یک نگاه کنید. شما نگاه کنین. هیچ کس این مریض رو از وقتی اومده معاینه نکرده. بعضیا که یاد گرفتن جلوی همهی قسمتهای معاینه یک Nl [Normal] میذارن و فکر میکنن معاینه حساب میشه. ولی این مریض رو هیچ کس معاینه نکرده. این مریض رو هیچ کس دوست نداشته. آخه …
ادامهی مطلبدوران بالینی (۳): جای چهار انگشت من بر جلد مقوایی کتاب
این کوه، عزیزِ من هست. دوستش دارم. به اینجا میآیم و – با خنده ادامه داد – با سنگها صحبت میکنم. یاد آن شعر شاملو افتادم که با کوه و سنگ و اسب و چاه، در راه، صحبت کرده بود و رازش را گفته بود: با من رازی بودکه به …
ادامهی مطلبسوالهای نخگیر
نزدیک به یک بامداد بود. مکالمهمان هنوز ادامه داشت. برای دومین شب در این سه روز گذشته. چند ماهی میشد که با او صحبت نکرده بودم. چقدر دلم برایش تنگ شده بود. چقدر زیاد. یک لحظه، یاد قولم افتادم. به او قول داده بودم که ماهی یک بار حالش را …
ادامهی مطلبپس از هزارمین پومودورو – تجربههای خواندن دروس پزشکی
زمستان ۹۹، تمرکز اصلی در برنامهام، دروس پزشکی بود. شیوهی مطالعهی جدیدی را نیز پیش گرفته بودم. با پومودورو پیش رفتم. پومودورهای ۳۵ دقیقهای. در حدود ده هفته در این زمستان، هزار پومودوروی ۳۵ دقیقهای برای پزشکی وقت گذاشتم و این نوشته، از تجربههای این هزار پومودورو میگوید. تجربههایی که …
ادامهی مطلبگفتگویی با امین در مورد پزشکی – رادیو کارنکن
امین آرامش از دوستهایی است که به واسطهی متمم، بخت خوش آشنایی با او را داشتم. امین از مدتی پیش، رادیو «کار نکن» را راه انداخت. هنگامی که اولین بار ایدهی او را خواندم، به یاد حرف محمدرضا افتادم که میگفت: امین، در پادکستش، با افرادی به صحبت میپردازد که …
ادامهی مطلبدوران بالینی (۲): اگر شما شاگردشید، استادتون دیگه کیه؟
من دو هفته در بخش او بودم. بخشی که خودش تأسیس کرده بود. او اما، تنها چند روز توانست بیاید. یکی از استیودنتها آنفلوانزا داشت و چندان رعایت نمیکرد. سن او نیز بالا بود. آنفلوانزا یک هفتهای خانهنشینش کرد. اما کتابش را تهیه کردم و هر از گاهی به سراغش …
ادامهی مطلبدوران بالینی (۱): تمرین تصمیمگیری
نفر یک بورد فوق تخصصی بود. بر کتاب هم تسلط کامل داشت. حواسش نیز جمع بود و به کوچکترین چیزها توجه میکرد. اما در یک ماه، فقط سه نفر را مرخص کرد – در بخشی که به طور معمول، روزی سه نفر باید ترخیص شوند. از آن سه نفر مرخصشده …
ادامهی مطلبهفت گناه کبیره در پزشکی
چهارشنبه – بیست و شش / دوازده / هزار و سیصد و بیست و شش خورشیدی آن روز صبح، ریچارد آشرِ ۳۶ ساله، متخصص در دو رشتهی خون و غدد، قدمزنان، با هالهی هنوزکوچکی از اندوه که همراهش بود، وارد حیاط بیمارستان شد. بیمارستانی که قامت عمرش، به بیش از …
ادامهی مطلبهریسون و فاوچی و طراحی جلد و آن نور مرموز
در آستانهی ورود به فیزیوپات بودم که اصول طب داخلی هریسون (Harrison’s Principles of Internal Medicine) را خریدم. آن زمان، ویرایش نوزدهم کتاب، آخرین نسخهاش بود. کتابی که اولین ویرایشش، سال ۱۹۵۰ نوشته شد. طراحی جلد را نگاه کردم. در همان صفحات نخست نوشته بود که این طراحی کامپیوتری، HIV …
ادامهی مطلبجایزههای نوبل فیزیولوژی و پزشکی
هنله فقط یک لوپ در کلیه نبود؛ انسانی بود که شجاعانه به مخالفت با باورهای غالب آن زمان در مورد بیماریهای عفونی پرداخت. کخ کسی هست که به او مدیونیم؛ نامش خلاصهشده در یک باسیل نیست. صدها نفر دیگر نیز اینگونه هستند. اما برای ما تنها نامشان به بیماریها و …
ادامهی مطلب