چند قدمی بود که از حافظیه بیرون آمده بودم. در آن هیاهوی پیادهرو، نگاهم به تصویر سایه بود. شعری را که به تازگی سروده بود، میخواند: همزاد.
همچنان در آن هیاهوی خیابان قدمزنان ادامه دادم. کمی سرعتم را کم کردم؛ زیرا که خیابان را دیگر شفاف نمیدیدم.
ابر ماژلانی بزرگ (منبع عکس: ناسا)
هزار سال پیش
شبی که ابرِ اخترانِ دوردست
میگذشت از فرازِ بامِ من
صدام کرد.
چه آشناست این صدا
همان که از زمانِ گاهواره میشنیدمش
همان که از درونِ من صدام میکند.
هزار سال
من از میانِ جنگلِ ستارهها
پیِ تو گشتهام!
ستارهای نگفت
کزین سرای بیکسی
کسی صدات میکند؟
هنوز دیر نیست.
هنوز صبرِ من، به قامتِ بلندِ آرزوست
عزیزِ همزبان
تو در کدام کهکشان نشستهای؟
ه. ا. سایه
کلن، خرداد ۱۳۹۸
Koja mishe ketabhashoono kharid az Canada
از نظر من مفهومش اینه که ما درین دنیا، میان این همه انسان و کائنات دنبال گمگشته خود می گردیم، مثل کسی که روزی ندایی از میان میلیاردها ستاره شنیده، و هزاران سال هست که چشم به آسمان دوخته،به دنبال معبود، و گله میکنه که چرا هیچ ستاره ای به معبودش پیام نداده که او چشم به راه است، اما او همچنان امیدوار و منتظر
شعر فقط این در جوانی حرامم شد زندگانی..لعنت به این جوانی در این زندگانی
شعر دلتشینیه الان ساعت ی ربع ب شش بامداد شنبه و من در حالیکه شب قبل پلک نزدم جنان سرخوش شدم با این شعر ….قامت بلند ارزو …..
لطفا تفسیر یا مفهوم شعر رو بذارید..ممنون
سلام. در معنی کدوم قسمت مشکل داشتین؟
اون قسمت صبر من به قامت بلند آرزوست یعنی چی؟؟
انسان برای رسیدن به آرزوهاش و برآورده کردنش، حاضر هست سالهای زیادی صبر بکنه و مشکلات رو تحمل بکنه.
در اصل، آرزو – برخلاف رویا – چیزی هست برای نرسیدن، یا خیلی خیلی خیلی سخت رسیدن. مثلا اینکه هیچ سلاح کشتار جمعیای وجود نداشته باشه. هیچ جنگی نشه، صلح جهانی برقرار بشه، فقر وجود نداشته باشه و …
نمیگم امکانناپذیر هست رسیدن به اینها. اما هر دو میدونیم که بسیار سخت هست.
به همین خاطر سایه میگه صبر من، به قامت بلند آرزوست.
سلام توضیح کامل و قشنگی بود
سلام
ب نظر شما معنی ” ستاره ای نگفت کزین سرای بی کسی، کسی صدایت میکند”
چیه
پریسا جان. یکی از دوستان من لطف کرده و یه توضیحی در مورد شعر همزاد نوشته. امشب یا فردا میذارمش.
عالی بود
سلام بسیارزیبا بود ودلنشین باآرزوی بهورزی وسلامتی
سلام من بخاطر شما با اشعار سایه آشنا شدم خیلی اینجا رو دوست دارم هر روز چک میکنم ببینم چیز جدیدی نوشتین یا نه. راستی آخر متن بالا نوشتین دیگر خیابان را شفاف نمیدیدین .چرا؟ منظورم اینه که امیدوارم حالتون خوب باشه
سلام علی. به خاطر مقداری اشک بود.
نمی دونم ادبیات ترکی رو می خونی یا نه (چون موقع مسافرت به شمال با افرادی حرف زدم که فوق العاده ترکی حرف می زدند)
ولی
شهریار تو منظومه (حیدربابا) شیری رو به تصویر می کشه در بین کوه ها با غرش های غمناک نا امید نمی شه و انسان ها رو به راه درست می خونه
نمی شه یه شعر رو ترجمه (یا حتی مفهومشم رسوند)کرد فکر کنم با توضیحاتم فقط ارزش شعر رو کم کردم (پشیمون شدم)
ولی یه مضمون امیدواری و اینکه از هیچکس نا امید نشیم رو داره که تو یه فضای کوهستانی فوق العاده نقل می کنه
محمد منم باهات موافقم که ترجمه کردن کار فوقالعاده دشواریه و شاید بشه گفت حتی در کار مترجمهای خوب، مقداری از زیبایی اصلی Loss میشه و اصلا بعضی از چیزها هم قابل ترجمه نیست. من ترکی بلد نیستم که بتوانم اشعار شهریار رو به ترکی بخونم. اما شعری که گفتی، حتما زیباست.
سلام آقای قربانی
خسته نباشید
ممکن هست یک پست هم در رابطه با هاروکی موراکامی بگذارید؟
سلام کیان. راستش چیزی ازش نخوندم که بخوام در موردش بنویسم.
عزیز هم زبان تو درکدام کهکشان نشسته ای!
خیلی زیبا بود مخصوصا باصدای دلنشین سایه?
سلام مینا
اون ترکیب «قامتِ بلندِ آرزو» واقعا من رو به وجد میاره. ببین چه امیدی موج میزنه تو این جمله…
آره دقیقا همراهیش با صبر خیلی زیباست…
I can’t understand this sentence very well, can you explain this part, please
،چقدر زیبا بود… حال مرا دگرگون تر ساخت….
“ماهی که در خشک اوفتد
قیمت بداند آب را”
ماهیانی هستیم که بی آب هیچیم
تا توان هست پی آب می گردیم
گاهی هم زمان را واسطه می کنیم
می نشینیم منتظر
تا ردی از آب نظر شود.
امان که سرابی ما را به خود می گیرد
غره می شویم
یک عمر
دوران میکنیم
دور هیچ
ممنون ، نگاه کردن به تصویر ابر ماژلانی حس عجیبی رو در آدم زنده میکنه. ..
بسیار زیبا.خیلی ممنون.???