آنقدر نوشتن این مطلب در مورد زبان انگلیسی را پشت گوش انداختهام که دیگر خجالت میکشم آن را بنویسم. بارها و بارها گفتهام که در موردش خواهم نوشت.
قسمتی از ننوشتن به این خاطر بود که حرف و پیشنهاد خاصی هم نداشتم – چه برسد به توصیه. الان هم دلم میخواست پستی به نام «لحظههای موسیقایی: چشمها و دستها» بنویسم؛ اما اینبار دیگر قول دادهام.
فکر میکنم سوال یکی از دوستانم برای شروع این بحث خوب باشد. امید دارم که در کامنتها، پیشنهادهای دیگری اضافه بشود و بتوانیم با همدیگر تعدادی پیشنهاد انتخاب بکنیم.
او برایم قسمتی از هریسون را فرستاد و گفت که هنگام خواندنش، ذهنش بیشتر درگیر ترجمهی متن میشود تا اینکه به پیام توجه بکند.
من همان قسمت را مینویسم. چندین پیشنهادم را نیز میگویم. امیدوارم به او و دیگر دوستانم کمک بکند.
خواهشمندم که قبل یا بعد از خواندن حرفهای من، حرفهای محمدرضا شعبانعلی را نیز در مورد یادگیری زبان انگلیسی بخوانید. من از او یاد گرفتهام و عمدهی این نوشته به نوعی Medicalize شدهی حرفهای اوست.
برویم به سراغ پاراگرافی از هریسون که از قسمت ریه و بیماریهای تنفسی است:
Specific questioning should focus on factors that incite dyspnea as well as on any intervention that helps resolve the patient’s shortness of breath.
Asthma is commonly exacerbated by specific triggers, although this can also be true of COPD.
Many patients with lung disease report dyspnea on exertion.
Determining the degree of activity that results in shortness of breath gives the clinician a gauge of the patient’s degree of disability.
Many patients adapt their level of activity to accommodate progressive limitation.
For this reason, it is important, particularly in older patients, to delineate the activities in which they engage and how these activities have changed over time.
Dyspnea on exertion is often an early symptom of underlying lung or heart disease and warrants a thorough evaluation.
کلمات بالا را به چهار رنگ در آوردهام. بیا با شش کلمهی سرخرنگ شروع کنیم.
کلمات سرخ – انگلیسی غیرواجب
اینها کلمات دشوارتری هستند که بسته به سطح آشنایی تو و من با انگلیسی، ممکن است معنایشان را ندانیم.
سوال این است که باید هنگام خواندن تکستبوک، به دیکشنری مراجعه کرده و معنای این کلمهها را پیدا کنیم؟
خیر.
آخرین خط را در نظر بگیر که دو کلمهی سرخ دارد:
… warrants a thorough evaluation.
فرض کنیم معنای Thorough و Warrant را نمیدانیم.
خب ندانیم. چه اهمیتی دارد؟ حتی نیازی نیست معنایشان را بفهمیم. همان تککلمهی Evaluation معنای جمله را میرساند. با دانستن معنای همین یک کلمه میفهمیم که اگر … شد، Evaluation لازم است.
از سالها پیش، این حرف محمدرضا در ذهن من است:
هنر ما در یادگیری زبان انگلیسی، یاد نگرفتن کلمات غیر ضروری است.
شعر نمیخوانیم که حتی ندانستن معنای یک کلمه مفهوم کلی را بتواند عوض بکند. اینجا، متفاوت است. پس نباید وسواس برای پیدا کردن معنای تکتک کلمات داشته باشیم.
این روزها مشغول مطالعهی Fooled by Randomness از نسیم طالب هستم. نسیم طالبی که به سخت و دشوارنویسی معروف است. هنگام صحبت به دوستی میگفتم که انگار وقتی بین انتخاب کلمات گیر میکرده، لیست ۳۰۰۰ کلمهی پرتکرار لانگمن را باز میکند و آن واژهای را که در لیست کلمات پرکاربرد نیست، انتخاب میکند.
اما حتی در همان کتاب هم، من آنقدر به دیکشنری مراجعه نمیکنم. نه این که معنای همهی کلمات را بدانم. موضوع این است که اتفاقی نمیافتد اگر معنای همهی کلمات را ندانم. مفهومش را درک خواهم کرد.
همینجا بحث این ۳۰۰۰ کلمه را هم بگویم و صحبت در مورد کلمات سرخرنگ را تمام کنم.
این لیست که لانگمن تهیه کرده، واجبترین کلماتی است که تو و من باید بدانیم. بهگفتهی خودش، پرتکرارترین و پراستفادهترین کلمات زبان هستند.
لیست از اینجا قابل دانلود است:
یکی از ویژگیهای خوبش جدا کردن Speaking و Writing است. به نظرم اگر کسی برای خواندن تکستبوک میخواهد از آن استفاده بکند، اول کلماتی را که در نوشتن پرکاربردتر هستند بخواند.
اگر علاقهمند به فلشکارد هستید، در Memrise میتوانید آنها را به شکل فلشکارد تمرین کنید:
Longman Communication 3000 with Audio
راستی. هیچکدام از آن کلمات سرخرنگ، در۳۰۰۰ کلمهی پرکاربرد نیستند. پس این کلمات، الان و در این مرحله که افزایش تسلط کلامی دغدغهمان نیست، اولویت یادگیری ما نخواهند بود.
کلمات مشکی – انگلیسی روزمره
کلمات مشکیرنگ، کلماتی هستند که باعث انسجام متن میشوند و پیوستگی آن را حفظ میکنند. بستری برای گفتن حرف اصلی مطرح میکنند. البته که گاهی حرف اصلی نیز در قالب همین کلمات گفته خواهد شد.
تقریبا همهی آنها در لیست ۳۰۰۰ کلمه وجود دارند. دشوار نیستند و آشنایی پایه با زبان انگلیسی باعث میشود معنای عمدهی آنها را بدانیم.
پیشنهادم این است که اینجا اگر معنای کلمهای را نمیدانیم، آن را یاد بگیریم. مثلا قطعا متوجه خواهیم شد که معنای Adapt مهم است. در لیست ۳۰۰۰ کلمه نیز است و جلویش نوشته شده W3. یعنی در انگلیسی نوشتاری، جزو ۳۰۰۰ کلمهی پرکاربرد است – W2 به معنای ۲۰۰۰ کلمهی پرکاربرد و W1 به معنای هزار کلمهی پرکاربرد انگلیسی نوشتاری است.
من خودم یک دیکشنری سایز Pocket دارم که اینجور مواقع به آن مراجعه میکنم. هنگام کتاب خواندن این دیکشنری کنارم است:
این دیکشنری کاغذی را به اپلیکیشنهای موبایل یا سرچ در گوگل ترجیح میدهم. کانتکستی که آن ابزارها درونش قرار دارند، کانتکست بلعیدن توجه و تمرکزِ تو و من است. همان چیزی که هنگام یک کار – آن هم کاری مثل خواندن یک متن تخصصی – به آن نیازی نداریم.
من هم آنقدر به خود اعتماد ندارم که بگویم در این هنگام، از موبایل فقط برای چک کردن کلمه استفاده خواهم کرد و واتساپ را باز نمیکنم که ببینم آن پیامی که منتظرش هستم، رسیده است یا نه.
کلمات آبی و سبز – مرتبط با پزشکی
اینها واژگان زبانِ پزشکی هستند. مرز دقیقی بین کلماتی که ترمینولوژی پزشکی بوده و کلمات پرکاربرد در زبانِ پزشکی نمیتوانم بکشم. اما با کمی اغماض، میشود در نظر گرفت که سبزها کلماتی تخصصیتر هستند.
مهمترین و اصلیترین پیشنهاد من در رابطه با این کلمات این است:
به هیچ وجه آنها را ترجمه نکن و هنگام خواندن برایشان معادل فارسی در نظر نگیر. این کار تنها سرعت تو را کند خواهد کرد و در بلند مدت از خواندن متون تخصصی انگلیسی، فرسوده خواهی شد.
معادلهایی برایشان بدان. تو و من نیاز داریم برای بیماران توضیح بدهیم. اما، تو به من بگو، واقعا هنگام توضیح برای بیمار کدام یک را متوجه میشود؟ کدام بهتر است؟ اولی که معادل Dyspnea on Exertion است یا دومی؟
- تنگی نفس فعالیتی داری؟ (بدتر از آن عبارت غیرقابل فهم فرهنگستانیان برای تنگی نفس است: دُشدمی به معنای تنگی نفس)
- وقتی فعالیت میکنی، نفست میگیرد؟
قبل از ادامه، همینجا تذکر میدهم که این نظر بهشدت شخصی است:
من زبان فارسی را دوست دارم و به آن احترام میگذارم. ظرافتهای زیبای خاص خودش را دارد و در حد فهم خودم از خواندن این ظرافتها در شعرهایمان بسیار لذت میبرم. خیلی زیاد.
اما معادلسازی واژگان تخصصی را نه. این کار را چندان دوست ندارم. این را که برای عضلات به زور به دنبال نام فارسی بگردیم دوست ندارم. این را که بخواهیم برای نام بیماریها معادلهای غیرملموس بیابیم، دوست ندارم.
ای کاش ما سهم بیشتری در به پیش راندن علم پزشکی داشتیم و آن وقت دیگران میبایست معادلهایی برای کلمات فارسیِ واردشده به واژگان تخصصی پزشکی پیدا کنند.
اما متأسفانه تنها ادعاهای سر به فلک کشیده داریم و دو دستی چسبیدهایم به گذشتهمان.
مگر ما Khodadoust Line نداریم؟ اینجا مگر این کلمه از زبان ما وارد واژگان تخصصی نشده است؟ مگر آنها مجبور نشدند برایش معادل بیابند: Chronic Focal Transplant Reaction؟
افتخار من این است که روزی از نزدیک پای صحبتهای این بزرگانسان نشستم و به حرفهایش گوش دادم. هنوز کلماتش را به یاد دارم:
جهانی درون بدن هر یک از ما و جهانی بیرون از ما وجود دارد و هیچ یک را پایانی نیست. چشم، دریچهایست که دو جهان را به هم متصل میکند. پل ارتباطیست.
کاش چنین انسانهایی بیشتر داشتیم و چنین کلماتی بیشتر از زبان ما وارد واژگان تخصصی شده بود.
اما به نظرم تا موقعی که نداریم، به زور معادل پیدا کردن و تلاش برای ترویج آنها کاری بیهوده است. قدام و خلف واژههایی دوستداشتنی برای من نیستند. ترجیح میدهم همان Anterior و Posterior را بگویم. ترجیح میدهم بگویم Maintenance، نه مایع نگهدارنده و …
معادل هم اگر بخواهم بسازیم، این معادل باید ملموس باشد. باید قابل استفاده باشد. مثل معادلی که برای Khodadoust Line ساخته شده است.
آری. ما از آن روزهای تولید علم که این واژهها به شکلی روزانه وارد زبان پزشکی میشدند، جا ماندیم. اما آیا راهش این است؟ این معادلسازی، عقبافتادگی ما را جبران میکند؟ آن هم این معادلسازی غیرملموس؟
پس در اینجا پیشنهادم این است که آنها را در هنگام خواندن ترجمه نکن. همینگونه آنها را به خاطر بسپار. عمدهی پزشکان متوجه تو خواهند شد. Exacerbation آسم یا COPD یک اصطلاح بسیار شایع است. چرا میخواهی حتما Exacerbation را ترجمه بکنی؟ تو میتوانی در تشخیص بیمارت بنویسی COPD Exacerbation. پس چرا منابع محدودت را سر ترجمهی این واژه به هدر بدهی؟
اینجاست که به نظرم فیلم و سریالها میتواند کمک بکند. مثلا این عبارت ALT Rise یا AST Rise آنقدر در سریال House MD تکرار شده است که از قبل دانشگاه در ذهن من مانده بود.
به بیان دیگر میتوانیم ALT Rise را یک Collocation در نظر بگیریم. منظور از Collocation دو یا چند واژهی مربوط به هم است که در کنار هم قرار میگیرند. مثلا Heavy Rain. این یک Collocation است. صفت Heavy برای اسم Rain.
فیلمها و سریالهای مرتبط با پزشکی باعث میشود این Collocation های پزشکی در ذهن ما جا بگیرند. COPD Exacerbation نیز یک کالوکیشن است.
اگر بخواهم غرهایم و نقهایم و دیگر حرفهایم را برای این قسمت جمعبندی کنم، میگویم:
هنگام خواندن، کلمات تخصصی و کلمات پرتکرار در واژگان پزشکی را ترجمه نکن. آنها را همینگونه به ذهن بسپار. به شکل Collocationها. این کار به افزایش سرعت خواندن تو کمک میکند و استهلاک را کمتر.
پیشنهادی دیگر
خواندن کتابهای غیرتکستبوک به انگلیسی
من کتابهای Fiction به انگلیسی کم نخواندهام. اما کتابهای Non-fiction ای که به انگلیسی خواندهام کم است و به جز تکستبوکها، این کار را به تازگی شروع کردم.
لذت خواندن Cover to Cover اولین کتاب Non-fiction به انگلیسی، چیزی نیست که به سادگی از یادت برود.
پیشنهاد من برای شروع، کتاب The Laws of Medicine است. این از نخستین کتابهای Non-fiction ای بود که به انگلیسی خواندم. چند دلیل برای این پیشنهادم دارم:
۱. من تا حد ممکن سعی میکنم مربوط بودن و Relevance را در زندگیام داشته باشم و آن را رعایت کنم. این کتاب را یک پزشک نوشته و موضوعش نیز مرتبط با پزشکی است.
۲. نثر کتاب روان است و حجم آن کم. کتاب از سری کتابهای TED است. این کتابها قرار است در مدت کوتاهی خوانده شوند. پس برای عادت کردن به این کار، قدم اول مناسبی است.
۳. محتوای کتاب برای یک دانشجوی پزشکی گیرا بوده و نویسندهی توانمند آن، سیدارتا موکرجی، به خوبی حرفش را گفته است. من آنقدری این کتاب را دوست داشتم که حتما در اولین فرصتی که فشار کتابهای نخوانده کمتر بشود، به سراغ کتاب دیگر او – ژن (تاریخ خودمانی) – خواهم رفت. کاش انگلیسیاش را بخوانم.
تقویت انگلیسی به شکل کلی
نکات دیگری هست که به تقویت انگلیسی به شکل عمومی کمک میکنند. من کوتاه آنها را مینویسم. شاید بعدها مفصلتر به این نوشته اضافهشان کنم:
- حفظ دایالوگهای فیلمهایی که دوست داریم
- یادگیری ساختارها به جای تکواژه
- مشکلات افراد غیر Native در گوش دادن به Natives
- نامهنگاری به انگلیسی و پیدا کردن یک Pen Pal
- تکستدادن و چتکردن به انگلیسی
- دوبارهخوانی کتابهای فیکشنی که به فارسی آنها را خواندهایم
این روزها، به چهارمی و پنجمی و ششمی مشغول هستم.
مورد اول را قبلا انجام میدادم. معلم فوقالعادهای داشتم. با هم بارها آن صحنهی معروف The Scent of Woman را که در مورد سرنوشت پسرک تصمیم خواهند گرفت، بازخوانی کردیم و من نکات فراوانی از آن چند دقیقه فیلم یاد گرفتم.
همان او بود که مورد دوم را به من آموخت. مثلا به همان پاراگراف هریسون برگرد؛ Be True of Something یک ساختار است. این ساختار را میشود آموخت و در موقعیتهای دیگر استفاده کرد.
همچنین مورد سوم را. ما در همین زبان فارسی خودمان موقع تلفظ شنبه میگوییم شمبه. از این جور تلفظها، در انگلیسی هم وجود دارد و تعدادشان زیاد است و باعث میشود موقع گوش دادن به یک Native، خوب متوجه حرفهای او نشویم. اینها را قرار نیست یاد بگیریم که رعایت بکنیم – اگر بتوانیم که چه بهتر. قرار است یاد بگیریم تا موقع Listening متوجه بشویم.
سلام خوبید؟
ممنون بابت پست کاربردی و مفیدتون.
ببخشید من صحبتهای آقای شعبانعلی رو هم خوندم و اهمیتی که برای دیکشنری کاغذی قائل بودن. میخواستم همین نسخه دیکشنری که شما عکسش رو گذاشتین تهیه کنم ولی دیگه چاپ نمیشه…
برای سطح زبان متوسط چی معرفی میکنید؟ آکسفورد استیودنت؟ یه کم حجیمه احساس میکنم همه جا نمیتونم با خودم ببرمش گزینه بهتری هست آیا؟
چقدر روان و چقدر جذاب نوشتید
استفاده بردیم??
