اول کتاب چه می‌نویسید؟

اشتباه نکنید. منظورم کتاب‌هایی نیست که می‌خواهیم کادو بدهیم. منظورم کتاب‌های خودمان است.

نمی‌دانم عادت‌های موقعِ کتاب خواندن شما چگونه است.

در آن خط می‌کشید یا نمی‌کشید. از ماژیک‌های هایلایت استفاده می‌کنید یا نه.

از یک رنگ استفاده می‌کنید یا از چند رنگ.

حاشیه‌نویسی انجام میدید یا فیش‌نویسی می‌کنید و کاغذ در آن می‌گذارید.

جلد و صفحه‌های کتاب را تا می‌زنید یا معتقدید کتاب باید جوری خوانده شود که بعد از اتمام خواندن، هنوز هم مانند لحظه‌ی خرید باشد.

برای این که تا چه صفحه‌ای خواند‌ه‌اید یک نشانه می‌گذارید یا این که گوشه‌ی صفحه را لا می‌زنید؟

و این که:

با صفحه‌ی اول چه کار می‌کنید؟

همین‌طور سفید آن را رها می‌کنید؟

اسم‌تان را در آن می‌نویسید؟

در آن جملاتی از کتاب را می‌نویسید؟

 

خود من، یک بسته مداد رنگی ۳۶ تایی دارم برای کتاب خواندن. به جای استفاده از هایلات یا خودکار یا مداد، برخی از جملات را رنگ می‌کنم.

بعضی اوقات در کتاب حاشیه‌نویسی می‌کنم و بعضی اوقات فیش‌برداری می‌کنم.

و برای‌ام، صفحه‌ی اول هر کتاب، مانند برگی از دفتر خاطرات است.

خیلی کوتاه در آن می‌نویسم. در حد چند کلمه. مثلا برای بیشتر کتاب‌هایی که در این ماه خواندم، نوشته‌ام:

آذر ۹۶ – بخش جنرال – بیمارستان سعدی

استاد زارع

رزیدنت: دکتر امینی – دکتر منصوری

و گاهی اوقات، توضیحی کوتاه در مورد بیمارانم اضافه می‌کنم:

نرگس – بیماری که لوپس (لوپوس) داشت و با کاهش شدید پلاکت آمده بود و دربه‌در به دنبال IVIG برای او بودیم.

 

گاهی اوقات، یکی دو جمله از متن کتاب در بالای صفحه می‌نویسم.

حتما نام کتاب‌فروشی و تاریخ خرید کتاب را می‌نویسم. گاهی هم، خیابانی را که کتاب‌فروشی در آن واقع شده، می‌نویسم.

و می‌نویسم که این کتاب را خودم انتخاب کردم یا کسی آن را به من معرفی کرده بود.

 

اکنون که نزدیک به یک‌سالی است که از شروع این روش می‌گذرد، هنگامی که صفحه‌ی اول کتاب‌هایم را نگاه می‌کنم، خاطرات روز‌هایی که آن کتاب را می‌خواندم، برای‌ام مرور می‌شود.

۲۲ نظر

  1. چه جالب….
    من همیشه میدیدم که بعضیا از ماژیک هایلایت استفاده میکنن تعجب میکردم دوست داشتم کتابام همیشه مثل لحظه خریدن نو و تمیز باشن ولی الان به نظرم ایده استفاده از مدادرنگی و نوشتن صفحه اول کتاب واقعا قشنگه

  2. این که صفحات اول هرکتاب تبدیل به مرور خاطرات میشه واقعا دوست داشتنی هست.
    من خودم مینویسم که از کجا خریدم، چه کسی باهام بوده احیانا و حتی زمان شروع به خوندن و بازخوانی رو هم مینویسم.
    گه‌گاه جملات مهمی که راجع به کتاب شنیدم رو با فونت های متفاوت تر میارم به اول صفحه کتاب.
    ولی خب در کل دوست دارم عدد و رقم تاریخی باشه تا یک هو کسی بعد ها دید یک فلش بکی هم داشته باشد در ذهنش.

    • سلام بهنام.

      از این نوشته دو سال و نیم هست که می‌گذره. شاید اگه الان دوباره می‌نوشتمش، اسمش رو می‌گذاشتم، تکه‌های من در کتاب.
      معمولا اگه با کتاب ارتباط نزدیکی برقرار کنم، هنگامی که دوباره می‌بینمش، حال و هوای اون روزها میاد در ذهنم.

