چند ماهی است که از نوشتن این نوشته، فرار میکنم. از همان روزهای اولی که در اولین دبیرستان درس دادم – یعنی اوایل تابستان ۱۴۰۱. من فیزیولوژی درس میدهم به بچههای المپیاد زیست. این کار را بسیار دوست دارم. از روشنترین قسمتهای زندگیام آنها هستند. شاگردانم. لحظهشماری میکنم برای رفتن …
ادامهی مطلبدر مورد اعتصاب اینترنها
تصورش هم سخت است که به بیمارستان بیایی و کسی باشی که صرفاً کاغذبازیهای اداری و مقداری کار عملی نه چندان خوشایند انجام داده و کمتر از دو میلیون تومان حقوق بگیری – یعنی ساعتی کمتر از ده هزار تومان. حتی اگر حقوق بیشتر بود، چرا باید انگیزانندهای برای چنین …
ادامهی مطلبنگاهی به کودکآزاری (۱)
پیشنوشت ۱: شاید بهتر باشد که ابتدا این ماجرای کوتاه را که در اینجا نوشتهام، بخوانید. پیشنوشت ۲: این نوشته و تمام نوشتههای بعد از این، برای کمک به کسانی است که این واقعه را گذراندهاند و با آن درگیر هستند. از همان ماجرای بیماری که داشتم، به این …
ادامهی مطلب