مریضی ۶۵ ساله با عفونت بدخیم گوش (Malignant Otitis Externa) دارم. ظاهرش همیشه مرتب است. حتی یک روز نیز ندیدم که در بیمارستان، صورتش از حالت همیشه اصلاح شده، خارج بشود. جورابهای پشمی رنگی نیز به پا دارد. مؤدب هم هست.
اما اخلاقهای عجیبی دارد.
پشت آن پنجرهی شیشهای درب اتاقش که در تمامی دربهای اتاقهای بیمارستان وجود دارد، مقوا گذاشته است تا داخل اتاقش را نبینیم.
در اتاق هم که میروی، بوی سیر خفهات میکند. معتقد است که سیر برای عفونتش خوب است. نمیگذارد هم پرستارها به او انسولین تزریق کنند. میگوید خودم بهتر میدانم. پرستارها را به مرز جنون رسانده است. امروز التماس میکردند که مرخصش کنیم.
دیروز استیجرهایم را بردم که او را ببینند.
و بعد، به آنها تکلیفی دادم: هر کدامشان یکی از قسمتهای Difficult Patients را از روی بیتس بخوانند و در گروه بفرستند. از بیماری که حرف نمیزند تا بیماری که میخواهد Flirting انجام بدهد.
بعد برایشان از CKD گفتم و کمی آنتیبیوتیک و مطالب دیگر.
گاهی میمانم که به کدام مطلب اولویت بدهم؟ در این وقت محدودی که من هر روز حدود یک ساعت و نیم فرصت دارم با آنها مریضها را راند بکنم، مگر چقدر میشود آموزش داد؟
درگیر با همین موضوعها بودم و به راهحلهای ممکن فکر میکردم.
قبلاً هم نوشتهام که من اینقدر خوششانس بودم که زودتر از بقیه پایم به دنیای بیمارها باز شود. استادی داشتم که مرا در این زمینه بزرگ کرد. همیشه به او مدیون خواهم بود.
مسائل مختلفی از جمله ارتباط با بیمار را از او یاد گرفتهام. به نظرم اگر بتوانم در ارتباط با بیمار، حتی درصدی شبیه به او بشوم، در این زمینه موفق شدهام.
آن استاد من از کسانی است که در ایران همانندش کم است. چه در تخصصش که عملاً تا انتهایش پیش رفته و نه فقط در ایران، بلکه در سطح جهان. چه در اخلاق و منشاش.
***
اگر پزشکی را به همان دو بازوی هنر (Art) و علم (Science) پزشکی تقسیم کنیم، به نظرم، دوران فیزیوپات و علوم پایه را میتوان فرصتی برای آموختن هنر پزشکی در بیمارستان در نظر گرفت.
وقتی میگوییم هنر، یعنی یک مسیر درست و مشخص ندارد که با آن به جواب مطلوب برسیم.
راههای گفتن خبر بد به بیمار، یک مسیر مشخص نیست. راههای قانع کردن بیمار بدقلق هم همینطور.
یا روشهای اطلاعات را بیرون کشیدن از مریضهای ساکت.
اینکه چطور تصمیم بگیریم؟ اینکه چطور فکر کنیم؟ اینکه خطاهای شایعمان چه هستند؟
اینکه با بیمارانی که دوستشان داریم چه رفتاری داشته باشیم؟ اینکه با بیمارانی که دوستشان نداریم چه رفتاری داشته باشیم؟
تقریباً سه و نیم سال فرصت است. حیفش است آن را از دست بدهیم.
آموختن هنر پزشکی از جنس تجربه است و تجربه نیاز به Engagement و Involvement دارد. باید در محیط بیمارستان باشی. باید با مریضها ارتباط برقرار بکنی و …
با خواندن کتاب نمیتوانی ارتباط برقرار کردن با مریضها را یاد بگیری.
برای همین است که اصرار دارم حتی از همان ترم اول پای دانشجویان به بیمارستان باز شود.
در ادامه چندین نکته برای رفتن به بیمارستان/کلینیک مینویسم.
***
۱. مهمترین کاری که در بیمارستان/کلینیک میتوانی انجام بدهی، مشاهده و Observation است. همان بخش اول از چرخهی یادگیری کلب. قرار نیست فرایندهای پاتوفیزیولوژی را بپرسی و یاد بگیری. قرار است ببینی.
