پاییز ۹۲ بود که یک کتابفروش کتابنشناس در گرگان هارپر را به من معرفی کرد. به من که قرار بود بهمن همان سال نخستین ترمم را شروع بکنم، از بیوشیمی هارپر به عنوان کتاب اصلی تکستبوک در ترمهای نخست پزشکی یاد کرد. من هم اطلاعی نداشتم و نمیدانستم. شاید هم اتفاقاً کتابشناس بود و از کتابنشناسی من بود که میخواست این کتابش را به من بفروشاند.
در هر صورت خریدم و نتیجه را هم میتوانید حدس بزنید. از آن کتاب حجیم با جلد مشکی – سبز، شاید کمتر از ۵۰ صفحه را خواندم. نتوانستم با آن – حداقل در آن زمان – ارتباط بگیرم.
بعدها هم هارپر را به عنوان منبع بیوشیمی نخواندم و کتابی را که گروه بیوشیمی علوم پزشکی شیراز چاپ کرده بود، خواندم – که آن هم کتاب خوبی نبود.
هارپر اولین تکستبوکم شد. بعد که به شیراز آمدم اولین گایتونم را خریدم. در کنارش اطلس زوبوتا – که کار اشتباهی بود – و آناتومی گری، بافتشناسی Junqueira و جنینشناسی لانگمن.
برخی آفست (مفهومش را جلوتر میگویم) و سیاه-سفید بودند – مثل اولین گایتونم. برخی آفست بودند اما رنگی و بسیار با کیفیت بودند – مانند Junqueira که خریدم.
برخی از تکستبوکهای ایرانی نیز کیفیت چاپ واقعاً خوبی داشتند. کتاب چشمپزشکی عمومی از این دسته است. اما همه ایرانیها نیز خوب نیستند. نمیشود کیفیت چاپ را تقصیر نوع چاپ و فایل اصلی را نداشتن و بهانههایی از این قبیل انداخت. درسنامه بیماریهای پوست – اگر به کیفیت محتوایش تخفیف بدهیم – نه در چاپ خوب بود، نه در ویرایش و نه در صفحهآرایی – آخر با چه عقلی تکستبوک پوست را سیاهسفید چاپ میکنید و چند صفحه رنگی وسطش گذاشتهاید که مثلاً جبرانش بکند؟ از یک انتشارات نیستند، وگرنه دلم میخواست بگویم با همان عقلی که آنقدر رنگ در کتاب اورولوژی تزریق میکند که انگار کتاب داستان کودکان خریدهای.
آن زمان هنوز تأثیرات تصمیمهای غلط حکومتی چندان آشکار نبود و با دلار ۳ تومانی کتابهای اصلی تکستبوک نیز وارد میشدند و قیمت قابل قبولی داشتند. آنقدر که تقریباً با آفستهای با کیفیت خوب تفاوت چندانی از نظر قیمت نداشتند؛ اما کیفیت کاغذشان جنسی دیگر داشت. رابینز، سیسیل، ابوالعباس و چند کتاب دیگر را اینگونه تهیه کردم.
به فیزیوپات که رسیدم، نخستین هریسون را خریدم. آن زمان جلدش مشکی بود و در دوران بالینی به جلد آبی رسیدیم و با آن امتحان دستیاری دادم. چهار سال رزیدنسی با هریسون قرمز گذشت و با آن امتحان بورد دادم و اکنون آبی فیروزهای را خریدهام که دلیل نوشتن همین پست شد.
این مقدمات را نوشتم که بگویم من دیگر مثل پاییز ۹۲، ناآشنا با تکستبوک نیستم. من مجبور هستم به خاطر وضعیت چشمم تا جای ممکن از چاپ کاغذی بخوانم. این ماه آخر امتحان بورد که نوتهای خودم را از واننوت مرور میکردم و سهم کاغذ کم شده بود، دائماً درحال استفاده از اشک مصنوعی و لیپوزیک بودم.
خلاصه که از انواع انتشاراتیها خرید کردهام و انواع کیفیتها را دیدهام. از معروفترینهایشان در کشور تا جایی ناآشنا که خودم به آنها فایل pdf داده که چاپ بکنند (کتاب رز را اینطور چاپ کردم. آن زمان جایی برای فروش نداشت. الان چند جا دارند). از برخی کتابها مثل گایتون و هاریسون و بیتس، ویرایشهای مختلف دارم.
اما این آخرین هریسون (هریسون ویرایش بیست و دوم) که خریدم و البته کتابهای افتضاح طب برتر، رهپویان شریف و گنجینه برتر تستهای بورد طب داخلی – که حجم اعتراضم به این کتابها آنقدر زیاد است که حیف میشود در این پست کوتاهشان کنم – باعث شد که این نوشته را بنویسم تا شما دچار اشتباههای من نشوید.