هرچند من داشتم روشی سرچ میکردم که ببینم مطالعه زبان تخصصی رو دقیقا از کجا شروع کنم؟ مثلا کوهن رو صفر تا صد و تو تایمای استراحتم در بلند مدت بخونم؟
عالی بود
مارو از قلمتون محروم نکنید
سلام خسته نباشید من بعد از ۵سال شروع کردم به خوندن ،و در زمینه پوست دارم میتونم که برای آزمون دبی آماده بشم زبانم خوب نیست تا اون حد میشه کمک کنید اصطلاحات پزشکی به زبان انگلیسی ویا یک استاد خوب معرفی کنید
سلام امیرمحمد
من ترم ۱ پزشکی هستم…دلم میخواد یک زبان جدید به جز انگلیسی یاد بگیرم
بنظرت چه زبانی بهترین گزینست؟
از نظر علم و مقاله و کتاب و….و همینطور شاید بعدها برای مهاجرت
ممنونم
اوایلی که کتاب how to think in medicine رو شروع کردم، ترسِ «نشدن» داشتم. ولی واقعیت این بود که این «نیاز» رو در خودم احساس میکردم که باید بخونمش. هر طوری که شده. این نیاز رو حس میکردم که تکستبوکها رو باید بخونم و باهاشون آشتی کنم. که uptpdateای هست که باید بهش مراجعه کنم. پس من از چی فرار میکنم؟
دیدم راه فراری نیست. یک نیاز، باعث شد تنبلی نکنم.
اوایل خیلی سخت بود. ولی بعدش انگار خیلی از نکاتتو ناخودآگاه رعایت میکردم. اقدام کردن،خودش یکجور یادگیریه.
راستی در کنارش، من هر از گاهی به وبلاگهای مرتبط با پزشکی که حرفای جذاب رو با نگارش روان مینویسن سر میزنم. یکیش theconversation.com هستش.
خوشحال میشم اگر چند وبلاگ پزشکیمحور رو بهم معرفی کنی تا وقتای بیکاریم بهشون سری میزده باشم.
قربان تو
محمدجواد. من وبلاگ پزشکیای به جز Medical Futurist نیست که منظم دنبال بکنم. بقیهاش میرم سراغ خوندن NEJM. و توییتهای Eric Topol.
با این نیازی هم که گفتی کاملا آشنا هستم. دیدن این تلاش تو خیلی خیلی برام قشنگه. خوشحالم بابتش.
فیلم و سریال راجع به پزشکی فک کنم تو جهان فقط house معروف شد D:
برای دانلود کتاب(به زبانی که خواستید)میتونید وارد سایت ... بشین و بعد از سرچ کتاب فرمتepubرو برای دانلود بزنین.قبلش بگم که برنامه play booksرونصب داشته باشید.حالا با یه تپ روی فایلی که دانلود کردین(توی قسمت دانلودهای تبلت یا گوشی)کتابتون توی برنامه play books آپلود میشه و میتونید از خوندنش لذت ببرین.
فاطمه جان سایت قانونیه؟
ببخشید ک غیرمرتبط کامنت میزارم
امیر جان
از کجا باید متوجه بشم پروژه ای که متمم ارائه کردم پذیرفته شده؟
سلام امیرمحمد. بازم ممنون بابت راهنمایی هاتون. واقعا نمی توانم با چه زبونی تشکر کنم. یه چندتا سوال داشتم که بعضی هاشو قبلا هر پرسیدم. هر موقع که وقت و فرصت داشتین، ممنون میشم راهنماییم کنی یا شاید جواب سوالامو تو پست {مسیر حرفه ای گری در پزشکی} که گفتی قصد نوشتنش رو داری، رو بگیرم.
الان اخرای ترم ۲ هستم و هنوز نتونستم با بیوشیمی خوب ارتباط برقرار کنم. ترم ۱ که نتونستم بیوشیمی سلولی مولکولی رو بخونم و این ترم که اوجوری باید براش وقت نزاشتم. شاید علاقه کمم، بخاطر حجم بسیار انبوه حفظی و همچنین لغات زیاد و گاهی سختش باشه.
به نظرتون در ترم های بعد، بیوشیمی همون ترم رو خوب بخونم یا نه، لازم هست که حتما برم و بیوشیمی پایه رو هم بخونم.
یه سوال از تجربه شخصی خودتون داشتم. زمانیکه هنگام خوندن گایتون، جاهایی می رسید که با چندبار خوندن و تحلیل و فکر کردن متوجه نمی شدین، چیکار می کردین؟
از کلاس های داشگاه، بهترین استفاده ای که میتونم ببریم چیه و اصلا دقیقا چکار کنیم؟ جزوه بنویسیم یا ویس بگیریم و …
سلام. الان برات جواب اون سوالت در مورد گایتون رو مینویسم و بقیه رو بهزودی خواهم نوشت.