شبیه به وقتی است که به تازگی به یک شهر جدید مهاجرت کردهای. خانهها و کوچهها و محلهها و خیابانها، همگی جدید و ناآشنا هستند. همان مشاهدهی در سکوتی را که آن زمان داریم، باید در بیمارستان پیاده کنیم.
۲. این ایدهآل است که با اتندینگ به بیمارستان بروی، اما اگر اتند نشد، اشکالی ندارد. از استیجر تا فلوشیپ نیز میتوانند گزینههای دیگر باشند. مهم این است که فراموش نکنیم با چه هدف اولیه و با چه سؤالهایی به بیمارستان رفتهایم.
نرفتهای که از کارانهی تعویق افتاده و ساعات کاری زیاد و حقوق کم و روابط معیوب بشنوی. همهی این مشکلها وجود دارند و مهم هستند و اذیتکننده هستند. اما الان با یک دغدغهی دیگر به بیمارستان آمدهای. این صحبتها قرار نیست بحث اصلی حضور تو در بیمارستان باشند.
حتی به نظرم برای شروع، با کسی به جز اتندینگ برو. دوستی در ترمهای بالاتر پیدا بکن. از استاجر/اکسترن تا رزیدنت. ببین چه زمانی کشیک است. در زمانهای بعد از ظهر که کشیک است، همراهش برو.
اگر دانشجویانی که در بیمارستان حضور دارند و در دانشگاههای مختلف هستند، در این نوشته کامنت بگذارند که پلی ارتباطی بین آنها و دانشجوهای علوم پایه و فیزیوپات ایجاد بشود، لطف بزرگی کردهاند. همهی فرایندهای معیوب آموزش پزشکی کشور را نمیتوانیم یکباره درست کنیم. اما کمک به دوستان جوانترمان، کاری کمهزینه و مؤثر است که از دستمان بر میآید.
۳. انتظار حرفهای همراه با کنایه را داشته باش. احتمالاً بیشترین جملهای که میشنوی این است که بعداً آنقدر در بیمارستان خواهی بود که حالت از اینجا بههم خواهد خورد.
۴. یک زمانی را برای تیم پرستاری در نظر بگیر. آنها بهتر از هر کسی میتوانند تزریقات، خونگیری، گذاشتن IV Catheter و مهارتهایی مشابه را به تو یاد بدهند. بلد بودن این مهارتها به نظر من واجب است و همچنین اهداف کوچکی هستند که پیشرفت را برای تو ملموستر میکنند.
پیشنهادم این است که ویدیوهای این مهارتها را از NEJM یا هریسون ببین و با تیم پرستاری برای انجام دادنشان همکاری کن.
۵. شرح حال گرفتن یک مهارت است که به ترم چند بودنت، چندان ربط ندارد. شرح حال گرفتن از همان ترمهای نخست، چند فایده دارد. اولاً اینکه Involvement و Engagement را فراهم میکند و میتوانی مهارتهای ارتباطیات را تمرین بکنی. دوم اینکه هنگام نوشتنش با ترمینولوژی پزشکی آشنا میشوی. سوم اینکه هنگام ورود خودت به بیمارستان بسیار جلوتر هستی.
میبینم که دانشجویان در آن چند ماه نخست استاجری هنوز گیر شرح حال هستند. این حرف را بارها نوشتهام که منابع ما محدود است. اگر این مسئله را قبل ورود به دوران بالینی حل کرده باشی، منابعت آزاد میشود و میتوانی آنها را در موقعیتهای دیگری خرج کنی.
این مسئله راجع به معاینه نیز صادق است. قبلاً هم گفتهام که آناتومی برای دانشجوی عمومی باید در خدمت معاینه و تفسیر تصویربرداریها باشد.
درس آناتومی اندام را خواندهای؟ معاینات عضلانی-اسکلتی را تمرین کن.
آناتومی شکم و لگن را خواندهای؟ معاینهی شکم را تمرین کن. این همه سیتی اسکن را که در بیمارستان انجام میشود ببین و تمرین کن که میتوانی ارگانهای عادی را تشخیص بدهی یا نه.
۶. در روزهای آینده و در اولین فرصت، چکلیستی برای مهارتهای بالینی که میشود در روزهای قبل از شروع دوران بالینی تمرین کرد، درست میکنم و آن را در وبلاگ میگذارم.
فکر میکنم که راهنمای خوبی برای کسانی که میخواهند زودتر به بیمارستان بروند، باشد.
سلاام آقای دکتر
به شدت منتظر اون چک لیستتون هستم همچنان 🙂
سلام دکتر قربانی
وقت بخیر
من شنیدم دانشگاه تهران(راجب دانشگاه های دیگه اطلاعی ندارم) از ترم سه و چهار برای دانشجوها کلاس مواجهه بالینی برگزار میکنه. اگر آشنایی با این کلاسها دارید ممنون میشم نظرتون رو راجبش بگید. و اینکه چقدر میتونه در راستای همین مطلبی که نوشتید کمک کننده باشه.🙏🏻
مخصوص علوم پزشکی تهران نیست. همه جا میذاره. بهش میگن early clinical exposure.
برای آشنایی مقدماتی خوبه. هر چند آخرین باری که بچهها اومدن، وقتی استادمون مجبور شد سه نفر رو جواب بکنه، یه کم صحنهی دشواری بود و گریه افتادند و استاد ما اینقدر شریف هست این بچهها رو برد تو اتاق و باهاشون مفصل صحبت کرد.
درود.
تشکر از مطالب کم نظیرت.
منتظر چک لیستت هستم همچنان.
اگر دانشجوی فیزیوپات یا علوم پایه از بوشهر خواست بیمارستان و جو بالین رو تجربه کنه، تاحد توانم میتونم کمک کنم.
سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه.
من دانشجوی مقطع علوم پایه خرمآباد هستم. کسی از عزیزان از خرمآباد هست که بتونم همراهش برم؟
خیلی ممنون.
برای چک لیستی که هیچ وقت اماده نشد
سلام , وقتتون بخیر،دانشجوی علوم پایه ی یاسوج هستم،اگه کسی هست که به من اجازه بده همراهشون برم بیمارستان ممنون میشم
سلام دوستان وقتتون بخیر. من دانشجوی علوم پایه بهشتی هستم. خوشحال میشم اگه کسی باشه برای همراهی من.
سلام امیرمحمد عزیز
من دانشجو اصفهانم و بین ۱۵ بهمن تا۲۵ بهمن ک استراحت بین ترمی هستش وقتم خالی هستش
اگه امکان داره من بتونم باهات تو این بازه بیام تهران و باهاتون بیمارستانو تجربه کنم
خیلی خیلی مشتاق این کارم
ممنونم میشم اگه جواب بدی
سلام
ممنونم ازت امیر محمد..کارت خیلیی ارزشمنده
من ترم ۳ دانشگاه علوم پزشکی فسا هستم…اگه از عزیزان کسی هست اونجا و افتخار میده که کنارش باشم ممنون میشم اطلاع بده بهم….
ممنون????
سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه.
من دانشجوی مقطع علوم پایه خرمآباد هستم. کسی از عزیزان از خرمآباد هست که بتونم همراهش برم؟
خیلی ممنون.
سلاام امیرمحمد، اگر تهران باشیم میتونیم با خودت بیاییم بیمارستان و تجربه ی بیمارستان رو با خودت داشته باشیم؟ دانشجوی علوم پایه هستم
سلام مهتاب جان. من از الان تا پایان آذر قرار شده ۲۰ نفر باهام بیان. یه عده دیگه رو هم به سختی این وسط جا دادم. یه مقدار این قسمت بیفته روی روال، بعدش در خدمتم. بعد مهر بهم یادآوری کن.