تکستبوکهای جدید چون با تیراژ پایین چاپ میشوند، چاپ دیجیتال دارند. چاپ دیجیتال در مقابل چاپ آفست قرار میگیرد. چاپ آفست (offset printing) یک نوع روش مناسب تیراژ بالا است (منظور از آفست این نیست که کتابی به شکل غیرقانونی و از روی نسخه غیراصلی در ایران چاپ میشود. تفاوت نسخه اصلی و نسخه آفست داخل ایران که هر دو چاپ آفست دارند در نوع کاغذ و دیگر تجهیزات فیزیکی است و نه لزوماً نوع نسخهای که از روی آن چاپ میکنند). مثلاً روزنامه و مجلههای روزانه/هفتگی/ماهانه با تیراژ بالا را نظر بگیرید. اینها به طریق آفست هستند. کتابها نیز که تیراژشان بالا میرود، به روش آفست چاپ میشوند.
نام آفست نیز به همین روش اشاره میکند که چاپ مستقیم روی کاغذ صورت نمیگیرد (مثل دیجیتال که مستقیم روی کاغذ است). در آفست اول به یک صفحه دیگر که آلومینیومی است جابهجا (آفست) شده و سپس روی کاغذ چاپ میشود. بدیهی است که ساخت این صفحات هزینهبر و زمانبر است و برای تیراژ کم نمیارزد.
به همین خاطر تیراژ کم را با چاپ دیجیتال انجام میدهند. در چاپ دیجیتال انگار با همین پرینترهایی که در خانه داریم، چاپ کرده و سپس صحافی انجام دادهایم. چاپ دیجیتال لزوماً به معنای کیفیت بد نیست (هر چند تا حد سواد من، محدودتر از آفست است)؛ اما درست و با کیفیت چاپ کردن با آن، تنظیم میخواهد و حوصله و تخصص.
کمی قبل از امتحان بورد (در تاریخ ۲۶ مرداد)، چاپ جدید هریسون را از انتشارات تیمورزاده – از نوع «غیر نوین» آن – در کنار ویرایش پنجم مارینو سفارش دادم (فکر نکنید نویناش خوب است. آن یکی در مسیر دیگری فعالیت دارد).
آخر مرداد به دستم رسید. من هم با شوق همیشگی برای کتابهایم به سراغش رفتم. بگویم چاپش افتضاح بود، کمکاری کردهام. صرفاً یک عکس را برای مقایسه میگذارم که ببینید. اینترنتتان حیف است که این عکسها را دانلود بکند؛ زیرا مجبورم که با کیفیت و متعاقباً حجم بالاتر بگذارم که بهتر ببینید.

دو ایراد اصلی اینجا وجود دارد. اولی حاشیه است که تنظیم نشده است. وقتی امروز با مسئول چاپشان صحبت میکردم یا ایراد را نمیفهمید یا نمیخواست بفهمد که مشکل حاشیه چیست (جلوتر توضیحش میدهم). دومی هم این بود که در چاپ خساست به خرج دادهاند و ناشیانه چاپ کردهاند.
عکسها کیفیت نداشتند. در قسمتهای اپروچ که هریسون یک بکگراند میگذارد که در فصل بتوانی سریع آنها را بیابی، باید با تمام توان و در نور زیاد به کتاب خیره میشدی تا تهرنگی را ببینی. ایراد زیاد داشت و در هر صورت برای من قابل خواندن نبود.
مارینو را هم که سیمی کرده بود از پیش خودش. نه در سایت نوشته بود صحافی سیمی دارد و در نه سفارش من خواسته بودم. من از صحافی سیمی متنفرم و حسم را به کتاب بد میکند. دلم میخواست بگویم اتفاقی است، اما وقتی در گروه دوستان نزدیکم گفتم، برای آنهایی که از اینجا خرید کرده بودند، اتفاق مشابهی افتاده بود.
پیام دادم و برایشان توضیح دادم. برخوردشان بهتر از انتظارم بود. گفت عوضش میکنیم. برای صحافی هم گفت که جلد سخت گرانتر از صحافی چند جلدی سیمی است که برایم عجیب بود ولی گفتم باشد و عوضش بکنید.
البته که از آخر مرداد تا امروز که تقریباً به آخر شهریور رسیدهایم، منتظر این فردایشان بودم. بالاخره این فردا رسید و امروز تحویل گرفتم. منصفانه بگویم که کیفیت چاپ بهتر شده است (نه مثل نسخههای آفست ولی بهتر از آن افتضاح قبلی است)؛ هنوز هم ولی خیلی با آفست فاصله دارد.
