کمی در مورد علاقه‌ام به پزشکی (۲)

در نوشته‌ی قبلی، تا این‌جا نوشتم که چه شد که به پزشکی علاقه‌مند شدم.

عاشق دوران علوم پایه بودم. کمک‌ام می‌کرد تا بتوانم این ارتباطات قسمت‌های مختلف، دلایلِ علامت‌های یک بیماری، طرز رفتار بدن انسان در هنگام سلامت، چگونگی رفتار بدن با بیگانگان و … را بفهمم.

کمک‌ام می‌کرد که بتوانم وارد این بازی شوم. کمک‌ام می‌کرد که بتوانم بازی را ببرم. کمک‌ام می‌کرد که بتوانم پیروز این مبارزه باشم.

عاشق علوم پایه بودم و هستم. همین الان‌هم در حال برنامه‌ریزی هستم که تا پایان این هفت سال، یک دور دیگر، دروس علوم پایه را بخوانم. کدام دانشجوی پزشکی این کار را می‌کند؟

هنگام خواندن فیزیولوژی، دیگر هیچ چیز حس نمی‌کردم. عاشق فیزیولوژی هستم. وقتی که فیزیولوژی کلیه را می‌خواندم، رضایت را از انتخابِ پزشکی، با تمام وجود حس می‌کردم.

خواندن پزشکی برای‌ام مانند حل یک پازل بود. پازلی که انتهای آن درکی از انسان است. تلاش برای درکِ پیچیدگی.

قطعات پازل چی هستند؟

زمینه را بیوشیمی می‌ساخت. مرز‌های بدن را آناتومی می‌ساخت. فیزیولوژی، پاتولوژی و ایمنی، تکه‌های پازلِ تصویر خودِ بدن بودند.

آن گوشه تعدادی بیگانه و دوست حاضر بودند. از جنسِ باکتری، ویروس، قارچ، کرم، آغازی و …

با بعضی از آن‌ها دوست بودم. با من زندگی می‌کردند. البته، هم باید دشمنت را بشناسی و هم دوستت را.

می‌دانیم که همین دوستان که به آن‌ها پناه داده‌ایم، چطور ممکن است ناخلف شوند (عفونت‌های فرصت‌طلب).

فارماکولوژی، برای خودش ارتشی بود. چند فرمانده وجود داشت. به پنی‌سیلین به عنوان یک فرمانده‌ی پیر نگاه می‌کردند که دیگر توان جنگیدن ندارد ولی تجربه‌ی خوبی دارد. ایماتینیب، فرمانده‌ی مغروری بود. با دانش‌اش، انقلابی بر پا کرده بود. نسلی تربیتی او، در نبرد علیهِ خویشتن استفاده می‌شوند.

آسپیرین و دار و دسته‌اش در گوشه‌ای دیگر از این ارتش. -پرازول‌ها و دوستانشان در گوشه‌ای دیگر. پردنیزولون و دوستانش نیز در کنجی دیگر.

گاهی بیشتر از حمله به دشمن، به خودی حمله می‌کردند. یاغی می‌شدند!

زیاد هستند فرماندهان. مجالِ گفتنِ نامِ تمامِ آن‌ها نیست.

چطور می‌توانستم از خواندن این‌ها لذت نبرم؟

 

آن هجومی از لذت فهمیدن را که هنگام تکمیل این پازل به سراغم می‌آید، قابل انکار است؟

نه. معلوم است که نه.

پس چه چیزی تغییر کرده است؟

 


پی‌نوشت:‌ اسلاید بالا را برای اولین جلسه‌ی تدریسم به بچه‌های مهندسی ساخته بودم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

36 کامنت در نوشته «کمی در مورد علاقه‌ام به پزشکی (۲)»

  1. من عاشق پزشکی هستم و جونم قشنگ میدم
    شده روزی ۱۹ ساعت خوندم چند ماه پشت سر هم ۱۵ ۱۶ خوندم ولی نمیدونم کجای کارم اشتباه هیچ نتیجه نمیده
    به هردری میزنم نمیشه
    وقتی به این فک میکنم که ممکنه پزشکی قبول نشم دیونه همونجا اشکم میاد
    نه اینکه چون زیاد میخونم‌کیفیت بیاد پایین عادت کردم ۱۰ هم بخونم یه کیفیت هست با ۱۵
    من واقعا عاشق پزشکی هستم و فقط بخاطر درمانش اصلا بخاطر پول نیست
    البته که اصلا پولی نداره چندسال
    امیدوارم خدا فقط جواب این جون کندن های منو بده
    خدایی بشو حرف دلمو

