چقدر بدیهی می‌بینی؟ – درس‌های کوچک طبابت

گفت: امروز چه چیزی یاد گرفتی؟ امروز چه سؤال‌هایی برایت پیش آمد؟

گفتم: ماجرای آنتی‌بیوتیک یک یادآوری برایم بود که راحت نپذیرم؛ هر که گفته باشد.

گفت: می‌دانی تفاوت ما در چیست؟ تفاوت پزشک‌ها، تفاوت پزشک با بقیه‌ی کادر درمان، تفاوت افراد. تفاوت در این است که چقدر آن‌چه را که می‌بینند، بدیهی می‌پندارند.

یاد درس متمم افتادم.

آن درس متمم که می‌گفت: بدیهی بودن یعنی بدون این‌که فکر و استدلال کنیم، در همان نگاه نخست، این مسئله کاملاً قابل پذیرش است. کسی که یک موضوع را بدیهی می‌داند، احتمالاً فکر می‌کند که آن موضوع، نیازی به بحث و استدلال ندارد.

ادامه داد: شما از کنار موضوعات بدیهی رد می‌شوید. این کار را نکنید. استدلال داشته باشید.

نه هیچ تجویزی را بدیهی در نظر بگیرید. نه هیچ علامتی را.

چقدر ماجرا با این حرف‌هایش به ذهنم تداعی شد.

The Human Condition – Rene Magritte

۹ نظر

  1. شاید دکتر آینده

    سلام دکتر در یک موضوع کاملا بی ربط کامنت گذاشتم
    بلکه شاید ذره ای امید بگیرم من امسال میرم یازدهم ..مدرسه کلاس دهمم اصلا خوب نبود خانوادم با اینکه شرایطشو دارن اما منو اصلا درک نکردن اصلا انگار نه انگار رشته و دانشگاه خوب خرج میخواد..واسم شرط گذاشتن اگر برم مدرسه غیردولتی خبری از کتاب تست و اینا نیست
    خانوادم انگار توی دهه پنجاه زندگی میکنن من واقعا خسته شدم از اینکه خودم به تنهایی به فکر آیندم باشم از اینکه هیچ پشتوانه ندارم خانوادم ذره ای حمایتم نمیکنن همش میگن کارات بهانست بدون کتاب کنکور قبول شو
    از اینکه هر دفعه باهاشون بحث کنم خسته شدم من عاشق دندون پزشکی ام اما یک روحیه ب شدت ضعیف که از کمبود اعتماد بفنسه نشات میگیره ..
    خیلی طولانی شد ممنونم از وقتی که گذاشتید موفق باشید

    • ببخشید من جواب میدم اینجا…
      من کنکوریم. اگه برمیگشتم سال پیش خودم، خودم رو اصلا اصلا درگیر حاشیه نمی‌کردم. سعی کن یک‌بار قشنگ باهاشون صحبت کنی قانعشون کنی، اگه مدرسه‌ت مشاور داره بگو مشاورتون قانع کنه اولیاتو. سعی کن با فضای کنکور آشناشون کنی از طریق اینترنت تا این تفاوت کمتر اذیتت کنه. الان این روزا با وجود موسسات مختلف، با بدترین مدرسه هم میشه به بهترین رتبه‌ها رسید-البته اگه خودت بخوای.
      در نهایت بدون نباید ازینکه خودت تنهایی به فکر آینده‌ت باشی خسته شی چون تازه اول راهه(:

    • شرایطت قطعا خیلی سخته ولی این رو بدون اگر کل دنیا هم بخاطر نرسیدنت به رشته ای که میخوای بهت حق بدن ، درنهایت بازم تو به چیزی که میخواستی نرسیدی 🙂 به فکر خودت باش. از پی دی اف کتابا و ازمونایی که تو تلگرام هستن استفاده کن . درضمن تاثیر مدرسه توی مسیر کنکور خیلی ناچیزه . ۹۰ درصد به این ربط داره که خودت چقدر تست میزنی .

    • سلام دوست عزیز
      باید تلاش کنی به هر طریقی شده از کتابخانه کتاب قرض بگیر از دوستانت و تست بزن از اینترنت فیلم اموزشی ببین و خودت را در گیر کلاس فلان معلم فلان و … نکن
      بجنگ تلاش کن
      همیشه داشتن همه امکانات لزوما به موفقیت منجرب نمیشه
      خانواده خوب کلاس خوب معلم خوب و کتاب های خیلی خوب مشاور دوست مدرسه و…… این ها امکانات هستند اما شرط اساسی تلاش وگرنه هیچ کدوم بدون تلاش فایده ای ندارند

  2. یاد یه عبارت از محمد قائد افتادم: «دایره‌ی بسته‌ی استنتاج بدیهیات از بدیهیات»
    گیر افتادن تو این دایره مشکل اکثرمونه.👌

  3. کوتاه اما عمیق!
    واقعا همینطوره چیزی که بدیهی میدونیم اگه از زاویه ها وجنبه های مختلف نگاه کنیم میبینیم که چقد میتونه نیاز به استدلال داشته باشه.
    چه تصویر زیبا و کاملا مرتبط با نوشته رو انتخاب کردین انگار تصویر بیشتر از نوشته حرف میزنه، اگه به سمت راست پرده ی چپ دقت کنیم بیشتر و بهتر این موضوع برامون تداعی میشه.

  4. در اصل این بدیهی بودن قدرت استدلال رو میگیره! از طبابت چیزی نمیدونم ولی بحث مشابه در ریاضیات و فیزیک هست. هر چی موضوعی بدیهی تر باشه اثبات اون سخت تره. هر چی واضح تر باشه درکش مشکل تره، بحث درباره اش دشوارتره. یعنی انگار یه مقاومتی از طرف ذهن ما نسبت به بدیهات هست. مقاومتی که این احساس رو در ما ایجاد میکنه که بحث درباره ی بدیهیات اتلاق وقته. ولی کافیه به تعداد خطاهای واضحی که مرتکب میشیم نگاه کنیم. به تعداد اشتباهات روزمره ای که همون بخش از ذهن ما باور داره نباید اتفاق بیفتن. شاید بشه گفت این تمایل شدید ما به نادیده گرفتن یه موضوع، خودش یه مشکل جدید پدید میاره.

    • مبینا خانم به نظرم بیشتر شبیه هندسه هست
      یادمه کلاس چهارم بود که با هندسه بیشتر آشنا شدم اون موقع ازش متنفر بودم تا اینکه رسیدم به دبیرستان بازم ازش خوشم نمیومد چون مسئله فرض وحکم رو میداد وازت اثبات میخواست من با خودم میگفتم همه چی واضحه چجوری اثباتش کنم خیلی رو مخم بود ولی به لطف یکی از دبیرام که حتی یادمه از زنگ های تفریح خودش میزد منو میبرد تو دفترمدرسه و همه چی رو قشنگ برام باز میکرد و برام توضیح میداد تا بتونم استدلالش کنم و به اثباتش برسم. کاش با موفقیتم اندکی از زحماتشون ایشون
      رو جبران کنم.
      آره این ذهن بود که اجازه نمیداد استدلال کنم.
      دکتر قربانی ببخشید که اینهمه طولانی شد ولی خب خودتون باعث شدین خاطرات خوب یادم بیاد
      خیلی ازتون سپاس گزارم*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *