از آن روزهایِ بیحوصلگی است. روزهایی که برای فرار از آنها، معمولا به سراغ حواسپرتکنها میروم. این بار اما، میخواستم که بهجای فرار کردن، با خود به گفتگویی بنشینم؛ تا بفهمم که این بیحوصلگی از کجا میآید. میخواستم بیشتر بشناسمش. کمی لجباز بود. به من گوش نمیداد. نمیخواست صحبت کند. …
ادامهی مطلبهمراه با گزیدههای کیارستمی
چند سال پیش، در یکی از کتابگردیهای گاهبهگاهام، چشمم به یک حافظ کوچک افتاد: حافظ به روایت عباس کیارستمی. آن زمان، تنها فیلمی که از کیارستمی دیده بودم، طعم گیلاس بود. شناخت دیگری از او نداشتم. کتاب را برداشتم. تقریبا اندازهی دستم بود. با کنجکاوی آن را باز کردم. غزلی …
ادامهی مطلب