اولین روز برگشت به شیراز بود. ۱۳ فروردین ۱۳۹۶. محمدعلی از چند شب قبلش گفته بود که برویم حافظیه. محمدعلی اولین دوست من تو شیراز بود. تخت پایینی من درخوابگاه. دوستیای که بهمن ماه ۱۳۹۲ شروع شد و هنوز ادامه دارد. از علایق محمدعلی عکاسی است و آرامشش را در …
ادامهی مطلبلحظهنگار: پس از چهارده هزار قدم
فقط افکاری که در هنگام قدم زدن به ذهن خطور میکنند، باارزش هستند. اولین بار به این جمله در کتاب تسلیبخشیهای فلسفه از آلن دو باتن برخوردم. از نیچه است. منظورم این نیست که هر فکری که به نظرم قابل تأمل باشد، موقع راه رفتن به ذهنم رسیده باشد. اما دفعات …
ادامهی مطلبلحظهنگار: لبریز از زندگی
گلها و شکوفههای باغچهی کوچک ما. لبریز از زندگی. متعلق به درختان گوجه سبز، آلوی قطره طلا، زرد آلو و هلو بشقابی + رزماری و یاس زرد. پی نوشت ۱: من این شکوفهها را نچیدهام. پی نوشت ۲: باغچه کوچک ما سیب دارد. +94
ادامهی مطلبلحظه نگار: کاشی
لحظه نگار را محمدرضا بعد از ترک اینستاگرام شروع کرد. اکنون ۱۱ ماهی ست که عکسی در اینستاگرام نگذاشتهام. اینستاگرامی نداشتهام که بخواهم عکسی بگذارم. از این به بعد، همانند او، لحظه نگار را شروع میکنم. کاشی کاشی مجذوبم میکند. کاشی جادویم میکنم. کاشی مبهوتم میکند. کاشی آرامم میکند. کاشی …
ادامهی مطلب