از مدرسه برگشتهام. آمدم خانه و لپتاپ را برداشتم به کافه آمدم. آمده بودم که کمی بنویسم. نه به مناسبت روز پزشک. کمی از همهجا بنویسم – همان نوشتههای افکار بیمارستانی. فضای کافه خیلی شلوغ است. یک لحظه به نظرم موسیقیای که پخش میشد، آشنا آمد. من تقریباً پلیلیست این …
ادامهی مطلبدر مورد نتیجه نامطلوب در آزمونهایی با آمادگی طولانی مدت
گفت: میخواهم دوباره کنکور بدهم. صحبت کردهام با دانشگاه که اگر رتبهام بهگونهای باشد که در همین دانشگاه قبول بشوم، از مقطع فعلی ادامه بدهم. دانشجوی پردیس خودگردان بودن اذیتم میکند. نمیخواهم اینطور باشد. او تصمیمش را گرفته بود. از من مشورت نمیخواست؛ بلکه صرفاً مرا به عنوان دوست نزدیکش …
ادامهی مطلبافکار آخر شبی بیمارستانی، هنگام گوش دادن به مالر – اردیبهشت ۱۴۰۲ – آپدیت اول
شروع این نوشته، در تاریخ نوزده/دو/دو بود. تاریخ نوشته، با هر آپدیت تغییر خواهد کرد. تامِس (Lewis Thomas) کتابی دارد به اسم Late Night Thoughts on Listening to Mahler’s Ninth Symphony. افکار آخر شبی هنگام گوش دادن به سمفونی شماره نه مالر. میدانید که تامس پزشک بود. همان پزشکی که …
ادامهی مطلبدر مورد حسرتها
امروز امتحان آسکی دستیارها بود. ۱۵۰ رزیدنت سال یک و دو از هر سه لاین بیمارستانی علوم پزشکی تهران. علاوه بر بیماریهای داخلی، رزیدنتهای سال یک بیماریهای قلب و عفونی و رادیوآنکولوژی نیز حضور داشتند. از قبل امتحان تصمیم داشتم که بعد از پایانش، بالاخره برای گرفتن کارت دانشجوییام اقدام …
ادامهی مطلببرای تو که بیدریغ مهربان هستی
من مرگ را دیدهام. مرگ نوزاد را. مرگ پیر را. مرگ جوان را. مرگ کسی که انتظار مردنش را داشتهای. مرگ کسی که انتظار مردنش را نداشتهای. مرگ کسی که آرزوی مردنش را داشتهای که از این دردش راحت بشود. مرگ بدون درد را دیدهام. مرگ دردناک را دیدهام. مرگ …
ادامهی مطلبلورکا – ترانهی کوچک نخستین آرزو
این روزهایم با او میگذرد. در هر فرصتی به او میگریزم و او را یاد میکنم. لورکا را. سیدی شعرهای او در پخشکنندهی کوچک من است و هر از گاهی به سراغش میروم و دکمهی پخش را فشار میدهم و به او، با ترجمه و صدای شاملو گوش میدهم. به …
ادامهی مطلبزنجیرهایی ضخیمترشونده
پیادهرویمان تمام شده بود و قهوهمان را خورده بودیم. لحظهای قبل از خداحافظی، رو به او کردم: من یک تقسیمبندی ساده در ذهنم برای وقتی که افراد در مورد رواندرمانی صحبت میکنند، دارم – البته معمولا به اشتباه آن را روانپزشکی یا روانشناسی مینامند. تقسیمبندی، با این سوال است: آیا …
ادامهی مطلبیک نامه: «که این»
چند شب پیش، کلاس آنلاین کوچکی با موضوع انواع سردرد داشتم. قرار بود کلاس در دو شب برگزار شود. هم شب نخست و هم شب دوم، تعدادی از بچهها بعد از کلاس ماندند و کمی بیشتر حرف زدیم. بعد از کلاس دوم بود که همان لحظهی اول، کسی پرسید: «که …
ادامهی مطلباز لحظات دویدن
در دوران مدرسه، هیچگاه در ورزش خوب نبودم. از همانهایی بودم که از زنگ ورزش فراری بود و برای تیمها انتخاب نمیشد و اگر هم انتخاب میشد، این انتخاب از سر دوستیها بود، نه توانمندیها. نگاههای ترحمانگیز معلم ورزش را هم یادم است. تقریبا هر بار که به گرگان برگشتم، …
ادامهی مطلبسرود مستانهی اندوه زمین
جنابِ رییس، استادانِ گرانقدر، دانشجویانِ محترم؛ از تمامیِ شما برای افتخارِ سخنرانی در این مراسم سپاسگزارم. جملاتِ اولین رییسِ این دانشگاه علوم پزشکی، دنیل گیلمن، را به خاطر میآورم که گفته بود: «یک دانشگاه، مسیرِ اصلیِ خود را گم خواهد کرد اگر کسانی را پرورش دهد که صرفاً دانشی را …
ادامهی مطلب