نمیدانم شما چطور کتابی را که میخواهید بخوانید انتخاب میکنید. از کتابفروش میپرسید؟ Goodreads را چک میکنید و نقدها را میخوانید؟ از دوستانِ کتابخوان خود میپرسید؟خود در کتابفروشی، بین کتابها گشته و کتابی را پیدا میکنید؟
من در زندگیام، دوستی وجود دارد که هیچوقت از خواندن کتابهایی که معرفی کرده است، پشیمان نشدهام. همهی آنها بینظیر بودهاند.
یکی از کتابهایی که معرفی کرد، خرمگس و زن ستیز بود. مجموعهای از داستانهای کوتاه طنز. ترجمهای از حسین یعقوبی. همینجا بگویم که ترجمه را بسیار دوست داشتم.
در این کتاب داستانی وجود دارد به نام ناقوس بزرگ. از نویسندهای نیجریهای به نام کریسپین ادوبوک. در این داستان کوتاه، ادوبوک به عوارض غیرقابل اجتناب مشارکت مردمی و حکومت دموکراتیک میپردازد.
پادشاهی بر مردمی کوتهفکر حکومت میکرد و همیشه در صدد برآوردن خواستههای آنان بود. او برای اعلام ساعت، دستور ساخت ناقوسی داد. این ناقوس ساخته شد. فقط یک مشکل داشت. زنگ نمیزد!
پادشاه مردم را در میدان شهر جمع کرد و خبر خوب را که پایان ساخت ناقوس بود به آنها اعلام کرد. سپس خبر بد را که زنگ نزدن آن بود، گفت.
مهندسان پادشاه مشکل را میدانستند. مشکل، یک فنر در راه چکش ناقوس بود.
حال پادشاه از مردم نظر میخواهد و مردم خوشحال و راضی از فرصت دخالت در امور مهم مملکتی و حل معضلات کشور.
مردم میخواهند که یک فنر دیگر ساخته شود ولی سرپرست مهندسان معتقد است که این کار ضریب امنیت پایینی دارد. ولی علیرغم توضیحات او، مردم پافشاری میکنند.
قسمتی از آن را در اینجا مینویسم:
سرپرست مهندسان با حالت عصبی تأکید کرد:
“شما باید بدونین ضریب امنیت این اقدام فوقالعاده پایینه و کوچکترین…”
اما مردم به او فرصت ندادند:
“لعنت به تو و اون ضریب امنیت کوفتیت”
“واسه ما فقط یه فنر بساز… مرتیکه بیسواد وراج”
“آره یه فنر… یه فنر بهترین ضریب امنیت برای یه فنر دیگه است.”
“ما یه فنر میخواهیم… ما یه فنر میخواهیم”
پادشاه با لحن تحکم برانگیز سرپرست مهندسان را خطاب قرار داد:
“صدای ارادهی ملت رو نمیشنوی؟ براشون یه فنر دیگه بساز”
مهندسان این کار را کردند و روز بهره برداری از ناقوس رسید. مردم و پادشاه بسیار خوشحال. پادشاه سخنرانی خود را آغاز کرد:
…
در حقیقت تمام ما امروز جایزهی بزرگی دریافت کردیم. با ساخت این ناقوس بزرگ ما به همه دنیا اعلام کردیم که میشود و ما میتوانیم. بله میتوانیم! عصر سروری ما در جهان فرا رسیده چون ما ناقوسی بزرگ، ملتی بزرگ و پادشاهی بزرگ داریم و قادر به انجام هر کاری هستیم.
…
پادشاه اهرم را کشید.
بنگ!
مردیم فریاد زدند: زنده…
تلق! تلق! تلوق! توق! تیپ! توپ! ترق! تروق! بومب!
“اوه…”
“نه…”
“خدای من”
“چی؟”
و این گونه ناقوس بزرگ ثمره خرد پادشاهی، تدبیر مهندسی و اراده و مشارکت ملی در نخستین روز افتتاح خود شکست و فرو ریخت.
سلام امیرمحمد عزیز، امیدوارم خسته نباشی و این روزها باعث نشده باشه که دچار افت روانی شده باشی، گرچه این اتفاق برای خلی هامون میافته.
درمورد انتخاب کتاب از همه روش هایی که نام بردی استفاده میکنم. برای مثال، کتاب پیرمرد و دریا رو با بررسی نقد های اون انتخاب کردم و به شدت لذت بردم، کتاب ناتوردشت رو با گشتن در کتابخونه خریدم و بازهم راضی بودم و جزو بهترین رمان هایی هست که خوندم، البته این کتاب ها اونقدر معروف و شناخته شده هستند که به نظرم منظورت از انتخاب کتاب، بیشتر کتاب های کمترشناخته شده بود.
کتاب پادشکننده رو به پیشنهاد محمدوحیدطاری و سجاد سلیمانی خوندم و حالا که موضوع این بلاگ درمورد کتاب کمدی بود، کتاب پخمه از عزیز نسین،نویسنده ترک تبار، رو به پیشنهاد کنابفروش خریدم و خوندم و برام جذاب بود.
در زمینه کمدی کتاب های خیلی کمی خوندم، به اندازه تعداد انگشتان دستانم، راستش رو بخوای هیچکدوم خیلی من رو راضی نکرد. از همه شون بهتر هم همین پخمه بود. پخمه دید سیاسی و اجتماعی به مسائل در قالب کمدی داره.
در آخر هم با خوندن جملاتی که از داستان ناقوس بزرگ اینجا قرار دادی، لبخندی بر گوشه لب و نگاه تلخی بر چشمانم آوردی. مشخص است دلیل هرکدام چه بود.
حال دلت خوش باشه
خرد جمعی یا بیخردی جمعی
تا چه اندازه میتوان به قضاوت، تصمیم و یا به طور کلی خرد جمعی اعتماد کرد؟
تودهها در زمان اتحاد قدرتمند هستند ولی اینکه تا چه اندازه خردمندانه رفتار میکنند بسیار حائز اهمیت و قابل بحث است.
در واقع تجربه نشان داده است اگر توده ها هنوز رشد فکری و آگاهی سیاسی واقعی پیدا نکرده باشند، توسط گروههای مقتدر یا افراد مقتدر و زورگو، یا توسط گروههای بینالمللی به بازی گرفته میشوند و در نهایت حکومتهای توتالیتری در آن جوامع آغاز به کار خواهند کرد.
از این منظر باید در مورد آگاهی به روانشناسی تودهها و آگاهی سیاسی تودهها تجدید نظر اساسی کنیم و بدانیم که هر جنبش تودهای خردمندانه نیست .
گوستاولوبون در نظریه خرد جمعی میگوید در توده یک خرد خردمندانه و نه یک خرد جمعی باید وجود داشته باشد، خردی که در جستوجوی پیشرفت جمع و در پی منافع جمعی باشد. به دور از فریبدادن و ارضای نیازهای لحظه ای آنها.
بنابراین در جامعه ای که از آگاهی و شعور سیاسی ضعیفی برخوردارند شنیدن خبر جنبش های انقلابی خبر خوبی نیست چراکه در چنین شرایطی معمولاً یک دیکتاتور با دیکتاتور دیگر جایگزین میشود.
معمولا مردم در چنین شرایطی در آینده حرکت انقلابی خود دچار افسوس خواهند شد. امری که ما در یک قرن اخیر آنرا به دفعات تجربه کرده ایم.
@ensan_heyvan_nategh
نه مربوطه نه بی ربط!
سلام رها جان
ممنونم که من رو با گوستاو لوبون آشنا کردی. نمیشناختمش. گویا در این زمینه کتابی داره به نام The Crowd: A Study of the Popular Mind. احتمالا جالب هست.
و همان طور که خودت گفتی، نه مربوط و نه بیربط!