  2. سلام من دبیرستانی ام مثلا به شخصه خیلی دوست دارم درمورد بدن بدونم درمورد بیماری ها و علائمشون درمورد دستگاهای بدن قلب و معده و بقیه درمورد اینکه وقتی یه ویروس وارد بدن میشه چی میشه و خلاصه این چیزا خیلی برام جالبه و دوستشون دارم واقعا…میتونم بگم که علاقه دارم به پزشکی؟

  3. امیرمحمد اگه نمره امتحان مجازیت میومد و میدیدی استاد اصلا تصحیح نکرده و الکی نمره داده و نمره کسایی که تا حالا معدل الف به خودشون ندیدن از تو بیشتره شده و تو حتی معدل الف هم نمیشی بعد از ۵ ترم معدل الف بودن ..چیکار میکنی ؟ میدونم نمره مهم نیست فقط میخوام بدونم وقتی ناحقی میشه در موردت چیکار میکنی ؟

    1. عصبانی می‌شدم و برای یکی از دوستام غر غر می‌کردم احتمالا تا بتونم در کمترین زمان ممکن از این مسئله عبور بکنم. منِ الان به هیچ وجه سعی نمی‌کنه سرکوبش بکنه حسم نسبت به ماجرا رو. ولی دلش می‌خواد با تمام سرعت هم ازش عبور بکنه. حداقل یک عبور اولیه.

  4. سلام دکتر.
    منم مث شما دروس علوم پایه رو خیلی دوست دارم و فیزیولوژی رو خیلی خیلی عاشقش هستم بخصوص کلیه????❤❤??
    فقط تو خوندن فارما ی کم مشکل دارم و درواقع وقتی کاتزونگ رو میخونم توش گم میشم انگار و نمیدونم کدوم مطالبش بیشتر باید وقت گذاشته بشه..
    میشه اگ وقت داشتین راهنماییم کنید در مورد خوندن فارما❤❤❤❤❤??
    خیلی خیلی ممنونم

    1. سلام.

      سوالی پرسیدی که جواب خوبی برات ندارم. الان این‌قدر وضعیت داروها بد هست و بر این اساس پیش میریم که چی پیدا میشه، خیلی از موضوعاتی رو که در کاتزونگ می‌خونی، نخواهی دید.

      به نظرم الان، در ابتدا روی essential ها وقت بذار. WHO یه لیست داره از داروهای ضروری. سرچ بکنی essential medications WHO برات میاره. به نظرم یه نگاه به اون بنداز تا بدونی اولویتت چیا باید باشه.

  5. سلام من عاشق پزشکیم و دیدگاه شمارو تقریبا منم دارم
    ولی ی مشکلی هست احیاس میکنم هوش و توانم خبلی متوسطه و نمیتونم قبول شم الانم شیش ماه مونده و من صفرم چ جور میتونم امیدوار باشم

  6. سلام تازه با وبسایت تون آشنا شدم نوشته هاتون برام جذاب و دوست داشتنیه این که اینقدر خوب مسایل رو موشکافی میکنین و از زاویه ای دیگه به رشته ی پزشکی نگاه میکنین ستودنیه امیدوارم موفق باشین و ما هم بتونیم با کمک نوشته هاتون به این حس و حال خوب شما در پزشکی برسیم

  7. فقط یه سوال من هرچه قدر میزنم روی اون جا که نوشتین نوشته قبلی همین نوشته بالا را میاره

    آیا اون را حذف کردین؟؟
    من پیداش نکردم

  8. سلام
    چه دیدگاه جالبی به فارماکولوژی دارید
    ای کاش منم بتونم در دوران علوم پایه به دروس اینطور نگاه کنم
    هم برای یادگیری خوبه و هم برای عشق بازی با پزشکی
    عالی

  9. من الان پشت کنکوریم…و واقعا همه این حسایی ک گفتین و منم دارم ولی بخاطر اعتماد ب نفس کمی ک دارم یکم شک داشتم ک این متن منو امیدوار کرد خیلی ازتون ممنون بخاطر این متن زیبا امیدوارم منم امسال قبول شم پزشکیو وگرنه با این همه علاقه میرم ی رشته دیگه☹️واسم دعا کنید

  10. سلام
    چرا قسمت اول نیست… من تو شرایط انتخابم و واقعا مشتاقم به خوندن ماجراتون. فقط «خواهش» میکنم بخش اول که مربوط به علاقمند شدنتون هست در سایت قرار بدید…خیلی خیلی کمک کننده و تامل برانگیز خواهد بود.

