چند روزی هست که از کنکور ۹۷ میگذرد. تا چندی دیگر رتبهها اعلام میشود و موقع انتخاب است. در پایان این ماجرا، تعدادی از این ششصد و چهل و دو هزار و دویست و بیست و هشت نفر وارد دانشگاههای علوم پزشکی شده و برخی از این افراد، رشتهی پزشکی را انتخاب کردهاند.
آن سالی را که خودم مشغول انتخاب رشته بودم، خوب به یاد دارم. من میدانستم که چه میخواهم. دندانپزشکی و داروسازی حتی انتخاب نشدند. پزشکیِ حدود ۲۰ شهر را انتخاب کردم و انتخاب رشتهام به پایان رسید.
اما میدانم که هر سال، عدهی قابل توجهی بر سر این تصمیم گیر میکنند که چه رشتهای بخوانند.
به یک پزشک یا دانشجوی پزشکی میرسند که به آنها میگوید: احمق نشی بیای پزشکی. حتما برو دندان. نمیبینی که ما زندگی نداریم. دائما مشغول به کار هستیم.
(قطعا روشن است که منظورم ایراد گرفتن به دندانپزشکی نیست و منظورم این نیست که این رشتهها آسان است. صرفا صحبت را انتقال میدهم.)
دوباره تردیدهایش به سراغش میآیند. ارادهاش کمی شل میشود. کمی میترسد:
نکند نیمههای مسیر کم بیاورم؟
با خود خلوت میکند و حرف میزند. به رویاهایی که برای دوران دانشجوییاش دارد فکر میکند. به این که اگر پزشکی را انتخاب کند باید همهی آنها را کنار بگذارد؟
خلاصه بخواهم بگویم، تقریبا میتوان گفت همهی دغدغههایش را در این سوال جمع میکند: پزشکی را – همان که «همه» میگویند خیلی سخت است – انتخاب کنم یا نه؟
این پست، برای این افراد است که چنین سوالی دارند. چند نفر در این روزها، سوالهایی در این مورد از من پرسیدهاند.
سعی میکنم صحبتهایی بنویسم که به آنها کمک بکند که بتوانند مسیر خود را انتخاب کنند.
از مراحل تحصیل پزشکی شروع میکنم و به این که در اویل ترم اول بهتر است چه کار کنم، ماجرا را ختم میکنم.
طبیعتا قسمتی از حرفهایم تکراری است و در نوشتههای قبلی یافت میشود. در هر صورت، امیدوارم کمککننده باشد.
مراحل تحصیل پزشکی چگونه است؟
۱. علوم پایه
تو امروز وارد دانشکده شدی. یا ورودی مهر هستی یا بهمن ماه.
فرق چندانی ندارد. درگیر آنها نشو. شاید بهمن بهتر هم باشد. چند ماه وقت داری که به یک سری کارهای دیگر برسی.
از امروز که وارد میشوی دانشجوی علومِ پایه (Basic Sciences) هستی. به طور معمول دروس علوم پایه، ۵ ترم طول میکشد. البته با برنامهی جدید وزارتخانه قرار هست که به ۴ ترم تقلیل یابد. درس اصلیای حذف نمیشود. فقط کمی جابهجایی صورت میگیرد و کمی از این ور و آن ور میزنند تا بشود آن را در ۴ ترم ارائه داد.
این چهار یا پنج ترم، به این میگذرد که تو یک سری مبانی را یاد میگیری. ساده بگویم، تو یاد میگیری که بدن در حالت طبیعی چگونه کار میکند و باکتری و ویروس و قارچ و انگل چی هستند.
تو باید یاد بگیری که حالت طبیعی این سیستم چگونه است تا بتوانی حالت غیرطبیعی آن را درک بکنی.
آناتومی، فیزیولوژی، بیوشیمی، متابولیسم، بافت و جنین و باکتری و …، که احتمالا قبل از ورود به پزشکی نیز نام آنها را شنیدهای، در این چند ترم تدریس میشوند.
در آناتومی به تو شکل ظاهری بدن را توضیح میدهند. این که مچ از چند استخوان تشکیل شده و هر استخوان آن چگونه خونرسانی میشود، در آناتومی یاد داده میشود. این که مسیر هر عصب در بدن چگونه است، ناحیههای مختلف مغز چه هستند، عضلات چشم چند تا هستند و هر کدام چه کار میکنند، دستگاه گوارش از چه قسمتهایی تشکیل شده است و مواردی از این قبیل، موضوعات آناتومی هستند.
بافتشناسی، آناتومی میکروسکوپی است. به زبان ساده، اگر قسمتی از بدن را بگذاریم زیر میکروسکوپ و آنچه را که میبینیم توصیف کنیم، همان بافتشناسی است. حالا که تو دانستی پانکراس قسمتی از دستگاه گوارش است، بهتر است که بدانی از چه سلولهایی تشکیل ساخته شده است. شکل این سلولها چگونه است و چطور در کنار هم قرار گرفتهاند. این مباحث در بافتشناسی بحث میشوند.
در جنینشناسی میخوانی که هر قسمت دستگاه گوارش، تنفس، قلب و عروق، عصبی و … چگونه در طول رشد جنین انسان، شکل گرفته است. از لحظهای که اسپرم و تخمک مخلوط شده، تا زمانی که بچه به دنیا میآید، چه اتفاقاتی برای او میافتد؟ یادم هست اولین باری که جنینشناسی را خواندم، فقط به این فکر میکردم که خیلی عجیب است که با وجود این همه بیماری در دوران جنینی، جان سالم به در بردم.
خودت هم متوجه شدی که تا الان دربارهی عمکرد آن ها صحبت نکردیم. عملکرد، موضوعِ فیزیولوژی است. معدهی من و تو چگونه اسید تولید میکند، چگونه آنزیم میسازد و آنزیم چه کار میکند، چگونه منقبض میشود و با غذا چه کار میکند در فیزیولوژی بحث میشود. یکی از دروس مورد علاقهام فیزیولوژی است. درس شیرینی است و درک فوقالعادهای از بدن به تو میدهد.
بیوشیمی و متابولیسم هم هستند. آمار افتادههای متابولیسم به نسبت بالاست. کمی نچسبوار درس داده میشود و دانشجوهای کمی به آن علاقهمند میشوند؛ وگرنه درس فوقالعاده مهمی است. فیزیولوژی و بیوشیمی مکمل همدیگر هستند. در کنار هم معنای کاملتری پیدا میکنند و تو از فهمیدن این موضوع، لذت بیشتری میبری.
درسهای دیگری هم هست که از اسمشان روشن است که از اوضاع از چه قرار میباشد. در باکتری، باکتریهای بیماریزا را یاد میگیری و در ویروسشناسی، ویروسها را.
یک درس مهم دیگر میماند. پاتولوژی. در پاتولوژی یاد میگیری که در هنگام برخورد با عواملبیماریزا، چه اتفاقی برای بدن میافتد. به زبان دیگر، فرایندِ ایجاد بیماری چگونه است. این که سرطان چگونه ایجاد میشود، از موضوعات پاتولوژیست.
بدان هدف دروس علوم پایه، یاد دادنِ بیماریها به تو نیست. هدف این است که – تا حد نیاز – بفهمی در این سیستم پیچیده، چه قوانینی حاکم است.
فرض کن تو میخواهی از هر بیماری یک خلاصه تهیه بکنی که بتوانی آن را خوب یاد بگیری. آن کاغذی که خلاصه را روی آن مینویسی، از جنس علوم پایه است. اگر علوم پایه را خوب بلد باشی، میتوانی به راحتی بیماریها را درک بکنی.
بگذار این نکته را هم بگویم که دوران علوم پایه، منظمترین دوران دانشجوییات خواهد بود. برنامهها نظم دارد. تو سر ساعت به دانشگاه میآیی. برنامهی کلاسهایات معلوم است و میدانی امروز چه کارهایی قرار است انجام بدهی.
راستی از همین ابتدا یک سری کلاسهای عملی هم داری. بافتشناسی و جسد و بیوشیمی و باکتری و انگل و پاتولوژی و …، کلاسهای عملی هم دارند. شاید تصوری که از پزشکی داشته باشی، به این کلاسهای عملی نزدیکتر باشد. پروتئین و قند را اندازه میگیری. بر روی جسد – هر چند از آن به علت استفادههای مکرر اعضای سالمی باقی نمانده – آناتومی تمرین میکنی. قورباغه تشریح میکنی. آنتیژن و آنتیبادی را میسنجی و باکتری کشت میدهی و نقاشی انگلها را با نگاه کردن به درون میکروسکوپ، میکشی.
به عنوان آخرین صحبت برای این چند ترمِ ابتدای دانشگاه، یادت باشد که این دوران فرصت خوبی است که فعالیتهای خارج درسی را شروع کنی. کمتر کسانی هستند که اگر در علوم پایه، کاری غیردرسی انجام ندهند، بعدها به سراغ آن بروند. این که چگونه از این چند ترم بهترین استفاده را بکنی، بحثی جداست که بعد از ورودت به دانشگاه با هم در موردش صحبت میکنیم.
بعد از پایان دوران علوم پایه، آزمون جامع علوم پایه را در پیش داری. یک آزمون از تمام دروسی که در این چند ترم گذراندهای. آزمون سختی نیست. تعداد افرادی که در آن رد میشوند بسیار کم است و با کمی وقت گذاشتن میتوانی در آن نتیجهی خوبی کسب بکنی.
حال، دوران فیزیوپاتولوژی شروع میشود.
۲. فیزیوپاتولوژی
حالا قرار است بیماریها را بیاموزی.
احتمالا این حس را خواهی داشت که چرا این بیماریها تمام نمیشوند. چرا هر چقدر هم که میخوانم باز هم بیماری وجود دارد.
شاید در برابر عظمتِ تعددِ اختلالاتِ این سیستم پیچیده، احساس حقارت بکنی. شاید هم حوصلهات سر برود. ممکن است در وسطهایش خسته شوی. ناامید شوی. بیانگیزه شوی. دچار استهلاک شوی.
بیماریهای هر سیستم بدن انسان را میخوانی و داروهای مرتبط با آن سیستم را میآموزی. بلاک کلیه، بلاک گوارش، بلاک قلب، بلاک اعصاب، بلاک روماتولوژی، بلاک غدد و …
دورانی است فرسایشی. چیزی به اسم امتحان ترم و میانترم وجود ندارد. شما چند روز، پشت سر هم، کلاس میروی؛ سپس چند روز تعطیل هستی و بعد امتحان؛ دوباره تکرار.
قرار است برای یک سال، وضع به همین شکل باشد.
اما همیشه یادت باشد که این دوران، پایههای پزشکوار فکر کردن تو را شکل میدهند. اگر بدانی که چگونه از آن استفاده بکنی، دیگر صرفا فرسایشی نیست.
فهمیدن اختلالات این سیستم پیچیده، لذتبخش خواهد بود. میفهمی که هنوز هم چقدر علامت سوال وجود دارد. هر کدام از این علامت سوالها، میتواند مسیری برای یک ذهن کنجکاو باشد که به دنبال ارضای کنجکاوی خویش برود.
تعداد زیادی از دانشجوها، دیگر از نیمههای این مسیر، فقط منتظر هستند که تمام بشود و دوران بالینی شروع شود. به عنوان یک دورهی گذار به آن نگاه میکنند. اما این بزرگترین اشتباه است که این دوران را زجرآور خواهد کرد.
بعدها بیشتر در موردش برایت میگویم. چگونه خواندن در این دوران، خود بحثی جدا میطلبد.
۳. دوران بالینی
به دوران اصلی میرسیم. دورانی که عمدتا ۳ سال و نیم را تحمل میکنند برای این روزها – که البته تحمل کردن سه سال و نیم قبلی، قطعا سختترین و بدترین روش است.
دوران بالینی خود از دورههای کوتاهتری تشکیل شده است.
یک سال اول استیودنتی، سال دوم اکسترنی، و زمان باقیمانده دوران اینترنی است. البته در خیلی از دانشگاهها به استیودنت و اکسترن، استاژر گفته میشود.
این دوران خیلی به دانشگاهی که در آن تحصیل میکنی بستگی دارد. این که سیستم آموزشی آن دانشگاه چگونه است. من نحوهی آموزش در شیراز را میتوانم شرح دهم:
در دوران استیودنتی، کشیکها تا ۱۰ شب هستند که اگر بخش خلوت باشد و کاری نباشد، معمولا به تو اجازهی زودتر رفتن میدهند. البته معتقدم که خودت ضرر میکنی هر چقدر که زودتر بروی.
دوران استیودنتی شیراز از پنج بخش تشکیل شده است: سه ماه داخلی، سه ماه جراحی، سه ماه اطفال و دو ماه زنان و زایمان. یک ماه باقیمانده به دو درس استدلال بالینی و اخلاق پزشکی اختصاص دارد که استدلال بالینی برای گروه داخلی است.
پایان هر بخش امتحان وجود دارد و تو از هر بخش، هم نمرهی تئوری و هم نمرهی عملی خواهی داشت.