سلاام امیرمحمد
امیدوارم که خوب باشی
خواستم بپرسم توی فاصله ۵ بهمن تا ۲۳ بهمن ماه که من تهران هستم فرصتی هست بتونم باهات بیام بالین؟
سلام مهتاب عزیز
منم دوست دارم توی این تایم باهاتون اگه امیرمحمد فرصت و جای خالی داشتن همین کار شمارو هم بکنم
اگه بشه ی راه ارتباطی با هم داشته باشیم
ممنون میشم
سلام. من اکسترنم در تبریز. الان عفونی هستم و بعد از اون چشم و اورژانس. اگر کسی علاقمند باشه من در خدمتم
پیامتون برای ساله قبله🥲هنوزم ممکنه اینکار براتون؟اگه اره از چه راهی میتونم هماهنگ کنم باهاتون؟
سلام امیر محمد ، میخواستم ازت درباره اون چک لیستی که گفتی درباره یادگیری مهارت های مورد نیاز قبل از ورود به بالین هستش بپرسم ، میشه لطف کنی و تجربه ت رو دربارشون برامون بنویسی ؟
امیر محمد ممنونم ازت که بستری فراهم کردی که بتونیم با ترم بالایی های دانشکده مون لینک بزنیم برای تجربه بیمارستان
من فیزیوپات زنجان هستم ، اگه کسی از بچه ها لطف کنه و تمایل داشته باشه تا همراهش برم بیمارستان ، اینجا اطلاع بده بهم ? ممنون
سلام من دانشجوی ترم ۴ ارومیەام، اگە کسی باشە کە بتونە کمکم کنە و لطف کنە اجازە بدە باهاش برم بیمارستان خیلی ممنون میشم.
سلام و درود
ممنونم از اینکه اینارو می نویسید. چند وقتیه شروع کردم و همه پستاتونو دونه به دونه می خونم و واقعا خوشحالم که کسی هست که تجربیاتشو با بقیه به اشتراک می ذاره.
راستش برای من که همیشه گرفتار کمال گرایی بودم یکم ترسناکه که بخوام بدون اینکه دوره فیزیوپاتو بخونم و کتاب معاینه رو هم مسلط بشم بخوام برم بیمارستان… واقعا میشه با دانش علوم پایه رفت بیمارستان ؟
اما خیلی خوشحال میشم اگه بتونم روزی شاگردتون باشم
آیا دوستی در تهران هست که بخواد کمکم کنه ؟
سلام کسی تهران یا قم هست من بتونم یه روز همراهیشون کنم؟ دانشجوی ترم ۶ فیزیوپات هستم.
سلام. من میتونم. به من ایمیل بده.
Mahsamomeni@gmail.com
درود بر شما
من دانشجویی در مقطع علوم پایه هستم. اگر کسی باشه از گرگان یا شاهرود کمک کنه ممنون میشم.
دست شما درد نکنه
ممنون از راهنماییتون
آدم نمیدونه چطور تشکر کنه وقتی که دغدغه مندیتون برای دیگران رو میبینه…
مواظب خودتون و این همه خوب بودن هاتون باشید?????
ترم اول فیزیوپات شیراز هستم ، ممنون میشم اگر کسی تمایل داشته باشه همراهش باشم اعلام کنه
سلام امیرمحمد جان،
چندماهی از وقتی که گفته بودی در این مورد میخوای بنویسی، منتظر این پستت بودم.
ممنونم ازت
سلام من دانشجوی کرمانم… اگر کسی هست اینجا که بتونه به من کمک کنه ممنون میشم باهاشون در ارتباط باشم.
با خوندن مطلب شما یاد صحبتهای پچ آدامز توی فیلمی به همین نام افتادم:
” اجازه ندید بیحستون .
اجازه ندید بیتفاوتتون کنن.
نسبت به معجزهی زندگی.
همیشه با شگفتی و احترام به مکانیسمهای شگفتانگیز بدن انسان نگاه کنید.
بذارید این تمرکز مطالعتون باشه و نه تلاش برای نمره گرفتن.
که اصلا مشخص نمیکنه چه جور پزشکی خواهید شد.
منتظر رفتن به بخشها نباشید تا رفتارهای انسانیتون رو برگردونید.
مهارتهای شرححالتون رو همین الان شروع کنید.
شروع کنید با غریبهها حرف بزنید.
با دوستاتون حرف بزنید.
با شماره تلفنهای اشتباه حرف بزنید.
با همه حرف بزنید.
با اون آدمای شگفت انگیز ته اتاق دوست بشید. پرستارها. اونا میتونن بهتون یاد بدن.
اونا هر روز با مردمن. اونا هر روز توی دنیای خون و گه هستن.
اونا گنجینهای از دانستهها دارن که میتونن باهاتون به اشتراک بذارن.