  11. سلام
    ممنونم از مطلالب زیباتون. والله من در اروپا هستم و حقیقتا قبلا به پزشکی علاقه نداشتم ولی بعد از انتخاب رشته بیولوژی واقعا خیلی خوشم میاد از بعضی دروس پزشکی … می خوام پزشکی انتخاب کنم ولی نگرانم کمی… ببینیم چی میشه.
    بازم ممنون

  12. بدم نمیاد فقط علاقه ی زیادی بهش ندارم…همونطوری که شما با دیدن یه سریال عاشق پزشکی شدین… من با حل کردن مسائل فیزیک و ریاضی عاشق این رشته شدم… .. به نظرم هیچ رشته ای به این اندازه هیجان نداره…
    و باید بگم متاسفانه مجبور شدم که رشته ی تجربی رو انتخاب کنم و فقط منتظرم ببینم رتبه ام چند میشه تا بتونم یه رشته ای انتخاب کنم …

    1. می‌فهمم حرفت رو وقتی که میگی مجبور شدم. متاسفم که این اتفاق برات افتاده. امیدوارم اگه باز هم مجبور شدی که به سراغ پزشکی بیای – بر خلاف میل باطنی‌ات – بتونی در پزشکی اون رضایتی رو که میخوای پیدا کنی.

  13. خیلی خوبه..برای من که هیچ علاقه ای به این رشته ندارم جالبه…خیلی به همه چیز یه جوره دیگه نگاه میکنی..به نظرم دلیل موفقیتت همینه…اگه یکی دوست نداشته باشه پزشکی بخونه با این مطلب مجبورش میکنی… الان یه حسی دارم که اینجوریه:هم آره ، هم نه، ولی آره ….

    1. سلام دوست عزیز

      نمیدونم چه رشته‌ای هستی، تجربی هستی یا ریاضی، نمیدونم چرا از پزشکی بدت میومد، ولی امشب یا فردا یه پستی میخوام بنویسم که شاید برات جالب باشه. در مورد منطقی ریاضی پشت تصمیم‌های پزشکی هست.

  14. یه دانشجوی پزشکی

    سلام .
    خیلی ممنون ، واقعا دیدگاه منو نسبت به پزشکی تغییر دادید ، الان احساس می کنم دارم با علاقه و انگیره بیشتری مطالعه می کنم.

  15. کاش میتونسم اینطور باشم..انقدر علاقه دارم به رشته پزشکی و بسیار خوشحالم که درحال تحصیل پزشکیم ولی شرایطم اجازه نمیده بتونم خوب درسا رو بخونم..انقدر شرایطم بده که گاهی فکر میکنم هیچوقت نمیتونم یه پزشک بشم..حسرت همکلاسی هامو میخورم..خوش به حال شما و هم کلاسی هام

  16. کاش میتونسم اینطور باشم..انقدر علاقه دارم به رشته پزشکی و بسیار خوشحالم که درحال تحصیل پزشکیم ولی شرایطم اجازه نمیده بتونم خوب درسا رو بخونم..انقدر شرایطم بده که گاهی فکر میکنم هیچوقت نمیتونم یه پزشک بشم..حسرت همکلاسی هامو میخورم..خوش به حال شما و هم کلاسی هام

  17. آقای دکتر خوندن نوشته هاتون واقعا من رو ب وجد اورد…واقعا خرسند هستم از اینکه میبینم در بین همکارانم کسانی هستند ک چنین علاقه ای ب رشته پزشکی دارند..ایکاش میتونستم از دریچه نگاه شما ب این رشته نگاه کنم…باز هم خوشحالم ک افرادی مثل شما رو در این رشته میبینم

  18. چرا بعضی جاها از فعل های گذشته استفاده کردی؟؟! با چهار خط اخر بالای پی نوشت همخوانی ندارند.
    کمک میکرد…حل یک پازل بود…
    نمیدونم ب نظرم ی چیزی اشتباهه این وسط ی چیزی گم شده

    1. آره. واقعا یه چیزی گم شده. میدونی تو این ۲۵ روزی که چیزی ننوشتم، مشغول فکر کردن به یه سری موضوعات هم بودم. یکیش این بود که میخوام با پزشکی خوندنم به کدوم سمت برم. به سری نتایجی رسیدم. ناقصه هنوز. هروقت کاملتر شد برات مینویسمش.

      1. سلام دکتر امیدوارم حالتون عالی باشه!
        استاد من به خاطر خانوادم وارد رشته تجربی شدم،اما علاقم به روانشناسی و مشاوره بود…
        الان هم توی سر در گمی قرار دارم و علاقه ای به پزشکی ندارم. اما نمیخوام هم که از رشته تجربی دور بشم و دوباره انتخاب رشته کنم چون که عمرم هدر میره میخواستم بدونم میتونم از طریق پزشکی به روانپزشکی هم برسم و بتونم مشاوره بدم و پزشکی رو هم داشته باشم؟
        چنین چیزی ممکنه؟
        اگه میتونین کمکم کنین خیلی ثواب میکنین خدا خیرتون بده..❤️

اسکرول به بالا