راستی، تعطیلات هم از این زمان تغییر میکند. در علوم پایه، تابستان تعطیل هستی. در فیزیوپات، تعطیلی تابستان به چند هفته تقلیل مییابد و در دوران بالینی، یک هفته دی ماه و یک هفته تیر ماه و یک هفته در دوران عید نوروز تعطیل هستی.
در دوران اکسترنی، همهی بخشها یک ماهه است. کشیکهای شب شروع میشود و تو صاحب مهر میشوی و میتوانی Order بگذاری. تعداد کشیکها بر اساس سیستم دانشگاه این است که در ماههای ۳۱ روزه، ۱۱ کشیک و در ماههای ۳۰ روزه، ۱۰ کشیک خواهی داشت. چه در دوران اکسترنی و چه در دوران استیودنتی.
البته به خاطر تعداد زیاد دانشجو، معمولا تعداد کشیکها کمتر میشود.
به نظر من، بیشتر از این که کدام بخش باشی، بستگی به این دارد که با کدام استاد باشی. در بیخودترین و بیآموزشترین بخشها برای دانشجوی عمومی (مثلا بخش آنکولوژی)، بودن با یک استاد خوب، بهتر از این است که یک بخش فوقالعاده مانند داخلی عمومی ولی با یک استاد بیخود و بیسواد باشی.
راستی، یک پایاننامه هم در انتظار است که قبل از شروع اینترنی، باید ثبت بشود. در ضمن، از زمان اکسترنی که کشیک شب شروع میشود، یک حقوق بخور و نمیری هم داری.
در پایان اکسترنی، آزمون جامع پیشکارورزی در انتظار است و پس از آن دوران اینترنی شروع میشود.
اینترنی کمی بیشتر از اکسترنی طول میکشد و در پایان آن تو فارغالتحصیل دوران عمومی هستی.
از این لحظه عنوان پزشک را یدک میکشی؛ ولی این که واقعا پزشک باشی یا نه، انتخاب توست.
۴. رزیدنتی و فلوشیپ
در کل دوران پزشکی عمومیات، این اصطلاح را احتمالا زیاد میشنوی: «استریت هستی؟»
البته معنایش با Straight بودن در ادبیات روزمرهی انگلیسی، زمین تا آسمان، تفاوت دارد. اینجا منظور از استریت بودن این است که آیا بدون رفتن طرح دوران عمومی حق داری در امتحان تخصص شرکت بکنی یا خیر؟
درصد خیلی کمی کلا از طرح معاف هستند. مثل کسانی که یک تا سه کشوری در آزمون پیشکارورزی میشوند. افراد دیگری هستند که حق دارند یک بار در آزمون رزیدنتی شرکت بکنند و اگر قبول شدند، طرح دوران عمومی خود را نروند.
وقتی دانشجوی دوران تخصص شدی، به تو رزیدنت یا دستیار تخصصی میگویند.
رزیدنتی خود بحثی جداست که فعلا آنقدر در مورد آن اطلاع ندارم که در موردش بنویسم. پس از رزیدنتی دوران فلوشیپی فرا میرسد که دورههای فوقتخصصی هست.
این دورانها نیز آزمونهای مخصوص به خود را دارد که خود داستانهای جداگانه دارند. آزمون ارتقا. آزمون بورد. آزمون فلوشیپ.
پینوشت ۱: دانشگاههای مختلف تفاوتهایی دارد. در بعضی از آنها دوران علوم پایه ۴ ترم و بعضی ۵ ترم هستند. تعداد و محتوای بلاکهای فیزیوپات متفاوت است. بخشهای بالینی، تعداد ماههای هر بخش، محتوای تدریسی، نحوهی ارزشیابی در بخشها نیز تفاوتهایی دارد. اما سوال اکنون شما و دغدغهی فعلی این نیست. موضوع کنونی این است که پزشکی یا نه. این حرفها در درجهی بعدی است.
پینوشت ۲: این متن قطعا ناقصیهای فراوانی دارد. دوستی دارم که جزئیات این موارد را بهتر از من میداند و قرار شده است که در این زمینه کمک کند. اگر در زمینهی مراحل تحصیلی سوالی بود حتما مطرح شود و این سوال را خودم یا دوستم – امیرهومن هویدایی – جواب خواهیم داد.
واقعا ادم از خوندن وبلاگتون لذت میبره ..