هر وقت، هر چیزی رو – نه تنها گایتون – متوجه نمیشم، یه مدت ولش میکنم. از چند ساعت تا چند روز. دوباره به سراغش میرم. اونوقت اکثرا حل میشه. یه جور وقفه انداختن و اجازه دادن به ناخودآگاه – نه به معنای فرویدیاش؛ به معنایی که کلاین و کانمن و استانویچ و امثالهم میگن – که این اطلاعات رو هضم بکنه.
سلام
ممنون بابت پاسخ و وقتی که گذاشتی.
چند تا سوال دگ هم داشتم. یکیشو الان میپرسم. عذرخواهی میکنم اگر یه وقت زیاد سوال می پرسم. چون واقعا شما بودین که مسیر پزشکی بنده رو عوض کردین و باعث شدین لذت بیشتری ببرم.
نکته بالینی. چقدر تو علوم پایه باید به نکته های بالینی هر درس بها بدم؟ بعضی جاها واقعا اذیت کننده میشه. برخی اساتید مثلا آناتومی، اصرار می کنن که باید همه نکات بالینی اسنل رو بخونین و سوال هم می دن.
یا مثلا برای بیماری آمفیزم، چیزی که از استاد بافت متوجه می شم، با استاد آناتومی یا فیزیو فرق داره. برای همین الان یه چالش جدی برای منه که با این نکته های بالینی تو درسای مختلف چکار کنم.
خیلی عالی بود . بعد از اتمام امتحان های ترم یک حتما خوندن کتاب رو شروع می کنم. راستی چت کردن به انگلیسی خیلی تاثیر گذاره. من تقریبا ۶ ماه هست که بدون استثنا هر روز ۳۰ دقیقه چت می کنم و کلی روی انگلیسی فکر کردنم تاثیر گذاشته. حتی بعضی وقتا خواب هام هم انگلیسی می بینم. ترم یک ، لانگمن و کوییرا و گری و گایتون رو خوندم اما همه ترجمه بودن. از ترم دو می خوام گایتون رو با زبان اصلی بخونم و شما با نوشته های خوبتون متقاعدم کردید. شاید اگه سایت شما رو نمی شناختم خیلی دیر به این تصمیم می رسیدم و اون موقع خیلی دیر بود. یه دنیا ممنونم.
ببخشید یه سوال دیگ…الان که من علوم پایه هستم به نظرتون خوبه که کتاب های آیلتس رو بخونم یا اینکه به همون تقویت زبان عمومی اکتفا کنم؟ درباره آینده ایران موندن یا خارج رفتنم در آنیده هم هنوز خیلی دقیق نمیدونم ولی میترسم تا تصمیم بگیرم دیر بشه برای تقویت زبانم.
سلام
اول بگم که violet رو به اسمم اضافه کردم چون اخیرا دوستی هم اسم من به وبلاگتون اضافه شده اشتباه نشه، هر چند از ایمیل هم مشخص میشه، به هر حال…:)
من این نوشته آقای شعبانعلی رو قبلا خونده بودم و خیلی خیلی برام کمک کننده بود و کاربردی، اما یک مسئله من حل نشد، این اولویت بندی بین کلمات رو در حدودا همه ی نوشته های انگلیسی اجرا کردم و جواب هم گرفتم همیشه اما وسواس کمی که در مورد متون علمی دارم احساس میکنم خیلی برطرف نشد، میدونید در مورد نوشته های علمی فکر اینکه حذف اون لغت شاید باعث بشه چیزی رو اشتباه متوجه بشم اینکار رو برام سخت میکنه، البته راجب موضوعاته کاملا جدیدِ علمی منظورمه نه قسمت هایی که قبلا در موردش زمینه دارم. مثلا یه مقاله جدید که داخلش یک موضوع جدید بررسی شده. شما این اولویت رو در مورد متون علمی و غیر علمی دقیقا به یه شکل انجام میدین؟
و این هم بگم که هنوز مشتاقانه منتظر توضیحات بیشترتون راجب پدیده ی Focusing Illusion هستم:) امیدوارم زودتر فرصتی داشته باشید برامون راجبش بنویسید.
سلام
امیدوارم عالی باشین
نکات خیلی خوب و کاربردی رو عنوان کردین ممنون??
سلام. تشکر بابت توضیحات تون
از کجا میشه زبان اصلی این کتاب هایی که پیشنهاد دادین رو تهیه کرد؟
سلام مهدی جان. من قبلا از آمازون یه بار کتاب گرفتم. انتشارات جنگل هم یه سری از این کتابها رو به انگلیسی چاپ میکنه. الان بیشتر میدم یه جایی که کتاب چاپ میکنه.
نمی دونم درسته یا نه ولی دوست دارم از تجربه شخصی خودم واسه یادگیری بهتر زبان بنویسم
به نظرم برای آشنایی با تلفظ های افراد native دیدن ویدیو تو یوتیوب هم بتونه کمکی بکنه
مثلا دیدن ویدیو های یوتیوبر هایی مثه Doctor Mike یا کانال ۳D4Medical و یا دیدن ویدیو های معاینه و …
تجربه شخصی من اینه که به زبان من که خیلی کمک کرده(البته علاوه بر دیدن سریال های متوالی)
و همچنین، بجای نرم افزار ها میشه از خود سایت های لانگمن، آکسفورد و کمبریج توی لبتاپ استفاده کرد
(البته لذت استفاده از اون دیکشنری های قطور و یادداشت برداری و هایلایت کردنشون یه چیز دیگس)
و اینکه کلن خودم سعی میکنم و موقع یاداشت برداری یا سامرایز کردن از هر نوع کتابی، key word بنویسم
و واسه مرور اون دسته کلمات “خیلی رسمی” که معمولا تو متون کتاب ها و مقالات و اینا میارن که زیاد رایج نیستن و یادگیریشون ضروری نیست، میتونید با گوش کردن به” اخبار رسمی ” و سر تیتر خبر ها مرورشون کنین… اینجوری بهتر تو ذهنمون میمونه ولی خب زیاد یاد گرفتنشون واجب نیس!
و اینکه موقع خوندن متون یا کتاب حوصله به خرج بدین و تک تک کلمات جدید رو کالر کد بزنین و دیفنیشن های انگلیسی به انگلیسی شون رو یادداشت کنین(فقط به یه سینونیم اکتفا نکنین!)
همین
فقط یه سوال : اینکه درمورد ریشه یونانی تک تک کلمات زبان تخصصی بخونیم، خوبه یا زیاده رویه؟!
من یه علاقهی عجیبی به کلمات دارم به خاطر همین ریشهی عمدهی کلمات تخصصی رو در میارم فاطمه. به من کمک میکنه. به نظرم تا حدی هم لازمه.
سلام
مطلب کاربردی و بسیار مفیدی بود ممنون بابت نکات خوبتون.
بعد از خواندن پست برای من دو سوال پیش اومد. اینکه موقع خلاصه نویسی یا نکته برداری بهتره انگلیسی بنویسیم یا فارسی؟ و اصولا خوبه که خلاصه یا نکته برداریم یا بهتره بعدا دوباره به تکست اصلی مراجعه کنیم؟
من تا حد امکان سعی میکنم انگلیسی بنویسم. نکتهبرداری به هر شکلی خوبه. یکی ممکن هست اسلاید بسازه. یکی ممکن هست یه کانال تلگرام داشته باشه اونجا نکته بفرسته برای خودش. یکی ممکن هست رو کاغذ این کار رو انجام بده. یکی در فایل ورد و …
سلام آقای قربانی.
خیلی ممنون از این پیشنهاد های کاربردی. تقریبا با همه متن موافقم، به خصوص اون قسمت مربوط به تلاش برای معادل سازی های ناملموس. زبان مادری من فارسی نیست و میشه گفت فارسی به نوعی زبان دوم من هست. حالا درنظر بگیرین زور زدن برای یادگرفتن و استفاده از معادلهای ناملموس فارسی برای زبان انگلیسی، که اون هم زبان مادریم نیست، چقدر برام عذاب آوره. به خصوص اینکه در محیط های دانشگاهی هم خیلی وقت ها این توقعات بیجا وجود داره.
البته از نظر من بهترین دیکشنری جستجو در گوگل هست.
بسیار ممنون بابت این پست…خیلی منتظرش بودم فقط کاش بیشتر کتاب معرفی میکردین.
غزل.
کم کم کتابهای بیشتری معرفی میکنم. بذار همین یکی خونده بشه اول.
«انگلیسی را به انگلیسی
بخوانیم, بفهمیم و یادبگیریم»