و همینطور استادایی که بهشون احترام میذارید.
اونایی که قلبشون نمرده.
دلسوزی رو ازشون یاد بگیرید. بدارید این مسری بشه. ”
و در انتها خوشحال میشم اگه کسی توی ساری هست که بتونم باهاش بیام بیمارستان.
دانیال.
پستت در مورد بیوشیمی رو خوندم و خوشحالم که مینویسی. ادامه بده همینطور.
حتما ادامه میدم. ممنون که خوندید.
سلام دانیال نمیدونم هنوز دنبال بیمارستان رفتن هستی یا نه اما توی ساری میتونی با خیریه کوکان فرشته اند بری یکشنه ها و چهارشنبه ها بیمارستان
سلام امیرمحمد عزیز
من دانشجوی ترم پنج پزشکی هستم،ترمی بین فیزیوپات و علوم پایه خیلی برام جالب بود این نوشته ات همیشه فکر میکردم هرچیزی باید سرجاش یاد بگیرم و اصلا به این چیزا توجه نمیکردم اما امروز با خوندن این پستت یه ترسی تو وجودم حس کردم ، خوب راستش من همیشه از محیط بیمارستان واهمه داشتم و هرگز به این موضوع فکر نکردم از تزریقات و بقیه که اصلا نگم ،خیلی بیشتر میترسیدم با این حرفات حس میکنم که باید تو همین چند ترم با ترسم روبه رو بشم و مقابله کنم باهاش،اینکه هنوزم دیر نشده برای گذشتن ازش حس خوبیه فقط همون استرست و شاید کسی برخورد خوبی نکنه که احتمالش زیاده ولی خوب من تلاشم میکنم فقط من یه سوال داشتم ، یه سری برداشت ها کردم از حرقت راجب معاینه و شرح حال اما خوب یکم برام غیر ملموس که باید دنبال چی باشم شاید هیجانمم بی تاثیر نباشه،ممنون میشم یکم بیشتر توضیح بدی
اگر از دانشجوهای علوم پزشکی اراک کسی باشه که بتونه تو اینکار کمکم کنه خیلی ممنون میشم
“انتظار حرفهای همراه با کنایه را داشته باش”
شاید از این حرفا بشنوین که بعدا هم کلی وقت هست و یا چقد بیکاری که از الان اومدی و یا بشین سر درس خوندن و تست زدن که جا نمونی و همیشه فرصت برای مریض دیدن هست، یا ما برگردیم عقب اینجا نمیمونیم و تو دیگه چه حوصلهای داری و از زمین و زمان نالیدن…
ارتباط با مریض بدقلق و آژیته و بد حال خیلی مهمه. مخصوصا در اورژانسهای سانتر تروما و شلوغ و ساعات پایانی شب. اینو در کنار اینترن کشیک جراحی میتونین تجربه کنین.
من خودم از ترم اول فیزیوپات با هم اتاقی خوابگاهم که سال بالاییم بود میرفتم بیمارستان. یادمه اولین باری هم که بیمارستان باهاش رفتم بخش داخلی بود و روتیشن ریه.
اولین شرح حالی که گرفتم طول کشید. این که بتونم از توش نکات مثبت رو دربیارم و سازمان دهی شده سوالاتمو بپرسم.
بعضی بخشها لوگ بوک داشت برای ثبت کسب مهارتها. یادمه خیلیا الکی مهر میگرفتن و اسم مریضا رو سنتز میکردن و مثلا مینوشتن فلان مریضو سوچور زدیم یا سوند گذاشتیم. در حالی که هیچکدومو انجام نداده بودن و فقط پر کرده بودن. روز اول اینترنی این افراد جالب بود. نه سوندی بلد بودن بذارن نه NGT و نه هیچ کار عملی. خواستم بگم تا میتونین تو استاژری کار عملی انجام بدین این لوگ بوکها چهارتا کاغذن که تموم میشه میره ولی شما میمونی و مهارتایی که فرصتشو داشتی ولی کسب نکردی.
منم iv گرفتن رو از پرستارها یاد گرفتم. و نحوه محاسبات تنظیم دوز قطره سرمها. یا بعضی پانسمانها.
آیسان.
تک تک حرفات برام ملموس هست و میفهممشون.
گاهی دلم میخواد تو با این همه دغدغه بیای داخلی :)) اما خب پاتولوژی هم خیلی قشنگه و خودم هم واقعا دوستش دارم
چقدر زیر گوشم خوندن که پاتولوژی چیه بابا و اصلا پزشکی نیست و چقدر من الان تحت فشارم با این حرفا و سختی کشیکا و درس خوندن بین کشیکا و اخبار تعویق…گاهی پشیمون میشم از شرکت در امتحان دستیاری هفته بعد…
(مخصوصا که همه میدونن من استریت امسالو میخوام امتحان بدم و دقیقا از حرص خیلی از رزیدنتهای حقیر از وقتی فهمیدن بهم کار بیشتری میندازن و با تمسخر میگن به کجا میخوای برسی بابا..)
ولی حداقلش اخرش میگم فارغ از نتیجه، من در سختترین شرایطم یکبار امتحان رو تجربه کردم…
اگر کسی اینجا از قزوین هست میتونه با من لینک بشه و بیاد باهام بیمارستان.
چندتا از بچهای فیزیوپات میومدن باهام قبلا.
منم از اموزش لذت میبرم (این ویژگی رو از مادرم که معلمه به ارث بردم:))
و خوشحال میشم در حد توانم بتونم بچهارو تو این مسیری که گذروندم همراهی کنم…
اگر کسی هست به من یا انجمن علمی قزوین پیام بده تا باهام هماهنگ شه.
سلام خانم دکتر آیسان!
من داشتم نظرات رو میخوندم و بالا پایین میکردم؛ دنبال یه نفر که تو قزوین باشه!
خدا شما رو رسوند! من ترم ۴ هستم و شهریور علوم پایه دارم؛ وحشتناک عاشق اینم که از الان بیام بیمارستان. خیلی خوشحال میشم بتونم با شما هماهنگ بشم و از کمک تون استفاده کنم! منتظر پاسخ تون هستم
تشکر فراوان
سلام مهدیار.
خوب شد که تلگرام بهم پیام دادی.
و ممنون از امیرمحمد و وبلاگش که باعث شد دوتا از بچها از این طریق و از این کامنت باهام کانکت بشن.
امیدوارم دوشنبه که میای کشیک اورژانس خوبی رو تجربه کنیم:)
ممنونم ازت آیسان که داری این کار رو انجام میدی 🙂
سلام روزتون بخیر
داشتم پیام هارو می خوندم که پیامو شما بینشون به چشمم خورد منم از قزوینم ترم دوم علوم پایه خیلی دوست دارم که زود تر با محیطبیمارستان آشنا بشم
حیف و صد حیف…کاش این هارو در دوران علوم پایه میدونستم چقدر نسبت به الان که اول استاجر دو ام و هنوز تو IV Catheter گذاشتن مشکل دارم جلو می افتادم ؛ به دوستان ترم پایینی که به این نوشته عمل میکنند غبطه میخورم
آقای قربانی پزشک های اتاق عمل از این هراس ندارند که خدایی نکرده واریس بگیرن؟
من خیلی خوش شانس بودم که فرصت اینو داشتم با تو بیمارستان بیام برای اولین بار و چیزایی یاد بگیریم که همیشه توی ذهنم میمونن و خاطره شدن.
من شیراز هستم و این ماه بیمارستان قلب الزهرا هستم. اگه کسی علاقهمند هست خوشحال میشم بیاد آشنا بشه با اون فضا.
سلام. من دانشجو اصفهانم ترم ۵. چطور میتونم با شما ارتباط بگیرم؟
شیراز هستی علی؟
تلگرام بهم پیام بده که هماهنگ کنیم آیدی من alisinam هست.
سلام من دانشجوی شیراز نیستم ولی یک هفته ی آینده رو شیرازم ? باز هم امکانش هست ؟
آیدی تلگرام من alisinam هست. اونجا بهم پیام بده اگر به تایم کشیکم میخورد موندنت تو شیراز هماهنگ کنیم.
من میتونم شما رو همراهی کنم ؟ ترم یک فیزیوپات هستم
سلاااام امیر محمد
به شدت منتظر اون چک لیستت هستممم