حاشیهاش اما از قبلی هم افتضاحتر شده. برای مسئولش هم خواستم توضیح بدهم اما فایدهای نداشت و حتی نمیخواست بپذیرد که قبلی نیز ایراد داشته است. من دو نسخه هریسون را کنار هم میگذارم تا متوجه ایراد حاشیه بشوید:

به این قسمت از حاشیه کتاب fore-edge میگویند. این لبه از کتاب، جلوه بصری دارد (حتماً دیدهاید برخی انتشارات، این حاشیههای کتابها را رنگ میکنند؛ مثلاً چشمه سه حاشیهی کتابِ از قیطریه تا اورنج کانتی را سبز کرده است و کتاب را اینگونه زیباتر). اما تنها کاربردش این نیست. از آن مهمتر – حداقل برای من – edge indexing است که مخصوصاً در کتابهای حجیم بسیار استفاده از کتاب را راحت میکند.
فرهنگهای لغت را به خاطر بیاورید. برخی از آنها در این قسمت یک فرورفتگی دارند که در آن نام حرف را مینویسند. یک روش دیگر edge indexing که مکگراوهیل برای هریسون نیز به کار گرفته، ایندکس کردن با رنگ هست. هر بخش از کتاب یک رنگ شده و در این حاشیه مشخص گشته و اینگونه سریعتر به قسمت مورد نظر میرسیم.
هریسون برای color indexing از یک طراحی حسابشده استفاده کرده که همان قسمتی است که شماره Part/Chapter و عنوان قسمت/فصل نوشته شده. این قسمت باید به fore-edge بچسبد که color indexing ایجاد بکند. این فاصله کوتاه که به خاطر بیحوصلگی، بیدقتی و بیکیفیتی انتشارات تیمورزاده ایجاد شده، صرفاً یک حاشیه ۲-۳ میلیمتر نیست، بلکه حذف color indexing است.
این که گفتم برای حاشیه قسمت آزاد طولی بود. حاشیه بالا و پایین به کنار که آن هم درست نیست.

از مارینو هم نگویم که converted pdf از epub هست و حتی به خودشان زحمت ندادهاند یک فهرست درست برایش بگذارند. کیفیت چاپش معمولی است. اما converted pdf کجا و نسخه اصلی کجا.
معلوم است وقتی از روی نسخ PDF دزدی موجود در اینترنت، به جای خریدن نسخه اصلی از انتشارات چاپ بکنی، همین میشود. اگه فایل PDF اصلی یافت نشود، همین میشود.
دلم میخواست تیمورزاده به جای گیر دادن به مسئولین و استوری کردن اتوماتیکوار اخبار خودکشی و فوت در جاده و از این مسائل – که قطعاً مهم هستند و باید به آنها پرداخت و به مسئولین تلنگر زد – کمی به کیفیت انتشاراتش در این کتابهای با تیراژ کم میپرداخت. کتاب اورولوژی که معلوم نیست چطور منبع شده را با آن کیفیت چاپ میکند – عدد ندارم ولی حدس بخواهم بزنم، بعید میدانم فروشش چندان زیاد باشد و احتمالاً همان دلیلی که منبع شده، به سمت چاپ آفست آن را برده است. متأسف هم نیستم که کتاب خودم را دور انداختهام که ببینم تیراژش چقدر بود.
زیاد غر زدم. آن هم بعد از این همه مدت در این وبلاگ ننوشتن. امشب نوشتم زیرا این اتفاق برای دیگران نیز افتاد. دوست نزدیکم را شخصاً خبر دارم و دورترها را نیز دورادور. احتمالاً برای برخی دیگر نیز میافتد. نمیخواستم شما درگیر این اتفاق شوید.
بعد از این همه غر، دو پیشنهاد برای کسانی دارم که میخواند تکستبوک بخرند:
۱) با توجه به غالب بودن چاپ دیجیتال در این روزها برای تکست بوک، کتاب را حضوری بخرید یا در صورت خرید آنلاین، از فروشنده بخواهید فیلم از صفحات کتاب برایتان بفرستد (کاری که قبلاً ebook2book انجام میداد و الان نمیدانم همچنان این کار را میکند یا نه و کیفیتش چطور است). به قول دوستم که پیشش غر میزدم و با این صنعت آشنا هست، در هنگام چاپ دیجیتال، محصول را به عنوان یک کالای صنعتی نبینید که کیفیت همه نسخ شبیه به هم است؛ شبیه به یک محصول دستساز آن را ببینید که قبل از خرید نیاز به ارزیابی دارد.
۲) در کتابهای کمتر شایع و معروف مثل همین مارینو، حتماً حواستان باشد که converted pdf نباشد. converted pdf هم حجم کتاب را زیاد میکند و هم صفحهآرایی درستی ندارد. خیلی ساده میتوانید تعداد صفحات کتاب را بپرسید و با تعداد صفحات کتاب چاپی در سایت آمازون مقایسه بکنید.
آقای دکتر من تجربه خوبی از خرید از انتشارات جامعه نگر دارم. البته هریسون ویرایش جدید رو نخریدم هنوز و نمیدونم چطوریه.
اونجا هم میتونید سر بزنید شاید کیفیتش خوب بود.