگل،

درختان سپیدار

به تماشا ایستاده‌اند.

و حالْ درخت:

باغم را فروختم

امروز

آیا درختان می‌دانند؟

و نوبت عاشق است:

سیب از درخت

فرو افتاد و من

به جاذبه‌ی تو اندیشیدم.

وقتِ زمان است:

زمان حال

در زمان حال

به گذشته مبدل شد.

شعر را فراموش نکردم:

در محاکمه شبانگاهی

شعر

به دادم رسید.

نمی‌دانم نوبت کیست:

در نگاهت

خطوط چهره‌ام

تاب بر می‌دارد.

و برویم سراغ آخرین صفحات:

همه را

مستی از پای می‌اندازد

مرا هوشیاری.

چند سالی از باد و برگ گذشت.

اردیبهشت امسال، سعدی از دست خویشتن فریاد را هدیه گرفتم. کتابی دیگر از او و چند هفته بعد، آتش در باد (جزئی از کلیات شمس) را نیز.

باقی را خودم خریدم و خواندن همه‌ی آن‌ها، با اشتیاق پیش رفت. تمام این هشت کتاب:

۱. حافظ به روایت عباس کیارستمی

۲. سعدی از دست خویشتن فریاد

۳. آتش در باد: جزئی از کلیات شمس

۴. آب: نیما یوشیج

۵. شب ندارد سرِ خواب: شب در اشعار شاعران معاصر پارسی

۶. شبِ عاشقانِ بی‌دل: شب در اشعار شاعران کهن پارسی

۷. داد از غم تنهایی

۸. باد و برگ

من نه در جایگاهی هستم که بخواهم بر این کتاب‌ها نقد بنویسم و نه آن‌قدر در این مورد می‌فهمم.

در هر صورت، شاید که این کتاب‌ها به مذاق اهل ادبیات و شعر کلاسیک، خوش نیاید. اما برای من، یگانه بودند.

چه کنم که فهم منِ حافظ و سعدی و مولوی‌نخوان در همین حد است و در وسعِ این پاره‌شعر‌ها.

من که از آن‌ها لذت بردم و از این به بعد، سعی می‌کنم همیشه یکی از آن‌ها را در کیفم داشته باشم و در فرصت‌های کوتاهی که در راه هستم یا در انتظار کسی یا در صف یا …، به سراغشان بروم.

زیرا که:

از ستم روزگار

پناه بر شعر

از جور یار

پناه بر شعر

از ظلم آشکار

پناه بر شعر



«عباس کیارستمی»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

49 کامنت در نوشته «همراه با گزیده‌های کیارستمی»

  1. سلام به همتون ، بچه ها ازتون میخوام کمکم کنید ، من یه آدم معمولی با هوش معمولی هستم ولی تلاشگر . من بین دو رشته پزشکی و فیزیو تراپی موندم ، هردو در دانشگاه های عالی قبولم ولی نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم ؟ فیزیو تراپی میتونم تو شهرم ( که ۲۰۰ هزار نفر جمعیت داره و دو تا کلینیک فیزیوتراپی ) یه کلینیک واسه خودم بزنم و هزینه اش هم مشکلی نیست ، از اونور قلبم میگه برم پزشکی … اگه ممکنه هر کی این پیام رو میخونه یه نظری بده ، خیلی مهم و حیاتی هستین…

    1. هرکسی طبق علاقه خودش نظر میده پس تو این زمینه “پیشنهاد میدم “به نظر کسی اهمیت ندی
      ببین دلت چی میگه برو دنبال دلت ،
      بقیش همه فرعیاته:)

  2. سلام.بنظرتون لازمه جزوه هایی که خود دانشکده بهمون میده رو نگه داریم برا ازمون علوم پایه؟این جزوات میتونن مفید واقع شن؟ پزشکی شیراز هستم میرم ترم سه

  3. سلام.ببخشید شما اطلاعی دارین که مدرک دانشگاهای بین الملل (پردیس) با مازاد فرقی داره یا نه؟بین پزشکی پردیس بین الملل یزد و پزشکی مازاد یاسوج کدوم انتخاب بهتره؟

  4. در شیراز به چندین کتاب فروشی مراجعه کردم و هیچ کدام کتاب حافظ از دیدگاه کیارستمی را نداشتند و چن تایی گفتن مثل اینکه دیگر چاپ نمیشود خواستم درباره هنر و گفت و گو را هم که چند وقت پیش از جانب شما با این کتاب آشنا شدم هم بخرم بخاطر علاقه ام به شاملو اما باز این را هم نداشتند
    درنهایت کتاب سعدی از دست خویشتن فریاد کیارستمی رو خریدم ،خوندمش و دوستش داشتم گرچه حافظ بیشتر باب میل من هست… کتاب هایی که معرفی می کنید از نظرم جذاب هستند. مرسی

    1. سلام زهرا. شاید توی بوک‌لند پیدا بکنی حافظ کیارستمی رو، البته احتمالا رفتی.
      در مورد گفتگوی ناصر حریری با شاملو، یه کم سخت گیر میاد. به عبداللهی یه سر بزن. شاید داشته باشه. خودم از اونجا گرفتم.

  5. سلام آقای دکتر .من تازه بخش اول( داخلی) استیجری رو تمام کردم و الان دقیقا ی سوال برام پیش اومده .برای بچه های پزشکی عمومی خیلی خوب جزئیات مختلف مثل روش های جراحی و ارتوپدی و جراحی اعصاب خیلی خوب معرفی نمیشه ….. . حالا ب نظر شما برای اینکه خوب تصمیم بگیرم برای انتخاب رشته تخصص ب نظر شما باید چیکار کنم؟؟؟

    1. سلام عرفان. برای این موضوع، یه پست جدا در نظر گرفتم و میخوام در موردش مفصل بنویسم. احتمالا تا پایان سال. یه مقدار باید مطالعات بیشتری انجام بدم که چند ماه طول میکشه تا بتونم دقیق برات بنویسم.

    1. پر درد سر و اورژانسی از دید ناظر تعریف میشه. نظر مطلقی نمیتونم بهت بدم. ولی خب منطقی هم نگاه بکنیم یه قسمت رشته زایمان هست و برای زایمان که نمیشه ساعت دقیق تعیین کرد. با اینش باید کنار اومد. جنبه‌های حساس زیاد دیگه‌ای هم داره.

  6. سلام ازتون یه سوال داشتم من تازه ساکن شیراز شدم میخوام کنکور بدم یه کتابخانه خوب که مناسب باشه رو میتونید معرفی کنید

    1. سلام عطیه. من کتاب‌خونه‌های خارج دانشگاه رو نرفتم. اون‌ها هم در حالت عادی دانش‌آموز راه نمیدن. معمولا کسانی که میان، غیرقانونی وارد شدن. بهتر هست از یکی از بچه‌های شیرازی بپرسی تا راهنمایی‌ات بکنه.

  7. سلام اقای دکتر میخواستم بپرسم ایا پزشکی ایران بهتره یا کشورهایی مثل استرالیا نروژ سوئد انگلیس المان و … ( چه از نظر تحصیل چه از نظر کار کردن و درامد و زندگی )
    بایدچه موقع اقدام کنیم (قبل کنکور عمومی تخصص ) و مراحلش چی هست باید چه کارهایی انجام داد و در حالت کلی سخته یا نه؟ و اون احترام و ارزش و ارامش زندگی تو کشور مقصد مهیا میشه ؟؟ و ایا شما قصد دارین ایران بنمونین ؟ اگر فضولی نباشه . خیلی خوشحال میشم در این مورد بنویسین ( اگه درحال حاضر وقت ندارین سایتی معرفی کنین ) و منو از این سردرگمی نجات بدین . این روز ها خیلی در زمان حال سردرگم هستم و حس میکنم یک چیزی از درونم گم شده . خیلی ممنون

      1. واقعاً؟! شما کتاب‌(های) First Aid رو مطالعه کردید و مشکل زبان هم که ندارید. حیف این همه علاقه و استعداد که توی سیستم سلامت رانت‌محور تلف بشه… . صد البته که تصمیم خودتونه و به بنده نامربوط؛ but I believe that you’re out of these people’s league. Anyway, who am I to judge?

  8. ملیکا نیک عهد

    من تازه با وبلاگتون اشنا شدم خیلی متن ها و کتاب هاو آدم هایی که معرفی میکنید جالب و خوبن خاطرات بخش هم عالی بود کاش بیشتر د این مورد مینوشتید ممنون

  9. شاید یک اختلال روانی باشه ولی من هیچ وقت از چیزی یا اتفاقی احساس رضایت کامل نمی کنم به قول استادم اخر این کمال گرایی من رو به نابودی می کشه …
    ولی نوشته های تو راجب کتاب ها راجب بیمارهایت و تفکراتت جز معدود موردهایی است که باعث جلب توجه ام شد im never pleased with anything im a perfectionist is part of who i am

      1. ممنون از راهنمایی تون در اولین پارت خالی برنامه ام حتما این کار رو انجام می دم ولی آقای قربانی شما در نوشتن استعداد دارید بیش تر بنویسید نوشته های شما حتی اگر باعث کوچک ترین تلنگری در فردی بشه خیلی ارزشمند خواهد بود شما مصداق این جمله هستید که ( بعضی ها خورشید را همانند یک دایره زرد رنگ می کشند و برخی دیگر از دایره ای زرد رنگ خورشیدی می سازند )

    1. اگه کمال‌گرایی‌تون اینقدر حاده حتماً به یه روانشناس بالینی مراجعه کنید چون می‌تونه مشکل‌زا باشه (ممکنه درگیر اختلال شخصیت وسواسی اجباری باشید). موفق باشید.

      1. مثل این می مونه که تو داری برای رسیدن به قله تلاش می کنی بدون توجه به اینکه چقدر ممکن از زمین فاصله گرفته باشی و هر لحظه با کوچک ترین اشتباهی ممکنه سوقط کنی
        کمال گرایی از بعضی جهات خیلی خوبه چون تو همیشه به دنبال بهترین ها هستی و تلاش می کنی ولی وقتی تلخ می شه که بعد از اینکه به مقصود می رسی باز هم روح طغیانگرت بهتر از اون موقعیت رو طلب می کنه انگار هر چقدر بیش تر می رسی بیش تر تشنه تر می شه ….

  10. امیرمحمد جان سلام
    صبحه و منتظرم مورنینگ شروع شه که گفتم ببینم رفیقم تو شیراز در چه حاله و دیدم چه خوبه حالش 🙂
    حافظ‌جان همیشه لبخند رو لبم میاره… لبخند شیرینی که پشتش رگه‌هایی از غمِ دوری از اصل خویشه اما همین که نسیمش روی صورتم می‌وزه حال خوبی بهم دست می‌ده.
    چقدر از شعرهایی که برای اجزاء طبیعت و انسان گفته‌بود لذت بردم.
    راستی چند وقتیه با قطعه‌ی “خوب شد” همایون شجریان دارم صفا می‌کنم و الآن موقع نوشتناین کلمه‌ها هم اینقد از خوندن کلماتت لذت بردم که داره اون قطعه تو ذهنم پخش می‌شه!
    فرصتی کردی گوشش بده و صفا کن 😉

    1. سلام متین. رفیقت در شیراز نیست. گرگان هستم این روزها. صبح که کامنتت رو دیدم،‌ میخواستم بیام تو وبلاگت ازت گله بکنم که من هی سر میزنم به امید این که یه چیزی نوشته باشی و چیزی ننوشتی. بنویس برامون دیگه. بعد گفتم قبل نوشتن جواب کامنت، بذار یه چک بکنم. شاید تو این چند ساعت نوشته باشه. دیدم نوشتی :))))

      چشم. قبلا گوش دادم و حتما گوش میدمش دوباره.

  11. بمیرم برای جامعه ایی که پزشکش تو باشی هنوز هیچی نشده اینقدر خودتو میگیری وایی به حال اون روزی بین مریضا سبک سنگین کنی و تر تمیز پولدارا اولویت داشته باشن……..

    1. متاسفانه کاملا مشخص هست جواب عده ای خاص داده میشه و نمیدونم باید چه شلخصه ای داشته باشیم که جواب مارو هم بدن تنها خدا میدونه واقعا که چه خبره اینجا

  12. رزمین بانوی اسفند

    اقای نصر ابادی شما همون سال اول قبول شدین؟و اینکه ازمون میدادین؟اگه میدادین ترازاتون خوب بود؟و اینکه رشته پزشکی چقدر شما رو به اهدافتون نزدیک کرد و اینکه واقعا چقدر افکارتون با قبل از اینکه بیاین پزشکی فرق داشت؟

  13. سلام آقای دکتر من هم دانشگاهی شما و ترم ۶ هستم یادم هست جایی اشاره کرده بودین عمل چشم داشتین راستش من هیچ وقت نتونستم با عینک زدن ارتباط برقرار کنم و میخوام اگر بشه قبل از ورود به بیمارستان عمل کنم. حالا میخواستم ازتون بپرسم شما از عمل راضی هستین باتوجه به اینک باید زیاد مطالعه کرد و اینکه امکانش هست اسم پزشکتون رو بگین. خیلی ممنون میشم

    1. سلام نگار. من شماره چشمم بالا بود (مجموعش ۱۰) و از عمل راضی هستم. من بیمارستان نور تهران عمل کردم. نه به این دلیل که بهتره، چون به گرگان نزدیک‌تر بود و میخواستم برم گرگان.

  14. سلام آقای قربانی
    از یک سال و اندی پیش کار هر هفتم شده چک کردن سایت شما و خوندن مطالبتون گاهی بیش از ده بار . حتی متن (( نامه ای برای تو که میخواهی پزشک شوی )) رو پرینت کردم که هر زمان از درس خسته شدم بخونمش .
    هر بار حس خوب زندگی کردن رو بهم میدید. چه قبل کنکور که دلنوشتتون امید از دست رفتم رو بهم برگردوند و وقتی درباره ی شرایط و روحیاتم بهتون گفتم ، برام دعا کردین که بعد از کنکور بیام و خبر قبولیم رو بهتون بدم .
    چه زمانی که نتایج اومد و بعد خوشحالیام سریع اومدم تو سایت و براتون نوشتم که قبول شدم و راهنماییم کردید که تو ماه های باقی مونده چطور از وقتم استفاده کنم.
    چه الان بعد از گذشت یک ترم
    البته با یک سوال جدید
    تصوراتم قبل از ورود به رشته پزشکی با بعد از ورود خیلی تفاوت داره . قبلا فکر میکردم که پزشکی جذابه ولی الان فهمیدم خیلی خیلی جذابه.
    من عاشق پزشکی بودم و هستم اما متاسفانه گاهی حجم درس ها مانع از این میشه که به اندازه ی کافی با عشق درس بخونم. گاهی برای خوندن کل مطالب شاید اونطور که باید از درس خوندنم لذت نمیبرم و حتی شاید برام ازار دهنده هم میشه .
    میخواستم بدونم شما چطور مدیریت کردین که با خوندن حجم عظیمی از درس ها همچنان عاشقانه درس بخونین؟؟
    اگر بخوام با علاقه و تسلط کافی یه بخش رو بخونم زمان زیادی میبره و البته اون مطلب رو خوب یاد میگیرم . اما ممکنه اصلا وقت نکنم به بخش های دیگه ی اون درس برسم .شما پیشنهادتون چیه؟
    به نظرتون این درسته که مثلا یه مطلب رو تا صددرصد یا بگیرم در کنارش مطلبی رو حتی نتونم بهش نگاهی بندازم یا همه ی مطالب رو اما در یه حد متوسط بخونم ؟
    ببخشید طولانی شد . شما حقیقتا یکی از الگوهای بنده هستید . مرسی از شما و سایت خوبتون.
    پی نوشت: دیدم که در جواب یکی از دوستان فیلم معرفی کردین . به نظرم حتما فیلم Patch Adams با بازی رابین ویلیامز رو ببنید دیدگاه قشنگی نسبت به پزشکی ارائه میده.
    با تشکر فراوان (:

    1. سلام مائده. Patch Adams رو یکی دو سال پیش بود که دیدم. پروژه‌ی درس اخلاق پزشکی بود فکر کنم :)) دوستش داشتم و برام جالب بود.

      این دغدغه‌ای که مطرح کردی واقعا مهمه. یه مقداری این روزها درگیری و کارهام زیاده. یه مقداری بهم فرصت بده. در این مورد مفصل مینویسم.

  15. نمیدونم چرا نظرم در پست قبلیتون تایید نشد اما دوباره میپرسم چی نگاهتونو عوض کرد به زندگی ؟ چی محرکه تلاشتون بود ؟ چی شد که از همرنگ جماعت شدن در رفتین ؟

  16. سلام آقای دکتر میگم شما خیلی قلم شیوا و دلنشینی دارید .میشه درمورد جریاناتی که دکتر مجید حسینی درمورد افزایش ظرفیت پزشکی و توهین و تحقیر پزشکا ب راه انداختن نظر و تحلیل خودتون رو بنویسید؟ ممنونم

  17. آقای دکتر شما مستند راه قریب رو دیدین؟؟؟منکه کلی استرس گرفتم یعنی واقعا این قدر پزشکی تاریکه این قدر خسته کننده و اینکه هرکی بیاد این رشته باورهاش تغییر میکنه و میشه یه ادم بی احساس بی منطق؟؟؟تو رو خدا جوابمو بدین اگه واقعا اینجوری باشه پس یه ادم به خصوص یه دختر که پر از احساسات لطیف و پر از شور و هیجانه کم میاره و افسرده میشه

    1. چقدر سخت و تاسف اوره که با کلی عشق و هیجان برای یک نفر بنویسی اما اون ادم جواب نده توجه نکنه این همه غرور از کجا میاد واقعا؟مگه پزشکا نباید پر از مهربونی و عشق باشن نسبت به بقیه اما چیزی که مشهوده این که اصلا اینجور نیست و اونا سنگدل ترین و حتی یه جاهایی بی رحم ترین هستن امروز فهمیدم که درست فکر می کردم…..

  18. اولین بار چند وقت قبل وقتی داشتم به عادت هر روز صبح سایت کافه کاتارسیس رو آبدیت میکردم به مطلب “گزیده ای از اشعار کیارستمی” برخورد و فهمیدم که هایکو میگفته.
    اون روز هم مثل الان کلمات هر شعر روحم رو نوازش میدادن؛ درست مثل شونه چوبی قدیمی مادربزرگم که موهای خواهرم رو نوازش میداد. شعر دیگه ای که از اون مجموعه تو ذهنم موند رو برات مینویسم.

    بسیاری عاشق
    بسیاری معشوق
    عاشق و معشوق
    انگشت شماری

    1. کیارستمی نگاهش واقعا تک بود. خیلی تک. من بسیار دوستش دارم. نمیدونم فیلم‌هاش رو دیدی یا نه مهدی. ببین هر وقت حوصله کردی. زندگی و دیگر هیچ رو چند روز پیش دوباره نشستم دیدم و واقعا لذت بردم.

اسکرول به بالا