  3. سلام امیر

    ایده جالبی بود ، کارت رودوستداشتم
    موفق باشی

  4. سلام امیر

    ایده جالبی بود ، کارت رودوستداشتم

  5. چه اتفاقی…………….دنبال کتاب میگشتم سر از اینجا دراوردم……….خوش گذشت…….پر از حس خوب………….موفق باشین

  6. سلام…
    منم اول کتابام خیلی چیزا مینویسم مثل تاریخ روزی که شروع کردم به خوندنش و تاریخ روز پایان…یه نقد کوتاه از اون کتاب و حس و حالم بعد از خوندنش…پیشنهاد خوندن دوباره ی اون کتاب به خودم:)
    چند سالی هم هست وقتی به سفر میرم به هر شهری که میرسم یه کتاب میخرم و تا آخر سفر تمومش میکنم و این میشه یه خاطره ی خوب از اون سفر…توی صفحه ی اولم مینویسم که این کتاب رو توی کدوم شهر خریدم…یه سفر نامه ی کوتاه میشه

  7. سلام روز بخیر
    من کنار پاراگراف هاییکه اطلاعات مهمی دارن علامت میذارم, صفحاتیکه اطلاعات خوبی دارن استیکر رنگی میذارم, و برای هر کتاب از یک رنگ استیکر و مداد رنگی برای هایلایت بعضی جمله ها استفاده میکنم و نکاتی که به ذهن خودم میرسه موقع مطالعه روی کاغدهای رنگی مینویسم و لای اون صفحه میذارم, البته چون هماهنگی رنگها برام لذت بخشه سعی میکنم توی هر کتاب رنگها هماهنگ باشه.

  8. الان رفتم واپسین کتابی که به پایان رسانده بودم رو نگاه کردم. تعجب کردم خالی بود چون همیشه نامم رو می‌نوشتم. نوشتم به پیشنهاد تو می‌نویسم. کادوی کی بود. پیش و پس از چه کتابی خوانده شد. کی و کجا ها خوانده شد. و پرسش هایی که تو ذهنم مونده بود از کتاب. که چه شد که چنان شد چه بر سرشان خواهد آمد و …

  9. سلام
    من یکی از کتاب های دانشگاهیم (بافت شناسی) رو به منظور کنجکاوی خریدم و یه جورایی هم زمان با اشنایی من با وبلاگ شما بود
    در پست نامه ای برای تو که می خواهی پزشک شوی یک گفتگو از خودتون و استادتون نوشته بودین.من چون از اون نوشته خیلی خوشم اومد و برای اینکه همیشه یادم بمونه که وظیفه ی یک پزشک خوب کردن حال بیمارشه نه از بین بردن درد اون رو رو صفحه ی اول کتاب بافت شناسیم نوشتم 🙂
    البته از این کار خیلی خوشم اومده و سعی میکنم از به بعد انجامش بدم
    موفق باشید

  10. سلام امیر
    اگر کتاب هدیهٔ کسی باشه ازش خواهش می‌کنم اولش رو برام امضا کنه. و اگر خودم کتاب رو خریده باشم سعی می‌کنم تاریخ و محلی که ازش کتاب رو خریدم رو اولش یادداشت کنم.
    سعی می‌کنم جملات و عبارات و کلمات قشنگ رو هم توی حاشیهٔ کتاب یادداشت کنم یا حداقل هایلایتشون کنم. گاهی هم برگه‌ای برمی‌دارم و نظرم رو درمورد قسمتی از کتاب که برام جذاب بوده روش می‌نویسم و اون رو لای صفحهٔ کتاب میذارم تا برای مرور بعدی بتونم نظر الانم رو با نظر گذشته‌م مقایسه کنم.
    معمولاً کتاب‌های من خیلی تروتمیز نیستن ?

    • سلام زینب

      کتاب‌های منم تعریفی نداره والا. فقط چندوقتی هست به جای هایلایت، مدادرنگی استفاده می‌کنم.
      البته واقعا در تلاشم مثل کتاب‌های بچگی و نوجوانی، غذا نریزه روشون!

  11. سلام
    چه حیف که در دوران تحصیل کتاب ها رو طوری خوندم که انگار تازه خریداری شدن. بعد از اون دوران هم بخاطر رشته ام بیشتر کتابهایی که خوندم الکترونیکی بودن و لذتی که فرمودید رو لمس نکردم.

  12. امیرمحمد جان
    اتفاقا داشتم کتاب انسان های مت هیگ رو میخوندم که معرفی کرده بودی …
    اسمت رفت صفحه ی اولش 🙂

  13. چه جالب
    ولی آدم بعضی اوقات بغضش می‌گیره که چقدر زود می‌گذره
    و خیلی اوقاتم که نگاهش به نوشته‌ها بیوفته ناخودآگاه یه لبخند روی لباش می‌شینه و فکر می‌کنه چقدر جالب بوده اون زمانا…
    شاد باشین 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *