کهیر رماتیسم مفصلی ربط خاصی به هم ندارند ولی هر دو نوع بیمار را در سه جلسهی قبلی که بیمارستان رفتم، دیدم. البته، دو جلسهی آن با هم ادغام شده بود و در مجموع دو بار به بیمارستان رفتم. دو جلسه با رزیدنت، خانم دکتر الهام علیپور، و یک جلسه …
ادامهی مطلبمنفی دوازده و منفی یازده: گلابتون، خانم معلم و بیمارستان نمازی
گُلابَتون؟ چه اسم زیبایی. پیرزنِ هشتاد سالهی خوشرویِ زیبایِ خندهروی خوشبرخوردِ بیمارِ داستانِ امشبِ من. پیرزنی با موهای سفید. تمام سوالها را با لبخند جواب میداد. نامش گلابتون بود. معنی آن را در واژهیاب سرچ کردم. (گُ بَ) (اِ.) گل های برجسته که با رشته های طلا یا نقره روی پارچه …
ادامهی مطلبمنفی سیزده: از بحرین (خاطرات بیمارستان)
جمعه، ۱۹ خرداد ۹۶، دومین جلسهی بیمارستان بود. کمی از ساعت ۵ بعد از ظهر گذشته بود که از خانه بیرون آمدم تا به موقع به بیمارستان برسم. تاکسی گرفته و داشتم جزییات گرفتن هیستوری را مرور میکردم. راننده با مسافر دیگر مشغول بد و بیراه گفتن به نمایندگی ماشینش …
ادامهی مطلبخاطرات بخش: منفی چهارده
شیراز. خیابان فردوسی. کوچهی ۱۶. مجتمع سورنا. خرداد ۹۴. ساعت ۱۱:۳۰ شب. اتفاقی در یک مجتمع ساکن بودیم. من و مسعود طبقهی چهارم و سه نفر دیگر از دوستان مان در طبقهی اول. همگی ورودی بهمن ۹۲. حدود ۱۱:۳۰ بود و من و مسعود و دامون در اتاق من نشسته …
ادامهی مطلب